توسعه ایرانی - کشاورزی
با مردمی که سودای توسعه در سر دارند به سختی میتوان سخن گفت. آنان آنقدر مسحور جذابیت "توسعه" و "تکنیک" شدهاند که چندان گوشی برای شنیدن ندارند. اگر به آنها از سر دلسوزی گفتهشود "توسعه تنها در صورت خودآگاهی ممکن، و بدون آن محال است"، با آزردگی پاسخ میدهند"چقدر انتقاد میکنید، راهکاری ارائه دهید". غافل از آن که صدر همین کلام به حمل شایع مصداق "انتقاد" است، اگر چه به حمل اولی نفی آن محسوب شود. فتأمل!
باید بدانیم توسعه یک فرآیند پیچیده است. مسأله مهمی که نباید از نظر دور نگهداشته شود توجه به شرایط اقلیمی و تواناییهای بالقوه هر کشور مخصوص به خود است. باید دانست لزومی به آن نیست که هر کس در راه توسعه گام مینهد عین همان راهی را برود که دیگر ملل رفتهاند و همانچیزی را تولید کند که آنها دست به کار تولید آناند.
نیوزلند با درک شرایط جغرافیایی خود، فرآیند توسعه خود را مبتنی بر صنایع دامداری بنا نهادهاست. در حقیقت، زلاندنو کشور خود را به یک دامداری بزرگ تبدیل کردهاست. این امر منجر به تبدیل این کشور به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گوشت دنیا شدهاست. از پشم گوسفند نیز برای صنایع نساجی و تولید البسه استفاده میکندبه ژاپن گوشت صادر میکند و از ژاپن خودرو تویوتا میخرد. در این مبادله دست بالاتر در اختیار نیوزلند است، زیرا اگر ژاپن قیمت خودروهای خود را برای او افزایش دهد یا از فروش خودرو به نیوزلند امتناع کند، متقابلاً از گوشت نیوزلند محروم میشود، و نیاز ژاپن به گوشت به مراتب شدیدتر از نیاز نیوزلند به تویوتاست اما نیوزلند میتواند از دیگر کمپانیهای خودروسازی خودرو بخرد.
- ایالات متحده با داشتن تنها سه میلیون کشاورز بیش از هشتاد درصد غلات دنیا را تأمین میکند. چهل درصد جمعیت ایران روستایی هستند. رقمی در حدود سی میلیون نفر. اگر از این تعداد تنها یک دهم به کشاورزی به شکل صنعتی و نه سنتی روی بیاورند، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ معادل آمریکا غلات تولید خواهیم کرد!
کشور پهناور ایران با داشتن هر چهار اقلیم آب و هوایی در هر فصل سال، قابلیت تبدیل به یک مزرعه بزرگ را در خاورمیانه دارد. ضمناً لزومی ندارد که تنها به کشت گندم اکتفاء کنیم، که ارزش افزوده به نسبت پایین و هزینه نگهداری بالا دارد. که البته همان گندم نیز اگر در صنایع تبدیلی به مواد غذایی دیگر مبدل شود هم ارزش افزوده بیشتری خواهد داشت وهم نگهداری آن هزینهای کمتر.
میتوان قابلیت خراسان را در کشت زعفران بالفعل کنیم. اکنون زعفران را در گونی! به اسپانیا صادر میکنیم و این کشور آن را در بستهبندیهای زیبا به بازار عرضه میکند و در نهایت زحمتش از آن کشاورزان ما و سود آن به جیب اسپانیا میرود.
زیتون در شمال خوب به عمل میآید. اما به علت فقدان صنایع تبدیلی و روغن کشی قوی صنعت روغن زیتون را اسپانیا در اختیار دارد. رفسنجان تنها برخی از بالقوههایش را در زمینه کاشت پسته بالفعل کرده است. این مثنوی هفتاد من است!
مردمان غربزده بیش از آن که عقل مدبر توسعه داشتهباشند، شیفته ظاهر توسعهاند. دنبال صنایع زیبا و دهنپرکن هستند. البته باید به آنها حق داد، هر چه باشد مونتاژ ماکسیما ظاهری - و البته فقط "ظاهر"- موجهتراز کشت زیتون دارد. حال مردم شهادتزده، همین است. به هر آنچه جذابتر باشد رو میآورند و تنها به حکم حس خود گردن مینهند ولو آنکه حکم عقل چیز دیگری باشد.
مادامیکه دلیل مطلوب بودن توسعه نزد ما خوشرنگ و لعاببودن توسعه است، محال است که توسعه پیدا کنیم!
- ۹۰/۰۱/۲۴
برادر اطلاعات غلط نتیجه گیری غلط میدهد.
این بالاییها مال قبل انقلاب است.
ولی من هرگز نمیگم راهکار عملی ارائه کن. به اندازه کافی نظری و انتزاعی هستید.
لطفا زمینی بخرید و چیزی بکارید! رفیق کشاورز هم زیاد دارید!