در رأس امور کیست؟ دولت یا مجلس؟
در سالهای گذشته همواره دعوای مجلس و دولت را میدیدم. با روی کار آمدن احمدینژاد این دعوا بیشتر هم شد. هر چه بود او قواعد بازی را به هم ریخته بود. کسی بت بزرگ، هاشمی را میشکند طبیعی است که زیر بار بتهای کوچک تر نرود.
اما چرا ما در این سی سال اینقدر بین مجلس و دولت دعوا داشتهایم. مجلس سوم چپی است. دولت هاشمی تمایل به اقتصاد راست دارد، دعوا میکنند. مجلس پنجم و دولت خاتمی هم در آن دو سال اول، دست و پنجه نرم میکردند. احمدی نژاد هم که کلاً زیر بار ولایت هیچ طاغوتی نمیرود و گاه حتی از بندگی حق هم به تصور طاغوتی بودن آن اجتناب میکند.
ریشه دعوای مجلس و دولت، اخلاق و روحیه احمدینژاد یا مجلسیها نیست. سر آن در غربزدگی ماست. به دنیای کشورهای دور و بر خود نگاه کنید. نظامهایی که دیکتاتوری هستند را رها کنید. به آنها که مردم در انتخابات آزاد شرکت میکنند بنگرید. از دو حال خارج نیستند. یا پارلمانمحورند یا پرزیدنتال.
در اولی، مجلس، به واسطه رأی مردم به نامزدها، که اغلب از طریق رأی به احزاب صورت میگیرد، انتخاب میشود و سپس مجلس منتخب، نخستوزیر یا صدر اعظم را که مدیر اجرایی ارشد کشور است، انتخاب میکند. در کشوری مثل لبنان حتی رییس جمهور نیز با رأی مجلس انتخاب میشود. نخست وزیر، یا نامزد حزبی است که اکثریت کرسیها را در اختیار دارد و یا نماینده چند حزب که به خاطر عدم کسب حد نصاب با هم توافق و ائتلاف کردهاند. در هر صورت در چنین نظامهایی غالباً مدیر اجرایی به دقت زیر ذرهبین مجلس است. طبیعی است در این نظامها نخست وزیر در حقیقت کارگزار مجلس است. نخست وزیر انگلیس دست از پا خطا کند مجلس عوام، صدایش در میآید.
حال به نظامهای پرزدینتال نگاه کنید. در این نظامها رییس جمهور بالاترین مقام اجرایی کشور است. بواسطه رأی مستقیم مردم انتخاب میشود مانند فرانسه. قدرت رییس جمهور به حدی است که اگر مصوبهای از مصوبات مجلس بر خلاف برنامهها و مصالح دولت باشد رییس جمهور حق وتو کردن آن را دارد. طبیعی است. اولاٌ رییس جمهور منتخب مجلس نیست پس عهدی با مجلس ندارد ثانیاً اوست که کار اجرایی را انجام میدهد و از متن مشکلات و دنیای خارج خبر دارد. رییس جمهور آمریکا میتواند مصوبات کنگره را وتو کند.
حال به ایران بیاییم. الحمدلله سیستم ما حزبی نیست و به مدد انقلاب مردم به چنان شعوری رسیدهاند که خودشان وارد انتخابات میشوند و رأی میدهند. پس نظام ما بالتبع نمیتواند پارلمان محور باشد. در عوض رییس جمهور در ایران بالاترین مقام اجرایی است و با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود. در حالی که در آلمان یا رژیم صهیونیستی ریاستجمهوری تنها یک نهاد تشریفاتی است. خب با توجه به ساختار موجود آیا واقعاً نباید دولت حاکم بر مجلس باشد ؟ هر چه باشد مجلس برنامه ریزی میکند و برنامهریز باید خود را با سفارشدهنده برنامه هماهنگ کند نه برعکس.
چرا ما این گونه شدهایم؟ چون عقل درست و درمان نداریم. چون غرب را نمیشناسیم همه مفردات آن را میگیریم بدون آنکه ترکیب آنها را بلد باشیم. فکر میکنیم باید هرچه در نظامهای سیاسی غرب است بیاوریم و اینجا سر هم کنیم. مجلس، دولت، شورای شهر، فرمانداری، استانداری، ... . بعد آن وقت همه ادعای ریاست میکنند. نتیجه این میشود که 50 میلیون نفر در انتخابات با هم دعوا میکنند تا یک نفر رأی بیاورد تا 5 نفر استاد دانشگاه بنشینند و برای بانک مرکزی و اقتصاد مملکت، تصمیم بگیرند!
مادامی که معتقد باشیم باید خوبی غرب را بگیریم و بدیش را رها کنیم وضع همین است. البته واقعاً اگر با همین نگاه بنگریم، نتیجه همین میشود: مجلس خوب است، دولت هم خوب است. هرچه باشد هیچکدام حرمت ذاتی ندارند!
- ۹۰/۰۱/۲۶