تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

خوب غرب را بگیریم، بدی‌اش را رها کنیم

جمعه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۱۱:۳۵ ق.ظ

باور شایع در میان جریان حزب‌الله این است که مدرنیته اگرچه یک تمدن دینی نیست،‌ اما در برخی از موارد دستاوردهای خوبی نیز داشته‌است. این موفقیت‌ها در زمینه علم و ابزارهای تکنولوژیک بوده‌است. توده حزب‌الله معتقدند، علوم و ابزارها به خودی خود و فی‌نفسه هیچ فسادی ندارند، بلکه چون کسانی که اکنون آن را دست گرفته‌اند، ‌انسان‌هایی فاقد نگاه توحیدی هستند، از این ابزارها علیه بشریت استفاده می‌کنند و ما باید در عین حال از بدی غرب اجتناب می‌کنیم، خوبی‌های آن را بگیریم و از آن خود کنیم.

اما آنان که معتقد به این باور هستند باید به سؤالات زیر پاسخ بگویند:

اولاً، چگونه و با چه استدلالی، اصل وجود "خوبی‌هایی" را در غرب ثابت کرده‌اید؟ به نظر می‌رسد شما همواره وجود خوبی‌هایی را در غرب، مفروغ عنه می‌گیرید و اساساً نیازی به صحبت پیرامون آن نمی‌بینید. در حالی که ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له. باید ابتدائاً وجود خیر را درمیان تکنولوژی مدرن ثابت کنید، سپس می‌توان از اخذ خوبی‌ها سخن گفت. باید توجه داشت که آنها که منکر وجود خوبی در غرب هستند،‌ لزومی ندارد که "عدم" خیر را ثابت کنند، چرا که "عدم" قابل اثبات نیست.

ثانیاً، در بسیاری موارد، تفکیک اشیاء به خوب و بد، در مقام ذهن میسر است، اما تجزیه خارجی میسور نیست. قرآن کریم در مورد شراب می‌فرماید "فیها منافع للناس... و لکن اثمها اکبر". توجه دارید که قرآن نیز اصل وجود "فوایدی" در شراب را منکر نمی‌شود، اما شر آن را غالب می‌داند، و از آنجا که این خیر و شر به یک وجود موجودند و نمی‌توان آن را از هم جدا کرد اسلام حکم به حرمت آن داده‌است، وگرنه با دستگاه‌هایی فوائد شراب از گناه واثمش جدا می‌کردیم و در سوپرمارکت‌ها شراب اسلامی! می‌فروختیم. ثابت کنید که خوبی‌ها و بدی‌های یک ابزار مدرن مانند اتوموبیل، مانند شراب نیست و می‌توان آن را در جهان خارج به خیر وشر تجزیه کرد.

ثالثاً، سلمنا که حتی بتوانیم در مقام خارج هم خوبی و بدی یک ابزار را از یکدیگر جدا کنیم، ‌باید توجه داشت که تنها کسی می‌تواند در مقام تفکیک برآید که "مقهور" و "تحت سیطره"غرب نباشد. بیماری را تصور کنید، که با حال ضعف افتاده‌است، و اطرافیان او هر کدام قصد دارند دارویی را به او بخورانند. داروهایی که بعضاً برای او مضر نیز هستند. آیا این بیمار می‌تواند با این حال نزار و وجود اطرافیان پرزور، از ریختن دارو در حلقومش جلوگیری کند؟ نسبت ما با غرب نیز تا حدی این چنین است. ما آن‌قدر مقهور غربیم که حتی نقد آن را خیلی برنمی تابیم و این تنها به این دلیل است که ما برای غرب اصالت قائلیم و حقانیت حرف‌ها واندیشه‌ها را با آن می‌سنجیم. غرب با تمام توان مشغول ابزارسازی است، وتمام دستاوردهای تکنولوژیک و فرهنگی‌اش به سرعت در سراسر جهان پخش می‌شود. ما چگونه می‌خواهیم، با وضع کنونی دست به تفکیک بزنیم؟ ما تا به خود می‌آییم و ابزار "جدید" را می‌شناسیم، آن ابزار منسوخ شده و نسل جدیدتر آن ابزارها در دست "نوجوانان" ماست. مگر اینکه مردم خود را به این بصیرت برسانیم که تمام غرب شیطانی است، در آن صورت است که مردم ما محکوم و مسحور ابزارها نمی‌شوند.

رابعاً، این‌که "هر چیز خوبی‌هایی دارد و بدی‌هایی" را کودکان خردسال ما نیز درمی‌یابند. واقعاً اگر راه حل برخورد با غرب این‌قدر ساده بود چرا عقلای قوم از مشروطه  تا کنون، نتوانسته‌اند این حرف ابتدیی را جامعه عمل بپوشانند. اگر می‌بینیم 150 سال است که تیغ ما برای گرفتن خوبی‌های غرب و رها کردن بدی غرب، نمی‌برد باید فکری به حال تیغ خود کنیم و آن را عوض کنیم، نه اینکه تیغ را محکم‌تر بکشیم. شاید از همان ابتدا تصور ما در مورد غرب صحیح نبوده‌است.

خامساً، لو فرض که ما بر تمامی مشکلات فوق فائق آمدیم. مناط گزینش و اینکه چه چیز خوب و چه چیز بد است، ‌چیست؟ مشهورات؟ احکام شرعی؟ عقل؟ مردم می‌گویند که اتومبیل به ما خدمت کرده‌است، اما عقل می‌گوید اتوموبیل موجب شده‌است تا محیط زیست نابود شود. صرف معیارهای  فقهی نیز جواب‌گو نخواهد بود. بانک ناشی از روحیه رباخوارانه یهود است و در تمدن دینی جایی ندارد. اینکه ما در مقام عمل، بدون خودآگاهی آن را در جامعه خود آوردیم و اکنون تمام امورمان به آن گره خورده است، بحث دیگری است. البته اکنون که ما این‌گونه اسیر مدرنیته شده‌ایم، فقهای ما نیز برای آنکه مردم به عسر و حرج نیفتند فی‌الجمله بانک را حلال دانسته‌اند.

سادساً، هر نوع نگاهی که به تاریخ داشته باشیم،‌در برخورد ما با غرب اثر می‌نهد. در نگاه "خطی" این‌گونه ادعا می‌شود، که بشر در ابتدای تمدن خود چندان قدرت و توان ابزاری نداشت، تا اینکه به تدریج و با یک حرکت شیب‌دار و بلکه با یک تابع نمایی به عصر مدرنیته رسیده‌است. در این نگاه، مدرنیته قوی‌ترین تمدن از نظر ابزارها معرفی می‌شوند. نگاه دیگر که نگاه "ادواری" است، معتقد است بشر همواره در طول تاریخ در یک حرکت دایره وار از مراتب اعلای توحید به اسفل السافلین می‌غلتیده است، و هر بار پیامبران بوده‌اند که او را  از این هبوط به سمت زندگی توحیدی به سمت بالای دایره و اعلی علیین جهت می‌داده‌اند. اگر  نگاه "ادواری" صحیح باشد،‌آن گاه شاید‌ "مدرنیته" نیز یکی از همین موارد دور شدن از حق و فرو افتادن در حضیض طاغوت‌زدگی باشد.خصوصاٌ که می‌بینیم در جوامع مدرن بشر به بدترین حیوانیت‌ها دچار شده‌است، واین خبر از یک بودن بشر در یک نقطه سقوط دیگر، می‌دهد.

اگر کسی از دوستان می‌خواهد در مورد موارد فوق نظری دهد، باید به سؤالات شش‌گانه ما جواب دهد. اسکات و پرخاش‌کردن نیز فایده ندارد. اگر دلایل عقلایی برای نقض ادعاهای نگارنده دارید ارائه کنید.

  • ۹۰/۰۲/۰۲
  • صادق دهقانی

نظرات  (۲۵)

وقتی فلسفه غرب رو بدون پیش فرض‌هاش فهمیدی بعد در مورد غرب نظر بده! در ثانی هنوز تو فهم تمایز فلسفه غرب و سنت فرهنگی غرب درموندی! آرمانی!!!!!!!!!!!!!!!!
در جواب برادر احسان: حرف شما یک ادعای مضمر دارد آن هم اینکه شما در فهم تمایز بین "فلسفه غرب" و "سنت فرهنگی" غرب درنمانده‌ای! از کجا معلوم که شما هر دو این موارد را خوب فهمیده باشید؟ امیدوارم مناط ومعیار حقیقت، فهم شما نباشد! معیار حرف‌ها، اتقان و استحکام دلیل‌شان است، و شما دلیلی برای این حرفت نگفتی.
ثانیاً کسی نگفته سنت فرهنگی غرب و فلسفه‌اش "عین" یکدیگر هستند، اما محال است که این دو مقوله کاملاً "متباین" از هم باشند، به گونه ای که اولی یک چیز و دومی صددرد خلاف آن یا چیزی بی‌ربط از آن باشد. این یعنی اینکه بین نظرات غربی‌ها و اعمال‌شان هیچ تناسبی نیست. خب اگر این‌قدر حرف وعمل از هم بیگانه‌اند چرا این‌ها 400 سال است که دارند بحث‌های نظری جدی را مطرح می‌کنند؟ بحث‌هایی که اتفاقاً همان‌ها باعث ساختن تکنولوژی مدرن شد، یا لااقل تقدم زمانی بر آن داشت/
نکند دکارت و کانت و هگل ونیچه آدم‌های بیکاری بوده‌اند؟ یا شاید "دانش قدرت است" بیکن زمینه ساز ساخت بمب اتم بوده‌است؟
البته وقتی فضای اندیشه ما دکارتی باشد و جهان خارج و عین را کاملاً "مباین" از جهان ذهن و فکر بدانیم و "تباین دکارتی" بر اندیشه‌ها سایه انداخته باشد، شنیدن این حرف‌ها عجیب نیست.
برادر برهان بیاور. نحن ابناء الدلیل. وگرنه حرف‌های شما و متهم کردن دیگران تمدن‌ساز نیست. تمدن تنها در سایه قوت اندیشه و تفکر توان حیات دارد، و البته سرّ این‌که پای توسعه ما لنگ می‌زند، همین لنگ‌بودن و بدون دلیل بودن حرف‌ها و اندیشه‌هایمان است.
خوانش هر فرد از هر مقوله نسبیه (منظورم در مقام قیاس با دیگریه). این حرفت که میگی دلیل بیار جوابش تو دیالوگ من و شما در تفسیر و تبیین این دو مقوله (فلسفه غرب و سنت فرهنگی) به دست میاد.
من بر خلاف شما جریان فلسفی رو یه تیکه نمی‌بینم قایل به گسست هم هستم و همین دیدگاه شما در مواجهه با فلسفه تحلیلی (اتمیسم منطقی-فلسفه زبان) به بن‌بست میرسه. میتونین فیلسوف تحلیلی بیارین که نیچه ای فکر کنه.
بله من هم موافقم این دو مقوله اشتراک دارن یا بهتره بگم اندر کنشی تاریخی بین اینها بوده. مثلا نیل به قدرت در تمامی ادوار تمدنی غرب بوده و بهتره بگم متاثر از کنش سیاسی روم بوده نه فلسفه یونان.
اینکه می فرمایین نگاه من دکارتیه باز خودش دال بر اینه که شما سه جریان فلسفه زبان و پست مدرنیسم و نو پراگماتیسم رو اصلا ندیده می گیرین.
در ضمن رشد علمی در عصر رنسانس پس از کمای 2000 ساله تو غرب شاید در سرعتش متاثر از فلسفه غرب بوده باشه ولیکن بیشترین تاثیر رو از کنش های اجتماعی پذیرفته که حتی به فلسفه غرب هم تقدم دارن. رنسانس پیش از دکارت آغاز شد نه با دکارت. حتی فلسفه دکارت هم متاثر از فضای جدا علم و مذهب رنسانسه.
در ضمن من ویتگنشتاینیم نه دکارتی.
  • سید محمد صادق موسوی
  • عمده اشکال حزب الله این است که بدون شناخت حرف می‌زنند. و موج غبار آلود شدن فضا می‌شود. تعبیر قرآن از این فضایی غبار آلود مکر لیل و نهار است.
    مخاصمه‌ای نزد خداوند مابین مستکبرین فکری و مستضعفین فکری در روز قیامت شکل می‌گیرد. مستضعفین به مستکبرین رو می‌کنند و می‌گویند اگر شما نبودید ما ایمان می‌آوردیم. مستکبرین در جواب آنان می‌گویند مگر ما شما را مجبور به پذیرش عقایدمان کردیم که چنین می‌گویید؟ مستضعفین در جواب میگویند شما ما را مجبور نکردید ولی چنان فضا را غبار آلود کردید که ما هم مطیع شما شدیم. انتهای آیه دلالت بر این دارد که هر دو وارد جهنم می‌شوند.
    واقعا" کسی مرا مجبور به وارد شدن به دانشگاه نکرد ولی وقتی هر جا می‌نشستم صحبت بر سر دانشگاه و دانشجو و مهندسی و ... بود تلویزیون را روشن می‌کردم مرا دعوت به گاج و کانون و آینده سازان و گزینه دو و ..می‌کرد من غیر از دانشگاه تصوری نداشتم و این دانشگاه بود که مرا انتخاب می‌کرد و نه آنکه من دانشگاه را انتخاب کنم.
    این که خوب غرب را باید گرفت و بد آن‌را گرفت از حرف هایی است که فضا را غبار آلوده کرده و کسی روی آن فکر نمی‌کند که اصلا" خوب و خوبی چیست که ما آن را معیار انتخاب قرار بدهیم. به زعم خودشان می روند خوب را می‌آورند و بعد از مدتی می‌فهمند که در بد هایش بعضا" روی غرب را سفید کرده اند.
    در جواب احسان: اولاً ثابت کنید این اتفاقی که در غرب افتاده‌است مصداق "رشد علمی" است! دلیل بیاورید! دلیل. برادر اگر بنده این حرف را قبول داشتم که مرض نداشتم وقت خود را صرف وبلاگ ‌و نقد غرب کنم!
    ثانیاً من معتقد نیستم "علت" تولید تکنولوژی مدرن، حرف‌های بیکن و دکارت است، اما این تکنولوژی و حرف‌های گالیله و دکارت، همه و همه را ناشی از یک نگاه می‌دانم
    ثالثاً خود "کنش‌های اجتماعی" معلول چه چیزی بوده‌است؟ آیا مردم و جوامع مختلف به یک‌باره یادشان افتاد که خیلی بدبخت‌ هستند و باید "پیشرفت" کنند؟ اسساً آن‌ها خود را با چه کسی مقایسه کردند و به عقب‌ماندگی خود آگاه شدند؟ مسلمانان؟ آنها نیز که این‌قدر در تکنیک پیش‌رفته نبودند!
    منتظر پاسخ‌های مستدل شما در مورد سؤالاتی که مطرح کردم هستم. لطفاً پاسخ خود را حداکثر در دو صفحه a4 با فونت 14 بنویسد. همان‌گونه که سؤالات بنده نیز دو صفحه بود.
    یا علی
  • حمزه وطن‌فدا
  • وقتی "الله"ی نباشیم و "محمدی" و "علوی" و "فاطمی" نباشیم چه فرقی می‌کند آدم منتسب به چه خری باشد ویتگنشتاین یا دکارت یا ...
    پسرخوب! به جای قلمبه حرف زدن، یک بار همین کتاب "گزینش تکنولوژی" طاهرزاده را با قلبت بدون حب و بغض بخوان و از خدا هم بخواه که راه برایت باز کند می‌بینی که قلبت چیزی غیر از این‌ها که گفتی می‌گوید و تنفر از غرب درت موج می‌زند. ولی اصولاً غربزده‌های ما بیش از "دلیل" برای اثبات غرب، "حب" دارند. "حب غرب". و داروی رفع حب غرب هم مطالعه نیست. توبه است. امیدوارم حب غرب نداشته باشی برادر احسان عزیز و اگر داری خدا توفیقت دهد زودتر از آنکه فرصت توبه تمام شود فکری کنی. وگرنه هوتوتو
  • حمزه وطن‌فدا
  • ( بیانیه جمعی از سینه چاکان طرح جدایی خوبی ها از بدی ها)

    این غرب به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

    ما جمعی از نخبگان دانشگاهی و حوزوی در راستای بیانات مقام معظم رهبری مبنی بر تعامل شدید حوزه و دانشگاه، مهندسی فرهنگ، خودکفایی، جنبش نرم افزاری، همت مضاغف، جهاد اقتصادی، کشف راه‌های میان‌بر در علم و نفی سلطه غرب در صدد بر آمدیم تا "چمران‌وار" به گود عمل آمده و بار دیگر ثابت کنیم "دعوای سنت و مدرنیته" حرف مفت است. به همین جهت با استفاده از صنعت "نانوتکنولوژی" و تلاش نیروهای تمام داخلی، موفق به ساخت یک "صافی دانه ریز" با قابلیت جدایی خوبی‌های غرب از بدی‌های آن گشتیم، که این موفقیت را به پیشگاه امام زمان و نایبش تبریک می‌گوییم. همچنین در جهت احیای فرامین ایشان مبنی بر اصلاح الگوی مصرف قصد داریم در ادامه این پروژه ملی، امکان بازیافت بدی‌های باقی مانده روی صافی را به خوبی فراهم آوریم.

    بدی‌های غرب از نظر مؤمنین معمولی: نماز نمی‌خوانند، حجاب ندارند، گوشت‌های‌شان ذبح شرعی نیست، زن و مرد قاطی‌اند . مشروب می‌خورند. کلاً مسلمان نیستند.

    بدی‌های غرب از نظر مؤمنین انقلابی: نماز نمی‌خوانند، حجاب ندارند، گوشت‌های‌شان ذبح شرعی نیست، زن و مرد قاطی‌اند، مشروب می‌خورند. کلاً مسلمان نیستند. به مسلمین حمله می‌کنند، در کار کشورها فضولی می‌کنند، آدم می‌کشند. اخبار دروغ می‌گویند . در کشورها جاسوسی می‌کنند.

    بدی‌های غرب از نظر مؤمنین انقلابی- فرهنگی: قسمت های بالا + سی‌دی مبتذل پخش می‌کنند، فیلم صحنه‌دار و مستهجن تولید می‌کنند، موسیقی قردار تولید می‌کنند.

    خوبی‌های غرب از منظر همه گروه‌های بالا: نجات از سوار شدن بر الاغ و استر .
    رفتن مدام به حج و مشهد و کربلا با ماشین وهواپیما، نجات از گرما با بخاری + نجات از سرما با کولر. نجات از شستن ظرف و لباس بر لب جو. نجات از حمام عمومی + نجات از راه رفتن در کوچه های خاکی و گرد و خاکی شدن. نجات از ...
    ارادت! نه تنها به سوالاتت جواب می‌دم که حتی نقد به کیفیت پرسش‌هات هم دارم! در ضمن وقتی اون گوشه می‌نویسی صرفاً کسانی که به انقلاب اسلامی التزام فکری و عملی (قاعدتا با همون تفسیری که بواسطه شناختت می دونم داری) داشته باشه هم غیر اخلاقی و هم غیر منطقیه، که به زعم خودت اعتقادات‌شونو نقد بکنی و مخاطب قرارشون بدی. هر چند به نوعی یه قسمتی از مخاطبان این پست معتقدان به همون چیزی که اون گوشه نوشتی هم هستن. به ایمیلت می‌فرستم.بدون سانسورم میذاری! دست به سانسورتم خوبه! در ضمن کشته‌ی مناطتم!
    اگه دو نفر وراج تو زندگیم بشناسم، یکیش خودمم یکیش تویی. با داشتن تو، ما راحت می‌تونیم همه غربی‌ها را خفه کنیم. فقط به این شرط که اول تو را جذب کنیم!
    جونور! تو اونوقت تا حالا تو کدوم سوراخ موشی قایم شده بودی؟ دلم برات تنگ شده. نیشتم ببند! می‌گم ببند!
    دیوانه وقتی تو "درباره وبلاگ" می‌نویسم التزام به انقلاب اسلامی، منظورم قرائت صدرایی از انقلاب نیست. وگرنه می‌نوشتم "التزام به ملاصدرا". منظورم واضحه، یعنی هر کی خمینی و انقلاب رو دوست داره من حرفاشو گوش می‌کنم، چه دشمن خونی ملاصدرا باشه چه رفیق چون‌جونی‌ ابن عربی. مهم اینه که با خمینی عهد قلبی داشته باشه. ما چاکرش هم هستیم.
    اون کامنتی را هم که تأیید نکردم، به خاطر این بود که من خر! دچار سوء تفاهم شده بودم و فکر می‌کردم توی گوسفند یک احسان دیگه‌ای(احسان براتی جنبش). برای همین اون حرف آخری را زدم، تو هم جواب دادی. بعد فهیدم تو طالبی قالتاق خودمونی! من هم جواب تو و حرف خودم را حذف کردم. یک یک مساوی.
    در ضمن این‌قدر هم حرف مفت نزن و کامنت بی‌خاصیت هم نذار. پاشو شروع کن بنویس. می‌دونم تو اون ...دونی! دانشگاه تنها کاری که نمی‌کنی درس خوندنه، لااقل بیا دو کلوم حرف حساب بزن شاید یک کم از گناهات را پاک کنن. منتظر میلت هستم.
    دلم برات تنگ شده. دلم می‌خواد یه پس کله‌ای محکم بهت بزنم حیف دم دستم نیستی. برو خدا را شکر کن! هنوز نیشت بازه که! ببند نیشتو کرمای دندونت سینه پهلو کردن!
    در ضمن سعی نکن فحش‌هایی را که خوردی، جواب بدی چون من ممکنه تأییدشون نکنم!
    سلام
    http://jamezahr598.blogfa.com/
    در جواب فرزاد:
    1- ببین فرزاد جان من، مادرم سید حسینیه. یعنی از طرف مادری می‌رسم به حضرت رسول صلوات الله علیه. ایشون هم از نسل حضرت ابراهیم علیه السلام هستند. خلاصه، نژاد بنده به ابراهیم بت‌شکن می‌رسد. منتهی من یک فرق با پدر بزرگم! دارم. اونم اینکه من برخلاف ایشون عادت دارم فقط بت "بزرگ‌ها" را بشکنم و کاری به بت‌های کوچیک ندارم! تکنولوژی بت بزرگ عصر ماست. و جالب اینه که اگر من بروم سیاست و فرهنگ غرب را نقد کنم هیچ‌کس ناراحت نمی‌شه ولی تا تکنولوژی را نقد می‌کنی همه فریادشون میره هوا.
    2- شیطان هم شر محض نیست، ولی می‌ری خوبیش را بگیری بدیش را رها کنی؟
    3- اولاً متأسفانه خسروپناه چندان هم لایق نام "استاد" نیست. سطحی‌نگری در سراسر حرف‌ها و نوشته‌های این بنده خدا موج می‌زند. خطر امثال "خسروپناه"‌ها به مراتب بیشتر از مکتب تفکیک ا‌ست. لااقل تفکیکی‌ها آدم‌ها عمیقی در بین‌شان وجود دارد ولو اینکه حرف‌ها ما را هم قبول نداشته باشند. قصد دارم اگر توفیقی دست داد یک کتاب 400 صفحه‌ای در نقد کتاب خسروپناه بنویسم و مطمئنم که از نوشته‌های او بهتر خواهد شد.
    ثانیاً ما اصلاً ادراک حسی "محض" نداریم. شما همیشه ادارک حسی _ خیالی و یا ادراک حسی - خیالی - عقلی دارید.
    قطعاً دو نفر که بینش متفاوتی دارند نه تنها اعمال بلکه حتی ادراکاتی متفاوت از هم (ولو ادراک حسی) دارند. دلیل: حرکت جوهری را گوش کن. وقتی نفسی حرکت جوهری پیدا کند تمام شؤنش متحول می‌شود. حتی ادراکات حسی. برای اطلاع بیش‌تر کتاب تمدن‌زایی شیعه را کامل بخوان.
    5- ببخشید چند سؤال چرا ما 150 سال برنامه‌ریزی نکردیم؟ نمی‌دونستیم هر کاری برنامه‌ریزی می‌خواهد؟ تنبلی می‌کردیم؟ چرا تنیلی می‌کردیم؟ الان خیلی زرنگ شده‌ایم؟ آیا ما یک تغییر جوهری کرده‌ایم و دیگه تنبل نیستیم؟یا بلد نبودیم؟ الان بلدیم برنامه‌ریزی کنیم؟ و ده تا چرای دیگر برای این حرفت دارم، چون حرفت صحیح نیست.
    منتظر پاسخ به 6 سؤالی که کرده‌ام هستم!
    1- شما(طیف شما) چرا هنگام ورود به نقد غرب علاقه مفرطی به نقد تکنولوژی غرب دارید. منظورم این نیست که تکنولوژی غرب قابل نقد نیست بلکه می‌خواهم بگویم چرا از این وجوه غرب اعم از سیاست و فرهنگ و اقتصاد و ... همان اول یقه تکنولوژی را می‌گیرید؟ظاهراً در مواجهه‌تان با غرب برنامه مدونی ندارید.
    2- چیزی که ما بی‌خبران از فلسفه از برخی فلسفه دان‌ها (مثل استاد ترکشدوز به نقل از شهید مطهری) شنیده‌ایم این است که در عالم امکان وجود شر مطلق نمی‌باشد. شما که بلدید بهتر می‌دونید.
    3- دو نفر را فرض کنید که یکی موحد و دیگری ملحد. لزوماً این گونه نیست که این دو راه حلی‌یی که برای هر مسئله‌ای ارائه می‌کنند متفاوت باشد. چون اعمالی که یک انسان انجام می دهد به یک اندازه متأثر از مبانی فکری او نمی‌باشند. در مثال آن دو نفر فرض کنید که دنبال راه حلی برای بالا رفتن از یک دیوار هستند. آیا لزوماً آن دو باید به نتایج متضادی برسند؟ مثلاً دو نفر که یکی تنها ادراک حسی را قبول دارد و دیگری که هم ادراک حسی و هم عقلی را قبول دارند می توانند در مسئله‌ای که صرفاً مربوط به ادراک حسی است به نتیجه واحدی برسند.( نقل از استاد خسروپناه- به مضمون) به همین دلیل است که مثلا در غربزدگی در علوم انسانی و علوم تجربی به یک اندازه نمی باشد.
    3- با مقهور غرب نبودن موافقم
    4- مشکل این 150 سال این است که استراتژی و برنامه برای رسیدن به تمدن اسلامی نداشتیم، تا به واسطه آن بتوانیم از اجزاء غرب هم جهت نیل به هدف‌مان استفاده کنیم.
    اگر حضرت ابراهیم بت بزرگ را نشکست به نظرم برای تحقیر آن بود. یعنی ایشان هم بت بزرگ را هدف گرفتند ولی به طور غیرمستقیم وارد شدند و پوچ بودن بت بزرگ را به مردم یادآوری کردند و قرآن از قول خود مردم ذکر می‌کند که بت بزرگ نمی‌تواند کاری انجام دهد. در مبارزه با مدرنیته هم بایستی ابهت بت بزرگ در هم فرو بریزد لذا ما لزوماً نباید جنگ نظامی با غرب کنیم ولی باید ماهیت توخالی آن بر همه آشکار شود. غرب مثل طبلی توخالی اما پرآوازه است.
    سلام
    درگیر مناط تم صادق $
    خانم مربی سلام. تحلیل خوبی است. گاهی باید ابراهیم‌وار بت‌های کوچک را شکست و تبر بر دوش بت بزرگ گذاشت تا پوچ بودن بت بزرگ آشکار شود. ولی گاهی باید ابوذروار بت را هل داد تا بشکند و معلوم شود که قدرتش وهمی بیش نیست و گاهی هم باید علی‌وار بر دوش محمد رفت و تک تک بت‌ها اعم از کوچک و بزرگ را شکست تا خانه برای عبادت مهیا شود. امروز چه باید کرد ؟ فتأمل!
    1- هدف درآوردن صدای دیگران نیست، بلکه هدف خودآگاه کردن آنهاست. کار علمی در زمینه نقد غرب یک مقوله است و دستگیری از مردم جهت دل کندن از غرب و شرق و دلدادگی به حاکمیت اسلام مقوله دیگری است. پیش نیاز اولی تنها داشتن بنیه قوی علمی و تلاش و پژوهش علمی است، ولی دومی به غیر از بار علمی نیاز نیاز به چیزی به نام تربیت دارد و برای تربیت باید لوازم مربی بودن را کسب کرد که بسیار گسترده تر از کار علمی صرف است. یکی از لوازم مربی گری مخاطب شناسی است و تا افکار و روحیات مخاطبت را نشناسی نمی توانی دست او را بگیری و همراهش کنی. چگونه کسی را که در هدف زندگی غربی شکی ندارد را می‌خواهی با زیر سوال بردن تکنولوژی از غرب عبور دهی؟ معارف دینی دارای سیر و جهت هستند و نمی‌شود از هر گوشه ای که خواستیم کار را شروع کنیم. اگر کار اصلاح‌گری را در جامعه به صورت سر و ته انجام دهیم، ممکن است به دلیل عدم موفقیت دچار یاس و سرخوردگی شویم.

    2- پس قبول داری که غرب شر محض نیست.

    3- چرا از اخذ کردن تصور فیزیکی داری؟ آیا نمی‌توان به عنوان مثال روحیه سخت کوشی را از قوم گمراهی یاد گرفت (با فرض اینکه سخت کوشی روحیه خوبی است و این قوم هم قوم گمراهی) و از آن روحیه در جهت نیل به اهداف خودمان استفاده کرد؟

    4- به نظر من بحمدلله در زمانه کنونی رهبری طرح کلان رسیدن به تمدن اسلامی را دارند و خط سیری که ایشان تعیین می کنند ضامن نیل ما به تمدن اسلامی است. ولی دعوا در سطوح پایینتری است که در آن برنامه های خردتر مشخص می‌شوند که البته به مرور می‌رود که گفتمان ناب اسلامی در این سطوح نیز تجلی پیدا کند.
    در جواب فرزاد:
    اولاً قصد بنده درآوردن صدای کسی نیست. من به قصد ارشاد دیگران این مطالب را می‌گویم اما چون آن‌ها بعضاً "حب غرب "دارند صدایشان در می‌آید. هیچ کدام هم برای رد حرف من دلیل نمی‌آورند.
    قرآن که از جانب خداست هم ذر برخی موارد در تبلیغ اثر معکوس می‌دهد و برای فاسقین چیزی جز خسران باقی نمی‌گذارد. (ولایزید الفاسقین الا خساراً) پس لزوماً مشکل از ضعف تربیت بنده نیست که آن هم هست. مشکل این است که مخاطب میخ طویله حب تکنولوژی را در قلبش زده و حاضر نیست آن را از قلبش بکند.
    اگر کسی در شب تاریک و در بیابان هراس انگیز راه را گم کرده باشد عوعوی سگی نیز می‌تواند او را به سمت آبادی رهنمون کند. من آن سگ هستم و قبول دارم اخلاقم سگی است. اما شما آیا به دنبال یافتن راه هستی یا می‌خواهی با گفتن ضعف‌های بنده از آمدن به سمت آبادی اجتناب کنی؟ اگر دومی است این آخرین کامنت شما وحرف من. اگر اولی است شما حرف حق مرا بپذیر همان‌طور که من اشکال شما به خودم را پذیرفتم و ان‌شاء الله سعی می‌کنم خود را به اخلاق محمدی و نه کانتی مجهز کنم. خصوصاض که محمدیون غضب هم دارند!

    ثانیاً در باب شر باید حضوری بحث کنیم. حرف شما غلط نیست بلکه ناقص است. اما بالاخره نگفتی از شیطان خوبی‌هایش را می‌گیری یا نه؟ توجه داری که شیطان کان من الکافرین بود و نه یکون! او از اول کافر بود نه اینکه در ادامه راه خطا کند.

    ثالثاً روحیات انسان‌ها ریشه در باورهای آن‌ها دارد. مضافاً اینکه روحیه یک امر آموختنی نیست.

    رابعاً اینکه می‌فرمایید " در زمانه کنونی رهبری طرح کلان رسیدن به تمدن اسلامی را دارند " دلیل‌تان چیست؟ ثابت کن رهبری طرح جامعی در این زمینه دارد! مگر رهبری عالم به علم غیب است که راه حل تمامی مسائل را بداند؟ بنده می‌گویم ایشان نیز لزوماً طرح جامع ندارند. شما که ادعا می‌کنید رهبری طرح جامع دارند بیا آن را اثبات کن.
    در نهایت اینکه من 6 سؤال پرسیدم که نه شما فرزاد جان و نه هیچ کس دیگر به آن پاسخ نداد. البته من باز هم صبر می‌کنم. ولی شما می‌توانی به جای کامنت نوشتن از همان خسروپناه برای پاسخ گفتن به آن سؤالات کمک بگیری. من بر حرف حق را از جانب هر که باشد گردن می‌نهم.

    یا علی
    سلام برادر صادق، اتق الله
    قبلا از اینکه از نظر حقیقی یک نفر اطلاع پیدا کنی، چیز دیگری را به او نسبت دهی و بعد شروع به کوباندن آن بکنی اصلا کار صحیحی نیست.
    جهت بررسی حرف شما در مورد استاد خسروپناه، ایمیلی بهشان زدم و نظرشان را پرسیدم که برایت در زیر آورده ام:
    سؤال
    با سلام خدمت استاد خسروپناهملاصدرا قائل به تشکیک وجود بوده است یا وحدت شخصی وجود؟ با ذکر سندخیلی ممنون
    جواب:
    با سلام ملا صدار ابتدا به تشکیک در وجود اعتقاد داشت ول بعد مسأله وحدت شخصی را مطرح کردند در اوایل اسفار جلد یک بحث تشکیک و در جلد دوم بحث تتمه فی بعض الخبایا بحث وحدت شخصی را مطرح کرده است البته بنده معتقدم این دو نظر با هم قابل جمع هستند هر چند برخی وحدت شخصی را نظر نهایی صدرا می دانند خسروپناه
    در جواب ...: سلام علیک برادر
    بنده از آراء خسرو پناه بی‌اطلاع نبودم. مبتنی بر کتاب جریان شناسی فکری ایشان نظر دادم. اگر بنا بر نوشته‌های یک نفر نتوان نظر داد پس شما نیز مبتنی بر نوشته‌های بنده نمی‌توانی مرا نقد کنی!
    اما با این حال آن سخنم را که گفتم خسرو پناه و ترکش‌دور صد صفحه اسفار نخوانده‌اند پس می‌گیرم. این جملاتم را از آن نظری که دادم نیز حذف کردم.
    اما سخت بر سطحی‌نگری ایشان اصرار دارم. دلیل: همان کتاب را بخوانید و دلایل ایشان در رد تفکیک فردید و فرهنگستان ببینید. اگر من بی‌سواد می خواستم فردید یا تفکیک را نقد کنم دلایلی محکم‌تر از این می‌آوردم. تنها چیزی که من در این کتاب ندیدم دلیل بود.
    سوال اول- در کامنتهای قبلی دلیلم را مبنی بر شر مطلق نبودن غرب و در نتیجه اصل وجود خوبیهایی در آن گفتم.

    سوال دوم- در مورد این سوال که شما با دو مثال شراب و شیطان آن را دلیل ما را رد کرده اید، بنده هم با مثال جواب می دهم. تعلم مسلمانان در صدر اسلام توسط اسرای کفار به دستور پیامبر نشان از امکان و بلکه بعضا ضرورت اخذ خوبی از کافر می باشد.

    سوال سوم- با نظر سوم شما موافقم و یکی از دلایل انحراف جامعه ما در بحث توسعه را تکنوکراتها و متخصصینی میدانم که کاملا مقهور غرب و عشق تکنولوژی اند و هنگام اخذ و توسعه تکنولوژی تک بعدی نگاه کرده و جوانب دیگری را در نظر نمیگیرند

    سوال چهارم- سوال گسترده ای است و نیاز به بررسیهای گسترده ای دارد( که بنده ندارم) و قطعا عوامل متعددی داشته است که یکی از آنها افراد بند قبل بوده اند.

    سوال پنجم- این هم سوال کلیدی است که نیاز به غور و غوص دارد. اما به نظرم ابتدا به ساکن( و نه در وضع فعلی که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته ایم) داشتن یک مانیفست جامع مبتنی بر انسان شناسی و هستی شناسی و خدا شناسی عمیق و جامع جهت نیل به تمدن اسلامی پیش شرط لازمی می باشد. بر پایه این مانیفست است که در سلسله های پایین تر منجمله اخذ و یا تولید تکنولوژی نیز خود آگاهانه عمل خواهیم نمود.

    سوال ششم- اطلاع ندارم که آیا به غیر از نگاه خطی و ادواری به تاریخ آیا نگاه دیگری وجود دارد یا خیر؟ اما از بین این دو نگاه نگاه ادواری را صحیح تر و واقعی تر میبینم.

    التماس دعا
    سلام
    1- لطفا اگر کامنتی را به طور خصوصی برایت فرستادم علنی اش نکن. اگر میخواستم رو وبلاگ بیاید خودم بلد بودم!

    2- قصد بنده از کامنت گذاشتن در اینجا یکی به دو کردن با شما و کم نیاوردن جلو شما نیست( حداقل سعی دارم که اینگونه نباشد) که بخواهم از خسروپناه استمداد کنم. شاید ذهنیت به جا مانده از دوران دانشجویی و حضور در آرمان باعث شده که چنین ذهنیتی به وجود بیاید. اعتقاد دارم سوء تفاهمهایی که در آن زمان به وجود آمد و ذهنیتهای اشتباهی که شکل گرفت ناشی از خامی و جوانی خودمان بود و مخلوط شدن مسائل دیگری بود.

    3- واقعا سعی دارم که عامل به روایت" انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال" باشم. و اگر چه اعتقاد دارم روش شما در بحث کردن نامناسب است ولی کلا سعی دارم کلا حرفها جدای از شخصیت افراد بسنجم.( و واقعا عجب جهاد اکبری است!)

    4- در بند اول کامنت قبلی منظورم این بود که بحث نقد و نفی تکنولوژی برای خیلی از افراد جامعه( و نه اهالی این وبلاگ) واقعا زود است و هنوز در مراحل ابتدایی تر هستند. اگر میخواهی با زیر آب زدن تکنولوژی آنها را از غرب منصرف کنی به نظرم راه به جایی نخواهی برد

    5- در باب ترویج یک دیدگاه در جامعه یک نکته باید مد نظر باشد و آن اینکه امکان دارد یک بحث به عنوان یک جزء کاملا صحیح و منطقی باشد، ولی اگر در یک کل و برنامه جامع عرضه نشود و یا در یک کل ناقص و نادرست عرضه شود، با اینکه حق است ولی شهید واهد شد و تاثیری نخواهد گذاشت. به نظرم اگر به دنبال ترویج و عملیاتی کردن اندیشه های خود هستید باید به این نکته توجه فرمایید

    6- در باب سوالات مطرح شده از طرف شما، من واقعا از نظر علمی در حدی نیستم که به آنها جواب جامعی بدهم، مگر اینکه از جای دیگری کپ بزنم. علی الخصوص که در حال جمع بندی پایان نامه می باشم، ولی اجمالا در حد فهم خودم باز به چند تا از آنها جواب می دهم
    در جواب برادر فرزاد:
    1- برادر عزیز بنده به شما خیلی ارادت دارم. مبتنی بر پیش‌فرض‌های وهمی هم در مورد شما قضاوت نمی کنم. من تمام تصوراتم از افراد را در یک ماه گذشته به دور ریخته‌ام و با عینک جدید به عالم و آدم وخدا می‌نگرم. اگر لحنم قدری تند بود حلال کن.

    2- اینکه من آن کامنت خصوصی‌ات را عمومی کردم دلیل داشت. اولاً باید از آن بنده خدا دفاع می‌شد چرا که پای آبروی یک نفر ثالث در میان بود. ثانیاً چون فکر می‌کردم شما دوست‌نداری اسمت ذکر شود من آن را تحت یک نام ناشناس نوشتم، پس از نظر اخلاق دینی کار بدی نکردم. حالا هی خودت،‌ دست خودت را رو نکن دیگه!

    3- از میان کامنت‌های اخیری که به دستم رسیده، همین پاسخی که به 6 سؤال من دادید برایم بسیار امیدوارکننده بود. برادر چرا شما فکر می‌کنی ما سوادش را نداریم و یک عده سوادش را دارند. الان همه ما تقریباً بی‌سوادیم. خب پس من و تو هم می‌توانیم نظر بدهیم. اصلاً معنای کرسی آزاداندیشی همین است که هرکس با ارائه دلیل حرفش را بزند. از اینکه جواب دادی ممنونم.

    4- شر محض وجود ندارد، اما ماهیت دارد، غرب از حیث ماهیت شر محض است. نقد غرب هم نقد ماهیت غرب است ونه وجود. اصلاً وجود منزه از نقد و اثبات است.
    مضافاً اینکه ثابت نکردی تکینیک هم مانند قضیه صدر اسلام است. من که وجه شبهی ندیدم. اول باید امکان تفکیک را با دلیل و نه مثال ثابت کنید.
    در نهایت اینکه برادر تکنونکرات‌ها لزوماً آدم‌های خائنی نبوده‌اند که. بسیاری از این‌ها مانند ما و بلکه بیش‌تر از ما اهل دیانت بوده‌اند. اینکه این‌ها ما را به غرب‌زدگی مضاعف دچار کردند، ناشی از نوع نگاه این‌ها به غرب بود. نگاهی که می‌گفت: خوبش را بگیر بدش را رها کن.
    یا علی
    با سلام به خانم دلدار
    به نظرم برای مبارزه با بت پرستی مدرن اول باید مدرنیته را خوب بشناسیم بعد از ولایت آن خارج و الله پرست شویم. وقتی الله پرست شدیم و بندگی الله را کردیم خود الله راه مبارزه با بتها را به ما نشان می دهد. مهم همین بندگی است.
    سلام علیکم!
    در اینکه تکنولوژی و تمدن غرب بد است و منفی است و شر است بصورت کلی تا حالا خیلی ها بحث کرده اند. اما بصورت موردی و جزئی هیچکسی تا حالا بحث نکرده یا حداقل من سراغ ندارم. در حالی که بحث موردی و جزئی نیز نیاز است. مخصوصا آنکه وقتی با سایر مردم در این زمینه بحث می کنیم سریع بحث را مصداقی می کنند.
    یعنی مثلا می گویند مگر بد است غرب کامپیوتر را اختراع کرد شما اگر مثلا یک تحقیقی می خواستی قبلا بکنی چند ماه وقتت را می گرفت الان چند ساعته آن تحقیق را کامل تر و جامع تر انجام می دهی؟؟؟!!!. حتی ما الان از کامپیوتر در جهت ترویج دین نیز استفاده می کنیم. و نرم افزارهای حدیثی و فقهی(برای نمونه نرم افزارهای تولید نور حقیقتا کمک شایانی به طلاب و محققین علوم دینی کرده است.) یا مثلا می گویند مگر بد است هواپیما و اتوبوس و قطار اختراع شده مسافرتی که قبلا در عرض یک ماه انجام می شد الان در عرض دو ساعت انجام می شود؟؟؟!!! یا مثلا می گویند بد است موبایل اختراع شده شمائی که مثلا در تهران هستی در کسری از دقیقه با فردی که در آمریکا نشسته ارتباط برقرار می کند؟؟؟!!! یا مثلا مثل منی که در یک شهر گرمسیر زندگی می کنم هر وقت تابستان می شود مردم می گویند خدا پدرشان را بیامرزد که این کولر گازی را اختراع کردند ما در تابستان راحت می توانیم نفس بکشیم و بخوابیم و کار کنیم. و سایر مثالها و موارد.
    بعد هم می گویند آدم باید احمق باشد و عقلش پاره سنگ برداشته باشد که بگوید این چیزها بد است.
    عده ی دیگر که کمی معتدل تر هستند می گویند این تکنولوژی ها چاقوی دو لبه است. شما می توانی از اینترنت استفاده مفید بکنی استفاده شر هم بکنی. می توانی در تلویزیون و سینما فیلم مفید بسازی مانند فیلم زندگانی انبیاء ع و ائمه ع و سایر فیلم های مفید می توانی فیلم بد بسازی. به عبارتی می گویند تکنولوژی ذات و فرهنگ ندارد و همه چیز به استفاده ما برمی گردد.
    حال سوال من این است که به این افراد چگونه باید جواب داد؟!
    سوال بعد آنکه:
    شما که تکنولوژی غرب را نفی می کنید به نظرتان اوضاع پس از ظهور چگونه خواهد بود؟! آیا بازمی گردیم به دوران قبل و همه چیز مانند قبل می شود یعنی مثلا سفر با خر و اسب و قاطر و سایر مسائل . یا نه دوران ظهوری نه شباهت به گذشته دارد نه شباهت به الان بلکه یک حالت سومی است!؟ اگر حالت سومی است آیا بر اساس آیات و رویات یا بر اساس مطالعات خودتان می توانید دورنمائی از آن دوران ترسیم کنید؟!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی