خوب غرب را بگیریم، بدیاش را رها کنیم
باور شایع در میان جریان حزبالله این است که مدرنیته اگرچه یک تمدن دینی نیست، اما در برخی از موارد دستاوردهای خوبی نیز داشتهاست. این موفقیتها در زمینه علم و ابزارهای تکنولوژیک بودهاست. توده حزبالله معتقدند، علوم و ابزارها به خودی خود و فینفسه هیچ فسادی ندارند، بلکه چون کسانی که اکنون آن را دست گرفتهاند، انسانهایی فاقد نگاه توحیدی هستند، از این ابزارها علیه بشریت استفاده میکنند و ما باید در عین حال از بدی غرب اجتناب میکنیم، خوبیهای آن را بگیریم و از آن خود کنیم.
اما آنان که معتقد به این باور هستند باید به سؤالات زیر پاسخ بگویند:
اولاً، چگونه و با چه استدلالی، اصل وجود "خوبیهایی" را در غرب ثابت کردهاید؟ به نظر میرسد شما همواره وجود خوبیهایی را در غرب، مفروغ عنه میگیرید و اساساً نیازی به صحبت پیرامون آن نمیبینید. در حالی که ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له. باید ابتدائاً وجود خیر را درمیان تکنولوژی مدرن ثابت کنید، سپس میتوان از اخذ خوبیها سخن گفت. باید توجه داشت که آنها که منکر وجود خوبی در غرب هستند، لزومی ندارد که "عدم" خیر را ثابت کنند، چرا که "عدم" قابل اثبات نیست.
ثانیاً، در بسیاری موارد، تفکیک اشیاء به خوب و بد، در مقام ذهن میسر است، اما تجزیه خارجی میسور نیست. قرآن کریم در مورد شراب میفرماید "فیها منافع للناس... و لکن اثمها اکبر". توجه دارید که قرآن نیز اصل وجود "فوایدی" در شراب را منکر نمیشود، اما شر آن را غالب میداند، و از آنجا که این خیر و شر به یک وجود موجودند و نمیتوان آن را از هم جدا کرد اسلام حکم به حرمت آن دادهاست، وگرنه با دستگاههایی فوائد شراب از گناه واثمش جدا میکردیم و در سوپرمارکتها شراب اسلامی! میفروختیم. ثابت کنید که خوبیها و بدیهای یک ابزار مدرن مانند اتوموبیل، مانند شراب نیست و میتوان آن را در جهان خارج به خیر وشر تجزیه کرد.
ثالثاً، سلمنا که حتی بتوانیم در مقام خارج هم خوبی و بدی یک ابزار را از یکدیگر جدا کنیم، باید توجه داشت که تنها کسی میتواند در مقام تفکیک برآید که "مقهور" و "تحت سیطره"غرب نباشد. بیماری را تصور کنید، که با حال ضعف افتادهاست، و اطرافیان او هر کدام قصد دارند دارویی را به او بخورانند. داروهایی که بعضاً برای او مضر نیز هستند. آیا این بیمار میتواند با این حال نزار و وجود اطرافیان پرزور، از ریختن دارو در حلقومش جلوگیری کند؟ نسبت ما با غرب نیز تا حدی این چنین است. ما آنقدر مقهور غربیم که حتی نقد آن را خیلی برنمی تابیم و این تنها به این دلیل است که ما برای غرب اصالت قائلیم و حقانیت حرفها واندیشهها را با آن میسنجیم. غرب با تمام توان مشغول ابزارسازی است، وتمام دستاوردهای تکنولوژیک و فرهنگیاش به سرعت در سراسر جهان پخش میشود. ما چگونه میخواهیم، با وضع کنونی دست به تفکیک بزنیم؟ ما تا به خود میآییم و ابزار "جدید" را میشناسیم، آن ابزار منسوخ شده و نسل جدیدتر آن ابزارها در دست "نوجوانان" ماست. مگر اینکه مردم خود را به این بصیرت برسانیم که تمام غرب شیطانی است، در آن صورت است که مردم ما محکوم و مسحور ابزارها نمیشوند.
رابعاً، اینکه "هر چیز خوبیهایی دارد و بدیهایی" را کودکان خردسال ما نیز درمییابند. واقعاً اگر راه حل برخورد با غرب اینقدر ساده بود چرا عقلای قوم از مشروطه تا کنون، نتوانستهاند این حرف ابتدیی را جامعه عمل بپوشانند. اگر میبینیم 150 سال است که تیغ ما برای گرفتن خوبیهای غرب و رها کردن بدی غرب، نمیبرد باید فکری به حال تیغ خود کنیم و آن را عوض کنیم، نه اینکه تیغ را محکمتر بکشیم. شاید از همان ابتدا تصور ما در مورد غرب صحیح نبودهاست.
خامساً، لو فرض که ما بر تمامی مشکلات فوق فائق آمدیم. مناط گزینش و اینکه چه چیز خوب و چه چیز بد است، چیست؟ مشهورات؟ احکام شرعی؟ عقل؟ مردم میگویند که اتومبیل به ما خدمت کردهاست، اما عقل میگوید اتوموبیل موجب شدهاست تا محیط زیست نابود شود. صرف معیارهای فقهی نیز جوابگو نخواهد بود. بانک ناشی از روحیه رباخوارانه یهود است و در تمدن دینی جایی ندارد. اینکه ما در مقام عمل، بدون خودآگاهی آن را در جامعه خود آوردیم و اکنون تمام امورمان به آن گره خورده است، بحث دیگری است. البته اکنون که ما اینگونه اسیر مدرنیته شدهایم، فقهای ما نیز برای آنکه مردم به عسر و حرج نیفتند فیالجمله بانک را حلال دانستهاند.
سادساً، هر نوع نگاهی که به تاریخ داشته باشیم،در برخورد ما با غرب اثر مینهد. در نگاه "خطی" اینگونه ادعا میشود، که بشر در ابتدای تمدن خود چندان قدرت و توان ابزاری نداشت، تا اینکه به تدریج و با یک حرکت شیبدار و بلکه با یک تابع نمایی به عصر مدرنیته رسیدهاست. در این نگاه، مدرنیته قویترین تمدن از نظر ابزارها معرفی میشوند. نگاه دیگر که نگاه "ادواری" است، معتقد است بشر همواره در طول تاریخ در یک حرکت دایره وار از مراتب اعلای توحید به اسفل السافلین میغلتیده است، و هر بار پیامبران بودهاند که او را از این هبوط به سمت زندگی توحیدی به سمت بالای دایره و اعلی علیین جهت میدادهاند. اگر نگاه "ادواری" صحیح باشد،آن گاه شاید "مدرنیته" نیز یکی از همین موارد دور شدن از حق و فرو افتادن در حضیض طاغوتزدگی باشد.خصوصاٌ که میبینیم در جوامع مدرن بشر به بدترین حیوانیتها دچار شدهاست، واین خبر از یک بودن بشر در یک نقطه سقوط دیگر، میدهد.
اگر کسی از دوستان میخواهد در مورد موارد فوق نظری دهد، باید به سؤالات ششگانه ما جواب دهد. اسکات و پرخاشکردن نیز فایده ندارد. اگر دلایل عقلایی برای نقض ادعاهای نگارنده دارید ارائه کنید.
- ۹۰/۰۲/۰۲