از چه چیز محافظت میکنیم؟
هنگامی که این سو و آن سو، در نوشتههای وبلاگ، در دیگر جمعهای عمومی و یا خصوصی، وضع موجود را نقد میکنم، برادران حزب ا.. عموماً با چنان حرارتی در برابر نقدها موضع میگیرند که گویی وضع موجود آن چنان خوب است که ممکن است با نقدهای امثال دهقانی تمامی داشتههای ما از بین برود. این عده که متأسفانه کم هم نیستند چنان بر ادامه وضع موجود و یا حداکثر یک حرکت اصلاحی گام به گام با شیبی نزدیک به صفر! دم میزنند، که آدمی با خود میاندیشد که نکند واقعاً اتفاق بدی خواهد افتاد.
یکی از برادران حزبا.. همین معنا را صراحتاً عنوان کرده بود که: دهقانی! با این روش نقدی که تو در پیش گرفتهای دست ما از میراث و داشتههایمان کوتاه میشود!
من نمیدانم داشتههایمان چیست، اما خوب وضع موجود را میشناسم و میدانم محافظت از وضع موجود چندان کار عاقلانه نیست. اما آنها که میترسند با نقدهای تند و تیز و تلخ و گزنده ما چیزی از سرمایههایشان از دست برود، باید پاسخ بدهند که از چه چیز محافظت میکنند؟
از دانشگاهی محافظت میکنند که به پایگاه تربیت ضد انقلاب حرفای مبدل شدهاست؟ از دانشگاهی محافظت میکنند که از با چنان عزم و شوری مشغول تولید علم است که شب و روز نمینشاسد؟ از کدام دانشگاه باید محافظت کنیم؟ از دانشگاهی که قرص دیازپام خورده است و در خواب خرگوشی فرورفته و و گوشش را وقر گرفته آنقدر که صدای آقا رسماً درآمده که این کرسیهای آزاداندیشی که صد بار با کم و زیادش گفتیم را محقق کنید؟
دانشگاهی که هر وقت هم از خواب بیدار میشود یک 18 تیر و یا آتش زدن آمفی تئاتر انجام میدهد و دوباره سر در زیر لحاف فرو میبرد؟
از دانشگاهی که منکر در آن معروف و معروف در آن منکر شدده و فضا آنقدر سکولار است که آدم وقتی با ریش در آن راه میرود خودش هم میفهد که انگار وصله اینجا نیست؟
یا نکندن از حوزه میخواهیم دفاع کنیم و محافظت؟ حوزهای که آقا که همواره امیدوارترین فرد کشور است، وقتی به بحث در مورد آن میرسد، خطر منزوی شدن و مرگ آن را تذکر میدهد؟( راستی یکی از میرزا حسین به من خبر بدهد حوزه برای بیرون آمدن از انزوا و یا نمردن چه برنامهای دارد؟!)
حوزه عملیه قم و اصفهان و مشهد! بابا به خدا شرمنده کردید ما را از بس فیسلوف و عارف تربیت کردید! حالا یک کم فقه هم بد نیستها!
به خدا شرمنده کردید از بس فقه حکومتی را تدوین کردید! شرمنده کردید از بس علوم انسانی را متحول کردید! بابا تحول در حوزه هم زیادش هم خوب نیست! آزاداندیشی هم مبادا زیاد بشود! یک کم تحجر هم لازم است!
حالا نمیخواهد چندان به فقه حکومتی هم فکر کنید! یک کم هم به همان فقه سنتی خودمان و احکام حیض و نفاس و استصحاب کلی سوم، که حجت شرعی هم نیست ولی اصولیین حسابی از آن بحث میکنند، بپردازید!
یا نکند میخواهیم قوه
قضاییه را حفظ کنیم؟ قوه قضاییه که تمامی فرمانهای آقا سر مبارزه با مفاسد را مو
به مو اجرا میکند و هیچ فسادی در کشور انجام نمیشود.
دهقانی! اون قضیه 3 و 12 تا صفری که جلوش بود و به یغما رفت و به آبروی جمهوری
اسلامی و خون شهدا هم دهن کجی کرد، مال یک کشور دیگه بود مال قوه قضاییه جمهوری
اسلامی نبود. اصلاً کی گفته قوه قضاییه ویرانه است (من که نگفتم ولی یادم است
هاشمی شاهرودی گفته بود و الان هم در قم در س خارج اصولش حسابی رونق دارد).
اصلاً تقصیر صادق دهقانی نامرد است که شهرام جزایری صد و شصت میلیارد تومان را دزدید و سیصد میلیون به رییس مجلش و پانصد میلیون به رییس جمهور وقت داد.
تقصیر صادق دهقانی که قاضی پرونده شهرام جزایری عضو هیأت مدیره یکی از شرکتهای آقای شین جیم بود!
یا نکند میخواهیم از بانکها محافظت کنیم. از بانکی که فقیهی چون آیت الله مصباح در مورد آن میگوید رباخوارترین نظام بانکی دنیاست!
یا نمیدانم، شاید میخواهیم از سیستم اداریمان محافظت میکنیم. سیستم اداری که از بس خوب کار مردم را انجام میدهد که آدم دلش میخوادهد اگر حتی کاری هم ندارد لااقل یک سر هم محض تفریح و تفنن به آن بزند.
اصلاً کی گفته وقتی یک گوساله وارد سیستم اداری میشود به گاو تبدیل میشود؟!
میخواهیم از چه چیز محافظت کنیم و میترسیم با نقد صادق دهقانی چه چیز را از دست بدهیم؟
میگویند با نقد چی به دست میآوریم؟ برادر! با نقد هیچی به دست نمیآوریم، ولی لااقل آن است که قدری از خواب بیدار میشویم و یا استغاثه و زاری به درگاه خدا میگنیم که خدایا به ما راه را نشان بده.
اگر در مسائل سلوکی «یقظه» و «بیداری» اولین مرحله است، در حل مسائل اجتماعی درک مشکلات و عمق فاجعه، هم قدم اول است واین جز با نقد میسر نیست.
نقد حصولی نیز فایده ندارد. البته من نیز میتواند به گونهای نقدهایم را بگویم که هیچ کس احساس درد و سوزش هم نکند ولی تعمد دارم که به گونهای بنویسم و بگویم که طرف مقابل دردش بیاید، بلکه شاید از خواب بیدار بشود. «عصبانیت» مخاطب نیز نگران کننده نیست. چرا که «عصبانیت»، مخاطب را از ساحت حصولی نگاه کردن به مشکلات بیرون میآورد.
زمانی به آوینی و میرشکاک که سوره را چاپ میکردند، میگفتند «هار فرهنگی». شریعتی میگفت اگر نمیتوانی تغییر دهی لااقل رسوا کن.
من هم قصد دارم به روش سید مرتضی و با عمل به توصیه معلم شهید، این زمانه را رسوا کنم. بگذار به من هم بگویند «هار فرهنگی». اگر لقب ما هم مثل آقا مرتضا بشود، میشود امیدوار بود که عاقبت ما هم مثل سید مرتضا بشود.
ارنست بلوخ گفت که: «پرهیزکاری نپذریفتن وضع موجود است» و اگر این حرف درست باشد میخواهم پرهیزکارتریرن فرد عالم باشم.
...
برخی میگویند ما حرفهای دهقانی را قبول داریم اما روش او را نه. تو گویی که میخواهند با روش «خوبش را بگیر بدش را رها کن حرفها را بشنوند و روش را نه»!
شما که الحمدالله همه صدرایی هستید، مگر نمیدانید که «اخلاق» و «روش» ریشه در افکار دارد؟ پس اگر اخلاق و روش شما با من فرق میکند، یقیناً در جایی افکار ما هم فرقی داشته.
برادر قمی! من اگر میخواستم به روش شما با غرب در بیفتم، باید مثل خرداد ماه 88 که شما نشسته بودی پای جزوه و ترمودینامیک میخواندی و سنگ میخورد شیشه اتاقت را پایین آورد و آمفی تئاتر دانشگاه را آتش میزدند الان پای سی دی اسفار آقای جوادی میبودم.
میگویند ما به روش دهقانی انتقاد داریم. بابا انصافاً یک کم رو هم بد نییست. جماعت قاعدی که حرف و قول و فعل و تقریرشان تا مغز استخوان، تئوریزه کردن قعود است، به روش من انتقاد میکنند. انگار بر عکس شدهاست، اصلاً این شما هستید که باید ثابت کنید روشتان درست است.
میگویند ببین امیرالمؤمنین چطور با عمر تعامل کرد! نباید وحدت شکسته بشود!
من نمیدانم این امیرالمؤمنین و امام صادق علیهماالسلام که این برادران حزب الله به آنها استناد میکنند همانهایی نیستند که میگفتند ما اگر به عدد انگشتان دست و یا به تعداد این گله هفده نفری یار داشتیم قیام میکردیم!
امام صادق و امام علی علیهماالسلام را ناقص معرفی میکنند و بعد هر نتیجه ای را که از آن میخواهند میگیرند. البته یک طرفه به قاضی بروی، راضی برمیگردی!
والبته چندان هم نمیتوان به این دوستان خورده گرفت. چرا که زمانه ما، زمانه«نوینالیسم» و «اشتراک الفاظ» است. همه چیز «مشترک لفظی» شده است. از امام علی و امام صادق علیه السلام گرفته تا حتی امام روح ا.. .
نمیدانم این امیرالمومنینی که اینان میگویند، مگر نه همان است که این روایت را فرموده است که، همه خوبیها در برابر خوبر امر به معروف و نهر از منکر مانند قطرهای در برابر دریاست.
می گویند سیاه نمایی نکن. من سیاه نمایی نمیکنم من واقعیت را متأسفانه به سیاه پر رنگ مایل است نشاه میدهم و تقصیر از من نیست تقصیر از واقعیت است!
واقیعت آن است که از نظر من وضعیت کنونی، بحرانی است و جمهوری اسلامی در بن بست است. این بن بست و بحران اولاً و باذات متعلق به دنیای مدرنیته است، اما چون ما هم بعد از 68 وارد تاریخ مدرنیته شدیم و سودای ژاپن اسلامی شدن در سر مان افتاد، ما نیز ثانیاً و بالعرض به این بحران و بن بست ما هم بدان دچار شدهایم.
...
زمانه نزمانه عجیبی است در مورد کش تمبان هم که صحبت میکنید به تو میگویند تو با این روشی که داری جلوی ولایت فقیه خواهی ایستاد! کاش توضیح میدادند میان کش تمبان و ضدیت با ولایت فقیه چه تلازم وجود دارد؟!
یادم به حرف استاد طاهرزاده افتاد که میفرمودند اول انقلاب آنقدر فضا سنگین شده بود که اگر یک آشغال هم در خیابان میانداختی میگفتند سپور به تو میگفت توبا ولایت فقیه مخالفی!
...
ضمناً از امروز به بعد هیچ کامنتی را با نام مستعار تأیید نمیکنم. این کار هم منافاتی با اآزاداندیشی ندارد. هر نقد تندو تیزی هم که بگویید مادامی که با اسم خودتان باشد، یقیناً تأیید میکنم اما اگر کسی پشت یک لفظ قایم بشود بحث دیگری است!
- ۹۰/۱۱/۱۵