تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

مدرنیته چون پایان تاریخ نیست، اما باید بدانیم که «هر گونه «برنامه‌ریزی» برای عبور از تجدد محکوم به شکست است».

شنیدن این سخن در بدو امر ممکن است موجب تعجب شود، اما اگر به درک درستی از مفهوم «برنامه‌ریزی» نائل شویم، صحت این گزاره به راحتی تصدیق خواهد شد.

باید دانست که «برنامه‌ریزی» تنها مبتنی بر نگاه فلسفی مدرن از عالم قابل درک و تفسیر است. در نگاه فلسفه جدید که بنیان آن به دست دکارت نهاده‌شده‌است ، عالَم «نَفس» و عالَم «ماده»، دو سنخ وجود جدا و متباین از یکیدیگرند. «نفس» از مجردات است و بسیط و «ماده»، عین امتداد است و کثرت . این تفاوت در نحوه وجود که از آن به «تباین دکارتی» تعبیر می‌شود، زیر بنای تمامی فلسفه‌های مدرن بوده است.

 اندیشه «تباین» دکارت در سیر تفکر فلسفی خود و بدست فیلسوف بزرگ  مدرنیته، ایمانوئل کانت، به مقصد نهایی خود نزدیک‌تر و با طرح اندیشه «فاعل شناسایی» به دست او، به سوبژکتیویته به تمامیت خود نزدیک شد.

در نگاه «سوبژکتیو» کانتی، اولاً انسان از اشیاء تنها وجود آنها را درک می‌کند.

و نمی تواند به کشف و فهم ماهیت آنها، نائل شود.

و علت آن،‌ به محدودیت‌های فاهمه آدمی بازمی‌گردد.

در این فرض،‌ انسان هیچ‌گاه ذات و ماهیت اشیاء را نمی‌تواند درک کند و ماهیت اشیاء هموراه برای آدمی مبهم‌ است.

و اگر می‌بینیم که ما اکنون، ماهیت اشیاء را درک می‌کنیم، تنها بدان علت است که ذهن آدمی توان صورت بخشی به آنها را دارد.

در حقیقت کانت- مبتنی بر تفسیرهای موجود از فلسفه کانت- مدعی بود که «این فاهمه ماست که به جهان خارج صورت می‌بخشد».

اما حتی با نگاه کانت نیز هنوز بشر و سوژه خودبنیاد، قدرت تام و تمام نیافته بود.

شوپنهاور، که از کانت بسیار آموخته بود، گفت که همان طور که کانت به درستی گفته است،‌ ماهیت اشیاء را نمی‌شناسیم.

پس این ما هستیم که جهان را با اراده و تصورات خود می‌سازیم و بنا می‌کنیم.

و از همین رو نام مهم ترین کتاب خویش را «جهان به مثابه اراده و تصور» نهاد.

اما حتی با شوپنهاور، نیز سوبژکتیویته، به مقصد نهایی خود نرسیده بود.

نیچه، گرچه خود بعدها مهم‌ترین منتقد مدرنیته، بدل شد،‌ اما خود به تمامیت رساندن تجدد و سوبژکتیویسم ایفا کرد.

نیچه در فضایی که دکارت و کانت ترسیم کرده بودند و با هگل و شوپنهاور، تفصیل یافته بود، بشر را چیزی ندانست جز «اراده معطوف به قدرت».

این انسان که نمونه تام و تمام آن همان «ابرمرد» است، ابتدا ارزش‌های پیشین را برمی‌اندازد و سپس با اراده معطوف به قدرت،‌ ارزش‌های جدیدی وضع می‌کند و جهانی نو بنا می‌کند.

تنها در بستر همین نگاه سوبژکتیو که بنای آن به دست دکارت نهاده شد و با نیچه به تمامیت خود رسید، می‌توان از «برنامه‌ریزی» سخن گفت.

زیرا هنگامی که بشر خود را معنابخش عالم بداند و بپپندارد که با اراده خود، همه چیز مسیطر او خواهد،  می‌توان از «برنامه‌ریزی» برای تغییر دادن عالم ماده و جهان خارج سخن گفت.

چرا که در حقیقت وقتی نفس آدمی و عالم ماده از یکدیگر منفصل باشند و متباین، آدمی خواهد توانست ابتدا عالم را به عنوان «ابژه»‌ای(مفعول) که در برابر ذهن شناسای خود ( سوبژه یا فاعل) بنهد و سپس با فاهمه خود به آن صورت ریاضی ببخشد و با اعمال این صورت بر ماده، آن را تغییر دهد.

جان کلام آنکه، «برنامه ریزی» تنها در سایه تفکر  و عالم مدرنیته، معنا دارد و نمی‌توان با افکار مدرن از مدرنیته گذر کرد!

چنان که خون به خون شستن، محال است.

اما اکنون، که ما خود اسیر و مسیطر تفکر مدرن هستیم، طبیعی است که بپنداریم عالم با اراده و تصور، شکل می‌گیرد و این ما هستیم که در این عالم بر انجام هر کاری تواناییم.

اسیر و متأثر از نگاه مدرن بودن، به خودی خود قابل ملامت نیست.

چرا که زیستن در عالم کنونی،‌ طبیعتاً موجب می‌شود که ما نیز از این حال و هوا متأثر شویم.

اما مشکل از جایی آغاز می‌شود که خود را از قهر مدرنیته آزاد بدانیم و در یک جهل مرکب،‌ تصور کنیم که بیرون از عالم مدرنیته تنفس می‌کنیم.

حتی خود مدرنیته،‌ که بشر را مدار عالم می‌دانست و برنامه ریزی را پیشنهاد می‌کرد، خود با اراده‌های بشری و برنامه ریزی تأسیس نشد.

یعنی دکارت و کانت و هگل، و سایرین،‌ برای تکوین مدرنیته برنامه‌ریزی نکردند و با اراده آنان جهان کنون ساخته نشد.

جهان کنونی، حتی اگر متأثر از کانت باشد،‌ بیش از آنکه از اراده کانت اثر پذیرفته باشد،‌ از تفکر کانت متأثر شده.

و تفکر امری اراده محور نیست.

تفکر به متفکر داده می‌شود.

نه این که متفکر اراده کند که فکر کند.

که اگر تفکر به صرف اراده بشری حاصل می‌شد، بایستی هر گاه بشر اراده می‌کرد یک تمدن و نظام فکری بنا کند.

اما آیا ما ما می توانیم به راحتی از این سوداهای باطل و از جهل مرکبی که بدان دچاریم آزاد شویم؟!

آیا ما هر گاه اراده کنیم می توانیم از افکار غلط خود آزاد شویم؟!

به نظر می‌رسد که موضوع به عکس است.

و حقیقت است که باید ما را از خواب و توهم و جهل مرکب بیدار کند.

و از همین رو باید گفت که تنها خدایی است که می‌تواند ما را نجات دهد.

  • ۹۰/۱۲/۰۸
  • صادق دهقانی

مارکس

نظرات  (۱۱)

احسنت صحیح است صحیح است
بسمه تعالی
جناب آقای دهقانی
با عرض سلام خدمت جنابعالی
در مورد مطلب "سخنی با آقای طاهرزاده" از ایشان خواستم که خود جوابیه ای به شما مرقوم نمایند ولی ایشان فرمودند بهتر است دوستان خود با هم بحث نمایند لذا بر ان شدم مطالبی خدمت شما عرض نمایم .
1- در خصوص انتقاد نسبت به ضعف عملکرد دولت در مسائل منطقه خوب است به این مطلب مقام معظم رهبری دقت نمایید:
«در مورد مسائل منطقه، یکى از دوستان اشاره کردند که مثلاً کار لازم، عمل لازم و تحرک لازم نبوده. من فى‌الجمله به شما عرض بکنم که اینجور نیست. در زمینه‌ى مسائل منطقه، دستگاه‌هاى ذى‌ربط کشور تحرک بسیار خوبى داشتند و دارند. الان منطقه، میدان عظیم زورآزمائى است و دستگاه‌هائى که با این مسئله مرتبطند، حسابى وسط میدانند و دارند کار میکنند. خب، برخى از کارها قابل تبلیغاتى شدن نیست - یا ممکن نیست، یا لازم نیست، یا اشکال دارد - ولى به هر حال کار زیاد دارد میشود؛ این را توجه داشته باشید. در این زمینه، فضاى درونى کشور هم خوب بود. حضور دانشجوها در بخشهاى مختلف، اظهارنظرها نسبت به همین مسائل منطقه، اینها همه‌اش کمک میکند. این کار ادامه هم دارد و ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز هم ابعاد بیشتر و بهترى خواهد گرفت. غرض، تصور نشود که بى‌عملى بوده؛ نه، دارد کار میشود؛ کارهاى خوبى هم انجام می گیرد. » ( دیدار دانشجویی – 19/5/90 )
از طرفی جنابعالی بهتر می دانید در خصوص مسائل کلان مانند اعزام نیرو و امثالهم فقط حضرت اقا می توانند دستور صریح دهند و اصلا در حد دولت نیست که بخواهد در این زمینه اقدام نماید بلکه باید اقا تشخیص دهد اعلام نماید و ملت و دولت اقدام نمایند و این مطلب را نباید فراموش کرد که در زمان حضرت امام بعد از فتح خرمشهر که شهید صیاد شیرازی علیه رحمه و دیگر عزیزان نیرو به سوریه جهت مداخله در جنگ لبنان اعزام نمودند و بعد از اعزام نیرو حضرت امام مطلع گردید شهید صیاد می فرمود امام قاطعانه این کار را رد نمودند و فرمودند اگر یک قطره خون از دماغ کسی بیاید من پاسخ گو نیستم و باید نیرو ها برگردند.
و در مورد بوسنی اقای ولایتی بیان نمود که اقا به ما امر کرد که مداخله کنیم و حتی اسلحه فلان هم به انجا حمل کردیم. در کل این را باید قبول کرد که بعضی اقدامات در حوزه ساست خارجی فقط از عهده اقا بر میاید انهم به این اعتقاد که ایشان از اشارات بهرمند هستند البته همه ما موظفیم خود را اماده کنیم که اگر روزی دستوری فرمودند بدون درنگ اقدام نماییم. در قضیه تحصن دانشجویان در فرودگاه برای رفتن به غزه ایشان ضمن تجلیل این امر بیان فرمود البته دست ما از این اقدامات کوتاه است.

2- به استاد ایراد گرفته اید که فقط به فراگیری به معارف اهمیت می دهند و بعد مبارزاتی را مغفول گذاشته اند . اقای حسین شریعتمداری نقل میکرد چند ماهی قبل از شهادت ایت الله سعیدی علیه رحمه خدمت ایشان رسیدیم اقای سعیدی ضمن توصیه به ادامه مبارزات فرمود "زمانی در نزد امام اسفار می خواندیم روزی به ایشان بیان نموم اقا خواندن این مطالب به چه کار اید مرحوم امام نگاهی به من نمود و فرمود اقای سعیدی ملاصدرا و ما ادراک ملاصدرا و امروز من جمله امام را می فهم که چقدر فهم معارف ناب در مبارزات مهم است" و اقای سعیدی ما را به سوی شهید مطهری سوق داد و فرمود ایشان عصاره فضائل می باشد البته قبول دارم که شما اهمیت فراگیری معارف را می دانید و لی منظور من این است که بعد از انقلاب ما از مبارزینی ضربه خوردیم که در فهم عمیق معارف اسلامی ناتوان بودند به نظر این حقیر مشکل عمده اقای رفسنجانی که انقلاب را در دام لیبرالیسم گرفتار نمود عدم اشنایی عمیق با معارف اسلامی بود. و همانطور که شهید مطهری قبل از انقلاب بزرگترین رسالت خود را ترویج مبانی اسلام تشخیص داد و به قول اقای شجونی کار اصلی را او انجام داد امروز اقای طاهرزاده بحمدالله این وظیفه را بخوبی انجام میدهد و هرچه این معارف گسترش پیدا کند نیروهایی که بفهمند هدف از این انقلاب چه بود بیشتر می شود و ان شاء الله زمینه برای ان کار بزرگ انجام می شود مثلا یکی از دستاوردهای مطالعه اثار ایشان برای خود من این بوده که ما بیشترین ضربه را داریم از نظام اموزشی سکولار خود می خوریم و الان بزرگترین کار که ما می توانیم انجام دهیم تلاش و برنامه ریزی جهت تغییر این نظام است .
البته بعضی از صحبتهای ایشان در این سخنرانی عجیب است از جمله اینکه ما باید به مسئولین اعتماد داشته باشیم البته مقام معظم رهبری هم بارها این مطلب را بیان نموده اند ولی همین اعتماد به امثال رفسنجانی بود که کار را به اینجا کشاند اگر انروز که در خطبه های نماز جمعه دم از مانور تجمل زد دهان او را گل میگرفتند اینقدر ما امروزه از ارمانهای امام دور نبودیم. '
سلام
کی گفته جناب دهقانی مأمور ایجاد تحول در تاریخ است؟ از خودت در بیا برادرجان. رفتی نفستو بگیری نفس گرفتت. هر حرف خوب و درستی که نتیجه درست نمیده. برادر حرفهات درست. ولی فقط حرفهات. شما چه کاری کرده‌ای که انذار میدهی؟ زمانی میتوانم به صحبت‌های شما توجه کنم که متناسب با این حرفتان عملی هم داشته باشید، من را به عمل‌زدگی متهم نکنید. از شما سوال می‌پرسم اون چیزی که باید باشد چیست؟
خداوکیلی از اول تا آخر این وبلاگ غیر سقوط چیز دیگری هم هست؟
با سلام حقیقتا شجاعت شما قابل تحسین است که با اینکه متاهلید دست از همه چیز شستید و از حوزه بیرون رفتید ای کاش ما هم ذره ای چنین بودیم در کل خداوند شما را یاری نماید و موفق گرداند نمی دانم با استاد میرشکاک اشنا هستید یا نه اگر نیستید خوب است اشنا شوید حسین بهزاد در برنامه راز می گفت شهید اوینی افتخار می کرد (به این مضمون) که نزد ایشان حکمت بخواند به نظر من شما خوب است با ایشان اشنا شوید در حق ما هم دعا کن کم جرات و جسارت پیدا نماییم. با تشکر
  • صادق دهقانی
  • در جواب طرف:
    چرا شما را به عمل زدگی متهم کنم؟ اصلاً بزرگترین گلایه من از دوستان از اول وبلاگ تا الان این بوده است که: رفقا ما از عمل غافل شده‌ایم.
    خودم هم سعی کردم وارد گود عمل بشوم. نمی‌خواهم بگویم فلان کار را کردم و بهمان کار را . بدهکاری ما به انقلاب بیشتر از چهار تا کار زپرتی است.
    ولی سعی کرده‌ام کم فروشی نکنم.
    در ضمن کسی نگفته «صادق دهقانی» مأمور ایجاد تحول در تاریخ است. گفتم «ما» مأمور ایجاد تحول در تاریخ هستیم. همه «ما». حالا اگر شما خودت را مأمور نمی‌دانید، خب یک بحث دیگر است.
    احساس می‌کنم در یک فضای سوء ظن دارید مرا نقد می‌کنید. مؤیدش همین تعبیر «سقوط» است.
    شما بیا و یک کار جدی شروع کن که دعوت به صعود باشد. گردن ما رهین، اگر به شما کمک نکنیم.
    در هر صورت احساس می‌کنم شناخت شما از بنده مال یکی دوسال گذشته است و از گشتی که در تفکر حقیر در یک سال گذشته رخ داده بی‌خبر بوده‌اید.

    فرمودید که حرفهایت خوب است ولی ... . برادر کلام امیرامؤمنین علیه السلام را فراموش نکرده‌ایم که «انظر الی ما قلا و لا تنظر الی من قال»
  • صادق دهقانی
  • در جواب برادر جواد:
    سلام علیکم

    1- نقد بنده به فضای حاکم بر جمهوری اسلامی است. انصافاً زمان هاشمی و با بحث تنش زدایی، آیا حمایت از مظلومان فراموش نشد.
    امام می‌فرماید مهم‌ترین وظیفه مسؤولان نشر اسلام در دنیاست. خداییش یکی به فضای کنونی کشور نگاه بکند آیا چنینی چیزی را می‌بیند؟
    در بحث سیاست خارجی دهم درسته که حرف آخر را آقا می‌زنند، ولی بنای آقا این است که کار سیستماتیک جلو برود. لذا اجازه می‌دهند بقیه نهادها مانند وزارت خارجه و شورای امنیت ملی نظر بدهند و خیلی اوقات حتی کاری که این ها می‌گویند مطلوب نظر آقا نیست.
    مثالش بحث پلمپ تأسیسات هسته‌ای نظنز بود. آقا فرمودند البته من به این روند اعتقاد نداشتم ولی اجازه دادیم انجام بشود.
    فرمایش امام هم این است:
    «... مسؤلان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت – ارواحنا فداه – است که خداوند بر همة ما مسلمانان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌‌ای مسؤولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بیشتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آن‌ها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند. مردم عزیز ایران که حقاً چهره منور تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند که سختی‌‌ها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند تا مسؤولان بالای کشور به وظیفه اساسی‌شان که نشر اسلام در جهان است برسند... » صحیفه امام، جلد 21، ص 327

    2- بنده با معارف و ضرورت آن مشکلی ندارم. خودم هم سخت به این مباحث تعلق خاطر دارم. فلسفه می‌خوانم. ملاصدرا رحمه الله علیه و هایدگر و افلاطون.
    ولی با این که علم حصولی اصالت پیدا کند سخت مخالفم. اصل، علم حضوری است که آن هم در کتاب و دفتر پیدا نمی‌شود. با «عمل» به دست می‌آید.
    رجوی بفرمایید به مباحث چگونگی فعلیت بافتن باورهای دین از استاد طاهرازده

    از حسن توجه شما به وبلاگ حقیرانه ما ممنونم.
    وفقک الله تعالی
    بسمه تعالی
    حسین بهزاد در برنامه راز : شهید اوینی با حضور اقای میرشکاک دوشنبه ها در دفتر سوره از 4 بعد از ظهر تا نیمه شب دارای جلساتی بودند با محوریت آقا یوسف و شهید آوینی می فرمود اقا یوسف حکیم است و من دارم پیش او حکمت تلمذ میکنم و خاک بر سر دستگاه های فرهنگی کشور که عرضه ندارند از او استفاده کنند.
    سلام آقای دهقان
    به نظرم بعضی از نظرات بنده در مورد مریضی تشکلها و دانشجویان هم بد نباشد.
    بعضی از مطالب را تو وبلاگم بخوانید
    به دوستان هم پیشنهاد می کنم نظرات بنده هم بخوانند.
    ممنون
    سلام
    اگر غرب بر ما سیطره دارد چگونه به آن می اندیشیم؟
    این جمله غرب بر ما سیطره دارد خود متناقض است چون اگر غرب را حجابی دربرابر حقیقت بدانیم چون گوینده این جمله هم تحت سیطره غرب است پس نمیتواند این جمله را به صورت یه حقیقت بیان کند و در واقع به جمع نقیضین میرسیم یعنی تناقض...
    پاسخ:
    دهقانی:

    غرب بر ما سیطره دارد.

    اما این سیطره تام و تمام نیست.

    و منافذی برای گذر از تفکر غربی وجود دارد.

    اما رخنه در این منافذ از عهده هرکسی ساخته نیست.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی