تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

چنین گفت شیطان

پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۱، ۰۶:۱۳ ب.ظ

قسمت سوم

عنوان مطلب: چنین گفت شیطان

منشر شده در نشریه مبشر صبح دانشگاه صنعتی اصفهان

تاریخ انتشار: شنبه 91/2/23

چهارمی: من گفت و گوی شما با دومی و سومی را شنیدم. به نظرم بخشی از حرفهای شما قابل فکر است، ولی نمیتوانم تمام حرفهای شما را بپذیرم.

اولی: همین که میخواهید روی حرفهای بنده فکر کنید، مایه خوشحالی است. با این حال اگر سؤالی داشته باشید، می توانم پاسخ بدهم.

چهارمی: شما میگفتید که برای ساختن یک تکنولوژی غربی ساده مانند لامپ، باید کلی زحمت کشید. خب این حرف، حرف درستی است. ولی مگر برای ساخت ابزار دینی نیازی به تلاش نیست؟! پس انتقاد شما به تکنولوژی غربی وارد نیست، بلکه نقد شما تمام ابزارها اعم از دینی و غیردینی را شامل میشود. چون ابزارهای دینی که از آسمان نازل نمیشوند، برای ساختن همانها هم نیاز به انجام دادن یک سری مراحل است.

اولی: حرف شما از یک جنبه درست است. ولی من نمیخواستم بگویم برای ساختن ابزار دینی هیچ تلاشی نیاز نیست. من منتقد «مدرنیته» و «تکنولوژی» آن هستم. این تمدن برای اثبات برتری خود بر سایر تمدنها، همواره این دلیل را میآورد که ما به کمک تکنولوژی، برای شما «رفاه» آوردهایم. بنده گفتم این ابزارهای کنونی نه تنها «رفاه» نیاوردهاند، بلکه موجب «بحران» و «عدم آسایش» بیشتر انسانها هم شدهاند. چون برای ساخت آنها باید زحمت بسیاری کشید و عمرمان را به پای آن تلف کنیم.

مثلاً شما به صنایع تبدیلی مواد غذایی نگاه کنید. برای تولید بسیاری از این خوردنیها مانند کنسرو، کمپوت، سوسیس، کالباس، سس مایونز و نوشابهها ... از مواد نگهدارنده سرطانزایی مانند «بنزوات سدیم» که از مشتقات ماده سمی «بنزن» است، استفاده میشود. مدرنیته ابتدا مواد سمی تولید میکند و به خورد مردم میدهد، امواج سرطانزا محیط ما را فرا گرفته، آلودگی هوا، دود سیگار، ظروف تفلون و یکبار مصرف، همه و همه سرطانزا هستند و میخواهیم با رادیوداروها و رآکتور هستهای، سرطانها را درمان کنیم. من میخواستم این دور باطلی که تمدن مدرنیته به وجود آورده- در ساخت لامپ گرفته تا سایر زمینهها- را به بقیه نشان بدهم و بگویم فریب دروغهایی که این تمدن میگوید، را نخوریم.

اگر این دروغ «آسایش بیشتر» که غرب ادعای آن را دارد نبود، هیچ گاه این تمدن سراسر عالم را فتح نمیکرد.

 در نگاه دینی، «رفاه کامل» و تام و تمام در کره زمین امکان ندارد. زیرا اینجا «بهشت» نیست. و نباید انتظار داشته باشیم که یک ابزار بتواند برای ما رفاه «محض» به ارمغان بیاورد. در حالی که غرب ادعا دارد که ما برای شما «رفاه محض» آوردهایم.

چهارمی: اگر منظور شما این بوده، من هم با شما موافقم. ولی ظاهراً شما معتقدید دانشمندان غربی در ساخت «علم» و «تکنولوژی»، «پیشفرضهایی» داشتهاند. دلیل تان برای این حرف چیست؟

اولی: حق با شماست. ما معتقدیم «علوم» و «ابزراهای مدرن» به دلیل پیشفرضهای غیردینی که داشتهاند، سالم نیستند. اساساً امکان ندارد که یک دانشمند بتواند بدون «پیشفرض» به عالم و طبیعت نگاه کند. به این دلیل که همین که بخواهد ادعا کند که «من بدون هیچ پیشفرضی به طبیعت نگاه میکنم و از آن گزارش تهیه میکنم»، خود همین جمله برای او در حکم «پیش فرض» خواهد بود!!

انسان همیشه پیشفرضهای زیادی را با خود همراه دارد. بشر از لحظهای که شروع به تفکر میکند، بسیاری مسائل را بدیهی فرض میکند. در این بین میان دانشمند غربی و دینی هیچ فرقی نیست. تفاوت در پیشفرضهای آنهاست که پیشفرضهای دانشمند غربی، دینی نیست.

چهارمی: برهان خلف شما قانع کننده است. من هم میپذیرم که ما نمیتوانیم از «پیشفرض» خالی باشیم. ولی دلیل شما برای اینکه پیش فرض آنها غیر دینی است، چیست؟ به صرف این که یک دانشمند در یک کشور غیر اسلامی و آن سر دنیا، علم تولید کرده، نمیتوان گفت که آن علم غیردینی خواند!

اولی: من هم با شما موافقم که «غرب» یک منطقه بر روی نقشه «جغرافیا» نیست. در نگاه من، «غرب» یک «بینش» و «جهانبینی» است و هر کس این بینش را داشته باشد «غربی» است، صرفنظر از این که کجا زندگی کند. و متقابلاً هر کس که با عینک «غربی» به عالم نگاه نمیکند، «غربی» نیست، حتی اگر در «نیویورک» و یا «لس آنجلس» زندگی کند.

در شروع رنسانس، انسان نگاه جدیدی به عالم پیدا کرد. این تغییر نگاه، موجب شد که بشر با عینک و پیشفرضهای جدیدی به طبیعت نگاه کند. «فرانسیس بیکن» از فلاسفه عصر رنسانس میگوید: «بشر از پدیدهای طبیعی، نظمی بیش از آنچه در آنها واقعاً موجود است، انتظار دارد.» به اعتقاد بنده این جمله، رهآموز تمدن غرب و تمامی علوم مدرن بوده و مسیر آنها را مشخص کرده. به عبارت بهتر در تمامی علوم کنونی، این پیشفرض وجود دارد که نظم کنونی «طبیعت» مطابق با خواستهها و امیال ما نیست و ما باید این نظم را تغییر دهیم.

چهارمی: هنوز متوجه منظور شما نشدهام. ممکن است قدری بیشتر توضیح بدهید.

اولی: ببینید یک وقت شما معتقد هستید که خالق شما که خدای حکیم است، طبیعت را آفریده، و در این صورت تصدیق میکنید که خدای حکیم حتماً تمام نیازهای شما را در طبیعت و به بهترین شکل قرار دادهاست.

در این صورت سعی میکنید در عین کشف و استفاده از طبیعت، نظم حکیمانه موجود در آن را به هم نزنید. سعی میکنید که آن را بشناسید و خودتان را با آن وفق دهید. در این صورت بحرانهای مختلف زیست محیطی هم ایجاد نمیکنید.

اما اگر مانند «بیکن» فکر کنیم که طبیعت کنونی ناقص است و ما باید آن را کامل کنیم، یا مانند ادیسون فکر کنیم و نخواهیم بپذریم که خداوند شب را برای آرامش قرار دادهاست( و جعل الیل سکناً، ترجمه: و اوست که شب را مایه آرامش قرار داده، انعام: 96)، ( و من آیاته منامکم بالیل و النهار و ابتغائکم من فضله، ترجمه: و از نشانههای ربوبیت او خواب شما در شب برای آرامش یافتن و تلاشتان در روز برای دستیابی به خداست. روم:23 ) حتماً همین علوم و تکنولوژی به وجود میآیند.

اگر مانند «بیکن» فکر کنیم پیش خود خواهیم گفت که چرا فقط باید در تابستان «هندوانه» بخوریم؟ ما میخواهیم در زمستان هم هندوانه بخوریم!

در حالی که خدای حکیم میدانسته که میوهای مانند «هندوانه» به دلیل آبدار بودن برای تابستان و فصول گرم که بدن ما با کمبود آب مواجه است، مفید است و اگر در زمستان هندوانه که طبع سرد دارد را بخوریم، ممکن است بیمار بشویم.

اما ما چون به نظم موجود در طبیعت راضی نیستم، دست به کار  ساختن سردخانه و تولید محصولات پتروشیمی مانند گاز اتیلن میشویم تا هندوانههای نرسیده را در تابستان بچینیم و در سردخانه بگذاریم تا به کمک گاز اتیلن در زمستان برسد و بتوانیم شب یلدا هندوانه بخوریم. بعد هم کلی خوشحال هستیم که ما به بشریت خدمت کردایم!!

از نظر من افرادی مانند «بیکن» و «دکارت» فقط یک جمله ساده نگفتهاند. بلکه اکنون جملات و افکار آنها کم و بیش در همه جا مطرح است و همه ما نیز ناخودآگاه حرف آنها را پذیرفتهایم. الان عموم ما «دکارتی» فکر میکنیم.

دکارت معتقد بود که به جز انسان، همه موجودات این سیاره، مرده هستند. دکارت برای حیوانات و گیاهان، حیات قائل نبود. او معتقد بود که این موجودات مانند یک ماشین هستند. همان طور که در ماشین بنزین میریزیم و حرکت میکند، حیوانات هم با خوردن غذا و آب توان حرکت پیدا میکنند.

چهارمی: اثر این حرف چیست؟

اولی: اثرش این است وقتی شما معتقد باشید که طبعیت یک موجود مرده است، به خود اجازه میدهید هر کاری با آن انجام بدهید حتی اگر به قیمت نابودی آن باشد. شما مستند «خلیج کوچک» را ببینید، مستند «فاز سه» را ببینید. این نحوه برخورد با طبیعت و قلع و قمع حیوانات برای سود بیشتر، همه به این دلیل است که در نگاه انسان غربی، طبیعت موجود مرده است.

اصلاً وقتی که ما در کتابهای علوم تجربی خواندیم که درخت از «سلولز» ساخته شدهاست، یاد گرفتیم که مانند دکارت طبیعت را «مرده» ببینیم. درخت «سلولز» نیست. درخت یک موجود زنده است و یک روح آن را تدبیر میکند.

به همین دلیل معتقدم که برای اصلاح نظام آموزشی حتماً باید کتابهایی مانند علوم تجربی و زیستشناسی و ... را بازنویسی کنیم. تمام این کتابها حامل نگاه «گالیله- بیکن-دکارتی» به عالم است.

چهارمی: نقش «بیکن» و «دکارت» در علوم  و فنون جدید، تا حدی روشن شد، اما چرا «گالیله» را کنار این دو نفر ذکر کردید؟

اولی: یکی از اتفاقاتی که در عصر جدید رخ داد، این بود که بشر سعی کرد به طبیعت با چشم ریاضی نگاه کند. گالیله میگفت: «خدا طبیعت را با قلم ریاضی خلق کردهاست!» در حقیقت، از رنسانس به بعد انسان سعی کرد که تمام عالم طبیعت را با محاسبات ریاضی کشف و در آن تغییر ایجاد کند.

چهارمی: یعنی شما معتقد هستید که نگاه ریاضیوار به طبیعت، درست نیست؟!

اولی: نگاه ریاضی به طبیعت «غلط» نیست، بلکه «ناقص» است. نگاه ریاضیوار فقط یک جنبه از طبیعت و جنبه کمی آن را میتواند بسنجد و نه همه ابعاد طبیعت را. اما علم مدرن میخواهد با «ریاضیات» و «محاسبات»، «تمام» طبیعت را کشف کند و این امکان پذیر نیست و لذا مدرنیته در علوم هر روز با بحران مواجه میشود.

چهارمی: پس شما با ریاضیات مشکل ندارید، بلکه با «فقط» ریاضی دیدن طبیعت مخالفید. آیا برداشت من درست است؟

اولی: بله همین طور است. البته نگاه فقط «ریاضی وار» به طبیعت، یکی دیگر از پیشفرضهای علم مدرن است. علاوه بر اینکه اگر بخواهیم فقط با نگاه «ریاضی وار» به طبیعت نگاه کنیم، قطعاً این بحران محیط زیست رخ میدهد.

چهارمی: چرا؟!

اولی: ببینید، در نگاه دینی طبیعت یک «آیه الهی» است که باید در آن زندگی کرد و نیازهای خودمان را به کمک آن برطرف کنیم. اما نباید این خانه را ویران کرد. اما با نگاه «ریاضی وار» صرف، طبیعت برای ما دیگر محل سکنا و آرامش و زندگی نیست، بلکه یک «منبع انرژی» است. وقتی این طور به طبیعت نگاه شود، باید منتظر نابودی آن هم باشیم. چون دیگر هیچ لزومی به مراقبات از آن نیست. مثل این که شما یک وقت به کلبهای که در آن زندگی میکنید و در عین استفاده، از آن محافظت میکنید. اما با نگاه «ریاضی وار»، مدام پیش خود محاسبه میکنید که چقدر میتوان با چوب و الوارهای این کلبه، کاسبی راه انداخت! در این صورت دیر یا زود کلبه را خراب میکنید و چوبهایش را میفروشید. الان «رودخانه کارون» برای ما، دیگر یک بخش از طبیعت که بتوان با آن زندگی کرد و آن را به عنوان یک «آیه الهی» نگاه کرد، نیست. با نگاه «کمی» ارزش رودخانه کارون فقط به این است که چند تا «سد» میتوان روی آن بنا کرد!

چهارمی: به مطلب جالبی اشاره کردید. ولی صرفنظر از این بحثها چرا شما اصرار دارید که علوم و تکنولوژی جدید را «شیطانی» بنامید؟ آیا فکر نمیکنید که این گونه تعابیر تند و افراطی است؟! بر فرض هم که بپذیریم که این علوم دینی نیستند، چرا میخواهید شیطانی بودن آن را اعلام کنید؟!

اولی: همه ما قبول داریم که انسان یک موجود مختار است. او همواره در معرض انتخاب خیر و شر قرار دارد. خداوند به انسان خیر الهام میکند. شر هم از جانب شیطان که او هم مقهور اراده الهی است، به قلب آدمی الهام میشود. «و نفس و ما سواها * فالهما فجورها و تقواها»[ ترجمه: و سوگند به نفس آدمی و آن قدرتمند حکیمی که آن را موزون ساخت و سامان بخشید* وگنهکاری و تقواپیشگیاش را به آن الهام کرد]

این که ما این علوم و تکنولوژی را «شیطانی» نامیدیم، از یکی از آیات قرآن الهام گرفتهایم. قرآن کریم در آیه 119 سوره نساء از قول شیطان میفرماید و لاضلنهم و لامنینهم و لامرنهم فلیبتکن آذان الانعام و لامرنهم فلیغیرن خلق الله... »

 [ ترجمه: و قطعاً آنها را با ترغیب به پرستش معبودانی ساختگی به گمراهی میافکنم و با آرزومند ساختن آنان به سرگرمیها فریبشان میدهم، و آنها را وا میدارم تا گوش دامها را بشکافند و به آنان فرمان میدهم تا آفرینش خدا را دگرگون سازند...]

 در حقیقت شیطان اعلام کرده که بشر را فریب خواهد داد تا طبیعت و خلقت الهی را تغییر دهد. به همین دلیل ما معتقدیم که تمامی این علوم که به دنبال تغییر طبیعت هستند حاصل القای شیطان هستند.

به عنوان مثال شما به علم «ژنتیک» نگاه کنید. دانشمندان این رشته، فقط دنبال شناخت ژنها نیستند، بلکه سعی میکنند در ژنهای موجودات زنده دست ببرند و خلقتی که خدا اکرده را تغییر دهند.

علم «نانو تکنولوژی» نیز به همین شکل. در علم «نانو» بشر به خود اجازه میدهد که تغییراتی را در ریزترین ابعاد ماده و در سطح نانو ایجادکند.

بقیه علوم نیز کم و بیش نگاه بیکنی را با خود همراه دارند. البته این نگاه در برخی علوم کمتر خود را نشان میدهد، ولی در علومی مانند نانوتکنولوژی و سلولهای بنیادی به وضوح قابل مشاهده است.

چهارمی: شما معتقدی که این علوم پیشفرضهای غیردینی دارند و حاصل القاء شیطان هستند. از طرفی ما در حال حاضر به برخی از این علوم نیازمندیم. آیا فکر نمیکنید که باید در این علوم کار کنیم؟

اولی: با شما موافقم. مقصود ما این نیست که تمام دانشگاهها را تعطیل کنیم و برویم در غار زندگی کنیم. این قضیه را مخالفان همواره به ما نسبت دادهاند تا حرف ما را سخیف جلوه دهند.

برای ساختن یک تمدن جدید، قطعاً باید در کوتاه مدت از تمدنهای موجود کمک گرفت. اما در مسیر نهایی ممکن است بسیاری از پدیدههای تمدن مدرن حذف و دور ریخته شود. برای این کار باید نهادهای تولید علم ما مشغول برنامهریزی و تفکر شوند. ما باید ببینیم که در حال حاظر به کدامیک از علوم کنونی نیاز حقیقی و نه وهمی داریم، و نیاز جدیتری داریم. در گام دیگر و به صورت همزمان با آن باید مبادی این علوم را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. تا بتوانیم علم دینی تدوین کنیم.

چهارمی: یک سؤال دیگر هم اخیراً در ذهن من نقش بسته که البته با مباحث قبل مان کمی تفاوت دارد. آن هم این است که یکی از اشکالاتی که برخی منتقدین شما مطرح میکنند این است که ما باید در موضوعات مختلف به علمای اسلام شناس مراجعه کنیم، اما کسانی مانند شهید آوینی که شما از آن نام میبرید، اسلام شناس نیستند.

اولی: ببینید! یا علمای اسلامشناس نظر ما را تأیید میکنند که الحمدلله، و یا مخالف ما هستند. بزرگوارانی که با نظر ما در موضوع غربشناسی موافق نیستند یا برای سخن خود دلیل دارند یا نه. (البته این دلیل هم میتواند دلیل نقلی و روای و قرآنی باشد که برای ما قطع و یقین ایجاد کند و یا برهان عقلی باشد.) اما اگر هم که شخصی از میان علما بدون دلیل سخن ما را رد میکند، نباید به حرف او اعتنا کرد.

در هر صورت هر کس- چه علمای بزرگوار و چه افراد عادی- با دلایل محکم بتوانند حرف ما را رد کنند، ما از نقد های خود نسبت به تکنولوژی صرفنظر خواهیم کرد، وگرنه دین به ما اجازه نمیدهد که هر حرفی را بدون استدلال و صرفاً به دلیل این که گوینده آن یک شخص بزرگ و محترمی است بپذیریم. البته ما هم معتقدیم که علمای ما چون در پای مکتب اهل بیت علیهم السلام شاگردی کردهاند، به معارف ناب و عمیقی دست یافتهاند، اما این بدین معنا نیست که هر حرفی را بدون دلیل و بینه شرعی بپذیریم. چرا که معیار درست و غلط بودن قضایا، حرف هیچ کس نیست، بلکه منطق و برهان است. اساساً ما حق نداریم معیار حقانیت اندیشهها را افراد بدانیم. به بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام در جنگ صفین: «افراد را با حق بشناس و نه حق را با افراد.»


قسمت اول: ادیسون، خائن بزرگ

قسمت دوم: دکارت در صنعتی

  • ۹۱/۰۴/۰۸
  • صادق دهقانی

نظرات  (۵۲)

  • صادق دهقانی
  • در جواب محمد 2

    این مطلب که من بعضی نظرات را حذف کرده ام را یک بنده خدای دیگری هم تذکر دادند و من هر چه فکر کردم متوجه نشدم منظورشان کدام نظرات است.

    من اخیراً دو تا نظر از مطالب قبلی را حذف کردم. یکی را احساس کردم توهین به شخص ثالث است، دیگری را هم به دلیل لحن نامناسبی که داشت. هر دو تا نظر هم مال 9 ماه پیش بود. از نظراتی که بچه‌ها اخیراً داده‌اند یادم نمی‌آید چیزی حذف کرده باشد. البته تأکید می‌کنم که یادم نمی‌آید، نه اینکه واقعاً نکرده باشم.

    در هر صورت بنده در رد و تأیید نظرات همان رویه قبلی را دارم. البته این که آزاداندیش هستم یا نه را خدا می‌داند. لااقلش این است که دل‌مان می‌خواهد باشیم.

    موفق باشی
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسخیری:

    علیک السلام مجدد

    این بحث تفاوت عملی بین تئوری دوم و سوم خیلی بحث مهمیه. باید مفصل سرش فکر و مطالعه و بحث کنیم. ولی من در این چهار سال یک بار ندیدم که حتی یک بار هم اونطرفی‌ها این بحث را مطرح کنند.

    اصلاً یکی از اعتقاداتی که باعث می‌شود که بحث با تئوری دومی‌ها هیچ وقت به این جاها نرسد این است که آنها معتقدند این سخن بحث‌ها مال دهه 50 است و الان جمهوری اسلامی کمر غرب را شکسته!

    عین همین تعابیر را تو نشست زمستون جنبش عدالتخواه و تو مناظره‌ای که داشتم طرف مقابلم می‌گفت.

    برای اینکه تفاوت عملی این دو تا روشن بوشد باید ابتدا هر دو تئوری، مدل عملی خود را نشان بدهند. تئوری دوم که البته مدلش واضحه: ژاپن به اضافه هفده رکعت نماز

    مشکل از تعین عملی تئوری ما شروع می‌شود. ابهما عملی تئوری ما باعث می‌شود که تفاوت این دو تا تئوری هم کم رنگ جلوه کند(لااقل گاهی اوقات)

    معتقدم مدل عملی تئوری سوم هنوز به شکل منسجم مطرح و بحث نشده، دچار ابهامه. باید از این شکل اجمالی به تقصیل بیاد. ولی نه الان. در کشاکش عمل! قدم اول این است که فضای فکری کشور ببپذیرد که باید در مورد غرب بحث کرد، در گام دوم مدل عملی اشراق می‌شود. نه اینکه بشنشینیم از قبل سرش بحث‌های نتزاعی کنیم.

    اگر انتظار مدل دست به نقد داری، قبلاً در پست «هرگونه برنامه‌ریزی برای عبور از غرب محکوم به شکست است« جوابت را داده‌ام.
    اما اگر منظر جدیدی از بحث منشورت هست، توضیح بیشتری بده تا بشود در موردش فکر کرد.

    راستی بالاخره آقا تئوری دومه یا سومه؟!(بد نیست یک کم سر به سرت بذاریم!!

    یا علی
    سلام علیکم!
    این سه متن را برای یکی فرستادم. در جوابم این میل را فرستاد:
    چند تا سوال از نویسنده مقاله داشتم.امیدوارم به این سوالات پاسخ دهند
    همین تکنولوژی در روز جان چند نفر مومن رو نجات میده؟
    همین تکنولوژی تا حالا برای چند جانباز مفید بوده و این عزیزان رو در انجام کارهای روزمره یاری رسونده؟
    به خاطر رسیدن به تکنولوژی تولید برق( هسته ای) تاحالا چند تا شهید دادیم؟
    در 8 سال دفاع مقدس چند شهید خون خود رو برای توسعه و سرپا نگهداشتن تکنولوژی نثار کردند؟(در صنعت نفت-گاز-هوایی-نظامی...........................)
    شاید منظور شما اینه که همه ی این افراد اشتباه می کردند و فقط شما و معدود افرادی که مثل شما فکر می کنند درست می گن
    در کشور ما هزاران نفر از دانشمندان و متخصصان شب و روز در حال تلاش برای دستیابی به علوم جدید و تکنولوژی هستند و در این زمینه با دانشمندان کشور های مختلف همکاری می کنند. برای چی؟
    برای این که رفاه و ارامش رو برای امثالی مثل شما فراهم کنند و نظام اسلامی رو سرافراز کنند بعد شما؟؟؟؟؟؟
    چند نفر غیر از شما رمز ورود به وبلاگ را دارند؟ یادمه برخی از مطالب تا 60 نظر داشت ولی الان همه‌اش حذف شده! نکنه ویروس گرفته‌اید؟
    با وجود درس هایی که از این سلسله مقالات یاد گرفتم ولی خب فکر میکنم نقدی که به این مناظرات مکتوب وارد است این است که شما در ایجاد این دیالوگ ، انسان هایی بسیار منطقی و سر به زیر ساخته اید ! در حالی که افراد در مواجه با این مباحث بسیار نیست انگارند و شنیدن جملاتی از این دست که " من با شما موافقم " از زبان مخالفین این تفکر تقریبا غیر ممکن است .

    از طرفی خیلی از مواقع انسان های رو به روی شما بعضی مواقع هالو می شوند ! منظورم این است که شبهاتی به مراتب سنگین تر از شبهات این افراد به ما می گویند !
    مثل این فیلم هندی ها هست که افراد می آیند به سمت قهرمان تا از او کتک بخورند !
    طرف مقابل شما هم می آید که کتک بخورد !
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسخیری

    برادر به نحوی صحبت می‌کنی که گویی انگار بنده در این چند سال در مورد غرب با هیچکس نه بحثی کرده‌ام و نه حر فی زده‌ام و نه اصلاًً گفت و گویی کرده‌ام و فقط در غار بوده‌ام!!

    باباجان! ما هم با مخالفین حرف زدیم و عمده حرفاشون را شنیدیم. سنخ حرفاهاشان همین است. و البته نه فقط همین‌ها که در این مقالات آمده. ولی جنس همین جنس است.

    البته در این که غالباً نیست‌انگارند شکی نیست ولی این که شبهاتشان سنگین تر است به بنده یکی لا یتچسبک. اصلاً اونطرف تمام حرف‌هایش سبک است! التبه امیدوارم این کلام به کسی برنخورد. لااقل شبهاتی که ما شنیده‌ایم و می‌شنویم که خیلی سطحی بوده و هستند.

    البته از میان این شبهات و حر‌های سطحی زودتر مطرح می‌شود و برخی را می‌گذارند اواسط بحث می‌گویند.

    مثلاً خود جنابعالی این شبهه که نظر آقا خلاف شماست را تا حالا چندین هزار بار شنیده‌ای؟! یا اینکه یعنی تو می‌گی بریم تو غار؟!

    کاش شبهاتشان سنگین بود تا لااقل آدم به فکر و تأمل و مطالعه و تدبر و یا حتی تردید در تفکرش دچار می‌شد.
  • صادق دهقانی
  • در جواب علی

    سلام علیکم

    بین تکنولوژی و معنویت دو جهتگیری متفاوت هست. تکنولوژی تعین اراده برای بقاء و راحتی در دنیاست و معنویت میل به کندن از دنیاست.

    اینکه می‌فرمایید من با دیدن فیلم امام علی به معنویت می‌رسم، نیازی به مناقشه و یا رد ندارد. چون ما معتقد نیستیم که چنین اتفاقی محال است.

    بلکه بحث بر سر این است که این تلوزیون و این رسانه آیا مانند چاقو پنجاه پنجاهه یا خودش به یک طرف - که دنیا و دوری از غیب باشد- گرایش دارد و باید با کلی مجاهده آن را رام کرد. ما معتقدیم که رام کردن تکنولوژی ممکن است ولی کسی از عهده این کار بر می‌اید که ساده با تکنولوژی برخورد نکند.

    تفصیل مطلب را در گزینش تکنولوژی از دریچه تمدن توحیدی ببینید:
    http://almizan.lobolmizan.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=279:1389-09-25-12-47-27&catid=54:1389-05-08-05-35-31&Itemid=97

    البته جای این سؤال هست که اگر مدرنیته نبود، آیا ما از غیب اینقدر احساس بعد می‌کردیم که حالا بخواهیم با فیلم امام علی به انس با معنویت برسیم؟!

    در مورد سفر و سختی‌های آن اولاً برای این سفر راحت کلی سختی کشیده شده منتها سختی‌ها پنهان شده‌اند

    بگذریم از این که بسیاری از این سفرها هم دلایل وهمی دارد و ناشی از زندگی در دوران مدرن است.
    تفصیل مطلب در نیازهای وهمی
    http://nistengari.blogfa.com/post-30.aspx

    آن چیزی که من در تاریخ غرب دیده‌ام این است که شروع غرب برای رسیدن به بهشت زمینی و ساخت تکنولوژی برای آرامش است. اما مسأله این است که در پایان مدرنیته خود تکنیک زمام زندگی بشر را به دست گرفت و هویت بشر به ساخت تکنولوژی و تولید علم مبدل شده‌است. به زبان فلاسفه بشر اکنون به «اراده معطوف به اراده» تبدیل شده.
  • صادق دهقانی
  • در جواب محمد

    سلام علیکم

    در مورد بحث زمان زمان ظهور حضرت حجت، من ندیدم که اساتید به تفصیل صحبت کرده باشند.

    خود بنده نیز در روایات شریفه، مطالعه و تدبر جدی نکرده‌ام که بتوانم نظر تفصیلی بدهم.

    البته یک افق اجمالی را می‌توان ترسیم کرد و آن این که اصلاً نگاه بشر به عالم و آدم و حتی خدا عوض می‌شود. در حقیقت نسبت ما عوض می‌شود.

    الان نسبت ما نسبت استیلا بر طبیعت نه نسبت انس با طبیعت و شهود خدا در آیات آفاقی

    وقتی نسبت استیلا شد، به طبیعت حمله می‌کنیم. به تعبیر بیکن که می‌گفت ما باید طبیعت را شنجه کنیم تا رازهایش را بر ما افشا کند!

    در حقیقت عالم ما باید یک تغییر صد در صدی کند. حتی نگاه ما به دین و تفسیر روایات و آیات. الان همه در باب خوب بودن سفر مدام به آیات قرآن استناد می‌کنند در حالی که همه این تفسیرها مدرن و از اساس فاسدند.

    ولی بشر به جایی رسیده که جز نگاه مدرن اصلاً نگاه دیگری را مد نظر قرار نمی‌دهد.
    در مورد سفر هم بنگرید:
    http://nistengari.blogfa.com/post-6.aspx

    موفق باشید
    سلام علیکم!
    بله اینکه این تکنولوژی ها ضرر دارند درست است و مردم نیز اینها را خودشان می دانند و اگر هم به آنها گفته شود می پذیرند. اما برخی افراد طوری حرف می زنند که گوئی استفاده از تکنولوژی ما را از خدا دور می کند. این است که پذیرشش سخت است. مثلا می گویند چرا استفاده از هواپیما ما را از خدا دور می کند؟! اما مثلا استفاده از خر و الاغ خیر!؟
    یا مثلا یکبار از اساتید که شما نیز به احتمال زیاد او را می شناسد و من نمی خواهم اسم او را ببرد می گفت شما هر چقدر هم بگوئید تلوزیون معنویت نمی آورد من قبول نمی کنم چون پای فیلم امام علی ع که می نشینم احساس معنویت می کنم و حتی ممکن است اشک بریزم.
    این است که پذیرشش را برای مردم سخت کرده. وگرنه ضررهای مادی را کسی منکر نیست.
    سوال بعد در مورد سرعت است که مثلا آیا واقعا پیشینیان در خودشان هیچ نیازی به سرعت نمی دیدند!؟ یعنی واقعا مثلا وقتی فردی به سفر می رفت و از شدت خستگی گرما سرما حیوانات درنده و هزار مشکل به ستوه می آمد با خودش نمی گفت آخر این هم شد سفر!؟ یا مثلا با خودش نمی گفت کاش یک اتفاقی می افتاد یک وسیله ای ساخته می شد خلاصه یک طوری می شد این رنج سفر کمتر می شد و ما راحت تر به سفر می رفتیم!؟

    از آن طرف بعد از رنسانس چه شد که این نیاز و سایر نیازها در بشر بوجود آمد!؟ سوال بعد آنکه که هم یک سوال کلی است هم خاصتا در مورد این مثالها است که بشر که از بعد از رنسانس به دنبال تکنولوژی رفت و اینهمه به صورت وحشت ناک و حیرت انگیز تکنولوژی دارد جلو می رود و اینکه ما می گوئیم تکنولوژی باعث جدائی هر چه بیشتر بشر از خدا و معنویت می شود آیا واقعا غرب نیز با این نیت و قصد دارد تکنولوژی می سازد یا نه غرب صرفا هدفش راحتی بیشتر است و از قضا این راحتی بیشتر موجب دور افتادن از خدا می شود!؟ اگر واقعا قصدش این است آیا از روز اول یعنی از 3 4 قرن پیش هم که به سمت تکنولوژی رفت نیز قصدش این بود یا نه بشر غربی 3 4 قرن پیش به قول معروف روحش هم خبر نداشت که روزی تکنولوژی به این جاها می رسد!؟
    سلام علیکم!
    شما که تکنولوژی غرب را نفی می کنید به نظرتان اوضاع پس از ظهور چگونه خواهد بود؟! آیا بازمی گردیم به دوران قبل و همه چیز مانند قبل می شود یعنی مثلا سفر با خر و اسب و قاطر و سایر مسائل . یا نه دوران ظهوری نه شباهت به گذشته دارد نه شباهت به الان بلکه یک حالت سومی است!؟ اگر حالت سومی است آیا بر اساس آیات و رویات یا بر اساس مطالعات خودتان می توانید دورنمائی از آن دوران ترسیم کنید؟!
    سلام دوباره !

    اگر باعث تکدر خاطر شدم معذرت میخواهم ! چند وقتی است که دارم به آن سخنان آقا https://plus.google.com/u/0/115307311703000275199/posts/hVcBVVYUKef
    فکر میکنم ! واسه همین نمیخوام بدون عذر شرعی کسی رو از خودم برنجونم !
    من نمیخواستم تجربیات شما رو در بحث زیر سوال ببرم ! ولی خب طرف مقابل جلوی شما شل وارد شده بود ! ببینید قهرمان های فیلم هندی آنقدر قوی هستند که قوی ها را هم شکست میدن ولی خب هر کسی میاد طرفش میاد که کتک بخوره ! منظورم این بود که هیچ کس بدون گارد و پیش فرض با ما بحث نمی کنه یا کم میکنه !


    برای مثال یکی از شبهاتی که پاسخش رو در وبلاگ دادید ( البته من هنوز در موردش باهاتون بحث دارم ) ولی در مقالات خیلی بولد نشد تفاوت نظریه دومی ها و سومی ها در عمل بود !
    سلام بر صادق دهقانی عزیز
    بیشترین ضربه را ما داریم از نظام اموزشی میخوریم دلسوزانی مانند جنابعالی باید به فکر تغییر این نظام اموزشی باشند ابتدا باید یک طرح جامع جایگزین تدوین نمود بعد دنبال تحقق تغییر نظام بود و تا این کار عملی نگردد امیدی به اینده این نظام نخواهد بود امید است به یاری خداوند بتوانید در این زمینه قدمی بردارید البته این وظیفه بر عهده امثال ایت الله مصباح است که موسسه ای با ان امکانات دارند اگر بتوانی با ایشان در این خصص صحبت نمایید شاید خالی از فایده نباشد خدایت یاری نماید.
  • صادق دهقانی
  • در جواب محمد:

    سلام علیکم

    شما هم سلام ما را برسون و از جانب ما این پاسخ‌ها را بهش بده:

    - تکنولوژی به خاطر آلودگی هوا، تصافات جاده‌ای و سلاح‌های سهمگینش تا حالا جان چندین میلسون انسان بی‌گناه را گرفته؟ توجه دارید که با شمسیر نمیشه در یک لحظه هفتاد هزار نفر را در هیروشیما معدوم کرد و امار کشته‌های الاغ سواری در ایران هیچ وقت به بیست هزار نفر در سال نرسید!!

    - همین تکنولوژی باعث شد که ما تعداد زیادی جانباز داشته باشیم. اگر تکنولوژی نبود نیاز نبود که جانبازهایمان سوار ماشین شودند یا بخواهند از پل رد شود و آنهایی هم که در جهاد جانباز می‌شدند تحمل این نقص برایشان نه تنها سخت بلکه شیرین می‌شود.
    اگر تکنولوژی نبود فکر کنم یک دانه جانباز شیمیایی هم نداشتیم!!!

    -به خاطر برق هسته‌ای چهار پنج‌تا شهید اعلام شده داریم. ولی یک سؤال و ان اینکه اگر قرار است از این برق برای دیدن برنامه نود و مسابقات یورور 2012 استفاده شود و چندین میلیون نفر پای تلوزیون بنشینند، بهتر نیست انرژی هسته‌ای هم نداشته باشیم؟!(البته این سؤال است و گرنه نظر من لزوماً این نیست)

    - تاجایی که ما خوانده و شنیده‌ایم (از زبان امام وشهدا) بچه‌های ما در جنگ برای اسلام خودشان به کشتن دادند نه برای توسعه و دنیا و ... .

    - ممکنه افراد بسیاری اشتباه کرده باشند و فقط تعداد معدودی مانند ما مطلب را فهمیده باشند. این امر محال نیست. بگذریم از اینکه در این کشور طرفداران نطر ما کم هم نیستند. داوری استاد فلسفه دانشگاه تهران و میرباقری و استاد طاهرزاده اصفهان و ... آدم‌های بی اطلاعی نیستند.در این زمینه مطالعه کردند و این نظر را داده‌اند. شاید بقیه به این اندازه تحقیق نکرده‌اند.

    - تو دو تا سؤال آخر من را یاد دیالوگ‌های سلحشور و حاج کاظم در آژانس شیشه‌ای انداختو من هم جواب‌های حاج کاظم را می‌ دهم(به فیلم مراجعه شود!)

    در ضمن این را باید از اونایی پرسید که صبح تا شب زحمت می‌کشند که چرا اینقدر زحمت می‌کشند؟!
  • صادق دهقانی
  • در جواب محمد 2:

    اون مطلبی که شما می‌فرمایید که تا 60 تا نظر هم داشت به همراه چند تا مطلب دیگر، غیر فعال شده‌اند. به این معنا که امکان دسترسی به آنها برای هیچ یک از کاربران وجود ندارد. نه مطلاب و نه نظرات هیچکدام حذف نشده‌اند.

    دلیلش هم این بود که اون مطلب را برای کسانی نوشتم که در ریز جریان مباحثی که در این یک سال و خرده‌ای در وبلاگ رخ داده بودند و متوجه سیر بحث می‌َشدند. به همین دلیل به درد کسی که بار اول بیاد وبلاگ نمی‌خوره.

    دلایل دیگری هم داشت مثل اینکه باید برخی از بخش‌هاش بازنویسی و کامل‌تر بشود که فعلاً فرصتش را ندارم، لذا ترجیح دادم غیرفعالش کنم.

    البته این مطالب حدوداً دو ماههه که غیرقابل دسترسه، شاید شما دقت نکرده‌ بودید بنده هم عرض کردم که من در چند روز اخیر (مثلاً ده روز اخیر) جز دو تا نظر چیز دیگری را حذف نکردم.

    ویروس که در حالت عادی تو بدن انسان زیاده،‌ حتی افراد سالم تعداد هم زیادی ویروس و باکتری در بدن‌شان هست. به خدا راست می‌گم این را تحقیقات پزشکی مدرن هم تأیید می‌کند!!
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسخیری:

    برادر اجمال راه این است که باید غرب را شناخت و به دیگران هم شناخت تا گفتمان غالب شود.

    تفصیلی بیشتر بلد نیستم. نه تنها من که اساتید هم ندارند. شما داری بسم ا.. .
    با سلام
    برادر من بستر اجتماعی باید از طریق مدارس فراهم شود اگر ما بتوانیم نظام اموزشی بر اساس مبانی و اهدف خود داشته باشیم می توان بحث غرب شناسی را هم مطرح کرد و یکی هم از طریق صدا و سیما تا این دو جایگاه را تصرف نکنیم از چه طریقی با مخاطبین ارتباط برقرار کنیم انهم در سطح گسترده
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد:

    سلام علیک

    صدا وسیما چهارده هزارتا کارمند دارد. چه جوری می‌شود صدا و سیما را دست بگیریم؟
    در مطلب نجات از جایی می‌آید که خطر آغاز شده، با روش توصیفی نشان دادم که نجات ما از دانشگاه می‌آید.

    لینک مطلب:
    http://nistengari.blogfa.com/post-68.aspx

    جای مباحثه باقی است. به شرط این که نخواهیم زود این فکر عمومی شود
  • میلاد خواجوی
  • سلام،
    پیشاپیش از این که لحن بعضی از نظرها کمی تند است عذرخواهی می‌کنم.
    یکی از بچه‌ها در برابر مطلب شما چنین ایرادی گرفت:

    خداوند همه زمین رو برای ساکنین استوا آفریده انگار! یا شایدم ملت اون طرفا چون بیشتر کار و کوشش میکنن بیشتر باید بخوابن!
    حتی بهش بگین یوخده بره بالاتره! به شمال سوئد یا روسیه که برسه، شش ماه کلا شبه! اصلا صبح نمیشه که کار کنه! خوب شایدم باید مثه خرس قطبی بخوابن
    البته اگه ایشون نگه علم جغرافیا که اینا رو تو دوره راهنمایی برا ما تعریف کرد هم دروغه و از طرف همون غربیهای فیلان اومده :)))
    این دو نشانی را نگاه کنید:
    http://www.timeanddate.com/worldclock/astronomy.html?n=239
    http://www.timeanddate.com/worldclock/astronomy.html?n=239&month=12&year=2012&obj=sun&afl=-11&day=1
    ساعات طلوع و غروب آفتاب در دو قسمت متفاوت از سال.
    در یک طرف از سال ۵ ساعت شب دارند و در طرفی دیگر سال فقط ۵ ساعت روز دارند.
    به این دوست‌تان بفرمایید یه سر به کشورهایی مثل انگلیس و سوئد بزنن حتما! اونجا روز ساعت ۳ و ۴ بعد از ظهر تمام میشه!

    این هم نظر یک دوست دیگر:
    این بحث از شروعش مشکل داره اگه خدا حکیمه پش گرم کردن آب برای حمام هم بی مورده وگرنه خدا خودش آبو گرم میکرد و در مورد هر چیز دیگه میشه گفت
    و نکته دیگه اینکه حتی اگه بحثو دینی پیش ببریم(که بی ربطه)اگه خدا نمیخواست بشر تغییری در طبیعت به وجود بیاره چرا این امکانو قرار داد؟
    و در نهایت نویسنده 1مغلطه بزرگ به کار برده و گفته همه به خاطر این حرف با من میجنگن چون اونا مشکل دارن و هر کی مخالفت کنه شیفته تکنولوژی هست

    این هم نظر یک دوست دیگر:
    به غایت احمقانه بود. طرف فکر می‌کنه انرژی خورشیدی نمی‌تونه کل انرژی مورد نیاز کره‌ی زمین رو تأمین کنه! با چنین کسی نباید بحث کرد اصلا
    بزار واضح تر شبهه خودم رو مطرح کنم !

    شما اصرار دارید که نحوه برخورد ما سومی ها با غرب با دومی ها تفاوت دارد ! ولی

    مادامی که مبهم صحبت شود مثل دومی ها رفتار میکنیم و دلمان خوش است که

    خیلی متفکر و همه چیز دانیم !

    تفصیل این برخورد که در کشاکش عمل اشراق میشود !!!!!

    اجمالی هم که نداریم !!! میشود بگویی پس چطور به این نتیجه رسیدی اقا نظزیه دومه ؟

    زود انگ نچسبونی ها! من هنوز به هیچ قطعیتی نرسیدم که اقا چطور فکر میکنه !

    ولی با این وضع فعلی و مبهم بودن نظریه عملی ما !!!!! چه اقا دومی باشه چه

    سومی در عمل در وظیفه ما تاثیری ندارد !!
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد عزیز:

    سلام علیکم

    یک نکته مهم این است که نظام آموشی یا هر جای دیگری برای اصلاح شدن، در قدم اول نیاز به داشتن یک تیم از افراد متفکر دارد.

    ولی تازه این قدم اول است. این تیم جدا از جامعه نیست. در همین جامعه رشد کرده. حتی اگر خیلی هم متفکر باشد ولی حرف‌هایش درک نشود، باز نمی‌تواند نسخه‌اش را اجرا کند.

    گمانم کار خیلی پچیده‌تر می‌شود.
  • صادق دهقانی
  • در جواب آقا میلاد خواجوی:

    نظر اول و سوم قابلیت بحث ندارد، سلام بنده را به آنها برسان و برای‌شان آرزوی موفقیت کن و عذرخواهی از اینکه وقت‌شان را مشوش کردم.

    اما مطلبی که دوم مطرح شده بود یک بحث کلیدی است که حقش این است که پاسخ علمی به آن داده شود(اون نظری که می‌گفت: اگه خدا حکیمه پش گرم کردن آب برای حمام هم بی مورده وگرنه خدا خودش آبو گرم میکرد و در مورد هر چیز دیگه میشه گفت...)

    خدای حکیم شب را برای آرامش قرار داده و حکمت او اقتضا می‌کرده که به انسان عقل بدهد و انسان باید از عقل خود برای تدبیر زندگی دنیوی کمک بگیرد.

    کسی طرفدار این نظر نیست که عقل را آکبند روز قیمات تحویل خدا بدهیم. منتها مسأله این است که عقل هم می‌تواند در خدمت بندگی باشد و هم می‌تواند در خدمت نفس اماره. عقل هم علوی می‌شود و هم مانند معاویه اموی.

    عقل در دنیای مدرن اسیر نفس اماره شده. بشر گذشته با عقل و محاسبات پیچیده عقلی قنات می‌ساخت. اما الان با محاسبات پیچیده عقلی طبیعت را نابود کرده.

    هر دو از عقل کمک می‌گیرند اما جهت دو تاست.

    موفق باشید دوست عزیز
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسخیری:

    تند می‌ری پسر جدی!!

    اول اینکه یک جوری بحث می‌کنی که گویی انگار این من هستم که بحث فاسد دوم یا سوم بودن آقا را پیش کشیده‌ام. این بحث را مخالفین طرح می‌کردند و بحث‌های ما را منحرف می‌کردند. من هم برای این که بتوانم از عهده جواب‌شان بر بیایم باید می‌دانستم که آقا هم فکر ماست یا نه، تا بتوانم محکم از نظر خودم دفاع کنم.(این مطلب را در جایی دیگر مفصل باز خواهم کرد)

    دو دیگر این که کسی که با این جمله آقا به قطع نمی‌رسه که «انرژی هسته‌ای ... » دستگاه معرفت شناسی‌اش با بنده فرق می‌کنه. نه میشه بهش انگ زد، نه حتی تکفیرش کرد. اصلاً‌ مگر به انگ زدن و تکفیر جایزه می‌دهند که من بخوام این کارها را بکنم. به چنین فردی باید اجازه داد تا خودش برود و با دستگاه معرفت شناسی خودش در این زمینه تحقیق کند و این مسأله و سایر مسائل را حل کند.

    ولی امیدوارم همچنین کسی از ما که دستگاه معرفت شناسی‌مان با او فرق می‌کند جواب سؤالاتش را نخواهد. چون بقیه جواب‌های ما نیز به کارش نمی‌آید.

    به نظرت این کار بهتر نیست؟!
    جوابم این نبود که " ما حرف همدیگر رو نمیفهمیم ! ""

    یه نقطه کوچک از کامنت منو چنان بولد کردی که اصل سوالم از بین رفت !
    واضح تر می پرسم :

    تفصیلی برای عملکردمان نداریم ؟ درسته ؟
    خب ! اجمال چی ؟ اجمالی داریم ؟

    اولین دیدارمون سوالی که پرسیدم این بود که اگر این علوم فاسدند و قرار باشه در این علوم متبحر شیم تا جهتشو تغییر بدیم ، مثل این میمونه که من برم فضای روشنفکری رو تجربه کنم سیگار برگ بکشم ، در روابط با جنس مخالف لاابالی بشم که بتونم جهت روشنفکری ایران رو تغییر بدم ! و شما گفته منو تایید کردی و گفتی که روش من این نیست !

    حالا یه سوال از شما داشتم : اگر قرار باشه مثل نظریه دومی ها عمل کنیم چه تضمینی هست که نظریه دومی نشیم ؟
    وقتی هیچ راهکاری ( حتی به اجمال نداری ) چطور انتظار داری مسئولین که به شدت با عمل سر و کار دارند حرفای تو رو تو تریبونشون تکرار کنن ؟
    اصلا خودت الان رهبر معظم انقلاب شدی ! چه طوری تمایز خودت رو با یه نظریه دومی نشون می دادی ؟
  • صادق دهقانی
  • در جواب بهاران:

    سلام علیکم

    مطالب را سعی می‌کنم به مرور بگذارم. اما این که همزمان با چاپ در دانشگاه یا در جای دیگر، روی وبلاگ هم آپ بشود، گاهی اوقات امکان فنی پیدا نمی‌کند. مثل همین اتفاقات یکی دو ماه اخیر.

    خوانندگان هم اگر مطلب باشد، کم و بیش سر می‌زنند. لااقل آمارهای وبگذر که این را نشان می‌دهد.
  • صادق دهقانی
  • در جواب سحر خیزان:

    سلام علیکم

    در میان منابع موجود، سیر و کتب استاد طاهرزاده کماکان بهترین منابع برای آموزش و آشنایی با غرب‌شناسی است. بنده کتاب مدرنیته و توهم و تمدن زایی شیعه را بهتر از سایر کتب ارزیابی می‌کنم.

    اگر بتوانید این دو کتاب را با هم و یا به ترتیبف به صورت جمعی و یا به شکل کلاسی کار کنید، بچه‌ها با الفبای بحث غرب‌شناسی آشنا خواهند شد و ادامه راه را خودشان می‌توانند به صورت شخصی کار کنند.

    اگر بتوانید از یک استاد هم در ارائه بحث مدرنیته و توهم کمک بگیرید، مباحث بهتر جا می‌افتد.

    هر چند شخصاً برگزاری کلاس در زمینه غرب‌شناسی را توصیه نمی‌کنم. البته نه این که آن را نفی هم کنم. (دلیلش قدری مفصل است و این سخن بگذار برای مجالی دیگر.)

    موفق باشید.
    سلام علیکم
    تعجب از این است روحانیتی که خود باید در مباحث غرب شناسی و نفی غرب پیشرو باشد بیشتر از قشر دانشگاهی با این مباحث مخالفت میکند حال نمی دانم ایا دلیلش همان چسبیدن به احکام و غفلت از تفکر در معرف است؟ ایا با این دفاعیات می خواهند پایگاه خود را در دانشگاه تقویت کنند ؟ یا به قول شما مباحث برایشان مبهم است ؟ عجیب است عجیب
  • صادق دهقانی
  • در جواب رها:

    چندان عجیب نیست. لاقل برای بنده. چرا که:

    http://nistengari.blogfa.com/post-68.aspx
    اقای دهقانی الان شما مشغول به چه فعالیتهایی هستید؟
    سلام
    یه نکته ای به ذهنم رسید !
    در جلساتی که در آرمان میگذاشتیم یکی از ترجیع بند های بعضی از برادران این بود که سه سال بود داشتیم درجا میزدیم ! میگفتند که نقد علوم انسانی ذهنی است! نقد فمنیسم ذهنی است ! می گفتند باید بحثا کاربردی بشود ! و اصلا به خاطر همین بود که در مصداق غرب ، تکنیک را بر گزیدند .
    ( حالا بماند که هی در جلسه می گفتند ساعتها در مورد این چیزا بحث شده در حالی که اعضای فعلی تشکل که قرار است راه را ادامه بدهند از این بحث ها اطلاعی نداشتند که این دو حالت دارد یا نامحرم بوده ایم که پس نباید انتظار داشت رویکرد فعلی را از ما ببینید چون ظرفیتش را نداریم یا این که اصلا """"روز ها و ساعت های بسیار تا صبح """"" بحثی نشده پس چطور انتظار دارید که همینجوری رفاقتی بپذیریم ؟ )
    پرانتز بزرگی شد !


    حالا همه اینا رو گفتم که بگم آِیا این جمله
    """"باید غرب را شناخت و به دیگران هم شناخت تا گفتمان غالب شود."""""

    خودش به شدت ذهنی نیست ؟

    احساس من این است که در مباحث استاد طاهر زاده و داوری و آوینی( خواندم که میگم !!!! ) آنقدر پروگماتیسم نکوهش شده که دیگه اصلا بچه ها از عملگرایی می ترسند !
    ببینید شما چه یک بحث تئوریک بکنید که ""مبتلا به"" جامعه باشه چه یک بحث تئوریک بی ربط بکنید در هر صورت یک بحث تئوریک کرده اید ! دیگه چسبوندن بر چسب ذهنی و غیرذهنی فرقی نمی کنه !
    البته شناخت من از دو طیف قبلی و فعلی ارمان کم هست ولی خب شناختم از طیف فعلی بیشتره با این حال احساس می کنم داریم زیادی از پروگماتیسم دور میشیم ! اسم اونورشو نمیدونم ! داریم می افتیم اونور پشت بوم !
  • ادامه تسخیری
  • یک توصیه برادرانه از یک برادر حقیر و کوچک تر از خودتان هم داشته باشید

    این که کسی تا حالا در مقابل راه حل شما ( که البته راه حلی نبود ) روش بهنتری ارائه نداده اولا به معنی این نیست که آدم های سطحی هستند !
    دوما این که راه حلی بهتر از راه حل شما وجود ندارد بدین معنی نیست که باید راه حل شما نصب العین قرار گیرد !

    این که آخر هر بحثی بخواهید بحث را اینطور خاتمه بدهید که " خب یه دونه بهترشو ارائه بدید " یک احساس مغبون شدن ناجوانمردانه به طرف مقابل القا میشود !

    من اگر سالها بیام شاگردی شما رو بکنم و نقاط ضعف نظریه شما رو گوشزد کنم خیلی بهتر است که وارد این دوئل شوم و برای رو کم کنیو و لج بازی سالها بنشینم و آخرم نظریه ای بدم از داخل معده !

    نمی دونم متوجه منظورم میشید یا نه ! قطعا این روش برخورد شما توهین به مخاطب نیست اما اخلاق هم مراتبی دارد شاید در مرتبه فردی مثل شما این طرز برخورد اخلاقی نباشد !

    لطفا هر بند را جدا جدا بخوانید تا باز به یک بند گیر ندید !
    سلام
    از آشنایی با وبلاگ شما و افکارتان خوشحالم
    فکر می کنم اشتراکات زیادی با هم داریم
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسخیری:

    من هر چی فکر کردم یادم نیومد که نقد علوم انسانی و یا نقد فمینیسم را سطحی نامیده باشم.

    یادم نمی‌‌آید از تعبیر «سطحی» برای راه‌حل های بقیه استفاده کرده باشم.

    یادم نیامد اعلام کرده باشم که همه باید راه حل من را - که البته شما راه حلش نمی‌دانید - برگزینند!

    کی «عمل» را نفی کردl؟چرا بی اطلاع حرف می‌زنی؟ ترم قبل از بس در مورد ضرورت کار حرف زدم، بلکه داد زدم که گلوم پاره شد!
    یک حرفی بزن که و یک نقدی کن که بگنجد!
    من به حاج آقا و شهید بزرگوار و فیلسوف پیرمان چه کار دارم؟
    من راه خودم را می‌روم.
    خدا کند کسی بخواهد کار کند، من کی مانع شدم، کی نهی کردم؟ ما که همش داد می‌زنیم کار کنید کار! ما کی گفتم این کار را نکنید، اون کار را نکنید؟

    در یک جلسه‌ای یک جمعی گفتند اولویت نقد علوم انسانی است، بنده هم اولویت را با ذهن ناقصم چیز دیگری می‌دانستم.

    من در اون اولویتی که خودم درست می‌دانستم- و به زعم شما ذهنی است- کار کردم. چرا بقیه در اولویت‌هایی را درست می‌داننند کار نمی‌کنند؟

    دریغ از یک کلمه نقد علوم انسانی! ما که ندیدیم!

    اصلاً چرا با هم دعوا می‌کنیم؟ هر کس آن کاری را که برای انقلاب مفید می‌داند انجام دهد و هیچ کس هم دیگری را متهم نکند!

    بر گذشته هم صلوات. آینده را بچسبیم. تا همه وقت‌ شما و ما با این بحث‌های لاینفع و راه‌حل های ذهنی و سخنان دور از اخلاق من هم تلف نشود.

    این آخرین کامنتی بود که جواب شما را دادم. چون احساس می‌کنم بحث‌مان دارد به جدل مذموم مبدل می‌شود(البته اگر همین کلام موجب یک بحث و دعوای جدید نشود)

    کربلا نایب زیاره باش.
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد:

    بیشتر به مطالعه فلسفه(اسلامی و غرب) اشتغال دارم. می‌نویسم. حرف می‌زنم. وقت‌های اضافی را هم می‌خوابم!!
  • صادق دهقانی
  • در جواب برادر رضا کریمی

    سلام علیکم

    ممنون از لطف شما.

    ان شاء الله به روش توحیدی که مطلوب جان همه ماست، زندگی کنید.

    یا علی
    سلامی چو بوی خوش اشنایی
    اقای دهقانی اگر بتوانی یک پست غرب شناسی در وبلاگ خود دائر کنی فکر کنم کار خوبی باشد و یک دوره غرب شناسی بدین طریق برگزار نمایی.
    سعی کن مطالبی که جایی دیگر چاپ میکنی در وبلاگ خود قرار دهی تا هم وبلاگ بروز باشد و مخاطب خود را از دست ندهد هم از مطالب استفاده شود. با تشکر
  • سحر خیزان
  • با سلام و ارزوی موفقیت برای جنابعالی
    ما اگر بخواهیم یک دوره غرب شناسی برای اعضای کانون های مساجد بگذاریم شما چه سیری را پیشنهاد میکنید؟ در اصفهان از چه اساتیدی می توان استفاده کرد؟و برای شرکت کنندگان از نظر سنی و غیره چه شرایطی باید قرار داد.؟
    اگر در سایت یک سیر مطالعاتی جهت غرب شناسی معرفی کنید خوب است.
    «اما در عین حال معتقدم که اگر افرادی از ولایت «تکنیک» و بندگی «نفس اماره» آزاد شوند و بنده الله و اهل ولایت «الله» شوند، می‌توانند از همین ابزارهای شیطانی نیز برای بندگی خدا استفاده کند.»

    نتیجه: می توان از همین ابزارهای شیطانی نیز در جهت بندگی خدا استفاده کرد.

    نتیجه: این ابزارها، «صرفاً شیطانی» نیستند، بلکه این خود فرد است که می تواند نحوه ی استفاده از آن ها را - در راستای خدا یا در راستای شیطان - تعیین کند.

    سؤال: چگونه می توان از این ابزارها، در راستای بندگی خدا استفاده کرد؟

    سؤال: آیا می توان از همه ی این ابزارها در راستای بندگی خدا استفاده کرد؟ (یعنی قابلیّت استفاده شدن در راستای الهی، در همه ی این ابزارها نهفته است یا فقط در بعضی از آن ها؟)

    سؤال: آیا برای بندگی خدا، استفاده کردن از این ابزارها - خصوصاً در عصر حاضر و شرایط کنونی - لازم است؟ (اگر نیست، چه نیازی به استفاده کردن از آن ها داریم؟)

    سؤال: آیا نمی توان گفت: چون اکثر مردم، پیرو هوای نفس و لذّت طلبی هستند، ظهور این ابزارها در جامعه، به خودی خود، بندگی شیطان را افزایش می دهد تا بندگی خدا را؟
    سؤال: آیا ظهور این ابزار ها در جوامع، باعث ایجاد تفاوت بین مؤمنان و کافران نمی شود؟ (هنگامی که شرایط برای گناه کردن فراهم نباشد، همه مؤمن اند امّا با تغییر اوضاع و مهیّا شدن شرایط برای گناه کردن، آزمایش الهی سخت تر می شود و دین داران از بی دینان متمایز می شوند.)

    سؤال: آیا بهتر نیست که اجازه دهیم همین ابزارها در سطح جوامع وجود داشته باشند و تفکّر شیطانی غرب نیز حاکم باشد تا دین داری ارزش پیدا کند و مشقّت آور باشد و دین داران واقعی متمایز شوند؟

    آیا این خلق و خو و نتیجه ی طبیعی تکنولوژی است که ما را به گمراهی می کشاند یا ما پیرو هوای نفسمان هستیم و چه تکنولوژی باشد و چه نباشد، به دنبال شیطان می دویم؟ (اگر این طور باشد، دیگر تکنولوژی، شیطانی نیست، بلکه ما پیروان شیطان هستیم.)

    سؤال: بهتر نیست که به جای بحث بر سر خوب یا بد بودن تکنولوژی، برای تربیت افراد متعهّد طرح ریزی کنیم؟ (چرا که یک فرد متعهّد(متعهّد واقعی) در صورتی که دارای شناخت نیز باشد، حدّاقل از استفاده از ابزارها و روش هایی که سنخیّتی با تعهّد ندارند، اجتناب می کند، حتّی اگر نتواند آن ها را نفی نماید.)

    سؤال آخر: معایب زندگی غارنشینی چیست؟ (معایب آن را - اگر حقیقتاً عیبی وجود داشته باشد - با معایب تمدّن غرب مقایسه کنید.)
  • صادق دهقانی
  • در جواب دوست:

    جواب سؤل اول: اگر از بندگی تکنیک آزاد شویم و اهل ولایت الله شویم، می‌توانیم تکنیک را در خدمت زندگی دینی کشید. در این حالت روایت فتح می‌سازیم و در حالت اول ساختمان پزشکان

    جواب سؤال دوم: از برخی ابزارها می‌توان. و البته برای کسی که اراده قوی داشته باشد. ولی از همه نه. به شرط این که موانع بندگی خدا را فقط مسائل اخلاقی ندانیم. نابودی محیط زیست هم مانع بندگی خداست.

    جواب سؤال سوم: اصل استفاده از تکنولوژی شرط زندگی در اجتماع است. البته اگر به خودآگاهی برسیم می‌توانیم کم و کیف آن را تا حدی مطابق دین تعریف کنیم.
    می‌توانیم کاری کنیم که لااقل چرخ زندگی ‌مان بر لولای بندگی خدا بچرخد و نه تکنولوژی

    جوال سؤال چهارم: برای اینکه به دنبال شیطان برویم هم قابلیت قابل لازم است و هم فاعلیت فاعل. این که ما انسان‌های ضعیفی هستیم و در بند نفس اماره، قابلیت ماست ولی فاعلیت فاعل که فاوستی بودن تکنولوژی است را نباید فراموش کرد.
  • صادق دهقانی
  • در جواب دوست 2:

    جواب سؤال پنجم: غرض از خلقت انسان اولاً و بالاصاله رسیدن به کمال و لقاء الله است. البته در این راه ثانیاً و بالعرض هم باید کاری کرد که نامحرمان وجه الله را نبینند. پس باید محرم و نامحرم در دنیا از هم تفکیک شوند. ولی باید توجه داشت که این غرض ثانوی بر غرض اولی چربش پیدا نکند وگرنه اصل هدف خلقت زیر سؤال می‌رود.

    جواب سؤال ششم: این نحوه نگاه شبیه به نگاه حجتیه است. البته می‌شود این کار را کرد ولی باید دید آیا خدا هم راضی به این کار هست؟!

    جواب سؤال هفتم: افراد متعد را که نمی‌توان در کره مریخ تربیت کرد. افراد از هفت سالگی وارد نظام آموزشی احمق‌پرور دبستان تا دبیرستان می‌شوند. به جای معارف دین، علوم مدرن یا دمی‌گیرند. در خانه‌های تلوزیون می‌بینند. پدر و مادرها خود معارف دینی چندانی ندارند.

    نباید به موضوع ذهنی و انتزاعی نگاه کنیم.

    البته هنوز راه نجات هست. نجات از جایی می‌آید که خطر آغاز شده!

    این لینک را ببینید.

    http://nistengari.blogfa.com/post-68.aspx

    جواب سؤال هشتم: انسان نیازهایی دارد که تحقق انها جز در سایه زندگی اجتماعی میسر نیست. یا باید قید رفع این نیازها را بزنیم یا پی زندگی در اجتماع.(اگر فرصت شد یک مطلب مجزا در این باره خواهم نگاشت. ان شاء الله)

    برای تحقیق و اندیشیدن بیشتر، به کتاب‌هایی که در این زمینه وجود دارد مراجعه بفرمایید.

    موفق باشید.
    سلام
    سوالی که من داشتم در مورد فیزیک اسلامی است.
    اینکه علوم انسانی اسلامی و غربی با هم تفاوت دارد چیز واضح و روشنی است که با اندک توجهی هر کسی این مسأله را تأئید می کند.
    اما بحث سر فیزیک و شیمی و علی الخصوص ریاضی می باشد. پذیرش اینکه ممکن است فیزیک اسلامی با فیزیک غیر اسلامی فرق داشته باشد خیلی سخت است.
    بله در اینکه استفاده فیزیکدان و شیمی دان مسلمان با غیر مسلمان از فیزیک و شیمی متفاوت است این هم مطلب حق و درستی است.
    اگر هم بگوئیم اگر دید و جهان بینی ما اسلامی باشد اصولا سراغ برخی قسمت های فیزیک و شیمی نمی رویم این هم ممکن است مطلب حقی باشد.
    اما بحث سر خود فیزیک و شیمی است.
    یعنی مثلا اگر دید ما اسلامی ناب باشد(همان دیدی که مد نظر شما و سایر دوستان غرب شناسی است.) ممکن است به یک فرمول های دیگری برسیم غیر از آنی که الان داریم!؟
    یک بار یادم است یکی از دوستان گفت یعنی در فیزیک اسلامی f=ma نیست؟؟!!
    البته اینکه در طول تاریخ علم فیزیک و شیمی خیلی تغییر کرده این هم واضخ و مشخص است و اینکه باز هم ممکن است تعییر کند باز هم واضح و مشخص است. اما این تغییرات بخاطر خود پیشرفت این علوم بوده نه بخاطر تفاوت جهان بینی و دین دانشمندان فیزیک و شیمی.
    حال از این زاویه بخواهیم بررسی کنیم!؟ چه. یعنی فیزیک و شیمی اسلامی چه تفاوت هائی ممکن است با فیزیک و شیمی غیر اسلامی داشته باشد!؟ اگر بتوانید تا حدودی مفصل و مصداقی به این سوال جواب دهید ممنون می شوم.
    البته اگر عم بشود در مورد فیزیک و شیمی پذیرفت پذیرشش در مورد ریاضی دیگر خیلی سخت تر است. چون در علم ریاضی ما شاهد کمترین تغییر در طول تاریخ هستیم. به قسمی که می شود گفت تغییر نزدیک به صفر است. البته نه اینکه چیزی به این علم اضافه نشده باشد. نه. منظورم این است که پس از گذشت مدتی معلوم شود فلان فرمول و قاعده غلط بوده این اتفاق بسیار بسیار اندک در طول تاریخ ریاضی افتاده. حداقل تا آنجائی که من اطلاع دارم. اگر در زمینه ریاضی نیز بتوانید صحبت کنید ممنون می شوم.
  • صادق دهقانی
  • در جواب علی:

    سلام علیکم

    دوست عزیز f=ma یک قضیه خارجی محض نیست. یک قضیه خارجی به اضافه یک پیش‌فرض ذهنی است.

    این پیش‌فرض نه تنها در تلقی دینی بلکه در تلقی مدرن هم اکنون زیر سؤال رفته.

    با فیزیک کوانتوم بسیاری از پیش‌فرض‌های فیزیک نیوتنی به چالش کشیده شده.

    هیچ علمی هم بی پیش فرض نیست.

    حتی در فلسفه‌های مختلف،‌ بدیهیات با هم فرق می‌کنند.

    آن چیزی که نزد ملاصدرا بدیهی است، در نزد دکارت بدیهی نیست.

    وقتی بدیهیات نظام‌های فکری مختلف با هم فرق دارند، علوم ریاضی و فیزیک و شیمی که علوم نظری هستند قظعاً با هم فرق خواهند کرد.

    اما اگر انتظار داشتته باشید که بنده، اکنون خصوصیات ریاضی اسلامی را برای شما تبیین کنم، چندان انتظار موجهی نیست.

    چنان که در قرن شانزدهم و قبل از ابداع هندسه تحلیلی توصط دکارت و حساب دیفرانسیل و انتگرال توسط لایبنیتز-ادیسون، کسی به وضوح نمی‌توانست در مورد ریاضیات جدید صحبت کند.

    این که تغییر نزدیک به صفر بوده هم محل تردید است. دکارت و نیوتن و دیگر ریاضی‌دانان مدرن، مسیر جدیدی برای رباضیات باز کردند.

    با افق‌های جدید و محدودیت‌های جدید.

    هر چند ممکن است منحنی تغییر در ریاضیات نسبت به سایر علوم کمتر بوده باشد.

    در پناه حق
    سلام علیکم!
    بنده تا بحال شبیه این عبارت را زیاد در پست ها و مطالب شما دیده ام که در مورد تکنولوژی و مدرنیته گفته اید چون اکثریت جامعه بدان دچارند پس مشکل از مردم نیست بلکه بیماری مهلک است. حال این حرف درست است اما ممکن است این جمله تالی فاسد نیز داشته باشد. چون می تواند در سایر امور نیز بکار برد:
    مثلا قرآن بارها در مورد مردم تعبیراتی از قبیل اکثرهم لا یعقلون و اکثرهم لا یفهمون و اکثرهم ... دارد. که البته این اکثریت نیز فقط متعلق به آن دوران نبوده اند. کلا در طول کل تاریخ اکثرهم لا یعقلون اکثرهم لا یفهمون و ... . خوب طبق منطق شما چون اکثریت اینطور هستند پس مشکل از مردم نیست بلکه مشکل از تعقل است که اکثریت تعقل نمی کنند. یا مثلا در طول کل تاریخ اکثریت مردم دین درست و حسابی نداشته اند. پس مشکل از مردم نیست نعوذبالله مشکل از دین است که اکثریت نمی توانند درست و حسابی دینداری باشند.
    اگر این قیاس من غلط است بفرمائید دقیقا کجای قیاس اشکال دارد؟! اگر درست است چه جوابی برایش دارید!؟



    سلام محمد جان

    خب شما چه نتیجه‌ای می‌گیرید؟!
    سلام علیکم!
    جدی قصد سر به سر شما گذاشتن رو ندارم.
    نمی دونم چرا احساس می کنین می خوام سر به سرتون بزارم
    اما برام سواله
    آگه قیاس من غلطه بگین کجاش غلطه.
    اگه قیاسم درسته یعنی از نظر شما دین مشکل داره که اکثریت نمی دونن درست و حسابی دیندار باشن!؟
    یا مثلا تعقل واقعا مشکل است که اکثرهم لا یعقلون!؟
    اگر هست پس خوب مردم خیلی جای ملامت ندارند
    اما اگر نه سخت نیست پس شاید حرف شما در مورد تکنولوژی نیز درست نباشد.
    واقعا منو روشن کنین تو این زمینه.




    سلام علیکم

    محمد جان منظور بنده از آن استدلال این بود که در چنین مواقعی که به یکباره جمع عظیمی دچار یک مشکل می‌شوند، دیگر نمی‌توان تقصیر را گردن یک نفر خاص انداخت.

    روح آن زمانه بیمار است.

    در برهه‌هایی هم که مردم جلوی دین می‌ایستادند، روح زمانه مستعد دینداری نبوده.

    البته معدود افرادی آن قدر قابیلت و توانایی داشتند که بر روح زمانه خود پیشی گیرند ولی عموم افراد ضعیف النفس اند.

    در عصر ظهور زمانه استعداد و قابلیت پیدا می‌کند و گرنه افراد عصر ظهور لزوماً از افراد عصرهای پیشین بالاتر و والاتر نیستند.

    بحث روح زمانه را بیش از این در این جا نمی‌توانم تفصیل بدهم.

    خواستی به کتاب هایی که در این زمینه وجود دارد مراجعه کن.

    یکیش مقاله «آخرین دوران رنج» در کتاب فردایی دیگر شهید آوینی است.

    در پناه حق
    سلام علیکم!
    چون من جوابی برایش نداشتم و نتیجه خاصی نگرفتم این سوال را از شما پرسیدم که ببینم شما جوابتان چیست.



    سلام علیکم

    سر به سر ما نگذار محمد جان
    سلام.

    شاید اگر اینقدر با جزمیت به مخالفت با تکنولوژی به صورت همه جانبه نمیپرداختید با انتقادات گسترده رو به رو نمیشدید در هر صورت هر کاری باید با سیاست انجام بگیره

    مضاف بر این، تکنولوژی فواید و مضراتی داره که موافقان آن معتقد به بیشتر بودن فواید اون هستن و مخالفان، معقتقد به بیشتر بودن مضرات.

    شما تصور کنید تا پیش از اختراع تلسکوپ ما چی در مورد نجوم و ستارگان میدونستیم؟

    قبل از پیشرفتهای عظیم در حوزه پزشکی ما فواید عسل و غذاهای دیگه رو از کجا میفهمیدیم لطفا خودتون رو جای سایر ادیان بذارید که قرآن رو نمیخونن.

    همین تکنولوژِی درهایی رو از قرآن به روی ما باز کرده که هیچ وقت یک انسان چند قرن پیش اونو درک نمیکرد و این سبب فزونی ایمان ما شده.

    یک انسان که از تکنولوژِی و علم گسترده استفاده نمیکنه بالطبع استفاده کمتری از ذهنش میکنه و دغدغه های فکری اون محدود به اطرافش میشه و تحقیقات ثابت کرده که ذهنی که استفاده زیادی ازش نمیشه ای کیو پایین تری داره و قادر به درک مسائل پیچیده تر نیست

    و باز تحقیقات ثابت کرده که ای کیو بشر در طول تاریخ رشد کرده و این مرهون علم و تکنولوژیه.

    شاید بگید این ذهن فعال وقتی که ما مسائل پیچیده نداریم به چه درد میخوره و جواب من اینه که انسان هرچقدر عمیق تر بتونه فکر کنه در شناخت و معرفت خدا و اسرار طبیعت و درک اینکه حاکم مطلق تنها اوست و ما تسلیم اوییم، توانا تر خواهد بود و ایمان اون با درک صورت میگیره نه با اطاعت صرف. اینها فواید تکنولوژیه اما متاسفانه همانطور که قدرت وسوسه انگیزه تکنولوژی هم همینطوره و استفاده نادرست از اون خیلی ها رو به ورطه نابودی کشونده.

    یک تحلیل نظام مند به همه جنبه ها فکر میکنه من با نظر رهبر تا حد زیادی موافقم و تکنولوژی رو به خودی خود بد نمیدونم


  • صادق دهقانی
  • در جواب خواهر فاطمه

    سلام علیکم

    1- در ساحت تفکر و بحث علمی، سیاست و مصلخت سنجی معنا ندارد.

    2- شما می‌توانید هر عقیده‌ای را که درست‌تر می‌دانید برگزینید، اما ما به قول ابن سینا ابناء الدلیلیم.

    یعنی فرزند دلیل.

    3- وقتی در تکنولوژی شک داریم، در علم جدید به طریق اولی تریدی است.

    اصلاً مبانی این علوم مورد شک ماست و طبیعتاً استناد به تحقیقات علمی جدید در مقابل ما فاقد معنا.

    4- ما قبل از تکنولوژی و مدرنیته چندان هم عقب مانده نبودیم.

    اصلاً این تلقی که تمدن‌ها تا دوران رنسانس در دوران وحشی‌گری و بدویت بوده‌اند‌،‌ از نظریات خود غربی‌ها ست.

    به عنوان مثال آراء کانت در مقاله «منورالفکری چیست»، بیانگر همین نظریه است.

    اکنون در خود غرب همین نظریه به چالش گرفته شده.

    در پناه حق
  • یه نگران از سادگی و بی خبری مسلمونا
  • به نام خدا
    با سلام؛
    تشکر از مطالبتون؛
    بنده هم مدت زیادی ذهنم درگیر همین مساله بود که اگر تکنولوژی مفیده و مورد تایید خداوند، پس چرا ضررهاش در دنیای امروز از فوایدش بیشتره؟! چرا هر روز انسان رو در نزدیک شدن به هدف اصلی آفرینشش ناتوانتر می کنه و انواع بلاها و بیماریها و رکودها رو براش به ارمغان آورده؟! و اینکه بعد از ظهور امام عصر (علیه السلام) ابزارها چطوری خواهد بود؟ سخنرانیهای مربوط به مهدویت (مثل حرفای آقای شفیعی سروستانی، مطهری نیا و کلاسهای آموزشی مهدویت در دانشگاههای مختلف تهران) رو گوش دادم و یه چند تا کتاب خوندم (مثلا جاهلیت مدرن، اسلام و تجدد و ...). در کنار اطلاعات اندکی که از روایات داشتم اینا رو قرار دادم (مثل اینکه خدا در هیج حرامی شفا قرار نداده است، علم نور است، عقل در حقیقت همان وجودی است که به وسیله آن بهشت می شود، و مهمتر و تفکربرانگیزتر از همه "شرّقا و غرّبا لن تجدا علماً صحیحاً الّا شیئاً یخرج من عندنا اهل البیت؛(بحارالانوار، ج 2، ح 20) به شرق روید و یا غرب، علم صحیحی نمی یابید، مگر اینکه از نزد ما اهل بیت خارج شده است." در آخر به این نتیجه رسیدم که بله ابزار و تکنولوژی غرب، علم نیست، بلکه یه سری اطلاعات و دانشهاست. اون علمی نیست که دین تاییدش کنه، دین علمی رو تایید می کنه که مانند شیخ بهایی بتونه چنین تولیدی داشته باشه.
    و به یه نتیجه مهمتر هم رسیدم و اون اینکه ما خییییییییییلی کم روایت بلدیم. از منابع و مآخذ دینی مون (قرآن و روایت) به اندازه ای می دونیم که مثلا قرآن بخونیم ثواب داره، برای مرده بخونیم (نمی دونیم یا یادمون میره قرآن برنامه زندگی زنده هاست)، سر سفره عقدامون بذاریم، روایتم که هیچی، توی بیسوادیم.
    ان شاء الله هممون باسواد بشیم و خدا بهمون علم عطا کنه.
    یا علی



    دهقانی:

    سلام علیکم

    ان شاء الله موفق باشید
    سلام
    ممنون
    فقط اگر زحمتی نیست عناوین مقالات کتاب فردائی دیگر رو بطور کامل برام بنویسین


    سلام

    عنوانش «آخرین دوران رنج» است.
    سلام
    ممنون
    بله قبلا گفتید یکی از مقالات«آخرین دوران رنج» است. اما من گفتم عناوین کل مقالات.
    بجز این مقاله دیگر چه مقالاتی در این کتاب است!؟
    کل عناوین را می خواستم.


    سلام

    راز سرزمین آفتاب

    آخرین دوران رنج

    بشر در انتظار فردایی دیگر

    و ...

    سلام.خیلی اتفاقی و به دنبال سرچ یه مطلب به وبلاگ شما هدایت شدم.
    فقط فرصت کردم بحث ادیسون خائن بزرگ رو بخونم.خیلی خوب و جالب بود.مناظره عالی رو ترتیب داده بودید.و از استدلال ها و پشتوانه های خوبی هم استفاده کردید.
    حتما دو تا مطلب دیگتون رو هم می خونم.ممنون



    سلام علیک

    ممنون از حسن نظر شما

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی