تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

چند سؤال ساده از دانشجویان

دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۱، ۰۳:۳۱ ق.ظ

ما چرا باید درس بخونیم؟

اصلاً چرا رفتید دانشگاه؟

ببخشید نزدیک به دو دهه(حدود 30% ) از عمر رو صرف چی کردیم؟

ما این راه رو انتخاب کردیم؟ جداً ما انتخاب کردیم؟

ما درس می خوانیم که درس خوانده باشیم # همینطوره؟

آیا ما توی یه سری قالب های از پیش تعیین شده قدم نمیگذاریم؟ هفت سالت که شد، خودت کیفت رو برداشتی رفتی مدرسه یا بردنت بدون اینکه نظرت رو بپرسن؟

و وقتی عقلت چشم باز کرد تنها درکش راهی بود که باید ادامه می داد؟  همون موقع رو می گم که تنها جواب در چرایی این راه، آینده ی با آرامش و زندگی بهتر بود؟

 

کی این راه رو واسه ی ما تعیین کرده؟ کی معنای زندگی کردن، لذت بردن، نوع حرف زدن و راه رفتن و خوردن و پوشیدن و... رو برای ما تعریف کرده؟ ما آگاهانه تعریف زندگی به این شکل کنونی رو پذیرفتیم؟ یا  داریم ایفای نقش می کنیم برای یه کارگردان نا پیدا؟

ما چه کسایی رو مستحق نام "دیوانه" می دانیم؟ ببخشید میشه "دیوانه" را تعریف کنید؟! «به نام خدا دیوانه کسی ست که مثل ما غذا نمی خورد، راه نمی رود، حرف نمی زند، ریا نمی کند و مهمتر از همه درس نمی خواند!!»

 

پس باید افسون این طرز زندگی بشی وگرنه دیوانه ای...

 

با این حساب دیوانگی شرف به چون "کوک شده ها" حرکت کردن نداره؟

همه ی تلاش ما اینه که بیشتر بمانیم اینطور نیست؟ بمانیم که ... بمانیم! تا ... بمانیم!

نگفتی چرا درس می خوانیم؟ برای پولدار شدن؟ استاد شدن؟ ازدواج کردن؟ مشهور شدن؟ بعدش چی؟ تهش چی؟! نمی دونی؟مهم نیست؟ یا جواب یک کلمست "تهش هیچی" غیر از اینه؟

 

دلیل افسردگی های امروز بشر (خود ما) چیه؟ چرا میزان خودکشی در 50 سال اخیر در جهان حدود 60 درصد افزایش داشته؟ (اونم توی نیم قرن اخیر که کلی جهش صنعتی و اقتصادی داشتیم) شاید اگه سرشون به یه جا (مثلاً درس خوندن) گرم بود خودکشی نمی کردن! شاید!

دلیل این پوچی و بی ثمری که خیلی هامون ته دلمون احساس می کنیم چیه؟

شاید اگه سرگرمی هات زیاد باشه اصلاً دچار افسردگی نشی... شاید!

وظیفه ی ما توی زندگی چیه؟ اصلاً انگیزه ی ما واسه زنده موندن چیه؟ انگیزه ی ما واسه زنده موندن چیه؟  انگیزه ی ما واسه زنده موندن چیه؟  تا جواب ندی میپرسم، انگیزه ی ما واسه زنده موندن چیه؟  هان؟

اصلاً چرا نباید خودکشی کرد؟ جدی ها! زندگی که همش سگ دویی واسه ۴سال آرامش و راحتی باشه که نشد زندگی!

آیا این سوال ها تکراریه؟ اگه هست چرا دنبال جواب نرفتیم؟اگه رفتیم قانع شدیم؟ وجدانمون چطور؟


منبع: http://www.rashid-ahmadi.blogfa.com/
  • ۹۱/۰۴/۱۲
  • صادق دهقانی

نظرات  (۱)

چقدر این جمله هانا ارنت در شناختن غرب و لزوم عبور از غرب به کار می آید او می گوید :علم جدید که از دل جهان سکولار برامده مبتنی بر فلسفه شک است و رشد این فلسفه به فروپاشی هرگونه سازمان دینی یا حکومت مذهبی می انجامد مگر انکه علم جدید و دگرگونیهای جهان به دست ان را از میان بردارند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی