ورزش و تکنولوژی
چه ارتباطی بین ورزش و تکنولوژی میتوان متصور شد؟
آن چنان که از ظواهر امر بر میآید، «ورزش» در زندگی امروز ما نقشی بیش از «تفریح» دارد. ورزش اگر به «صنعت» و «تجارت» مبدل نشده باشد، لاقل خیلی نزدیک شده است. چنان که میبینیم باشگاههای فوتبال اکنون به عنوان یکی از درآمدزاترین بنگاههای تولید ثروت، شناخته میشوند.
فعلاً از بحث ورزش به شکل تجاری و صنعتی آن صرف نظر کنیم و به ورزش در حوزه فردی و زندگی فردی خودمان نگاه کنیم.
«روح» انسان با استفاده از «بدن» خود و در اختیار گرفتن آن و دادن فرمانهای متوالی به «تن»، به تدریج قویتر میشود. به تعبیر فلسفی، با در خدمت گرفتن «تن» از جانب «روح»، حاکمیت و سلطنت روح بر تن بیشتر میشود.
در زندگی گذشته ما، چون تکنولوژی به این شکل تحقق پیدا نکرده بود، استفاده از تن نیز به مراتب بیشتر بود. برای رفتن از نقطهای به نقطه دیگر در کنار استفاده از چهارپایان، بسیاری از اوقات از پا استفاده میشد. خصوصاً که شهرها هم به این گستردگی نبود و برای رسیدن به مقصد در حالت عادی زمان زیادی هم نیاز نبود.
در آن هنگام، ماشینهای کنونی در زندگی وارد نشده بودند. و هم از این سو برای تأمین حوایج زندگی از بدن استفاده میشد. مشاغل بیشتر به صورت مستقیم با دست و پا سر و کار داشت و دستگاههایی هم که وجود داشت با نیروی ماهیچهها و تن به کار میافتاد.
در این سبک زندگی، از بدن کار زیادی کشیده میشد. به همین دلیل نیاز چندانی به ورزش نبود. چرا که در متن فعالیتهای روزانه و شغل و رفت آمدها، استفاده لازم از بدن انجام میشد. در حقیقت در زندگی گذشته ما، «ورزش» در شغل و زندگی روزمره «فانی» بود.(فنا غیر از عدم است. فنا یعنی وجود غیر مستقل و عدم یعنی نبود.)
در مدرنیته بشر به مدد تکنولوژی آرزوی دیرینه خود از یونان به این سو را تحقق بخشید. ارسطو میگفت:«اگر ماکوها خود میچرخیدند، بردگی ضرورت نداشت». در حقیقت بشر از یونان به این طرف در آرزوی روزی بود که ماکوها خود بچرخند.
اما مسدله این است که وقتی ماکوها خود بچرخند، بدن انسان بیاستفاده میماند. تازه شروع مصیبت است. به تدریج اراده انسان ضعیف میشود.(فیلم والای را ببینید که بشر به دلیل اسفاده از تکنولوژی دیگر راه هم نمیتواند برود!) سلامتی بدن هم به خطر میافتد. پس در این موقف، «ورزش» به زندگی به عنوان یک «ضرورت»اضافه شد. در زندگی مدرن، ورزش دیگر بازی و تفریح نیست. ورزش، شرط نجات از بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی است.
اما این پایان ماجرا نیست. چون برای سلامت بدن هوای پاک لازم است و وقتی به مدد تکنولوژی، هوا آلوده شده باشد، ورزش هم نه تنها فایدهای نمیرساند، بلکه گاهی اوقات ورزش کردن در هوای آلودهای که سرشار از سرب و مونوکسید کربن و دیگر مواد کشنده ناشی از دود ماشینهاست خود موجب به خطر افتادن سلامتی انسان میشود!!
به همین دلیل است که در فصل زمستان – که پدیده وارونگی هوا شایع میشود- در اخبار میشنویم که کارشناسان توصیه میکنند که بهتر است برای ورزش از خانه بیرون نیایید!
در خانهها هم که اکسیژن تازه نیست. گویی تقدیر ما این است که که کم کم بر اثر بی تحرکی و بیورزشی، روح و جسم مان ضعیف شده و در نهایت با انواع امراض این دنیای مدرن را وداع کنیم.
تکنولوژی تنها یک «شی» نیست که به زندگی و خانه ما اضافه دشه باشد. «تکنولوژی» با آمدنش تمام خانه و کاشانه ما را دگرگون کردهاست. تکنولوژی تقدیر تاریخی ماست. هر چند که این تقدیر را نباید به معنی جبر دانست.بلکه به این معناست که اثر تکنولوژی در زندگی اکنون به دست ما نیست. حتی اگر از زندگی تکنولوژیک بگریزیم و به زندگی در غار پناه ببریم، باز هم در واکنش به تکنولوژی این کار را کردهایم. پس باز هم تکنولوژی بر زندگی ما اثر گذاشته است.
به راستی در این جهان تکنولوژیک که تکنولژی ضربان نبض زندگی است، چقدر میتوان خوشبینانه و با امید زندگی کرد؟
***
جهان امروز تا مغز استخوان «فلسفه زده» است. و فلسفه حاصل نگاه انتزاعی به عالم است. وقتی پدیدهای که در جهان خارج، به شکل مستقل وجود ندارد را در ذهن به شکل مستقل و منحاز تصور میکنیم، به آن پدیده انتزاعی نگاه کردهایم. مدرنیته با عینک انتزاع به زندگی گذشته نگریست و ورزشی که در زندگیهای ما فانی بود را از آن انتزاع کرد و به یک کار مستقل تبدیل کرد.
پس میتوان ادعا کرد ورزش حاصل نگاه فلسفی و فلسفه است. گرچه شنیدن این سخن برای اولین بار موجب تعجب شود. ولی مگر نه این سات که ما در جهانی سراسر اعجاب برانگیز زندگی میکنیم؟!
تنها این ورزش نبود که با مدرنیته و نگاه انتزاعی در زندگی ما مطرح شد و به کاری در کنار سایر کارها مبدل شد، هنر مدرن نیز معلومل نگاه انتزاعی به عالم است. در زندگیهای گذشته و خصوصاً در شغلهای سنتی، هنر در متن کار و زندگی بود. اما اکنون شغلها عاری از خلاقیت هنری شدهاند، و هنر مجزا و جدای از شغل و زندگی بوجود آمده و عدهای مأمور به آن شدهاند.
و این گونه شد که تمام ابعاد زندگی به شکل انتزاعی نگریسته شده، و خود به یک امر مستقل تبدیل شده است. و به همین دلیل است که ما اکنون وقت کمی داریم و به هیچ کاری نمیرسیم!
در زندگی گذشته، شغل هم به منزله تأمین معاش بود و هم ورزش و هم انس با طبیعت و هنر . اکنون باید ساعتی را به ورزش اختصاص بدهیم و ساعتی به امرا معاش و ساعتی به پارک برویم تا طبعیت را نظاره کنیم و ساعتی را به هنر. و این گونه یک کار به چندین کار مبدل شده و وقتها تلف میشوند.
...
تا کنون چقدر به اثر تکنولوژی بر زندگیمان فکر کردهایم؟!
اصلاً فکر میکنیم؟!
بهتر نیست بپرسم از آخرین باری که فکر کردهایم چند سال میگذرد؟!
اندیشه برانگیزترین امر در زمانه اندیشهبرانگیز ما این است که ما هنوز فکر نمیکنیم!!
- ۹۱/۰۴/۱۵
فریاد زدم بر سر دل شرم کن از خواست
خوابیم حقیقت به خدا نیست به جز این
ما غائب او منتظر آمدن ماست