تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

همه چی آرومه، من چقدر خوشبختم!!

جمعه, ۳۰ تیر ۱۳۹۱، ۰۹:۲۵ ق.ظ

یکی از دوستان اس ام اس داده‌بود:

« سلام دهقانی اوضاع میانمار خیلی داغونه. چی کار میشه کرد؟»

چون می‌دانم مطالب وبلاگ را پی گیری می‌کند، جوابش را این جا می‌دهم.

***

در میانمار مسلمانان قلع و قمع می‌شوند.

زنده زنده سوزانده می‌شوند.

مسجدها و حوزه‌های علمیه‌شان تخریب می‌شود.

به زنان‌ مسلمان‌ تجاوز می‌شود.

جمهوری اسلامی هم محکوم می‌کند.

جمهوری اسلامی هم فقط محکوم می‌کند.

جمهوری اسلامی بنا ندارد در میانمار دخالت کند.

جمهوری اسلامی بنا ندارد در بحرین دخالت کند.

جمهوری اسلامی بنا ندارد در بوسنی دخالت جدی کند.

جمهوری اسلامی بنا ندارد خیلی کارها را بکند.

دلیل؟!

دلیلش خیلی واضح است!

چون جمهوری اسلامی خیلی کار دارد.

جمهوری اسلامی خیلی کار‌های مهم‌تری دارد.

جمهوری اسلامی‌ می‌خواهد برج میلاد بسازد.

تا جوانان مسلمان سراسر جهان اسلام با دیدنش به وجد بیایند و خودشان تصمیم قیام علیه حکومت‌های خود بگیرند.

البته این مهم نیست که برج میلاد پاتوق کنسرت های حمید عسگری و محمدرضا گلزار و محسن یگانه و ... است.

مهم این است که ما برج میلاد بسازیم و پل جوادیه.

مهم کمیت است و نه کیفیت.

مهم اقتصاد است و نه دین.

مهم شکم است و زیر شکم.

امروز جمهوری اسلامی انسان را حیوان می‌داند.

حیوانی که گاهی هم نطق می‌کند.

اخبار را گوش دادم.

انبارهای مواد غذایی برای ماه رمضان با تلاش‌های دولت کریمه پر شده‌است و هیچ جای نگرانی نیست.

آهای مردم!

حمله نکنید!

و بخرید.

بخورید.

و در حقیقت بچرید!!

مردم عزیز! لطفاً وقتی سکه گران می‌شود، شب‌ها در صف طلافروشی‌ها شب نخوابید!

دعوا نکنید!

به همه می‌رسد!

دولت فقط حدود ده میلیون سکه می‌فروشد.

الان وقت الگو شدن است.

دیگر وقت کله خر بازی نیست.

نباید اجازه داد صادق‌دهقانی‌ها و دیگر شیعیان عجول ظهور امام زمان را به تأخیر بیاندازند.

باید اول از باب گذار تمام کثافات غرب را بخوریم.

بعداً وقتی سر تا پا کثافت شدیم، تمدن اسلامی را بسازیم.

الان حتی همان استاد طاهرزاده هم که قبلاً در زمینه اخذ تکنولوژی معتقد بود که «اگر کسی دنبال «گه» خوردن رفت ما نباید از ترس اینکه از او عقب بیافتیم دنبالش راه بیافتم»( ایشان عین این لفظ را در تفسیر سوره اسراء به کار بردند، دهه هفتاد)  هم از آن نظر عدول کرده‌است.

حتی دکتر داوری که زمانی می‌گفت: «انقلاب اسلامی برای رفع مشکلات دنیای کنونی است و نه دفع آنها»، اکنون از لزوم طی «راه دشوار تجدد» سخن می‌گوید.

پس فعلاً باید زنان سربرنیتسای بوسنی صبر کنند.

مگر نه اینکه حتی امام صادق علیه‌السلام هم در برابر کشتار سادات حسنی سکوت پیشه کردند؟!

و مگر زنان میانماری و بوسنیایی و بحرینی از سادات حسنی بالاترند؟!

الحمدلله حتی از حسن عباسی هم دیگر صدایی نشنیدیم.

او که برای تیراندازی سربازان ارتش امریکا به گنبد امیر المومنین سخرانی ‌های آتشین می‌کرد(خرداد هشتاد و سه) و به مسؤولان جمهوری اسلامی می‌تاخت، اکنون در برابر جان مسلمانان چندان به نطق نمی‌آید.

این که در روایات آمده حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است هم مال قبل است.

امروز حرمت گنبد نجف از زنان مسلمان بیشتر است.

پس برای گنبد نجف نطق آتشین می‌کنیم.

ولی زنان مسلمان میانمار چندان حرمتی ندارند که بخواهیم خون خود را کثیف کنیم.

مهم «پیشرفت» است.

مهم فقط «پیشرفت» است.

البته اگر شد هم کمی «عدالت».

نشد هم اشکال ندارد.

اصل «پیشرفت» است.

ولی فعلاً‌ باید اولویت را به «پیشرفت» داد.

این مسأله را حتی عدالت‌خواهان دیروز فهمیده‌اند.

عدالتخواهان دیروز، امروز « دیده‌بان پیشرفت» کشور شده‌اند.

آنها هم راه افتاده‌اند و در به در به دنبال ستاره ثریا می‌گردند تا علم را در آن پیدا کنند.

چون «پیشرفت» از «عدالت» هم مهم‌تر است.

وگرنه چرا آنها نرفتند و برای بی‌عدالتی برنامه بسازند؟!

این نشان می‌دهد که حتی آرمان‌خواهان دیروز هم امروز به عقلانیت «لزوم پیشرفت» ایمان آورده‌اند.

مهم «پیشرفت» است.

مهم اثبات این مطلب است، که می‌شود.

مهم این است که ثابت کنیم، ما هم می‌توانیم.

ما هم می‌توانیم از فرق سر تا نوک انگشت پا غربی شویم.

اما  زنان میانمار!

حقیقتش، آنها اهمیتی ندارند.

مهم «پیشرفت» است.

البته «پیشرفت» ما کلی با «توسعه» مدرنیته فرق دارد!!

مال ما با پ شروع می‌شود مال آنها با ت !

مال ما یازده تا نقطه دارد مال آنها دو تا !!

ما پیشرفت می‌خواهیم.

برای رسیدن به پیشرفت، مسلمانان بوسنی باید «تحمل» پیشه کنند.

درد سر بریده شدن.

درد رفتن سرهایشان بر تیرهای تلفن.

زنان عراقی هم باید تن به خواسته‌های سربازان یو اس آرمی بدهند.

زنان میانمار هم  با مردان بودایی یک جوری کنار بیایند دیگر.

هر کاری بهایی دارد.

و بهای پیشرفت ما را باید زنان بوسنیایی و بحرینی و میانماری بپردازند.

ما نمی‌توانیم پا را از خط هایی که استعمار گران در قرن بیستم کشیده‌اند آن طرف تر بگذاریم.

انقلاب ما فقط محدود به ایران بود.

پس زنان میانماری باید خوب تحمل کنند.

هر وقت که پیشرفت کردیم به دادشان خواهیم رسید.

البته «پیشرفت» برای ما «طریقیت» دارد و نه «موضوعیت» .

ولی گاهی اوقات طریق، خود اصالت می‌یابد.

پس فعلاً پیشرفت مهم است.

ما مشغول ساختن ساختمان پزشکان هستیم.

ما داریم آنتن دیجیتال می‌سازیم.

ما باید صد تا شبکه داشته باشیم.

تمام خانواده‌های ایرانی هم باید حتماً یک خودرو داشته باشند.

باید با عقلانیت به جهان اسلام نگاه کرد.

البته در این سال‌ها کارهای زیادی در جهان اسلام شده است.

متأسفانه خوب اطلاع رسانی نشده‌است!

همه چیز آرومه!!

من چقدر خوشبختم!!

فعلاً مهم «پیشرفت» است.

چون ما از غرب عقب مانده‌ایم.

پس ما باید پیشرفت کنیم.

نه تنها پیشرفت کنیم،

بلکه از غرب هم سبقت بگیریم.

با این راه‌های میانبر قطعاً این کار شدنی است.

من در جمهوری اسلامی زندگی می‌کنم.

امروز ما در حال توسعه هستیم و قلب های کلنگی ‌مان میان آشپزخانه‌ها اوپن و توالت‌های فرنگی جا مانده.

امروز بحمدالله دیگر خمینی هم نیست که خواب ما را آشفته کند و بگوید:

« مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌‌ای مسؤولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد.

باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بیشتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آن‌ها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.»

( صحیفه امام، جلد 21، ص 327)

امروز دیگر توجه بیش از حد به مسأله اقتصاد، نه تنها خطر بزرگ نیست، بلکه ما یک دهه برای آن تلاش خواهیم کرد.

نه تنها توجه ده‌ ساله به اقتصاد خطرناک نیست، بلکه این کار جهاد است.

به همین دلیل اولویت اول ما در ده سال آینده عدالت و پیشرفت است.

امروز دیگر متوسلیان نیست که بگوید:

«هر وقت پرچم لا اله الا الله را بر افق کوبیدید، وقت خوابیدن است».

امروز ما تنها شهیدی که نیاز داریم چمران است!

چون بقیه شهدا دکترای فیزیک نداشتند!!

برونسی که پنجم دبستان را هم به زور داشت و اوستا بنا بود.

امروز ما به چمران نیاز داریم.

البته نه چمران لبنان، که شب‌ها گرسنه کنار بچه‌های گرسنه شیعه جنوب لبنان می‌خوابید.

سه روز غذا نخورده بود.

نه خودش و نه آن بچه‌ها.

امروز ما به چمران دکترای فیزیک پلاسما و آمریکا نیاز داریم.

امروز الحمدالله حساب مناسبات دینی از سیاسی جدا شده است.

این را آن آقای مسؤول جمهوری اسلامی گفت.

همین چند روز پیش.

خودم از رادیو شنیدم.

با یکی از مسؤلان عربستان مذاکره کرده بود.

در مورد عمره.

می‌گفت که ما نباید اجازه بدهیم اختلافات سیاسی مانع از انجام مناسک دینی مردم بشود.

الحمدالله همه چیز خوب است.

ما انرژی هسته‌ای داریم.

نانو داریم.

سلول‌های بنیادی داریم.

سالی بیست و یک هزار مقاله در آی اس آی می‌دهیم.

ما می‌خواهیم ژاپن اسلامی شویم.

هم سنت‌مان را حفظ کنیم.

هم به توسعه برسیم.

البته با الگوی توسعه بومی‌خودمان.

هر چه رهبر معظم انقلاب بگویند هم بی کم و کاست درست است.

اصلاً درست آن چیزی است که از زبان رهبری افاده می‌شود.

« اگر فردا رهبر انقلاب بگویند ما با اسراییل مذاکره می‌کنیم، ما مذاکره می‌کنیم».

این جمله را یکی از سران انصار حزب الله اصفهان و نشریه عبرت‌های عاشورا به خود من گفت.(آدرس: روبروی مسجد امام اصفهان، مراسم نماز جمعه، فروردین هشتاد و چهار)

هر چه آقا بفرمایند درست است.

نه این که درستی در خارج وجود داشته باشد.

چون بنا به گفته آن استاد غرب‌شناس اصفهانی، آقا با افق اشراقی امداد می‌شوند.

غرب هم کلی نیست.

لو فرض هم که کلی هم باشد، راه گذار فقط همین است که ایشان در پیش گرفته‌اند و لا غیر.

تعارض سنت و مدرنیته هم که حرف مفت است.

این ها با هم قابل جمع هستند.

هر جا هم تعارض پیدا کرد، یکی را «ماده» می‌کنیم و دیگری را «صورت» .

حالا اگر بشود دین «صورت» باشد، چه بهتر.

نشد، « ماده» که می‌تواند باشد.

مهم این است که ما تعارض سنت و مدرنیته را رفع کنیم.

مهم شیئیت شیء نیست که به «صورت» آن است.

ما در جمهوری اسلامی نیازی به امام زمان نداریم.

چون ما خودمان می‌توانیم به توسعه برسیم.

وقتی هدف توسعه است، دیگر کسی جای خالی امام زمان را حس نمی‌کند و نیازی به امام زمان هم نخواهد بود.

تازه از نظر معنوی هم از دهه شصت خیلی جلوتریم.

آمار اعتکاف این را نشان می‌دهد.

ما نباید به سراغ کشورهای جهان اسلام برویم.

ما باید اینجا را آباد کنیم تا آنها خودشان به سمت ما بیایند.

بحمدالله مصر و تونس و لیبی و یمن و ... با همین استراتژی انقلاب کردند.

این انقلاب‌ها قطعاً متأثر‌ از انقلاب اسلامی است.

البته درست است که اثر هم شامل اثر تکوینی و تشریعی است.

ولی بالاخره اثر، اثر است دیگر.

حالا ما تشریعاً اثر‌مان کم و قطره‌چکانی بوده، تکویناً که داشته‌ایم.

جمهوری اسلامی به امام زمان هیچ  نیازی ندارد.

اصلاً  امام زمان بیاید که چه بشود؟!

مگر خودمان نمی‌توانیم به توسعه برسیم؟!

به قول رییس جمهور محبوب ‌مان، چهار تا پیچ و مهره است دیگر!

خودمان می‌سازیمش.

رییس جمهور ما امروز شبکه انیمشین را افتتاح کرد.

جمهوری اسلامی برای مردم کارتون پخش می‌کند.

تازه دوبله‌اش هم می‌کنیم.

تازه قرار است، بیشترش هم بکنیم.

ریییس جمهور گفت.

چی گفت؟!

خودش گفت.

البته در گوش من نگفت.

در رادیو گفت.

که ما باید صد تا شبکه داشته باشیم!

امروز دیگر عصر کله‌خر بازی نیست.

دیگر گذشت آن دوران که شبانه از زیر اروند بروی و فاو را بگیری.

مسلماً‌ رفتن از زیرآب کاری عقلایی نیست.

آن هم در شب ظلمات.

آن هم وقتی آن طرف گرگ های خونخوار که به مردم خودشان هم رحم نمی‌کنند.

امروز باید عقلانیت داشت.

آب اروندرود هم خیلی خطرناک است.

بچه‌های زیادی از ما را با خود برده است.

امروز ما به جای عبور از اروند، ساحل اروند کنار را می‌سازیم و آباد می‌کنیم، عراق خودش می‌آید سمت ما!!

من این استراتژی را قبلاً‌ امتحان کرده‌ام.

از قضا پیروز هم شده‌ام.

یک بازی استراتژیک بود به نام «خیر و شر» .

شهرت را که آباد می‌کردی، مردم شهرهای کناری جذبت می شدند و به شهر تو می‌آمدند و پول و چوب و گند‌مشان‌ را هم می‌آوردند.

می‌گویند آمریکا هم در قرن نوزدهم این استراتژی را داشته‌است که پیشرفت کرده.

وقتی این استراتژی در بازی، جواب داده و موفق بود، حتماً در جهان خارج هم جواب می‌دهد.

اف بر تندروها!

مرگ بر فرقان!!

مرگ بر ضد ولایت فقیه!!

درود بر هاشمی سردار سازندگی و پیشرفت!

درود بر سلحشور آژانس شیشه‌ای!!

مرگ بر حاج کاظم و صادق!!

درود بر توسعه!

سبوح قدوس توسعتنا و توسعه مملکتا!!

درود بر امام صادق علیه‌السلام!

امام حسین ...

امام حسین را ول کنید!

ما فقط به یک امام نیاز داریم.

اصلاً «کلهم نور واحد» !

امام صادق علیه‌السلام را که داشته باشی

انگار همه ائمه علیهم السلام را داری

ما باید زمانه شناس باشیم

آن هم فقط مطابق تقریر جزوه زمانه‌شناسی آن استاد غرب‌شناس‌مان

و تشخیص ما و ایشان هم از زمانه، وحی منزل است و غیر قابل خدشه.

زمانه همیشه زمانه امام صادق علیه‌السلام است!

و ما هم باید ببینیم امام صادق علیه السلام با چه صبری نهضت را ادامه می‌دادند؟!

مگر از چهل و دو تا شصت و هشت قیام حسینی کافی نبود؟!

الان وقت صلح سبز حسنی است.

و مگر صلح سبز حسنی مقدمه قیام سرخ حسینی نبود؟!

فعلاً باید مقدمه را به جا بیاوریم.

وقت برای ذی‌المقدمه زیاد است!

دهه‌ات گذشته متوسلیان!

دهه‌ات گذشته.

ثبات!

دهه ما، دهه ثبات است!

پیشرفت!

دهه ما دهه عدالت و پیشرفت است!!

امروز ما به شهریاری نیاز داریم.

ما باید نیروگاه هسته‌ای بسازیم.

و مگر متوسلیان چه کمکی به انرژی هسته‌ای می کند؟!

خردادماه که مسابقات یورو است مردم می‌خواهند فوتبال تماشا کنند.

چرا مردم ما باید از دیدن بازی زیبای اسپانیا محروم باشند؟!

مگر ما چی‌مان از این کفار غربی کمتر است؟!

تازه چندین میلیون نفر می‌خواهند نود ببینند تا بازی بسیار بسیار مهم تراکتور سازی فسا و ماشین سازی ساوه را ببینند و مطمئن شوند که در دقیقه سی و سوم و ثانیه چهل و پنجم بازی، آیا توپ حقیقتاً از خط رد شده بوده و خدا ناکرده داور به اشتباه اوت نگرفته باشد.

ما باید مطابق برنامه پنجم توسعه دوازده میلیون کاربر اینترنت پر سرعت داشته باشیم.

ما امروز جمعه سی تیر ماه از از هفت داروی جدید پرده‌برداری خواهیم کرد.

مهم نیست که امروز پرده حیای چند زن مسلمان در بحرین و میانمار دریده می‌شود.

مهم توسعه است.

مهم فقط توسعه است.

تندروها هم زیاد نیستند.

می‌شود برد در باغ‌وحش نگه‌شان داشت که مزاحم توسعه نشوند.

یا در موزه نمایش‌شان داد.

 پول بلیط گردشگرانی هم که برای دیدن‌شان می‌‌آیند را خرج توسعه می کنیم.

میانمار، بازی است.

بحرین، تله است.

بوسنی، تله بود.

فقط «برنامه نود» جدی است!

شک نکنید.

فقط رفتن ما به جام جهانی مهم است.

در این هم نباید تردید کرد.

ما باید هشتصد میلیون تومان بدهیم کی‌روش تا ما را به جام جهانی ببرد.

انصافاً کدام یک مهمتر است؟!

بحرین یا جام جهانی؟!

خب معلوم است دیگر!

نمی‌شود که ما برای بحرین به اندازه دستمزد بازیکنان تیم پایتخت ام القرای جهان اسلام خرج کنیم.

ما باید فوتبال‌مان را سامان بدهیم.

مربی خارجی بیاوریم.

ما باید اموال امام زمان علیه السلام را به فوتبالیست‌ها بدهیم.

قطعاً امام زمان از این کار راضی هستند.

در این قضیه هم شک نکنید.

ما باید حتی تا به آن سه تا باشگاه خصوصی شاهین بوشهر و ابومسلم خراسان و داماش گیلان هم باید کمک دولتی کنیم.

امروز، مهم «پیشرفت» است.

تفکر «عدالت و پیشرفت» از برهان و اندیشه و پشتوانه عقلی برهنه نیست.

اگر کسی هم آن را برهنه می‌بیند، نطفه‌ خودش مشکل دارد!

حال خود قضاوت کنید!

با این همه مسؤولیت سنگینی که بر دوش جمهوری اسلامی هست، آیا دیگر اصلاً فرصتی برای دخالت در بحرین و بوسنی و میانمار می‌ماند؟!

ما همین حد هم که وزارت خارجه‌مان هم محکوم می‌کند، کلی زحمت برای‌مان دارد!

اصلاً شاید بهتر باشد، به جای وزارت‌خانه عریض و طویل، یک بیانیه چند خطی بنویسیم که:‌ »ما فجایع ... را محکوم می‌کنیم.»

و هر وقت هر اتفاقی افتاد به جای ... ،  بنویسیم بحرین، میانمار، بوسنی و ... .

و با این تمهید، هزینه‌های وزارت خارجه هم را خرج پیشرفت می‌کنیم.

***

اینها که نوشتم زبان حال جمهوری اسلامی است.

زبان حال طرفداران ادامه وضع موجود.

البته بعضی این سخنان را با زبان قال هم می‌گویند.

و مگر استاد طاهرزاده سال گذشته نمی‌گفت بحرین تله است؟!

و نباید دخالت کرد.

و مگر نه این که ایشان می گفتند بوسنی هم تله بوده؟!

آری باید منتظر گذشت زمان بود.

  این سخنان زبان حال و قال طرفداران ادامه وضع موجود است.

خواه غرب شناس باشند.

خواه نباشند.

اعم از طرفدار تئوری سوم و نفی کلی غرب.

و یا خواه طرفدار طریقت مشهور خوب غرب را بگیر، بدش را رها.

فرقی نمی‌کند.

مهم این است که عمده طرفداران هر دو تفکر بر طبل ادامه وضع موجود می‌کوبند.

صدرایی و تفکیکی، غرب‌شناس و غرب‌نشناس، همه و همه به «تکنیک» و «توسعه» می‌رسند، همه اختلافات‌شان را کنار می‌گذارند و با هم آشتی می‌کنند!

یکی از باب «اثبات کارآمدی نظام» و دیگری از باب «گذار» .

چنان که چپ و راست، موقع خوردن، از یک آخور می‌خوردند.

منتها این یکی فسق عملی است و آن دیگری فجور فکری.

دعواها عمدتاً لفظی است.

البته میان صدرایی حقیقی و تفکیکی ناب و تئوری دوم و سوم حقیقی امکان وحدت نیست.

ولی صدرا و تفکیک، اکنون «ماده» تفکر ما مبدل شده‌اند.

اکنون «صورت» تفکر عموم افراد را «ثنویت دکارت» تشکیل می‌دهد.

و البته در دستگاه «تباین دکارتی»، اندیشه به کل می‌تواند از عمل «متباین» باشد.

چون معیار حقانیت در عمل،  منتج شدن یا نشدن نسخه‌ها به «توسعه» است.

و هر نسخه‌ای که از آن «توسعه» در نیاید با اتهام انتزاعی و ذهنی بودن، شیفت دیلیت می‌شود و مستقیماً و بدون رفتن به ریسایکل بین از عرصه تفکر حذف می‌شود.

«... بشر جدید در هر چه شک کند، نمی‌تواند در تکنولوژی شک کند. و اگر می­بینم که حتی در میان دینداران نیز فراتر از هر چیز، امکان تردید در باب حقّانیت تکنولوژی وجود ندارد، علت را باید در همین جا جست و جو کرد...»(فردایی دیگر،‌ص نود پنج)

این سخن آوینی در فردایی دیگر را باید امروز این گونه بازنویسی کرد:

«بشر جدید در هر چه شک کند، نمی‌تواند در توسعه شک کند. و اگر می‌بینیم که حتی در میان حزب الله فراتر از هر چیز، امکان تردید در باب حقانیت توسعه وجود ندارد، علت را باید در همین جا جست».

***

مهم این است که آیا به ادامه وضع موجود معتقدیم یا نه؟

غرب‌شناسی‌ای که وضع موجود را برای ظهور مهدی موعود نقد نکند، را باید دور ریخت.

ولو این که شنیدن این کلام در خیلی از دوستان تلخ بیاید و مایه تکدر خاطرشان شود.

ولی مطمئناً تلخی شنیدن این کلام در کام آنها، از تلخی دیدن سکوت و قعود و انفعال بیست ساله جمهوری اسلامی در کام ما بیشتر نیست.

زمانه زمانه عقلانیت است!

«شرط زنده ماندن در این جهان، این است که « عاقلانه» رفتار کنی و «عقل» نیز تعریف خاص خویش را دارد: عقل یعنی تسلیم... و «عاقل» کسی است که به وضع موجود گردن بگذارد و از خلاف آمد عادت اجتناب ورزد. ( شهید آوینی،آغازی بر یک پایان، ص 106)

به همین دلیل هم برخی دوستان طاهرزاده‌ای این سخنان را کله‌خر بازی می دانند.

چون خلاف آمد عادت است.

بگذریم از این که اگر معیار حقانیت، آراء عادات و مأنوسات ما باشد، اصل انقلاب اسلامی کله‌خر بازی تلقی خواهد شد.

چون در چهار صد سال زمانه بی‌دینی و سکولاریسم، سخن گفتن از حکومت خدا، خیلی لایتچسبک است.

از خلاف آمد عادت بطلب کام که من

کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

***

یک کلام، ختم کلام:

استراتژی «عدالت و پیشرفت» قطعاً‌ این انفعالات بیست ساله را هم در پی دارد.

و مسلم مشکل از بخش اول نیست.

بخش دوم منشأ این وضع کنونی است.

آنها که طرفدار این استراتژی هستند، ‌روز قیامت باید جواب زنان بحرینی و میانماری را بدهند.

اگر می‌توانند بدهند که هیچ.

وگرنه باید از دفاع از روند کنونی دست بردارند.

هر کس می‌خواهد باشد.

اعم از استاد طاهرزاده تا برود بالاتر.

راه نجات زنان میانمار در این است که تفکر الگو ساختن از جمهوری اسلامی را که بیست سال است ما را دچار انفعال کرده، به نقد کشید.

البته تفکر را و نه لزوماً اشخاص.

فرق این دو هم که واضح است.

مادامی که این تفکر استراتژی اصلی حرکت جمهوری اسلامی است، همواره جهان اسلام یک مسأله دست دوم تلقی خواهد شد.

تلاش‌های فردی در زمینه جهان اسلام هم گرچه مغتنم است ولی اگر ظرفیت حکومتی برای نجات جهان اسلام به مدد نیاید، همین تلاش‌ها هم ره به جایی نخواهدبرد.

هم چنان که تلاش‌فردی در عدالت کافی نبود و باید حکومت وادار به تحقق عدالت می‌شد.

و اصلاً اگر قرار بود برای جهان اسلام تلاش فردی کنیم، چه نیازی به انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت بود؟!

فلیتأمل المتأملون

یا غیاث المستغیثین

 

  • ۹۱/۰۴/۳۰
  • صادق دهقانی

نظرات  (۱۳۷)

امروز در راس کشور ولی فقیه قرار دارد ولی فقیه کسی است که باید مصالح جامعه را تشخیص دهد حال یا باید گفت ایشان عافیت طلب شده است یا باید گفت ایشان میل به دخالت دارند ولی دولت و دیگران حمایت نمیکنند یا باید گفت فعلا مصلحت الهی در عدم دخالت می باشد.
  • امام خامنه ای
  • سلام
    مطلب قشنگی نوشته بودی،واقعا جا دارد که جایی برای فریاد داشته باشیم،از موقعی که موضوع میانمار رو پیگیری می کنم دارم از درون داغون میشم
    ولی در مورد ولایت فقیه باید بگم داری اشتباه می کنی،چرا که ایشان به تنهایی چه باید بکند؟
    ایشان باید تکنولوژی نظامی داشته باشند تا بتوانند زمینه ظهور را فراهم کنند؟؟؟
    یعنی همان کمک نظامی و غیر نظامی به مستضعفین جهان
    موفق باشید
    یاعلی




    سلام علیکم

    تشکر از ابراز محبتی که کردید.

    در مورد تکنولوژی نظامی باید عرض کنم، اگر انتظار ما این است که توان نظامی‌مان اندازه آمریکای جنایتکار شود بعد، قیام کنیم، نه شدنی است و نه حتی لازم.

    ما در جنگ خودمان که با تمام کفر روبرو بودیم هم یک دهم توان نظام عراق را نداشتیم. ولی با نیروی ایمان بسیجیان خمینی بر کفر پیروز شدیم.

    اصولاً سپاه حق همواره به مدد ایمان بر کفر پیروز شده است و نه به مدد ابزار. تکبه سپاه حق به خداست و سپاه باطل به اسباب مادی.

    مضافاً که الان وضعیت نظامی ما نیست به دهه شصت به مراتب بهتر است. پس چه جای بهانه‌جویی می‌ماند.

    در پناه حق
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسخیری:

    1- امام همه امام است. همان امامی که در ماجرای جنگ لبنان گفت اگر یک قطره خون از دماغ کسی بیاید، من مسؤولیتش راقبول نمی‌کنم، همان امام استراتژی جمهوری اسلامی را در دوران صلح انی گونه عنوان می‌کند:

    «مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌‌ای مسؤولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بیشتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آن‌ها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند»

    این کلام نصه. مو لا درزش نمی‌رود. البته ما اخباری نیستیم. اگر شرایط عوض شده که برای مدت محدودی اقتضای برخی کارها نیست، مانعی ندارد. ولی این که بیاییم بگوییم ده سال،‌استراتژی‌مان شکم بادش، به نظر من این مصداق همان خطر بزرگ
    است.

    لااقل باری همین اصلات شکم هم دلیل بیاورند. دلایل قانع کننده نه دلایل لایتچسبک. اینکه ما باید الگو بشویم تا جهان اسلام خودش قیام کند، این حرف فاسد است. مگر امام همچنین حرفی زده که من نقدش کنم.

    بین امام و آقا در نحوه مواجهه با جهان اسلام فرق اساسی و انکار ناشدنی وجود دارد.

    این قضیه بدیهیه. خودت هم اجمالا این قضیه را تصدیق داری که گفتی :«شاید نتوان با هیچ چسبی امام و اقا را کاملا به هم چسباند و شبیه هم دانست»
  • صادق دهقانی
  • 3- اگر اعتقاد داریم که صدا و سیما ظرفیت کار انقلابی ندارد جمعش کنیم. صدا و سیما ظرفیت کار انقلابی دارد، می‌شود تکنیک را در خدمت انقلاب گرفت. ولی این کار ادم انقلابی می‌خواهد.

    البته منظورم از انقلابی، آدم داد و بیداد کن نیست. منظورم آدمی است که قلبش منقلب شده باشد از بندگی ولایت تکنیک به بندگی الله هدایت شده باشد.

    زمان هاشمی که سازندگی بود،‌ زمان خاتمی هم توسعه سیاسی بود، زمان احمدی نژاد هم که شد عدالت و تسعه. بیست سال گذشت. کی نوبت حرف امام می‌شود؟!

    دوستان خاتمی می‌گفتن امام را باید به موزه سپرد. هاشمی هم که ابایی از بی‌اعتنایی به امام نداشت.

    می‌ماند آقا و احمی‌نژاد. این بزرگواران که یقیناً به خط امام ایمان دارند. متنها تلقی اشتباه نسبت به جایگاه پیشرفت این استراتژی‌ها را موجب شده.

    از عراق گفتی. که اگر فلان بزرگوار نبود، الان ایاد علاوی رییس جمهور بود. البته اگر ایران اجازه نداده بود که آمریکا عراق را اشغال کند، اصلاً خیلی مشکلات پیش نمی‌آمد. مسلم خطر صدام برای مسلمانان از امریکا کمتر بود. یکی خبیث بود دیگری اخبث.

    اشغال عراق چون غیر قانونی بود، حتی فرانسه حاضر به اعزام نیرو به آن نشد. اشغال عراق از شورای خبیث امنیت هم مجوز نداشت. برخلاف اشغال افغانستان.

    البته زمان حمله آمریکا خائنین دوم خردادی رأس امور بودند و نباید قضیه را پای آقا گذاشت. ولی آقا هم چندان راغب به برخورد‌های فعال‌تر نبود. نمی‌شود این را کتمان کرد.

    استراتژی آقا در سیاست خارجی اصطلاحاً‌ ضربه دوم است. می‌فرمایند بزنید می‌زنیم. امام ضربه اول بود. می‌گفت بزنید تا نزنند. این فرق جوهری استراتژی امام با آقاست.

    نتیجه استراتژی ضربه دوم هم این وضعیت کنونی است.
  • امیر استکی
  • سلام.
    مشکل امروز ما و حتی دیروز ما کاسه های داغتر از آش بودند، هستند و متاسفانه اینطور که بویش می آید خواهند بود.
    این که رضاوری از پیمودن راه دشوار مدرنیته می گوید و دیگرانی که امثال ما و شما این حرفهای غربزدگی و ... را از دهن آنها برای بار اول شنیده ایم اگر مصداق کاسه داغتر از آش بودن نیست پس چیست.
    اصولا عدالت خواهی هیستیریک امثال شما در داخل و خارج مرزهای جمهوری اسلامی با پول نفت شدنی بود و الان که سر شیر پول نفت با فشار پای غربی ها تنگ شده دیگه عدالتخواهی به خرج کیسه مردم صرف نمیکنه. باید الان بفهمیم که با 160-170 میلیارد دلار تولید ناخالص ملی(پول نفت) نمیشه توی صد نقطه دنیا الم مبارزه به دوش گرفت. حالا ضرورت پیشرفت مشخص میشه. برای پیگیری عدالت و نابودی مستکبران جهانی بایستی قدرت مالی داشت و الا حاصلش میشه این سکوت و بی حرکتی. این که یه عده رفتن سراغ پیشرفت ناشی از استهاله نیست بلکه ناشی از فهم عمیقتر هست و مصداق عمل به قرآن کریم است که میفرماید :و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم . امروز داشتن قدرت اقتصادی اصلی ترین سلاح در جنگ با کفر و شرک هست و از طرف خداوند همه مامور به آن هستیم. نه اینکه بنشینیم و در گوشه دنج یک وبلاگ زمین و زمان را به هم بدوزیم و آسمان و ریسمان کنیم و پیش خودمان فکر کنیم که فرد آمده ایم.
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد:

    جواب این است که ایشان مصلحت را در عدم دخالت می‌دانند. بقیه هم چندان انگیزه‌ای ندارند.

    در درستی این تشخیص مصلحت تردید است که دست به نوشتن چنین مطلبی زده‌ام.
  • صادق دهقانی
  • در جواب آقای استکی:

    1- معیار داغی، افراد نیستند که با سرد شدن آنها ما کاسه داغ‌تر از آش بشویم.

    2- البته هر هیتسریسمی بد نیست و هر عقلانیتی هم خوب نیست. عقل راسیونال دکارت و نکراء معاویه هم مصداق عقل هستند.

    3- آیه سوره انفال بحث جنگ نظامی است. مگر کسی به هزینه کرد نظامی خرده گرفت؟!

    4- کوبای بندانگشتی در صد نقطه دنیا نیروی نظامی آزادایبخش داشت. با نیشکر کشور را اداره می‌کرد.

    عزم مبارزه نیست. فعلاً‌ مسابقه رفاه مهم است و رینگ توسعه.

    5- البته با این مردم مصرف زده، باید هم با یک تشر غربی‌ها کل کشور دچار شوک شود.

    این مردم مصرف‌زده حاصل صدا وسیمای جمهوری اسلامی است. حاصل دانشگاه‌های جمهوری اسلامی. دبستان و دبیرستان جمهوری اسلامی.

    ما وبلاگ‌نویسان عافیت طلب که این ها را تربیت نکردیم.

    6- خدا این اسلام شناسان عمیق را که برنامه توسعه می‌نویسند را حفظ کند. همین‌ها که نوشته‌اند لازم است دوازده میلیون کاربر اینترنت پر سرعت داشته باشیم.

    همین‌ها که از لزوم صد شبکه سخن می‌گویند.

    ما سطحی‌ها هم زیاد خطرناک نیستیم. نگران نباشید.
    ببین تمام بحث ما در ولایت فقیه همین بود که امام زمان نمیگذارد ولی فقیه در تشخیص مصالحی اینچنین اشتباه کند این با امامت جور در نمیاید یا ولی فقیه باید بدرد خور نباشد مورد رضای امام مان نباشد اگر چنین نیست ایشان نمیگذارد در چنین مسائلی اشتباه ند برای همین ما گفتیم ضرروری شیعه و تفکر امامت در این است که ولی فقیه عم با عنیت امام زمان روی کار بیاید هم توسط ایشان کمک شود تا ما نگوییم ایشان در تشخیص این مصالح اشتباه میکند جان من اگر شما در زمان بعضی ائمه هم بودید بعضی مسائل را میدیدید همین نسبت را به ائمه میدادید. پس باید رفت سراغ این مطلب که چرا ایشان مصلحت را در این میبیند و این را تحقیق نمود. البته ما به افرادی مانند رفسنجانی لاریجانی و خیلی از خواص کشور نه اعتماد داریم نه ارادت نه انها را مسئولین بدرد بخور برای این انقلاب میدانیم تمام ناراحتی ما هم این است چرا نمیشود اینها را کنار زد چرا اینقدر نیروهای انقلابی بدرد بخور کم داریم چرا این رفسنجانی را نمیشود محاکمه کرد ایا این خواص نالایق دست ولی فقیه را بسته اند؟ چه باید کرد ما حداقل به صد یا بگو دویست مسئول درجه اول مانند چمران نیاز داریم ایا موجود هست؟
    با این مجلس و این هیئت رئیسه چه امیدی میتوان داشت؟ برادر ما نیرو نداریم ما خواص انقلابی بدرد بخور نداریم امت حزب الله خواب است والا رفسنجانی نباید 16 سال رئیس جمهور شود نباید حالا زنده باشد ؟
    خدایا چرا مادران عقیمند که فرزندان بدرد انقلاب بخور بدنیا اورند تربیت کنند؟
    این نظام اموزشی سکولار پرور ما این صدا و سیمای احمقانه ما این سپاه استحاله شده خدایا دل به که خوش داریم خدایا به که شکایت کنیم که نیروهای مومن و دلسوزی مانند صادق دهقانی فکر میکند مشکل از اقای خامنه ای است؟
    خدایا کی شود ما از شر رفسنجانی و باند کثیفش راحت شویم خدایا کی مادران فرزندان بدرد انقلاب بخور تربیت خواهند کرد خایا کی امت حزب الله بیدار میشود؟
  • احمد سرکانی
  • اگرچه به دغدغه ی شما ارج می نهم و باز هم اگرچه بعض از حرفایتان را قبول ندارم
    ولی مهم تر از این مطالب، بسط نگاه غیر مقلدانه نسبت به سیاست ها و نظرات حتی آراء ولی فقیه است که به نظرم اهمیت شایانی دارد.
    موفق باشید
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد:

    البته شما مدام با تکلف و بدون دلیل می‌خواهید عصمت برای ولی فقیه ثابت کنید. استاد طاهرزاده هم در این راه تلاش‌های زیادی کرده است. و ایضاً‌ استاد مصباح.

    ولی مگر این عصمت تا حالا ثابت شده است.

    دهه عدالت و پیشرفت را که هاشمی استراتژی نظام قرار نداده است. بنده هم که با عدالت مشکلی ندارم.

    دعوا سر این پیشرفت است که حدش کجاست،
    مرزش کجاست،
    تا کی باید به پایش هزینه بدهیم،
    دین‌مان این وسط چه می‌شود، مردم جهان اسلام چه می‌شوند و هزار تا فرع دیگری که می‌شود مطرح کرد

    پیشرفت الان استراتژی دهه ماست. اتخاذ این استراتژی ناشی از فشار تحریم‌ها و این ها نیست. اصلاً شروع این استراتژی مال قبل از تحریم‌های چند سال اخیر است.
    جهاد اقتصادی و همت مضاعف و کار مضاعف و بحث‌های اینچنینی که پیشنهاد هاشمی نیست.

    اگر آقا در زمان هاشیم نفرموده‌بودند که شخص رییس جمهور را علنی نقد نکنید، این اتفاقات نمی‌افتاد. این شعار در نماز جمعه راه نمی‌افتاد که
    مخالف هاشمی مخالف رهبری است
    مخالف رهبری دشمن پیغمبر است.

    بیست سال است که همه‌اش گفتیم ام المصائب هاشمی است. البته ام المصائب آقا هم نیست. ضد انقلاب و برخی دوم‌خردادی ها که همه مشکلات را پای اقا می‌گذارند هم حسابشان جداست.

    ولی نظر آقا در اتخاذ روند کنونی بی تأثیر نیست. خصوصاً در استراتژی نظام در سیاست خارجه که نظارت آقا خیلی بیشتر است.

    نظرات آقا در چندین زمینه کلیدی از مخالفت با عدم افشای اسامی مفسدین اقتصادی تا عدم حق دخالت ولی فقیه در کار سایر قوا، نظر آقا در مورد جهان اسلام و مخدوش است. بنده این ها را مسائل جزیی نمی‌دانم.
  • صادق دهقانی
  • از هاشمی که انتظاری نیست. باند هاشمی اگر کثافت کاری نکنند، عجیب است. یکی از هاشمی چی ها می‌گفت که در زمان شهرداری کرباسچی به ما گفته شده بود بهمان که هر چه نامه از بیت رهبری می‌آید مستقیم بیاندازید در سطل زباله.

    در کثافت تفکر کارگزاران که رسماً خودشان را مسلمان لیبرال می‌نامند کسی تردید نکرد. انتظاری هم نباید از آنها داشت.

    ولی از آقا باید گلایه کرد. بیست سال است که تمام مشکلات را گردن هاشمی انداختیم.

    حزب الله هم مقصر است. من هم مقصر هم. تو هم مقصری. آقا هم قصور دارند. شوخی که با کسی نداریم. آن چیزی که آقا را برای ما عزیز کرده اسلام خواهی ایشان و ارادت و استمرار بر گفتمان انقلاب است.

    اگر در این راه اشتباه کنند، وظیف ما نقد است. در خلوت و جلوت. بنا به فرمایش امیرالمونین حق حاکم بر مردم این است که مردم در خلوت و جلوت امر به معروفش کنند.

    آنکه امیر المؤمنین بود از مردم این را می‌خواست،‌ حالا آقا که ادعای عصمت ندارند، جای خود دارد.

    البته دوستانی نظیر شما مدام بر عصمت جزییه برای ولی فقیه اصرار می‌کنند. ولی خب اصرار بر یک سخن غیر از مبرهن و عقلایی بودن آن سخن است
    اول اینکه
    های های به این وضع گریستم ! گریستم و نگذاشتم اشک هایم بیش از 10 قطره جاری شود چون هنوز هم متاسفانه عاقل هستم . نمی دانم اینده ات چطور رقم خواهد خورد ولی سوای اینکه آیندگان چطور درباره ات قضاوت کنند امیدوارم مثل آوینی بمیری !


    دوم اینکه
    شاید نتوان با هیچ چسبی امام و اقا را کاملا به هم چسباند و شبیه هم دانست ولی در این مورد خاص امام به همان تدبیری دست زد که اقا ! حتی آقا انقلابی تر بود امکان دارد هر دو اشتباه کرده باشند امکان دارد هیچ کدام ! ولی اگر ما از رزمندگانمان در لبنان به عنوان یکی از افتخاراتمان در ردفاع از مظلومین نام میبریم باید بدانیم امام با اعزام نیرو به لبنان مخالف بود در حالی که اقا سالهاست برای آموزش لبنانی ها نیرو اعزام میکند . چیزهای زیادی هست که نباید گفته شود گاهی اوقات برای همیشه ، گاهی اوقات تا وقتی معلوم . مثل تحویل موشک به حزب الله از سوی سوریه که تا قبل از سخنرانی سید حسن نصر الله انکار میشد . کارهایی میشود چه در سطح دیپلماتیک چه در سطح نظامی که اگر گفته شود اساسا کار فشل میشود
    حواست باشد در یوم تبلی السرائر سپاه و آقا جلویت را نگیرند . البته قبول دارم نمیتوان همه قضاوت ها را به خاطر "احتمال کار پنهان" تعطیل کرد ولی احتیاط کن .

    ادامه دارد ....
    سوم اینکه
    هیچ کدام از کارهای خوب عیان و نهان جمهوری اسلامی باعث توجیه وضع موجود نمیشود . ما در عمل به سیره امام علی تشکیکی عمل نکردیم ! ما به نسبت دوری خود از مقام امیر المومنین ضعیف عمل نکردیم که اگر اینطور بود ماجور بودیم ولی ما بر خلاف سیره عمل کردیم ! ضمیر را متکلم مع الغیر می آورم چون این خلاف سیره عمل کردن را به هر فردی نسبت بدهیم به خطا رفته ایم . این جمهوری اسلامی است که در مواردی خلاف سیره عمل کرده و طبق ساختار این نظام مردم و مسئولان به یک میزان مقصرند . از سالها پیش به این معتقد بوده ام که مردم گوشت قربانی می خواهند که همیشه مسئولان مقصر بوده اند . وگرنه شکست های جبهه حق در طول تاریخ مرهون خریت های مردم و خریت های مسئولین توامان بوده است . من و تو صادق دهقانی! جزو مردمیم . نیستیم ؟


    چهارم اینکه

    همه اینها را گفتم که در تقسیم این گناهان نابخشودنی منصفانه تر عمل کنی و البته با کلیت حرفت از سالها پیش شاید از زمان دبستان معتقد بودم از زمانی که انتفاضه فلسطین در اوج اقتدار بود و دخالت ما شاید اسرائیل را از فلسطین بیرون میکرد . اما علاوه بر نکته قبل این را هم یادت باشد هر راست نشاید گفت . انتشار این صحبتها کسی را بیدار نمیکند بلکه بقیه را نسبت به تو وحشی تر میکند . گارد خود را محکم تر میکنند و روزی شاید بلایی شبیه سعید امامی سرت بیاورند . قصدم ترساندن تو از این چیز ها نیست قصدم این است که عصبانیتت را برای روزی نگه دار که دیگر نتوانستی زیر پوستی به کارت ادامه دهی . فعلا موقع این نیست که تبر دستت بگیری و در میدان آزادی ندای هل من ناصر ینصرنی دم در دهی ! فعلا باید همین اندیشه ها را در مقیاسی نهان تر دنبال کنی چیزی شبیه دعوت سه ساله ابتدای رسالت ( بلا تشبیه )

    خدا قوت
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسخیری:

    1- همه چیز را نباید گردن مسؤولان انداخت. ولی همه مشکلات هم از مردم نیست. اصولاً امام و مأموم متناسب هم‌اند.

    پس هر دو قصور دارند.

    2- در قضیه لبنان امام چون معتقد بود الان اولویت جنگ با عراق است، با پخش شدن نیروها مخالف بود. امام لبنان را یک مسأله انحرافی می‌دانست که توجه از جنگ حقیقی منحرف شود.

    بعد هم که جنگ تمام شد، گفت الان وقت جهان اسلام است.

    3- اگر جمهوری اسلامی فعالیت پنهانی نکرده بود که از اسلام ساقط شده بود. من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم.

    دعوا سر این است که الان اولویت اول جمهوری اسلامی جهان اسلام هست یا نه، اولویت شکم است.

    به رادیو وتلوزیون نگاه کنید. همش اخبار شکم دارد بیرون می‌ریزد.

    حالمان را به هم زدند. ما می‌خواستیم جمهوری اسلامی ما را به دیار باقی دعوت کند، ما را دعوت می‌کند که چهار نعل به سمت دنیای فانی برویم.

    تا نیمروز را گوش کردم. زولبیا کیلو چهار تومن، کوفت کیلویی فلان، زهرمار کیلویی فلان

    کاش فقط شکم بود. شبکه انیمیشین و اینترنت ای دی اس ال و سکه و دستمزد کی روش هم است.
    چرا هزینه های نا معقولی که از بابت حمایت از فلسطین و لبنان میدهیم را نقطه مثبت نمیدانی ؟ مگر با عقل دکارتی قابل توجیه است که بخواهیم این همه خرج مادی و معنوی کنیم و این همه هزینه بدهیم ( از جمله کشته شدن مردم خودمان در سانحه های هوایی که مرهون تحریم قطعات است ) ؟ آیا این به معنای دفاع از مظلوم نیست ؟ این که می گویم احتیاط کن به خاطر همین چیز هاست به خاطر این است که شاید با همان استدلالی که جنگ ما با عراق را در اولویت قرار میداد جنگ نرم و اقتصادی و کمر خم نکردن در برابر تحریم ها را در اولویت میداند . نمیشود یار محبوب خودمان ( امام خمینی ) را با استدلالی از اتهام عدم دفاع از مظلومان مبرا کنیم و همین استدلال را در مورد جانشینش صادق ندانیم چون در مواجهه با غرب اشتباه میکند . قرآن میگوید مخالفت شما با عده ای باعث نشود که در مورد آن ها انصاف را به کار نبرید .

    نکته بعدی اینه که اگر قرار بود کارهای سپاه قدس و وزارت اطلاعات در شبکه آی فیلم پخش شود که دیگه اسمش کار پنهانی نبود ! برادر من سردار قاسم سلیمانی اگر نبود عراق از دست رفته بود ! همین عراق خسته و داغونی که مانده از صدق سر فعالیت های ایجابی جمهوری اسلامی است . با این حال وقتی روزنامه آمریکایی بعضی از فعالیت ها و دیدار های سردار سلیمانی را فاش کرد همه گوش ها تیز شد و وضعیت بسیار امنیتی تر از قبل شد . اگر سردار سلیمانی با علماو متنفذین عراق را قانع نمیکرد الان کاندیدای آمریکایی ایاد علاوی رئیس جمهور عراق بود . بالاخره در حد علت معده قبول کن جمهوری اسلامی رو ! من که نمیگم خدا هیچ کاره است نعوذ بالله .

    ببین این که ما دنبال شکمیم درست است اما اگر نبودیم هم نباید انتظار داشته باشی در برنامه نیمروز ، مجری مشروح فعالیت های دستگاه دیپلماسی را در رایزنی هایش با کشورهای دیگر را به اطلاع مردم شهید پرور ایران برساند . اگر اولویت ما شکم هم نبود از طریق تلویزوین انقلابمان به دنیا صادر نمیشد حداقل خیلی ابزار موثری نبود . فکر میکردم خودت هم بدانی که ظرفیت رسانه به کارهای جدی نمیخورد رسانه سرگرمی ساز است و حتی برنامه های علمی اش هم نباید مخاطب را خسته کند . از چنین ابزاری انتظار دعوت به دیار باقی را داری ؟

    در واقع در تشخیص بیماری درست عمل کرده ای ولی برای درمان از ناحیه ای انتظار کار داری که ظرفیت کار انقلابی ندارد .
  • صادق دهقانی
  • در جواب ابراهیم:

    شما را نمی‌شناسم و بعید می‌دانم شما هم ما را بشناسی.

    ولی سال گذشته که در دیدار دانشجویی آقا در پاسخ سؤال نماینده جنبش عدالتخواه در مورد عدم افشای مفاسد اقتصادی آن دلایل را آوردند، به یکی از دوستان گفتم که فرمایش آقا را مخدوش می‌دانم.

    نشان به این نشان که سر سفره افطار بودیم و با این حرف ما آن شب میان ما و دوست‌مان دعوا شد و در نهایت هم ما فرقان شدیم و ضد ولایت فقیه و رفاقت‌ چندین ساله ما برای همیشه از بین رفت.

    بارها گفته‌ام که قوه قضاییه‌ای که نه می‌تواند شهرام جزایری را بگیرد(شهرام جزایری صدو پنجاه میلیون به بیت رهبری کمک کرد و آقا دستور برخورد با او را داد وگرنه قوه قضاییه خبر هم نداشت)، و وقتی هم می‌گیرد از دستش فرار می‌کند(سال 85 جزایری به دبی فرار کرد) سایز مبارزه با مفاسد اقتصادی نیست.

    قوه قضاییه‌ای که قاضی پرونده شهرام جزایری، عضو هیأت مدیره یکی از شرکت‌های جزایری است، عدد مبارزه با مفاسد نیست.

    اکثر دوستان از این عقاید بنده با خبرند. به همین دلیل هم دیگر همه جا جارش نمی‌زنم.

    «غرب و مدرنیته نه نقطه‌ای بر روی جغرافیا که بخشی از تاریخ است و موطن آن نه بخشی از خاک زمین، که قلوب و اذهان است.»

    این جمله را در جزوه رسالت تاریخی نوشتم. این که ما به داد میانمار نمی‌رسیم، چون غرب‌زده شده‌ایم و تازه به این صرافت افتاده‌ای که به توسعه برسیم. الان قلوب ما غربی شده. و غربز‌دگی از غربی بودن هم بدتر است.

    « آخرین مقاتله ما به مثابه سپاه عدالت، نه با آمریکا که با اسلام آمریکایی است» شهید آوینی.

    الان باید به خودمان بپردازیم. میانمار بهانه‌ای بود که بگویم راه را اشتباه رفته‌ایم. وگرنه وقتی تا مغز استخوان غرب‌زده‌ایم برای میان‌مار چه می‌توانیم بکنیم.

    میانمار بهانه‌ای بود که به فکر اصلاح بیماری اسلام آمریکایی و قلوب غربی‌مان بیافتیم.

    ولی ظاهراً نیافتادیم. همان‌طور که با بحرین هم نیافتادیم. فعلاً تمام هم و غم ما پیشرفت است. وقتی برای عدالت و معنویت نداریم.

    همه یخ‌های جهان را همه را سنجیدم

    مثل دل‌های فرومرده ما سرد نبود
  • همسنگر بسیجی
  • سلام

    حاج احد خمینی: کسی که امام را قبول داشته باشد و آقای خامنه ای را نه، اسلامش آمریکایی است. مصداق شماست. واقعا کسی که امام رو در حد اعلی میپذیره اما آقا رو نه باید تحلیلهای خامی چون شما ارائه بده. برادر محترم در اعتقادات اسلامی ضعف داریدو مشکل از اعتقاد شماست وقت ملت رو نگیرید و انقدر خودتون رو صاحب اندیشه فرض نکنید. اینهمه نظریه پردازی میکنید. شما در سطح کی هستید که زیر سوال میبرید؟ شما که علم بزرگان رو زیر سوال میبرید خودتون در چه سطحی هستید؟ خودتون رو هم سطح آقا میدونید؟

    کسی که مفهوم نایب امام زمان بودن رو برای ولی فقیه نادیده میگیره مجبوره مثل شما این شاخه اون شاخه، بی ربطها رو به هم ربط بده.

    دلسوزی و دغدغه انسانها بخصوص امت مسلمان رو داشتن دلیل نمیشه که هرچی شما میگید درسته مگه شما کی هستید. این جمله دیدگاه فجیع شما رو میرسونه: "*و بهای پیشرفت ما را باید زنان بوسنیایی و بحرینی و میانماری بپردازند. *
    آخه آدم عاقل! چه ربطی داره پیشرفت کردن به این مسائل مگه از یک جنسند که قیاس میکنید؟

    حواستون نیست که به امام زمان هم توهین میکنید چون نقش امام زمان رو در هدایتها و مسائل در نظر نمیگیرید. هر حرکتی از ولی فقیه با اشاره امام زمانه. شما دارید به امام زمان خرده میگیرید. قبول ندارید نداشته باشید ما مسئول اعتقادات اشتباه شما نیستیم

    آدم دلسوز انتقاد میکنه با شیوه درستش نه اینکه با تکرار کلمه جمهوری اسلامی مرتب سیاه نمایی کنه. مشکلات هست زیاد هم هست اما اینهمه جمهوری اسلامی رو تکرار کردن یعنی مبرا کردن تمام دشمنان و خود من و شما و ...

    قصد توهین ندارم اما شیوه منافقین هم همینطوری بود. یادتون رفته جمهوری اسلامی که مرتب مسخره میکنید با خون شهیدان شکل گرفته حتما عقلشون بیش از شما کار میکرد که برای یه افقی جان فدا کردند.

    صدر اسلام رو به یاد بیاریم: خیلیها به ائمه هم خرده می گرفتند چرا فلان کار رو نمیکنید. اصلا کسانی بودند که امامان رو از برخی مسائل نهی میکردند چون با ذهن خودشون نمیتونستن مسائل رو حلاجی کنند و توجه نمیکردند که معصوم یعنی عقل کل. الان هم خدا بدون معصوم رهامون نکرده معصوم نماینده ای داره. شما بهتره جهان بینی پر از اشکالتون رو درست کنید. و تکلیفهای انجام نداده تک تک انسانها رو با کلمه جمهوری اسلامی تحلیل نکنید.
    خوبه دیگه !
    احتمالا اگر احیانا فحشی هم داده شود به اقا اتفاقی نمی افتد چون به نظر شما حقش است .
    یادم هست اوایل انتخابات که موسوی را خط امامی میدانستند هنگامی که سلطنت طلب ها از اوئ حمایت کردند در توجیه عدم مرز بندی با آن ها یکی میگفت ایشان کارش را میکند نمی تواند بگوید که کی از من حمایت کند کی نکند ! مواظب باشید کسانی نیایند در این وبلاگ عقده گشایی کنند و شما مجبور شوید مثل موسوی با آن ها برخورد کنید .
    فعلا که در حد نیش و کنایه بوده . در مورد کسی که با نظرات اقا مشکل داره هم طبیعیه ولی حواستان باشد اگر توهینی به اقا شود حسابتان با خود خداست .
  • همسنگر بسیجی
  • سلام

    حکایت اون آدمی عوامی که مثلا تو مترو میشینن سرشون که درد گرفت شروع میکنن به بدوبیراه گفتن به حکومت و احمدی نژاد و آقا. اتوبوس دیر اومد بنده خدایی گفت وقتی پسر یک رویگرزاده بشه رئیس جمهور باید هم اتبوس دربیاد!!! گفتم بنده خدا کلاً فهمیدی چی گفتی؟!
    حکایت شماست اما با یک تفاوت اونها خیلی عوامند و دنیاشو در حد همون مسخره کردن پسر یک آهنگره اما دنیای شما وسیع تره دلسوزید و مشکلات و مسائل آزارتون میده اما نوع تحلیل و ربط دادنهاتون مثل همون جماعت عوامه.

    این تاکید بر درست دیدن مسائل و سرجای خودن دیدن مسائل هرگز به معنی لاپوشانی کردن مشکلات نیست.

    برادر معنی ولایت فقیه رو نمیدونی نمیدونی نمیدونی انقدر خودتو اذیت نکن تحلیلهات دور باطله

    همین که میگید صداوسیما آینه جمهوری اسلامیه!!! دیگه ارجی نداره نظرهاتون. صداوسیما اگر آینه جمهوری اسلامی بود در روزگار فتنه روشنگریهای خوبی میکرد و نمیذاشت طیف مدافع نظام مورد هجمه های فراوان باشن و حقایق رو پنهان نمیکرد.نمی آمد مستند مسخره از ندا آقا سلطان بسازه و اتفاقا خودمون رو محکوم کنه و شبهه ها رو زیاد کنه و هزاران مسائل دیگه.

    شما انقدر دایره دیدتون تنگه که نمیدونید پشت پرده های سازمان چه کسانی چه کارهایی میکنن. حداقل اینو خودم به چشمم دیدم و فداکاری و پافشاری برخی گمنامان اگر نباشه همون صداوسیما چه فجایعی که به بار نمیاره نگید که رئیس رو آقا انتخاب میکنه پس فلان و فلان که چنین تحلیلی از انسانهای فرهیخته و صاحب دانش بعیده .
  • صادق دهقانی
  • در جواب انصاف:

    از این تعبیرهای تندتر از طرف آقا در نقد غرب شنیده و خوانده‌ام.

    و باز هم طبق معمول اصل علم و پیشرفت و توسعه از جانب نفی نشد، بلکه باز هم صحبت سر سوء استفاده از علم از جانب غربی‌ها بود.

    آقا یک تئوری دومی تمام عیار است. در علوم انسانی نه و در پیشرفت فنی آری می‌گویند.

    ثمره تئوری دوم هم جز این نیست.

    راستی این که نام خود را انصاف نهاده‌اید، کنایه از این نیست که بنده «بی‌انصاف»م؟!

    به قول اصولی‌ها این حرف شما «مفهوم» دارد.

    بگذریم.

    کسی به کسی فحش بدهد، تأیید نمی‌شود. آقا که جای خود دارد. ولی نقد چرا. در مورد عدم افشای اسامی مفسدین نظر آقا مخدوش است. صلاح نمی‌بینم با ادله وارد نقدش شوم. شما هم دامن نزنید قضیه را.
  • همسنگر بسیجی
  • سلام
    شماهایی که انقدر به خودتون حق میدید به بهای دلسوزی هرچیزی رو زیر سوال ببرید اصلا خودتون چیکار کردید و چقدر مفید بودید؟ خدای نکرده مطمئنم ادعا ندارید که از شهدا بالاترید. پس یه نگاهی به زندگی و مرامشون بندازید تا درست تر بیندیشید. یا اینکه الگو بودن شهدا جایی تو زندگی شما نداره؟! خیلی هم دور نمیریم شهدای نزدیک. بچه های صابرین در مبارزه با گروهک پژاک که سال گذشته در دفاع از میهن شهید شدند وقتی به زندگیهاشون نگاه میکنیم عمق اخلاص وپاکی و متفاوت بودنشون رو از سایرین میبینیم. اینها ولایت اصل براشون. جایگاه ولی فقیه رو خیلی خوب درک کرده بودن. اونا دلسوزتر بودن یا من و شما؟! داوطلبانه هم رفتن. پس حق با برترینهاست. اونا برتر بودند اعتقاداتشون هم درست/ اینها الگو هستند اینو گفتم شاید یه تلنگری به ذهنتون بزنه و مسخره نکنید که حزب الله اصفهان گفت: هرچی آقا بگه و فلان و ... اصل هم همینه البته ما شعار میدیم ای کاش به هرچه آقا میگفت عمل میکردیم. بچه های اصفهان حرف ولایت پذیری رو زدن اما تا عمل فاصله است.

    جانباز شیمیایی نفسش بالا نمیاد در اوج فقر هم هست(متاسفانه در اوج مشکلات مالی و جسمی و روحی هستند ایثارگران برعکس تبلیغاتی که میشه) می ایسته به زحمت زیر اکسیژن و میگه بچه ها آقا بگه ماشه رو بچکون تو مغزت یک لحظه هم تعلل نمیکنم.....
    برادر دهقانی اینه معنی ولایت نه ذهنیات شما
  • صادق دهقانی
  • در جواب همسنگر بسیجی:

    1- امیدوارم خودتان را با من همسنگر ندانید چون خواهم گفت حاشا و کلا که من با شما همسنگر باشم. اگر امر دائر مدار شود که به بهشت بروم و پیش امثال شما، ترجیح می‌دهم جهنم باشم.


    2- نگاه شما را در مورد ولایت فقیه نمی‌دانم از کجا ناشی شده، ولی من بزرگ شده کتاب ولایت فقیه امامم. هفتاد و هشت ولایت فقیه امام را خوندم.

    البته ادعا نمی‌کنم خیلی فهمیده‌ام. شما که بحمدالله عقایدتان درست است، ما جاهلان را راهنمایی کنید.

    3- ولایت فقیه و نیابت فقها از امام عام است و نه خاص. طبق حدیث «و اما الحواث الواقعه فارجعوا الی رواه حدیثنا»

    4- این که من کی هستم مهم نیست. «حق حاکم بر مردمش این است که در خلوت و جلوت نقدش کنند.» من کسی نیستم. من شیعه مولا علی هستم که این جمله را در نهج البلاغه گفت.

    ««آنى که کمک می‌کند به پیشرفت کشور، آزادى واقعىِ فکرهاست؛ یعنى آزادانه فکر کردن، آزادانه مطرح کردن.»(آقا، 88/8/6)

    شما کی هستید که می‌خواهید این وظیفه الهی را از دوش ما بردارید؟! نکند شما از امیرالمؤمنین بالاترید؟!

    شما کی هستید که وقتی آقا می‌گویند آزادانه فکر کنید و آزادانه آن را مطرح کنید، می‌گویید نه؟!

    اصلاً شما چه کاره هستید؟!

    5- نکند فکر کرده‌اید که ما از آن الف بچه‌هایی هستیم که سر از تخم بیرون آوردیم و شدیم منتقد. ما با جلد 21 صحیفه و ولایت فقیه امام و نکته‌های ناب آقا بزرگ شدیم. اگر مثل کف دست نظرات آقا را نخوانده‌بودم، دست به نوشتن نمی‌زدم.

    6- سید احمد نور چشم ماست. ولی کلامش حجت نیست. اصلاً خطاب آن کلامش هم با من نیست. خطابش با آنها بود که رهبری آقا را نمی‌پذیرفتند. مگر الان کسی در ولی فقیه بودن آقا تردید کرده؟!

    تردید و نقد در صحت نظرات آقا است.

    اگر نظرات ایشان درست است، دفاع کنید. اگر هم درست نیست یا شما توانش را ندارید و نمی‌توانید دفاع کنید، بفرمایید گاراژ این جا پارک ممنوع است.

    7- عدالت و توسعه استراتژی صدا وسیماست؟ استراتژی احمدی‌نژاد است؟ استراتژی صادق دهقانی است؟

    یا استراتژی جمهوری اسلامی و سند چشم انداز بیست ساله و پیشنهاد آقا؟!

    اینکه ما باید این جا را آباد کنیم تا کشورهای دیگر الگو بگیرند تز کیست؟

  • صادق دهقانی
  • 8-فرمودید:«هر حرکتی از ولی فقیه با اشاره امام زمانه. شما دارید به امام زمان خرده میگیرید. قبول ندارید نداشته باشید ما مسئول اعتقادات اشتباه شما نیستیم»

    بزرگان شما هم نتوانسته‌اند این دو خط را ثابت کنند. بیست سال است استاد مصباح و اخیراً هم استاد طاهرزاده با هزار تلکف و تعسف(با عین) می‌خواهند این عقیده را قالب کنند و نتوانسته‌اند. البته ادعا کردن هنر نیست. دلیل اوردن هنر است.

    امام در اثبات ولایت فقیه دلیل آورد. شما هم برای همین دو خط دلیل بیاورید.

    برخی دوستان هم هنوز نتوانسته‌اند. یک نمونه‌اش را در همین پست گفت و گو در مورد ولایت فقیه ببینید.

    http://nistengari.blogfa.com/post-88.aspx


    نظر من در مورد ولایت فقیه:««ولایت فقیه از امور اعتباری عُقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد».(ولایت فقیه، امام خمینی، ص 53)

    9- اصلاً‌ اگر من کسی نیستم چرا می‌آیی و این جا نظر می‌گذاری؟!

    معلومه نقدهایم به خال خورده که این قدر عصبانی هستی.

    ما گوش‌مان از این حرف‌های ضد ولایت فقیه وفرقان و منافق و تندرو و خوارج و طبرزدی و ... پره. مرد می‌خواهد کسی بیاید جواب حرف‌هایم را بدهد.

    مرد می‌خواهد که بیاید و از نظر آقا در مورد عدم افشای اسامی مفسدین دفاع کند.

    مرد می‌خواهد که بیاید و از نظر آقا در دهه هفتاد در مورد عدم نقد شخص رییس جمهور وقت(هاشمی) دفاع کند.

    مرد می‌خواهد که بیاید و از این سخن آقا در مهر سال گذشته که «ولی فقیه حق دخالت در کار سایر قوا را ندارد» دفاع کند.

    مباحثه و مناظره مرد می‌خواهد.

    منظورم مردانگی جسمانی نیست. مردانگی در ساحت تفکر است.

    البته فحش دادن از هر کس و ناکسی بر می‌آید.

    من از آن ابلهه‌ها نیستم که می‌گویند هر خطایی در مملکت می‌شود ناشی از آقا است و دلیل‌شان هم این است که می‌گویند چون همه یک جوری به آقا وصل هستند.

    ولی امکان ندارد که تا زنده ام بپذیرم هدف انقلاب اسلامی توسعه و پیشرفت بوده.

    شما بروید و تناقضی که بین علمکرد آقا در بیست سال گذشته با آن سخن صحیفه نور نقل کردم را حل کنید.

  • صادق دهقانی
  • 10- آن عبارت که نوشتم صدا و سیما ایینه جموری اسلامی است هم معنایش این که اگر می‌خواهیم ببنیم در فضای فکر و اندیشه مسؤلان و مردم ما چه می‌گذرد صدا و سیما را باز کنید. همان اخبارش کافی است.

    11- اگر مردید بیایید مناظره. آن وقت به شما خواهم گفت که کجای نظرات آقا صد در صد با امام در کتاب ولایت فقیه مخالفت دارد.

    اهل مناظره نیستید، بیایید مباهله. من اصفهانم. شما هر جای ایران که هستی باش. سه روز روزه می‌گیریم، غسل می کنیم و یک جا قرار می‌گذاریم. همدیگر را نفرین می‌کنیم که خدا او را بکشد اگر حق با طرف مقابل باشد.

    هر کس زنده ماند حق با او بوده.

    البته قرارمان باشد بعد از ماه رمضان.

    اون کامنت خصوصی که برای تسخیری گذاشته بودید را چرا اینجا گذاشتید؟! فکر کنم سهوی رخ داده.
    ببین دهقانی حرفهای شما از یک جهت انصافا درست بعضی کارهای اقا انصافا فهمش خیلی سخت مثلا در فتنه 88 کبیر و صغیر فهمیدند که فائزه و مهدی نقش زیادی داشتند گزارشهای محرمانه اش هم برای اقا رفت اقا هیچ عکس العملی نشان نداد تا اینجا ایرادی ندارد ولی وقتی اون بنده خدا درست یا اشتباه در حرم شاه عبدالعظیم به فائزه بد و بیراه گفت -طبق گفته هاشمی در جلسه دیدار با تعدادی از روحانیون به نقل از سایتها -اقا به قوه قضائیه نامه مینویسد پیگیری شود بعد اون بنده خدا را میگیرند و هشت ماه زندانی میکنند خوب برای ما فهم این مطلب سخت یا هر کس کمی تحقیق کند میبیند هاشمی در زمان ریاست جمهوریش انصافا به جای خدمت خیانت کرد گفتمان انقلاب و امام را تغییر داد از ان خطبه منحوسش در ابان 69 بگیر تا اخر که شمه ای از انرا در کتاب ارتش سری روشنفکران اورده به قول حافظ شمه ای از عشق شورانگیز ماست ان حکایتها که از شیرین و فرهاد کرده اند در مورد رفسنجانی باید گفت (شمه ای از خیانتهای اوست انچه تاکنون روایت کرده اند) ولی دیدید در پایان ریاست جمهوری منحوسش اقا فرمود کسی برای من رفسنجانی نمی شود یا دفاعهای مکرر که از او تا حال کرده که به نظر من توجیه زیادی ندارد یا خیلی مسائل دیگر ولی نظر شخصی من این است که ما باید کمی هم احتمال دهیم شاید ایشان دلیلی داشته باشند که در نزد خدا قابل قبول باشد ما که با ایشان بیپرده بحث نکرده ایم و نظرات صریح ایشان را نشنیده ایم پس باید کمی هم احتیاط کرد وقتی ایشان مدافعینی مانند ایت الله انصاری شیرازی ایت الله حسن زاده املی مرحوم اقای بهجت و غیره دارد عقل ناقص من میگوید کمی هم احتیاط خوب است شاید ایشان دلیلی داشته باشد که اگر ما به ان برسیم هم قبول کنیم هم از حرفهای خود شرمنده شویم
    1-امروز ملتهاى مسلمان درگیر مشکلات فراوانى هستند از ناحیه‌ى تسلط کسانى که نگاهشان به آفرینش، نگاه مادى است؛ نگاه سودجویانه است؛ نگاه پست یک انسانى است که از معنویت بوئى نبرده. امروز تمدنى که امکانات نظامى را در اختیار مستکبران قرار داده، مبتنى بر نگاه مادى به عالم آفرینش است. همین نگاه مادى است که دنیا را بدبخت کرده؛ خود آنها را هم بدبخت کرده. وقتى نگاه، نگاه مادى بود، سودپرستانه بود، دور از معنویت بود، دور از اخلاق انسانى بود، نتیجه این میشود که قدرت نظامى و قدرت سیاسى و قدرت اطلاعاتى در راه به زنجیر کشیدن ملتها به کار میرود. تمدن غرب در این چند قرن اخیر که به اوج رسیده، هیچ هنرى غیر از این نداشته است؛ بشریت را استثمار کردند، ملتها را به زنجیر کشیدند، از علمشان استفاده کردند براى نابودى تمدنهاى ملتهاى دیگر و غلبه‌ى بر آنها، بر فرهنگ آنها، بر اقتصاد آنها.
    1-
    امروز ملتهاى مسلمان درگیر مشکلات فراوانى هستند از ناحیه‌ى تسلط کسانى که نگاهشان به آفرینش، نگاه مادى است؛ نگاه سودجویانه است؛ نگاه پست یک انسانى است که از معنویت بوئى نبرده. امروز تمدنى که امکانات نظامى را در اختیار مستکبران قرار داده، مبتنى بر نگاه مادى به عالم آفرینش است. همین نگاه مادى است که دنیا را بدبخت کرده؛ خود آنها را هم بدبخت کرده. وقتى نگاه، نگاه مادى بود، سودپرستانه بود، دور از معنویت بود، دور از اخلاق انسانى بود، نتیجه این میشود که قدرت نظامى و قدرت سیاسى و قدرت اطلاعاتى در راه به زنجیر کشیدن ملتها به کار میرود. تمدن غرب در این چند قرن اخیر که به اوج رسیده، هیچ هنرى غیر از این نداشته است؛ بشریت را استثمار کردند، ملتها را به زنجیر کشیدند، از علمشان استفاده کردند براى نابودى تمدنهاى ملتهاى دیگر و غلبه‌ى بر آنها، بر فرهنگ آنها، بر اقتصاد آنها.
    2-
    اگر شما اوضاع و احوال قرن هجدهم و قرن نوزدهم و قرن بیستم میلادى را مطالعه کرده باشید - همانى که خود غربى‌ها تدوین کردند و گفتند، نه آنچه که مخالفان آنها و دشمنان آنها تدوین کردند - مى‌بینید که اینها چه کردند در شرق آسیا، در هند، در چین، در آفریقا، در آمریکا؛ چه بلائى بر سر بشریت آوردند؛ چه جهنمى براى ملتها و انسانها به وجود آوردند و آنها را سوزاندند؛ فقط براى بهره‌کشى، براى استثمار. در علم پیشرفت کردند، در فناورى پیشرفت کردند، صنعت خودشان را به اوج رساندند، اما این را در خدمت بدبخت کردن ملتها به کار بردند؛ چرا؟ چون آن تمدن پایه‌ى معنوى نداشت، معنویت در آن نبود. وقتى معنویت نبود، اخلاق هم نخواهد بود. ادعاى آنها نسبت به اخلاق، ادعاى دروغین است؛ هیچ واقعیتى ندارد. بله، در فیلمهاى سینمائى، در تلاش هالیوودى، اخلاق هست، صبر هست، عقل هست؛ اما در واقعیت زندگى، این حرفها وجود ندارد. وقتى دورى از معنویت شد، این میشود.
    3-
    همین امروز شما ملاحظه کنید؛ در یک کشورى در شرق آسیا - در میانمار - هزاران انسان مسلمان دارند کشته میشوند، دارند فدا میشوند، بر اثر تعصب، بر اثر جهالت - اگر نگوئیم دستهاى سیاسى در خود همین مسئله وجود دارد؛ فرض کنیم همان طور که ادعا میشود، بر اثر تعصبهاى دینى و مذهبى است - مدعیان دروغین حقوق بشر لب تر نمیکنند. همانهائى که براى حیوانات دل میسوزانند، همانهائى که اگر در جوامعى که مستقل از آنها هستند، وابسته‌ى به آنها نیستند، کوچکترین بهانه‌اى پیدا کنند، صد برابر آن را بزرگ میکنند، اینجا در مقابل کشتار یک عده انسان بى‌گناه، بى‌دفاع، زن، مرد، کودک، سکوت میکنند؛ توجیه هم میکنند! این، حقوق بشر اینهاست؛ حقوق بشرِ منقطع از اخلاق، منقطع از معنویت، منقطع از خدا. میگویند اینها میانمارى نیستند؛ خب، گیرم نباشند - البته دروغ میگویند، سیصد چهارصد سال است که اینها در آنجا زندگى میکنند؛ آنطور که به ما گزارش میشود - باید کشته شوند؟! همین حالت در طول سالهاى متمادى در همان کشور و در کشورهاى مجاور، از سوى غربى‌ها، بخصوص از سوى انگلیس، نسبت به همان مردم وجود داشته. پدر این مردم را درآوردند؛ هرجا پا گذاشتند، جز فساد و نابودى حرث و نسل - همان طور که خداى متعال در قرآن میفرماید - کارى نکردند. بله، براى اینکه بازار محصولات پیدا کنند، بازارهائى را آراسته کردند؛ مردم را با محصولات جدید آشنا کردند، براى اینکه تجارت خودشان را رونق بدهند. این تمدن، منقطع از معنویت و قرآن است.
    4-
    داعیه‌ى ما ایجاد تمدنى است متکى به معنویت، متکى به خدا، متکى به وحى الهى، متکى به تعلیم الهى، متکى به هدایت الهى. امروز اگر یک چنین تمدنى را ملتهاى اسلامى - که بحمداللَّه بسیارى از ملتهاى اسلامى بیدار شده‌اند و به پا خاسته‌اند - بتوانند پایه‌گذارى کنند، بشر سعادتمند خواهد شد. داعیه‌ى جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى این است؛ ما دنبال یک چنین تمدنى هستیم. این را شما جوانهاى عزیز به خاطر بسپارید، این را شاخص و معیار قرار بدهید.
    عمل خودمان را باید قرآنى کنیم، الهى کنیم. به گفتن نیست، به زبان نیست، به ادعا کردن نیست؛ باید در عمل، در این راه حرکت کنیم و قدم برداریم. با قرآن که انس میگیرید، قرآن را که تلاوت میکنید، هر جائى دستورى است، هدایتى است، نصیحتى است، در درجه‌ى اول سعى کنید آن را در وجود خودتان، در باطن خودتان، در دل خودتان پایدار کنید و آن را به عمل خودتان نزدیک کنید. هر کدام از ما اگر در عمل این را متعهد شدیم، جامعه پیش خواهد رفت، جامعه قرآنى خواهد شد.
    چهاردهم اسفند 1370
    بیانات مقام معظم رهبری درباره مسلمانان میانمار

    این وضع مسلمانان مستضعف بیچاره‌ى میانمارى است که دهها هزار نفر از آنها امروز با بدترین وضع در بنگلادش زندگى مى‌کنند. نمایندگان ما به آن‌جا رفتند و آمدند و خبرهایى به ما دادند که واقعاً خواب از چشم انسان مى‌پرد! چه‌قدر امروز دنیا نسبت به حقوق بشر - به معناى واقعى - بى‌اعتناست! مگر در دنیا صدایى از کسى بلند شد؟! یک مشت چکمه‌پوش دهها هزار مسلمان میانمارى را با فجیع‌ترین وضع از خانه‌ى خودشان بیرون کردند؛ بچه‌ها و زنان و مردانشان را کشتند؛ اموالشان را غارت کردند؛ هر کس توانسته جان خودش را بردارد، فرار کرده؛ در دنیا هم کسى به کسى نیست؛ نه سازمان ملل حرفى مى‌زند، نه کمیته‌ى حقوق بشر فریادى مى‌کشد، نه صلیب سرخ جهانى احساس مسؤولیتى مى‌کند، نه این کنفرانسها و مؤسسه‌هاى دروغىِ دفاع از حقوق بشر و دفاع از صلح و غیره حرفى مى‌زنند؛ کأنه اینها انسان نیستند! این، دشمنى دنیا را با اسلام و مفاهیم و ارزشهاى اسلامى نشان مى‌دهد؛ این نشان مى‌دهد که چه‌قدر نسبت به انسان بى‌اهتمام و بى‌اعتنایند و آنچه که درباره‌ى حقوق بشر و این‌گونه تعبیرات مى‌گویند، حربه‌یى سیاسى است؛ براى این‌که کسى را در جایى بکوبند؛ کسى را بزرگ کنند؛ دولتى را تضعیف کنند و مردمى را از صحنه خارج نمایند
    اعتقاد دارم اگر تلقی ما از این جور مسائل درست شود خیلی مفید خواهد بود به همین دلیل کش اومدن این کامنت ها رو جدل تلقی نمیکنم انشاءالله منصفانه به نتیجه درستی برسیم

    1- آیا اتخاذ این استراتژی شکم همزمان نشده با حمابت های بدون خجالت ما از حزب الله و فلسطین ؟ آیا ما به خاطر شکم از آرمان فلسطین کوتاه آمدیم ؟

    2- اگر منظورت از این صحبتها ضعیف عمل کردن ماست که سلمنا ! خیلی هم مخلصتیم ! اصلا من میگم از این بالاتر بعضی وقتا غلط عمل کردیم اما نباید به خاطر دستمال ، قیصریه را آتش زد .

    3- ببین تکنولوژی را میتوان تسخیر کرد اما آیا مردم ما بعد از 16 سال سازندگی و اصلاحات دیگر حوصله یک رسانه انقلابی را دارند؟ . حرف من این است که باید از طرق دیگر این روحیه ایجاد شود منظورم از انقلابی نبودن ، محال ذاتی بودن نیست بلکه با این قلوب مردم ، محال وقوعی است

    ادامه دارد ....
    4- آیا عملکرد ما در جلوگیری از حمله به سوریه را قابل قبول میدانید ؟ اگر اینطور است آیا ما همین ظرفیت را برای جلوگیری از حمله به عراق داشتیم ؟ یعنی وجود اصلاح طلبان کم چیزی است برای عقیم ماندن اهداف انقلاب ؟ مثل این می ماند که فردی را که به به خاطر سرنگ آلوده ایدز گرفته را به حال خودش رها کنیم و بگوییم "دیگر مسکن و مهارکننده به چه درد میخورد نباید ایدز میگرفت " حالا که عراق اشغال شد عملکرد نظام در مهار این اشغال را غلط میدانید یا ضعیف ؟ اگر غلط میدانید به دلایلی که گفتم مخالفم ولی اگر ضعیف است خب همه ما ضعیفیم ما هیچیم و هر چه هست خداست ( سخنرانی امام در ماه رمضان ! )
    چرا نمی توان کتمان کرد که آقا راغب به بر خوردی فعال تر نبود ؟ مگر شرایط سوریه چه فرقی با عراق می کند ؟ مگر بعد از جنگ دیگر با صدام مشکلی داشتیم ؟ مگر بشار اسد شیعه است و یا دیکتاتور نیست ؟ مگر بشار اسد و صدام هر دو دیکتاتور و سکولار نیستند ؟ البته صدام چهره منفور تری در دنیا بود و حمایت از او امکان بسیج همگانی دنیا و خشم افکار عمومی کل شش میلیارد نفر علیه ایران را به دنبال داشت . حمایت ما از سوریه از جانب همه شش میلیارد نفر دنیا حمایت از تروریسم محسوب نمیشود ولی حمایت ما از صدام خشم مردم دنیا را بر می انگیخت . اگر دولت های دنیا همه با ما در بیفتند خیالی نیست ولی قرار نیست دست روی موضوعی بگذاریم که بسیج همگانی مردم دنیا علیه ما تشکیل شود قرار است قلوب همین مردم به انقلاب جلب شود .

    5- احتمالا برخورد امام علی با معاویه و ابن ملجم هم استراتژی ضربه دوم بوده درسته ؟ خیلی اوقات مظلومین عالم با وجود اطمینانی که از خباثت فردی داشته اند برخوردی نمی کردند مگر اینکه او برخوردی بکند و این به قول حاج آقا پناهیان از نجابت مظلومین است نه از حماقت آن ها ! این نشان دهنده التزام آن ها به شرع است و خجالت ندارد .

    من هنوز هم آماده شیندن نظرات هستم هر چند دیگر اختلاف چندانی نمی بینم هر دو معتقدیم که نظام ضعیف عمل کرده ولی خب تو کارهای خوب نظام را هم """" بعضا """" انکار میکنی که مخالفم !
    ادامه بیانات اقا

    متأسفانه این حرف ها به گوش افکار عمومى اروپا و امریکا نمى‌رسد تا بفهمند که زمامداران شان در دنیا چه دارند مى‌کنند. مردم ما این حقایق را مى‌دانند؛ مى‌دانند که اینها در بیان ادعاهاى بشردوستانه و طرفدارى از حقوق بشر، چه‌قدر دروغگو هستند. آن ساده‌لوح هایى که به این حرفها دل خوش کرده‌اند، آنها باید این مطالب را بشنوند.. مسائل مسلمانان میانمارى را اصلاً بکلى کأن‌لم‌یکن فرض مى‌کنند؛ چرا؟! مگر جرم اینها چیست؟! جرم اینها این است که مسلمانند. آنها با اسلام دشمنند و از اسلام مى‌ترسند.



    امروز کار به جایى رسیده است که مبارزه با اسلام، زیر پوشش انجام نمى‌گیرد.. تنها دریچه امیدى هم که براى ملتهاى مسلمان باقى مانده، جمهورى اسلامى است؛ آیا ما این دریچه را ببندیم و امید ملتها را کور کنیم؟ آیا ما هم سکوت کنیم؟ آیا ما هم در مقابل فشار قلدرمآبانه قدرتهاى بزرگ تسلیم بشویم؟ آیا حکم خدا این است؟ آیا خدا به این راضى است؟ آیا سنت جهاد در مقابل ظلم، و امر به معروف و نهى از منکر در اسلام، اجازه چنین فکرى را به ما مى‌دهد؟ حاشا و کلّا. این‌جا پرچم مبارزه با ظلم را حفظ خواهد کرد. ما در مقابل هر قدرت سلطه‌طلب و ستمگرى که در برابر ملتها به سرنیزه خود تکیه مى‌کند، مى‌ایستیم؛ هرکس مى‌خواهد باشد. امریکا که هیچ؛ اگر قدرت و دولتى قدرتمندتر از امریکا هم باشد، در مقابلش مى‌ایستیم؛ کمااین‌که ایستادیم. ما یک روز در مقابل قدرت متحد امریکا و شوروى علیه خودمان، ایستادیم. امریکا و شوروى دو ابرقدرت بودند که مجموعاً قدرتشان از امریکاى فعلى به مراتب بیشتر بود و هر دو علیه ما همدست و متحد بودند؛ ولى ما در مقابل آنها ایستادیم و باز هم مى‌ایستیم؛ اما این ایستادگى، به عمیق‌تر شدن و پُررونق شدن ایمان مردم احتیاج دارد.»
  • سید محمد صادق موسوی
  • برادران تسخیری و جواد !

    بعید می دانم نظر دهقانی این باشد که فردا به میانمار حمله کنیم حرف او این است که چرا میانمار مسأله جمهوری اسلامی نیست

    چرا همیشه اول باید مسلمانان در غزه و لبنان و پاراچنار و میانمار و بوسنی و ... قلع و قمع شوند و بعد در خفا جمهوری اسلامی کاری انجام دهد و در علن شدیداً محکوم کند .

    اگر مسأله اول جمهوری اسلامی جهان اسلام باشد این اولویت خودش را در صدا و سیما و سینما و اخبار های رادیو و تلویزیون و نماز جمعه ها خودش را نشان می داد.

    من یکی از ریشه های دین گریزی مردم در جامعه را به محاق رفتن و کشته شدن حماسه در میان جوانان می¬بینم. وقتی حماسه نباشد دین داری، حصولی می شود و بعد از مدتی به خاطر نیست انگاری که میوه ی برخورد حصولی با دین است، خدا و امام زمان و قیامت جدی گرفته نمی¬شود و بعد از مدتی تماماً فراموش می¬شود.

    اگر جهان اسلام و صدور انقلاب اولویت یک جمهوری اسلامی باشد باید در هنگامی که کافری از یهودی ها یا بوداییها مردان مسلمان رانکشتند و به ناموس آنها تجاوز نکرده است به فکر آن روز باشد و اقدامی کند و خط ونشانی بکشد و بگوید که خط قرمز او چیست و اگر کسی از خط قرمز او عبور کرد جمهوری اسلامی چه می¬کند.

    از اینکه اول به زنان مسلمان تجاوز می¬شود و بعد بچه حزب الللهی ها کاسه چه کنم چه کنم به دستشان می گیرند، می توان فهمید که آنها در حالت انفعال هستند

    و "الناس علی دین ملوکهم"
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسخیری:

    1- به خدا امام زمان را شرمنده کرده‌ایم.

    ایشان باید از ما کلی ممنون باشند که بعد از بیست سال اولین بار از زبان یک مسؤول جمهوری اسلامی می‌شنویم که ما از فلسطین حمایت نظامی هم می‌کنیم.

    اصلاً کل مسلمانان باید شرمنده باشند.

    آمریکا از زمان تأسیس اسراییل سوای وام و جنگ‌افزاری که به اسراییل می‌دهد، سالانه چندین میلیارد دلار فقط کمک بلاعوض می‌کند.

    آنها در کفر شان صریح هستند.

    ما در اسلام‌مان خجالتی.

    آمریکا عراق را غیرقانونی اشغال کرد.

    تو عراق غیرقانونی نیرو دارد.

    عربستان تو بحرین غیرقانونی نیرو دارد.

    ما مدام اعلام می‌کنیم که جمهوری اسلامی در بحرین دخالت نمی‌کند.

    هی میگن ایران در عراق دخالت نمی‌کند.

    خب باشه بابا دخالت نکن.

    اصلاً تو فلسطین هم دخالت نکن.

    اگه کسی گفت چرا.

    اسراییل بمب اتم دارد.

    پاکستان بمب اتم دارد.

    هند بمب اتم دارد.

    ما مدام می‌گوییم بنا بر فتوای فقها بمب اتم حرام است و نمی‌سازیم!

    تو گویی انگار این غربی‌ها فرق حلال و حرام هم سرشان می‌شوند.

    الان دوباره یکی می‌آید می‌گه «یعنی تو میگی ما باید بمب اتم بسازیم؟!».

    این تفکر یعنی تو میگی را دیگه نمیدونم چیکارش باید کرد.

    2- وضعیت کنونی اطراف ما دستماله؟!

    دورتادور محاصره شده‌ایم.

    افغانستان.

    عراق.

    بحرین بزرگترین پایگاه نیروی دریایی آمریکا در منطقه اقیانوس هنده.

    آذربایجان پایگاه اسراییله.

    ترکیه عضو ناتوئه.

    میانمار و بحرین و بوسنی به کنار.

    مرد حسابی تو به اینا میگی دستمال؟!

    حتماً باید تانک‌های آمریکایی بیان تو میدون انقلاب تا بفهیم غرب امکان نداره بذاره ما بذاره به توسعه برسیم؟!

    دیر یا زود حمله می کند.

    آرمان توسعه امکان ندارد محقق شود.

    این را می‌نویسم که آیندگان بدانند همه خواب نبوده‌اند.

    بدانند یکی هم بوده داد زده.
  • صادق دهقانی
  • غرب همیشه معاویه‌ای نخواهد بود.

    آخر تحمل نمی‌کند و چهره یزیدی اش را نشان می‌دهد.

    بهتره آماده جنگ شیم.

    به جای توسعه و پیشرفت هم دو دستی عدالت را بچسبیم که روزی که قرار شد از اسلام دفاع کنیم مردم با جون و دل بیان.

    مملکتی که قوه قضاییه‌اش نه می‌تواند شهرام جزایری را بگیرد، بعد هم که می‌گیرد از دستش در می‌رود، حاشا و کلا بتواند به توسعه برسد!!

    زهی خیال باطل!

    زهی آرزوی کودکانه!!

    مدرنیته که عقل مدرن داشت، دچار بحران شده، ما که عقل توسعه هم نداریم جای خود دارد.

    آرزوی توسعه فقط باعث از دست دادن فرصت‌هاست.

    نیازهای ضروری و شکم مردم را سیر کنیم.

    مدام هم از تلوزیون چییپس و پفک تبلیغ نکنیم و نیازسازی نکنیم.

    بریم به کار اصلی‌مون برسیم.

    البته با اون صدا وسیمای تخدیر کنه که میگه همه چیز آرومه باید هم فکر کنیم اتفاقی نیافتاده.

    دانشجویی که قراره منتقد شه هم بگه به خاطر یک دستمال قیصریه را به آتیش نمی‌کش!

    دلم می‌سوزه برای این ممکلت که دانشوی آرمانیش این قدر آرومه.

    بقیه جاها چه خبره؟!

    بابا اصلاً وقتی این جوری است، حتماً این من هستم که باید یک تجدید نطری در کارمان بکنیم.

    شاید بهتره من برم تو همون باغ وحش، یا تو موزه.

    یا بروم مثل هایدگر در کله چوبی بنشینیم و فلسفه ببافم.

    وقتی توی آرمانی این جوری فکر می‌کنی،‌ بقیه دانشگاه چه جوری فکر می‌کنند؟!

    دارم یقین حاصل می‌کنم که باید مبشر صبح را تعطیل کنم و بروم جنگ‌های صلیبی بازی کنم.

    اصلاً من زود آمده‌ام.

    نه من دیر آمده ام.

    من باید دهه شصت می‌آمدم.

    دهه کله‌خرها.

    الان همه عاقل‌اند. ما هم سفیه.

    نه پسر جون دستمالی که نزد شما دستمال است، در نزد ما فلسفه حکومت اسلامی است.

    حکومت اسلامی که نخواهد مقدمه حکومت امام زمان باشد و یا از این موضوع غفلت کند، و خودش موضوعیت پیدا کند، به چه درد می‌خورد؟!

    3- بحث تکنولوژی و این حرفها که تو کامنت جا نمیشه.

    مگه دعوا سر صدا وسیماست.

    گلایه از آقاست که می‌فرمایند ده سال باید به پیشرفت برسیم.

    آقا دارند مردم را دعوت می‌کنند در اقتصاد جهاد کنند!

    مردم را به جهاد در دنیا دعوت می‌کنند!

    صدا وسیما معلومه که سایز این حرف‌ها نیست.

    زمان جنگش هم نبود.
  • صادق دهقانی
  • کی سر صدا وسیما بحث کرد؟!

    صدا و سیما آیینه جمهوری اسلامی است.

    می‌خواهی بفهمی چی تو فکر جمهوی اسلامی می‌گذره صدا و سیما را ببین.

    حالا هی ما بگیم «ماه» را ببین این گیر می‌ده به انگشت اشاره.

    4- البته با نگاه انتزاعی همه چی خوبه.

    در نگاه انتزاعی فقط یک تیکه از قضیه را از قبل و بعدش می‌کنن، می‌گن این چطوره؟

    میگی عراق و سوریه.

    میگم اگز از اول یک راه دیگری را می‌رفتیم اصلاً‌ خیلی از مشکلات پیش نمی‌آمد.

    ا قضیه تو مثل طرفدارای تکنولوژیه.

    میگن این که تکنولوژی کاری کرده ما با هم تو وبلاگ حرف بزنیم مگه بده؟!

    هر چی میگیم اگه تکنولوژی نبود نیاز نبود حرف بزنیم تو کتشون نمی‌ره.

    5- این یکیو که خوندم فهمیدم اصلاً بسامد زبان من و گوش تو با هم نمی‌خونه.

    مگر من گفتم امام می‌گفت بزنید تا نزنند، منظورش این بود که «موشک» بزنید؟!

    بابا جان، منظورم این است که امام می‌گفت ما در حد ضرورت شکم مردم را سیر کنیم و بعد به کار اصلی‌مان که نجات جهان اسلام است برسیم.

    آقا می‌فرمایند، اگر ما به یک الگوی پیشرفت برسیم، خود کشورهای جهان اسلام الهام می‌گیرند.

    بابا به قران آلمانی بلد نیستم وگرنه همین حرفو به آلمانی هم می‌نوشتم تا شاید بتوانم مقصودم را انتقال بدهم. لری بلدم لری بنویسم؟!!

  • صادق دهقانی
  • در جواب انصاف:

    رهبر معظم انقلاب استراتژی ده ساله اخیر نظام را این گونه معرفی کردند:

    عدالت و پیشرفت.

    بنده در این استراتژی چیزی به نام جهان اسلام نمی‌بینم. شما به بنده نشان بدهید.

    مضافاً که طبق بیان خود معظم له وضعیت ایمانی مردم هم نسبت به گذشته پیشرفت داشته است.

    پس امروز جمهوری اسلامی باید بیشتر باری مستکبرین خط و نشان بکشد.

    موفق باشید.
    سلام. لطفاچند کتاب با موضوع ماهیت علم و تکنولوژی به من معرفی کنید برای مطالعه. اگر از آقای ازغدی و علامه مصباح و علامه جوادی هم کتابی با این موضوع سراغ دارید معرفی کنید. ممنون.
    در ضمن با نظراتتان در مورد سیاست خارجه ی جمهوری اسلامی و همچنین نظرات رهبری در باب سیاست خارجه کاملا مخالفم. به دلیل اینکه ما در دنیا توسط رسانه ها محاصره شدیم و حتی مردم کشورهای اسلامی هم از جمله عراق و افغانستان و... که بناست به عنوان ژشتیبان ما وارد عمل بشوند آن اعتماد به نفس و ایمان را ندارند و هنوز در برابر غرب خودباخته اند لذا اینکه تک و تنها در کل دنیا با این وضعیت رسانه ها اصلا معقول نیست وارد جنگ و یا دفاع نظامی شویم همانگونه که امام حسن این کار را نکرد!
    نتیجه ی دهه ی عدالت و پیشرفت انقلابهای منطقه بوده برادر بزرگوار. نتیجه ی عدالت و پیشرفت شکست اسرائیل در غزه و لبنان بوده. نتیجه اش گفتمان جهانی عدالت طلبی بوده.
    باید صبر کرد گفتمان انقلاب "بسته ی شکلات" که نیست که دفعتا صادر بشه!
    ثانیا وقتی در تمام دنیا راه پیشرفتی که در برابر مردم قرار داره رفتن به آغوشه غربه آیا شما نباید ابتدا ثابت کنی راهی به غیر از اون وجود داره که بعد بخوای بگی اون راه انقلابه اسلامیه؟!
  • صادق دهقانی
  • در جواب زند:

    سلام علیکم

    در مورد آقایان جوادی، مصباح و رحیم‌پور،‌ از دیگر دوستان مشورت بگیرید. اما در مورد غرب‌شناسی بنده این موارد را پیشنهاد می‌کنمک

    علل تزلزل تمدن غرب، مدرنیته و فرهنگ توهم، تمدن زایی شیعه، گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی- استاد طاهرزاده(انتشارات لب المیزان) فایل پی دی اف این گتاب‌ها هم در اینترن قابل دسترسی هستند.

    در شناخت غرب- دین مدرنیته اصلاحات، حجه الاسلام میرباقری

    توسعه و مبانی تمدن غرب- آینه جاد، جلد اول- شهید آوینی(ساقی و واحه)

    اسلام و تجدد- جنای مهدی نصیری(کتاب صبح)

    بحران دنیای متجدد- و سیطره کمیت و علائ آخرالزمان. رنه گنون

    دکتر رضا داوری اردکانی: درباره علم، درباره غرب، (هر دو از هرمس) ما ور اه دشوار تجدد(نشر ساقی)، علم و سیاست‌های اموزشی و پژوهشی(پژوهشگاه علوم انسانی)

    خودآگاهی تاریخی، محمد مددپور(منادی تربیت)

    ماهیت تکنولوژی- مجموعه مقالاتی از هایدگر و دیگران(مرکز)

    فلسفه و بحران غرب- مجموعه مقالاتی از هوسرل، هایدگر و دیگران- نشر هرمس

  • صادق دهقانی
  • در جواب زند:

    این سیطره رسانه‌ای وجود دارد. ولی مگر رسانه همه چیز است؟

    ایمان به خدا از رسانه‌های آنها قوی تر است.

    خدا از سی ان ان پر زور تر است.

    تحت این فشار رسانه‌ای هنوز وقتی مسؤلان جمهوری اسلامی به کشورهای دیگر می‌روند، مردم این کشورها با شوق و شور به استقبال آنها می‌آیند.

    اگر ما برای خداوند قیام کنیم، خدا قلوب مردم دنیا را به ما متمایل می کند.

    کسی نگفت جنگ کنیم.

    قیام غیر از جنگ است.

    قیام یعنی ما در صحنه حضور فعال داشته باشیم.

    اگر بیست سال منفعل نبودیم ،‌ شاید قیام‌های منطقه زود‌تر از این رخ داده بود.

    جمهوری اسلامی مشغول فروختن سکه طلا به مردم است.

    بیش از ده میلیون قطعه سکه طلا فقط دولت فروخته.

    طلا فروشی‌ها را خدا می‌داند.

    اگر امام حسن، قیام نکردند، عمده علتش نبودن یار بود.

    امام حسین هفتاد و نفر یاز داشتمد.

    وگرنه زمان امام حسین فشار رسانه‌ای که بیشتر بود.

    امام حسین با فتوای قاصی کوفه و به اتهام خارجی بودن کشته شدند.

    در یک فشار رسانه‌ای شدید.

    اصلاً امام حسین هم قیام نمی‌کردند و با یزید بیعت می‌کردند، و یک روستای زیبا می‌ساختند تا مردم بفهمند که حکومن خودشان از حکومت یزید بهتر است.

    ببین دوست عزیز بغیر از معدود کارهای احمدی‌نژاد که بنده در دفاع از آنهم مطالبی نوشته‌ام، تلاش جدی برای عدالت ندیدیده‌ایم.

    عمده توسعه بوده .

    ثمره توسعه شما زنانی است که در میانمار به آنها تجاوز می‌شود.

    ثمره توسعه شما زنانی است که در بحرین به آنها تجاوز می‌شود.

    اورانیوم ضعیف شده ای است که آمریکا بر سر مردم عراق ریخت.

    انقلا‌ب های منطقه ناشی از عملکرد تشریعی جمهوری اسلامی نیستند.

    اثر تکوینی انقلاب این بود که مردم دنیا باور کردند که می‌شود علیه جباران ایستاد.

    وگرنه کدام شان از توسعه ما خبر دارند؟!

    وقتی جوانان این کشورهای جهان اسلام به ایران امده بودند، همه از عسلویه ما انگشت به دهان مانده بودند.

    اتفاقاً به دلیل سیطره رسانه‌ای که خودتان ‌می‌گویید آنها از توسعه ما هیچ وقت خبر دار نمی‌شوند.

    البته اوصاف جرأت و جسارت ما را می‌شنوند و همین وصف ماست که در دنیا معروف است.

    وگرنه کسی در دنیا جمهوری اسلامی را با عسلویه نمی‌شناسد.
    خب الحمد لله که فهمیدم در چه درجه ای از ایمان و حماسه و شور هستم و فهمیدم که چقدر ارامم . و فهمیدم که باید برم بمیرم .

    هیچ ادعایی نداشته ام که مثل شما انقلابی هستم و هیچ وقت ادعایی نداشته ام که مثل شما آشنا به فلسفه حکومت اسلامی . من بنا به وظیفه شرعی ام هر چیزی که فعلا به نظرم درست می آید را میگویم نه چیزی که ممکن است در آینده به نظرم درست بیاید .
    روژه گارودی به اندازه موهای سرتان در دیدگاه هایش تجدید نظر کرد ولی کسی به او خورده نگرفت چون اشکالی ندارد که یک انسان در دیدگاه هایش تجدید نظر کند اصلا اقتضای حق طلبی این را طلب میکند .
    قرار نیست که مثل شما فکر کنم و اگر مثل شما فکر نکنم بدین معنی نیست که حرف یکدیگر را نمیفهمیم ! اگر قرار بود فقط همفکران حرف یکدیگر را بفهمند دیگر تغییر عقیده ای در دنیا بوجود نمی آمد .

    اگر جلوی بی انصافی ها را بگیریم اسمش منت گذاشتن بر سر امام زمان است ؟ چرا با صحبت های من جو سازی میکنید ؟ چرا مصادره به مطلوب میکنید ؟

    چه کسی گفت ما به توسعه می رسیم ؟ چرا عقاید دیگران را به من می چسبانید ؟ اقای موسوی ! چرا من و برادر جواد را با هم خطاب میکنید ؟ یعنی هیچ تفاوتی بین مخالفان شما نیست ؟ همه یکطور فکر می کنند ؟

    هنوز از کم ظرفیت بودن ضرب المثل اطلاع ندارید ؟وگرنه چه کسی گفته وضعیتی که ما در آن هستیم به اندازه دستمال بی اهمیت است ! من گفتم انکار کارهایی که شده اتش زدن قیصریه است منت گذاشتن بر سر امام زمان نیست . اگر این طور باشد امام خمینی در وصیت نامه شان امام زمان را از خجالت آب کرده اند چون در هر صفحه اشاراتی به ملتی که در راه اسلام تلاش کرده اند داشته اند

    ادامه دارد ....
    چه کسی خواست با نگاه انتزاعی به عالم ضعف جمهوری اسلامی را لاپوشانی کند ؟ چرا حرف در دهان من میکذارید ؟ چه کسی خواست عراق و سوریه را تعمیم دهد ؟ اگه یه روزی یه (....) خوردیم و عراق از دستمان رفت آیا تلاش های ما برای سقوط نکردن عراق قابل چشم پوشیه ؟

    تلاش شما برای تحریک من قابل تقدیره ولی خب تحریک و افسوس خوردن از همه جناح های دانشگاهی و غیر دانشگاهی برای هر جوانی صورت میگیرد اگر قرار باشد با جملات احساسی شما و افسوس خوردن تان برای خودم ، گریه ام بگیرد و اظهار پشیمانی کنم فکر نکنم پیش خدا ماجور باشم !
    1- معیار داغی، افراد نیستند که با سرد شدن آنها ما کاسه داغ‌تر از آش بشویم
    این جمله شماست درسته ؟ آیا نقیضش هم برای شما قابل قبوله ؟ یعنی این :
    معیار سردی ، افراد نیستند که با داغ شدن آنها ما " آرمانی آروم و غیر منتقد " بشویم
    من همچنان از نظرات درستتان در وبلاگ خودتان و وبلاگ خودم حمایت میکنم ولی به هیچ وجه حاضر نیستم با تحریک حرارت خودم را افزایش یا کاهش بدهم !
    دوست عزیز رسانه همه چیز نیست اما شرط موفق شدن قیام بدنه ی مردمی داشتنه!
    وقتی حتی مردم کشورتون هم از کمک به مردم فلسطین گله میکنند انتظار دارید با اقبال جهانی مواجه بشید؟! امیر المومنین هم 25 سال خانه نشین بود به خاطر عدم وجود بدنه ی اجتماعی!

    در چند کشور با شور به استقبال مسئولان اومدند؟ چه تعداد بودند؟ اگر جهان اینقدر آماده ی پذیرش اسلام و انقلاب ما بود که امام زمان ظهور میکرد!

    دوست عزیز ما هنوز فرهنگ انقلاب و انقلابی گری رو در کشور خودمون هم نتونستیم به وجود بیاریم چه برسه در دنیا! علتش هم درگیری های مختلفی بوده که در طول این سی سال دچارش بودیم!
    همین که الان هم باز افرادی جهادی و انقلابی داریم معجزه ی الهیه!

    در مورد ورزش فوتبال و فروش سکه و... هم من با شما موافقم نباید اینطور باشیم! اما این جزء ذات جمهوری اسلامیه؟ یا به دلیل چشم انداز عدالت و پیشرفته؟ یا نه فرهنگ مردم و تقاضای عمومی باعث شده همچین چیزهاییرو داشته باشیم؟
    ما هنوز یک خط علوم انسانی اسلامی نداریم که بتونیم باهاش نظام اسلامی رو اداره کنیم بعد شما میگید جهان اسلام؟!
    خوب به فرض که قلوب همه ی دنیا به سمت ما اومد. اصلا همه ی دنیا رو تصرف کردیم چطور میخوایم اداره اش کنیم؟ دوتا کتاب با مبانی اسلام نوشتیم که مبنای حکومت داری ما باشه؟...
    حرف در این باب زیاده و اینجا فرصت و توانش نیست...

    از معرفی کتاب ممنونم. به امید بر افراشتن پرچم توحید در سراسر دنیا
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسحیری:

    «چه کسی گفت ما به توسعه می رسیم ؟ چرا عقاید دیگران را به من می چسبانید »
    بابا جان من هم نگفتم شما اینا رو گفتی که من داشتم نظر خودم را می‌گفتم. مگه هر چیزی می‌گویم باید نقد حرق شما باشد؟!

    من داشتم استراتژی نظام را نقد می‌کردم.

    وقتی می‌گویم حرف هم را نمی‌فهمیم منظورم همین بود. نگفتم شما عقاید من را بپذیر. با شما آرومی یا چمیدونم چیزای دیگر.

    کلاً زمانه زمانه سوء تفاهم است .
  • صادق دهقانی
  • در جواب زند:

    توسعه اسلامی امکان ندارد. چون اسلام دنیا را فانی می‌داند. و برای توسعه باید با تمام قوا در دنیا تلاش کرد.

    لذا همیشه در بعد مادی از غرب عقب‌تر خواهیم بود.

    و طبیعتاً از نظر مردمانی که دنبال هوس‌اند غرب بهرت است و اینها به دام غرب می‌روند.

    راهش این است که با زبان فطرت صحبت کنیم نه با زبان شکم، دنیا و توسعه.

    البته سکه فروختن از لوازم ذاتی عدالت و پیشرفت نیست. ولی ما بر سر مفاهمی کلی که بحث نمی‌کنیم. عدالت و توسعه کنونی این لوازم را هم دارد.

    البته ذات توسعه نیاز به تبلیغات و مصرف بیشتر ذاتی توسعه هم هست. اگر مردم میل به خرید کالای پیشرفته‌تر نداشته باشند، توسعه‌ای اتفاق نمی‌افتد و کسی تولید نمی‌کند.

    در پناه حق
    این فایل صوتی را دانلود بفرمایید تا متوجه شوید تلقی آقا آنقدر هم ساده انگارانه نبوده ! آقا میگوید بشر به جز غارت هیچ هنری نداشته ! اقا از هیچ چیز غرب دفاع نمی کند .

    http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=20480
    و بدان که تو برای ان جهان آفریده شده ای نه برای این جهان،و برای نیستی و نه زندگی جاودان،و برای مردن و نه زنده بودن...

    پسرکم فروان به یاد مردن باش و آنچه با آن پنجه در خواهی افکند و آنچه پس از مردن روی بدان نمایی،تا چون به تو رو نماید توشه خویش را آراسته باشی و کمر خود را بسته،و ناگهان نیاید و تو را مغلوب نماید؛

    و مبادا فریفته شوی که بینی دنیاداران به دنیا دل می نهند و بر سر دنیا به یکدیگر می جهند.چه خدا تو را از دنیا خبر داده و دنیا وصف خویش را با تو در میان نهاده و زتشی هایش را برایت گشاده.

    همانا اهل دنیا(پیشرفت پرستان)سگانند عوعو کنان و درّندگانند در پی صید دوان.برخی را برخی بد آید و نیرومندشان ناتوان را طعمه خویش نماید....

    در کار خویش سرگردان در چراگاه خسران،در بیابانی دشوار گذر روان،نه شبانی که حفظشان کند و نه چرابرنده ای که به چراشان برد،دنیا براه کوریشان راند و دیده هاشان را از چراغ هدایت بپوشاند.در بی راهگی اش سرگرن و فرو شده در نعمت آن.
    دنیا را خدای خویش گرفتند و دنیا با آنان به بازی پرداخته و آنان سرگرمم بازی دنیا و آنچه زا ورای آن است فراومش ساخته.

    (گزیده ای از نامه 31 نهج البلاغه)
    ا-سلام

    2-توسعه لازمه اش به هم زدن نظم تکوینی عالم است و این یعنی آشفتگی و هرج و مرج و به هم ریختگی

    3-عدالت طبق یک تعریف ذهنی معنایش این است که هر چیزی را سر جای خود قرار دهیم و مسلم عالم را باید متناسب با تکوین منظم کرد

    4-عدالتی که بخواهیم با توسعه به وجود بیاوریم عدالت حقیقی نیست و در این راه یا باید طبیعت به ما لگد بزند چون به آن تجاوز کردیم یا انسانهایی که غایتشان دنیا شده چون قانع نیستند به جان هم می پرند و عدالت به وجود نمی آید.سرنوشت کشورهایی مثل ژاپن و کشورهای اروپایی در این مسیر عبرت آموز است.

    5-داشتم به این فکر می کردم که عزیزی می گفت اگر انسان از چیزی ترسی داشته باشد در فهم آن فرد هم تاثیر می گذارد.

    6-من این بحث را نوشتم ولی نمی توانم قبول کنم چون اگر این را قبول کنم که جمهوری اسلامی استراتژی دائمی خود را این گذاشته است باید یک قبض روح در من به وجود بیاید بنابراین میگم من فقط این را گفتم و می دانم هم که اشکالای واردی را بعضا داری ولی به نظرم برای قبول این حرفایی که گفتم و این که وجودم قبول کند(البته اگر قبول کند)وقت زیادی نیاز است.

    7-همه چیزمان مثل اینکه خراب است نه؟!
    «توسعه اسلامی امکان ندارد. چون اسلام دنیا را فانی می‌داند. و برای توسعه باید با تمام قوا در دنیا تلاش کرد.»

    و باید گفت آنان که غرب را در نژاد می بینند و اسلام را در خاورمیانه(جغرافیایی خاص) و آدابی ظاهرین بسادگی خود را مظهر اسلام می بینند که با غرب در حال مقابله اند،در حالی که از اسلام پوستین پاره ای وارونه نمانده و تنها بحث جنگ قدرت است میان دنیامداران...ورنه ما را چه به سرزمین های روم و یونان ...خود را دریابیم...!

    کجاست اسلام؟!

    چه کسی حقّ مردم را چون ابوذر می جوید از عثمان های زمان؟

    ملیاردها ملیاردها می روند از جیبی به جیبی اما نباید آبروی مفاسد اقتصادی مسئولین مسلمان و ملتزم به اسلام(!) برود!

    قضیه نباید «کِش» داده شود!نباید کاری کنیم که «غربی ها بما بخندند»!

    یعنی اینقدر باید بالادستی بخورد و پایین دستی سکوت کند(خفه خون بگیرد) و لاغر شود از فقر و یارانه و بی کاری تا بالادستی ها به مقابله با غرب بروند!

    راستی غرب کجاست؟!

    قطب نمای من عقربه اش گویی سال هاست بسوی خودمان نشانه می رود!

    نکند غرب توهمی است که برای فراموش کردن جهنم کفر خودمان سرهم کرده ایم؟
    سینمای ما چه؟سیمای ما چه؟!

    نخواستیم از متفکران جامعه...از استادان و معلمان جامعه دعوت کنید تا مردمان را از عوام الناس به مردمان زنده به خرد و بینش و آزاده بدل کنند....

    اصلا لازم نیست کسی را بیاورید تا خطابه تقوا کند...فقط لطف کنید این همه ابتذال و مسخرگی و تجمّل...این همه پیام های بازرگانی برای شست وشوی مغزی...

    این همه فوتبال و نود و سریال های خارجی را جنون آمیز پخش نکنید...

    ولی همه این ها رخ می دهد و ادامه خواهد یافت و روزگاری نزدیک می رسد که به جای زنان محجبه و آرایش کرده(!) زنان زیبای آزاد از هر دین و مرام(!) برای شتاب در مصرف کالاهای خارجی و ایرانی و تحقق بخشیدن به شعار تولید ملی و سرمایه ایرانی راهی سیمای ما خواهند شد....

    زمانی می رسد که این پوستین پاره اسلام را که برای خواب کردن خود بر چشمانمان انداخته بودیم موریانه بخورد و بخود آییم که ارزش ها در همین جا در حال مرگ است ولی ما مرگ بر امریکا می گوییم...خود تهی شده ایم اما به دشمنی فرضی مرگ میفرستیم....

    خود نیاز به نجات داریم اما به فکر نجات مسلمان میانماری هستیم...آخر مرده حقیقی چگونه می تواند درحال مرگ ظاهری را نجات دهد!
    براستی مگر مسمانی به پنج تا نماز خواندن و یک ماه روزه گرفتن است؟
    پس اگر این مسلمانی است، مسلمان هرجای جهان می تواند باشد،حال در دل لاس بگاس آمریکا باشد یا در میان سواحل استرالیا؛خوب بیاییم در تعریف بنیا دانگارانه مان از اسلام(اسلام حداکثری) تجدید نظر کنیم و به اسلامی حداقلی و جهانی رضایت دهیم.
    سلام علیکم!
    در جواب به یکی از دوستان نوشته اید:«اگر مردید بیایید مناظره. آن وقت به شما خواهم گفت که کجای نظرات آقا صد در صد با امام در کتاب ولایت فقیه مخالفت دارد.» خیلی برایم جالب است بدانم دقیقا کجای نظرات امام ره با نظرات آقا متفاوت است؟!
    اگر نمی خواهید کامنت را منتشر کنید. مشکلی نیست. اما لطفا بصورت خصوصی جواب سوالم را برایم میل کنید. میلم را در قسمت مشخصات وارد کرده ام.
  • صادق دهقانی
  • در جواب محمد:

    سلام علیکم

    اجمالش در همان سخن رهبر انقلاب در مهر گذشته است که فرمودند «ولی فقیه حق ندارد در کار سایر قوا دخالت کند»

    این جمله با مطلق بودن ولایت فقیه که امام تمام تلاشش را می‌کرد آن را ثابت کند. در تعارض است. امام می‌فرمود «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است»

    مثل این است که بگوییم رسول الله حق ندارد در کار زیردستانش دخالت کند.

    البته به نظر من ریشه این تفاوت فهم به زمان ریاست جمهوری آقا و حیات امام برمی‌گردد. آن قضیه هم که مشهور است خودتان می‌توانید در موردش تحقق کنید.
  • مشاوره سنگ صبور سعا
  • اعلام خطر
    سوره مبارکه علق
    آیه شریفه 6

    کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى
    معنای آیه:

    انسان دچار طغیان و سرکشی می شود، وقتی خود را از خدا بی نیاز دانست
    پیام آیه:

    زندگی انسان، در پیوند با خداوند معنا دار و هدفمند می شود، اما اگر از این منبع بی نهایت خود را جدا انگاشت، دچار پوچی و سردرگمی می شود و جنایت و قساوت زندگی او را تباه می سازد.
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد:

    ببین اخوی من یک ذره نسبت به این مواردی که شما گفتید گلایه ندارد.

    همان آقایی که میگفت هیچ کس برای من هاشمی نمی‌شود، در آن خطبه بعد از انتخابات فرمودند احمدی‌نژاد از هاشمی به من نزدیک تر است.

    پس مشکل من با این ها نیست.

    مشکل من با «عدالت و پیشرفت»ه.

    مشکل من با جهاد اقتصادیه. مشکل من با این که ما باید الگو شویم و به پیشرفت برسیم است.

    مشکل من با این قضیه است که آقا می‌فرمایند رهبری حق دخالت در کار سایر قوا را ندارد.

    مشکل من با این است که آقا می‌فرمایند نباید اسامی مفسدین افشا شود، چون فرزندان آنها در مدرسه می‌خواهند درس بخوانند و آبروی‌شان می‌رود(ر.ک به سخنان آقا در جمع دانشجویان شهید بهشتی77 و دیدار ماه رمضان گذشته با دانشجویان)

    مشکل من با این هاست.

    هر وقت هم هر جا گفتیم جر فحش و ضدولایت و فرقان جوابی نشنیدیم.

    وقتی همه به جای جواب این سؤالات فحض می‌دهند معلوم می‌شود که کسی جوابی برای این حرف‌ها ندارد.

    اون روایتی که از امام رضا آوردید هم حاج آقا طاهرزاده تو سخنرانی‌های سلوک ذیل امام آورده بودند.

    نه آن نتیجه‌ای که شما و نه ان نتیجه‌ای که ایشان گرفتند، هیچ کدام به نظر من قطعی نیست.

    اصلاً کلام استاد طاهرزاده در این کتاب، مضطرب است.

    در چند مورد.

    یکی‌اش همین مورد است.

    احتیاط شرط عقل است.

    ولی این عین جمله آقا در مهر سال گذشته است که «رهبری حق دخالت در کار سایر قوا را ندارد».

    این جا بحث عملی نیست که می‌بگویم پشت پرده یک خبرهایی هست من اطلاع ندارم.

    یک وقت بحث میزان کمک نظامی ما به جهان اسلام است، می‌شود چنین حرفی زد.

    ولی بحث نظری احتیاط بردار نیست. البته باید تمام حرف‌ها را با هم دید.

    من این کلام آقا در مورد عدم حق دخالت رهبری در کار سایر قوا را با ادله ولایت فقیه در کتاب ولایت فقیه در تعارض می‌بینم.

    من عدالت و پیشرفت را با نگاه امام و انقلاب در تعارض می‌بینم.

    اول هم به استاد طاهرزاده نامه نوشتم و بعضی از این تعارض‌ها را مطرح کردم.
  • صادق دهقانی
  • ولی وقتی جوابی نمی‌شنوم می‌فهمم که تعارض‌ها قابل دفع نیستند.

    این که نمی‌شود وقتی می‌گوییم آقا ممکنه تئوری سوم نباشند، استاد طاهرزاده بفرمایند این خیانت به رهبری است که بگوییم ایشان تئوری دوم است.

    خب آقای مصباح هم می‌‌توانند بفرمایند این خیانت به رهبری است که بگوییم ایشان نفی کلی غرب می‌کند.

    با متهم کردن به خیانت که جواب سؤالات فکری را نمی‌دهند.

    نزدیک بیست صفحه در نقد عدالت و توسعه مطلب نوشتم.

    مستدل.

    با سواد خودم البته.

    با همون چیزهایی که آقا بهش اعتقاد داره.

    با قواعد حکمت متعالیه.

    جواب حاج آقا را بخون ببین انصافاً قانع می‌شی؟ در پست «ماجرای تبحر در علوم چیست؟!»

    ما یک الف بچه بودیم، حزب‌اللهی هم به آن معنا نبودیم.

    ولایت فقیه امام را خونیدم دیدیم منطقیه و عقلانیه قبول کردیم.

    از الان به بعدش هم هر بحثی سر ولایت فقیه که معقول و منطقی نباشه امکان نداره بپذیرم.

    پذیرفتن سخن خلاف عقل، خیانت به قرآن است.

    قرآن مدام دستور به تعقل می‌دهد و من بیام حرف خلاف عقل را بپذیرم؟!

    شما و دوستانی مثل شما بیایند و همین مطالبی که در مورد آقا هست را عقلایی و منضبط جواب بدهید.

    مرد نیستم اگر قبول نکنم.

    خدای ناکرده من هم بخواهم عناد بورزم و قبول نکنم، مخاطبی که این وبلاگ و نظراتش را می‌خواند شعور دارد.

    می‌فهمد که آیا نویسنده عناد دارد یا نه.

    تأکید می‌کنم موارد عملی که پشت پرده یک خبرهایی هست اطلاعات من و شما کافی نیست را نیاز نیست جواب بدهید.

    فعلاً همین دو مورد که عرض کردم.

    یکی «عدالت و پیشرفت» دیگری نظر آقا در مورد عدم حق ولی فقیه در دخالت در کار سایر قوا.


    بحث ما هم با سحرخیزان (یا همان آقا جواد خودمان با نام مستعار!) که به نتیجه نرسید.

    پس امیدواریم دوباره نخواهید فرمایشات قبلی را تکرار کنید.
  • فرزاد- این قصه سر دراز دارد!
  • مقدمه جزوه اشرافیت دولتمردان- سخنرانی دکتر کوشکی در دانشگاه امام صادق علیه السلام-

    زمانی در همین دانشگاه از طرف برادران بسیج دانشجویی، بچه های جبهه رفته، که بعضی از آنها جای تیر و ترکش در بدنشان بود، و یا بعضی خانواده شهید بودند، در همین دانشگاه به آن ها برچسب ضد ولایت فقیه می خورد.

    صرفا به جرم اینکه می گفتند کارهایی که در دولت سازندگی شروع شده نتیجه تلخی دارد... روندی که دولت سازندگی در پیش گرفته خیلی نتیجه های بدی دارد که یکی از آنها برباد رفتن دستاوردهای انقلاب است!

    بعد بچه های بسیجی، بچه های ولایت مدار، بچه های خیلی حزب اللهی، می گفتند: ببین آقای محترم! شما از " آقا" بیشتر می فهمید؟ نخیر. می گفتند " آقا دارند کاملا از دولت هاشمی حمایت می کند".

    می گفت: خوب بله،

    پس تو چی می گویی.

    می گفت آقا جان! من کاری به کار "آقا" ندارم، می گویم این کار نتیجه اش خیلی تلخ است...

    جواب می شنید که یعنی " آقا" اینها را نمی داند، تو می دانی؟

    این بنده خدا هم گرفتار پارادوکس می شد و نمی دانست چه بگوید. و الله این جمله ها را بارها جلوی چشمم به من گفته اند. گفته اند خفه شو هیچی نگو" ضد ولایت فقیه"
    سلام

    لطفا

    در نظر سنجی وبلاگم شرکت کنید
  • صادق دهقانی
  • در جواب دوست:

    نکته مهم: خوانندگان اول متنی که دوست معرفی کرده‌اند را بخوانند.

    به آدرس:

    http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=2066

    جواب حقیر:

    « هر انسانی اختیار دارد کار خود را انجام دهد. در بحث اخلاق، ازدواج و معامله‌ها، انسان‌ها اختیاراتی دارند. حتی پیامبر نمی‏آید در تک تک امور مردم دخالت کند. به مردم اختیاراتی داده شده است. اگر ولی فقیه بخواهد در این حوزه‌ها ورود غیرمصلحت‏آمیز داشته باشد، چنین حقی را ندارد.»

    اصل ادعای شما این است که «رهبری حق دخالت در کار سایر قوا را ندارد».

    بعد این اصل را تخصیص می‌زنید.

    می‌گویید که مگر آن جایی که مصلحت باشد.

    دعوا سر همین اصل است.

    این اصل را از کجا آورده‌اید؟!

    استناد می‌کنند به سیره پیامبر.

    ایشان می‌گویید پیامبر در تک تک امور مردم دخالت نمی‌کرد!!

    مگر ما گفتیم رهبری بیاید در حوزه زندگی شخصی مردم دخالت کند؟!

    مگر محل نزاع زندگی خصوصی مردم بود؟!

    به این می‌گویند مغالطه.

    یعنی یک چیزی را نقد کنی که اصلاً‌ محل بحث نبوده.

    آیا پیامبر در قضاوت دخالت نمی‌کرد؟!

    و آیا دخالت در کار قضاوت بر پیامبر حرام بود؟!

    یا قوه قضاییه ملک شخصی رییس قوه قضاییه است که رهبری حق دخالت در آن را ندارد؟!

    در حوزه اجتماعی داریم بحث می‌کنیم.

    اصلاً معنای «مطلقه» هم آن چیزی نیست که ایشان می‌گویند.

    اصطلاح «مطلقه» در برابر «مقیده» است.

    عمده فقهای غیر از امام طرفدار ولایت مقیده فقیه بودند و می‌گفتند ولایت فقیه محدود به چند حوزه خاص مانند اموال طفل صغیر و اینها است.

    امام آمدند و گفتند ولایت فقیه مطلق است و فقیه حق و بلکه وظیفه دارد در مطلق و تمامی امور اجتماعی جامعه مسلمین دخالت کند.

    ولایت مطلقه یعنی محدود به حوزه خاصی نیست.

    این تقریر از مطلقه که ایشان کرده‌اند از تراوشات ذهنی خودشان است.

    بعد هم پای امام می‌گذارند.

    اصلاً یک کلمه از تعابیر «مهندسی جامعه» و این حرف‌ها در ولایت فقیه امام نیامده.

    بعد هم می‌گویند ولایت فقیهی که امام میگفتند یعنی این!

    نظر خودشان را به عنوان نظر امام معرفی می‌کنند!
  • صادق دهقانی
  • می‌گویند اگر دخالت به مصلحت نباشد، رهبری حق ندارد دخالت نکند!


    ما می‌پرسیم آیا مصلحت این است که رهبری فقط وقتی کارد به استخوان رسید دخالت کنند یا در امور اجرایی هم می‌توانند دخالت کنند؟!

    من این سؤال را دارم که اگر مصلحت در این باشد که در یک کار اجرایی بسیار ریز قوه قضاییه، خود آقا شخصاً‌ دخالت کنند، آیا ایشان حق دخالت دارند یا نه؟!

    چرا با الفاظ بازی می‌کنیم و با پیش کشیدن مصلحت از بحث فرار می‌کنیم؟!

    دعوا سر این است که آیا ولی فقیه فقط در مواقع خطر می‌تواند دخالت کند یا حق دخالت او بیشتر است.

    واضح است که همه توجه‌مان هم ناظر به مصالح است.

    وقتی که مصلحت نیست را گه نگفتیم.

    می‌فرمایند اگر رهبری در تک تک کارها دخالت کند قدرت تفکر از مردم سلب می‌شود.

    مگر ما گفتیم رهبری در تک تک کارها دخالت کند؟!

    انتظار دخالت در کار صعب و فیل افکن مبارزه با مفاسد که قوه قضاییه توان آن را ندارد، دخالت در هر کاری است؟!

    مگر ما گفتیم آقا کارهای دبیرخانه فلان اداره سیستان را انجام بدهند؟!

    دوست عزیز نقیض موجبه کلیه، سالبه کلیه نیست.

    وقتی ادعا می‌کنید که رهبری نمی‌تواند در تک تک کارها دخالت کند، نمی‌توانید ادعا کنید که پس رهبری در هیچ کاری حق دخالت ندارد.

    نقیض موجبه کلیه، سالبه جزییه است و نه سالبه کلیه.

    یعنی اگر ثابت شد که این جمله «رهبری باید در همه کار ها دخالت کند» غلط است، حد اکثر می‌توان نتیجه گرفت که « رهبری حق دخالت در بعضی کارها را ندارد».

    اولاً که ما نگفتیم در همه کارها آقا دخالت کنند.

    ثانیاً نقیض این حرف هم سالبه جزییه است و نه سالبه کلیه.

    دو تا مغالطه آشکار فقط در همین یک خط بود.

    بقیه متن پیش کش.

    یکی مغالطه نقد حرفی که کسی آن را نگفته. به اصطلاح مغالطه پهلوان پنبه!

    دو مغالطه در نقیض گرفتن.

    هر چند انسان با ذکاوت حتی اگر منطق هم نیاموخته باشد توان، فهم مغالطه‌آمیز بودن کلام ایشان، را دارد.

    چون به قول ارسطو منطق تکوینی است و در وجود همه افراد بشر به ودیعه نهاده شده.
    برادر بزرگوار شما یا واقعا از لحاظ فهم مسئله با مشکل مواجه هستید یا اینکه منظور حضرت آقا رو متوجه هستید و عناد دارید!
    معلومه که ولی فقیه نباید تو کار سایر قوا دخالت کنه! تا جایی که انحراف از اصول پیش نیومده!
    وگرنه حضرت آقا خیلی جاها بوده که خودشون شخصا وارد شدند! لطفا کمی فکر کنید بعد حرف بزنید، خود حضرت امام هم شیوه اش همینطور بوده!
    خوب نیست تا 7-8 تا کتاب خوندیم فکر کنیم الان علامه ی دهریم! این آسیبیه که تو اکثر بچه هایی که غرب شناسی کار کردن من میبینم نمونه اش تو دانشگاه خود ما هم زیاده!

    جاهایی که حضرت آقا شخصا وارد شدند:
    1.معاون اولی مشایی
    2.مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد خاتمی
    3.انرژی هسته ای در دولت خاتمی
    و...

    جاهایی که امام شخصا وارد نشدند!
    1.ریاست جمهوری بنی صدر
    2.جریانات بازرگان
    و...
    با سلام
    بدون شرح :
    http://rasekhoon.net/media/show/411038/%D9%BE%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%AA%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84/
    این لینک رو ببینید . 18 قسمت دیگر هم هست که در سایت rasekhoon.net موجوده اونها رو هم دانلود کنید و ببینید تا شاید بجث پیشرفت براتون درست جا بیفته .
    ممنون
  • صادق دهقانی
  • در جواب دوست:

    فرمودید:

    «برادر بزرگوار شما یا واقعا از لحاظ فهم مسئله با مشکل مواجه هستید یا اینکه منظور حضرت آقا رو متوجه هستید و عناد دارید!
    معلومه که ولی فقیه نباید تو کار سایر قوا دخالت کنه! تا جایی که انحراف از اصول پیش نیومده!»

    خب اگر مطلب برای من هم معلوم بود که مرض نداشتم دست به نوشتن این پست و این نظرات بزنم.

    ببین دوست عزیز برای این که یک مطلب «معلوم» باشد و «مجهول» نباشد باید استدلال بیاوریم و آن را مبرهن کنیم.

    حالا شما مدام هی آن سخن رهبری را تکرار کنید، مشکلی که حل نمی‌شود.

    من معتقد نیستم که ولی فقیه فقط وقتی باید وارد صحنه شود، که کارد به استخوان برسد و به اصطلاح آقا «انحراف از اصول پیش بیاید».

    کسی هم ادعا نکرد علامه دهر است. اصولاً از نظر من «سواد» چندان ارزشی ندارد که بخواهم علامه بشوم. رسول ما جان عالم به فدایش سواد خواندن یک خط نوشته عربی را نداشت.

    البته من مدعی هستم که فکر می‌کنم. از کنار حرف‌ها راحت عبور نمی‌کنم. هر حرفی را وحی تلقی نمی‌کنم. هر حرفی را انکار نمی‌کنم.

    فکر کردن غیر از مطالعه و کتاب‌بازی است. من می‌خواهم اهل فکر باشم. نمی‌دانم هستم یا نه ولی بنایم این است.

    آنجایی که مردم باید رشد کنند امام دخالت نمی‌کرد. ولی جایی که وظیفه بر عهده‌شان بود، یک لحظه سکوت نمی‌کردند. ما هم به این نحوه عدم ورود‌های رهبری خرده نگرفتیم.
  • صادق دهقانی
  • دوست عزیز نمی‌خواهم وارد بحث تاریخی با شما بشوم چون ما چهار تا کتاب بیشتر خوانده‌ایم و اطلاعات‌مان از این نظر بیشتر است. این به ضرر شماست.

    بیایید بحث نظری- تحلیلی کنیم. در این روش بحث، کتاب بیشتر ‌خواندن موجب پیروزی کسی نمی‌شود. این روش عدالانه‌تر است.

    ما کتاب «ولایت فقیه» را می‌گذاریم وسط و آن سخن مهر گذشته آقا را. ببینم این حرف آقا درست هست یا نه. فرض می‌کنیم در مقام علم ایشان نقصی نداشته اند.

    در حقیقت بحث را ببریم در نظرات رهبری و نه در عمل. ولایت فقیه نظر امام است و سخن مهر گذشته هم نظر آقا. ببینیم این دو کلام با هم جمع می‌شوند.

    البته اگر خواستید بحث مصادیق عملی کنیم، هم مانعی ندارد. وقتی من ادعای مباهله می‌کنم یعنی اینقدر به صحت ادعایم ایمان دارم که جانم را برایش بدهم پس ترسی نیست. ولی دوست ندارم آن ناگفته‌ها را بگویم. همین ‌ها را هم اگر کسی مدام زخم زبان نمی‌زد بر زبان نمی‌آوردم.

    موفق باشید.
  • صادق دهقانی
  • در جواب وبگرد:

    سلام علیکم

    برادر یک لینکش حدود 40 مگ بود. هیجده تاش 700 مگ میشه.

    شما که مطالب را شنیدید، بیایید مخلص کلام را برای ما توضیح بفرمایید.

    اگر هم حق مطلب در فضای کامنتی ادا نمی‌شود و حرف‌تان مفصل است، می‌توانم مطلب شما را به عنوان یک پست جداگانه بالا می‌گذارم.

    موفق باشید.
    اولا اینکه اقا می فرماید ولی فقیه نمیتواند در سایر قوا دخالت کند به علت قانون اساسیت در قانون اساسی محدودیت قائل شده ایشان هم ملتزم به قانون اساسیت منتهی مطلبی که هست نحوه تدوین قانون اساسی مشکل داشت انزمان لیبرالها خیلی دخالت کردند در این امر و ابتدا اصلا اصل ولایت فقیه نبود بعد از این هم که گذاشته شد امام فرمود مقداری از اختیارات گنجانده شده است مطلب جالبی که از قول عزت ا... سحابی نقل میکنند این است داریوش سجادی مدعی شده که در سال 1375 با مرحوم عزت اله سحابی مجالست داشته و در یکی از همین همنشینی‌ها، آقای سحابی نقل کرده در ایامی که مجلس خبرگان در حال تدوین قانون اساسی بوده و توسط امثال شهید آیت، بحث ولایت فقیه مطرح می شد، مرحوم سحابی در مقام گلایه نزد آقای هاشمی برآمده که آقای هاشمی هم او را به کناری کشیده و خطاب به وی اظهار داشته است:" فعلا موجی است که به راه افتاده، اجازه دهید ببینیم که به کجا می رسد تا بعد تکلیف خودمان را پیدا کنیم."
    نکته مهم در این میان آن است که تاکنون مطلب فوق نه از سوی آقای هاشمی، نه دفتر ایشان و نه مرتبطین سحابی تکذیب نشده است و از سوی دیگر، مطلب مربوط به آقای صادق زیباکلام در کتاب هاشمی بدون روتوش نیز از طرف خود آقای هاشمی تکذیب نشده است.
    صادق سوالی داشتم شما حتما جریان زید بن علی بن الحسین علیه السلام را خوانده ای زید انسانی بود شجاع و انقلابی و امد پیش امام صادق و با ایشان مفصلا بحث کرد امام فرمود قیام شما نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه شما را هم به کشتن میدهد ولی زید دیگر تحمل نداشت با اینکه به امامت امام صادق قائل بود ولی قیام کرد و شهید شد هر چند امام صادق علیه السلام او را شهید بر حق میداند و لی با قیام او موافق نبود انصافا اگر شما جای زید بودید چه میکردید.؟
    سلام علیکم!
    بحث جالب و مفیدی است. اما اینقدر مهم نیست که آدم بخاطرش مباهله کند. مباهله را آدم برای مسائل حساس و اساسی بکار می برد
    قبلا به شما پیشنهاد کردم با میرشکاک اشنا شو حالا هم پیشنهاد میکنم حتما یک دیدار با اقای حیدر رحیم پور پدر رحیم پور معروف داشته باش اطمینان دارم ایشان به خیلی از سوالات شما میتواند پاسخ دهد ایشان یکی از انقلابیون قدیمیست که هنور هم انقلابیست و از نزدیک با اقای خامنه ای و خیلی جریانها اشناست و فکر کنم به سوالات شما در مورد مسائلی که در این پست مطرح کرده ای بتواند جواب دهد
    بسم ا... سخن امام در کتاب ولایت فقیه چیست که با نص صریح نظر آقا مخالف است؟!
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد:

    1- سال 79 بود گمانم که این مجلس ششمی‌ها می‌خواستند قانون مطبوعات را تغییر بدهند، آقا ورود کرد و مانع شدند.

    - سال گذشته احمدی‌نژاد می‌خواست وزیر اطلاعات را کنار بگذارد و خودش سر پرست باشد،‌ آقا ورود کردند و مانع شدند.

    این دو مورد فقط بخشی از دخالت‌های معدود آقا در کار سایر قوا بوده.

    اگر قانون اساسی مانع از دخالت رهبری در کار سایر قواست پس آقا از قانون اساسی تخلف کرده‌اند.

    اگر هم این دو مورد قانونی بوده، پس باز هم آقا می‌توانند دخالت کنند.

    2- جواد جان چرا شبهات احتمالی خودت را پای من می‌گذاری و بعد هم جواب می‌دهی؟!

    مگر من نقدم این بود که چرا آقا در ماجرای دوم خرداد آن گونه برخورد کردند؟

    یا گفتم مثلاً چرا با هاشمی تند برخورد نمی‌کند؟!

    اتفاقاً فتنه دوم خرداد و فتنه سبز از نقاطی هستند که کسی نمی‌تواند بر آقا خرده بگیرد.

    دلیلش هم واضح است.

    بیست و یک میلیون نفر به خاتمی رأی دادند و 14 میلیون نفر به موسوی.

    آقا باید کاری میکردند که مردم اشتباه خودشان را متوجه شوند و خودشان تو دهن اینها می‌زدند.

    ولو این که این کار به طول بیانجامد.


    نظیر برخوردی که امام با بنی صدر و بازرگان کرد.

    نقد من به «عدالت و توسعه» بود.

    و نیز به عدم دخالت آقا در ماجرای مفاسد اقتصادی و مواردی نظیر مخالفت با افشای مفسدین اقتصادی.

    مگر مردم در این زمینه‌ها اشتباه کرده‌اند که منتظر باشیم و صبر پیشه کنیم تا مردم آماده شوند؟!

    3 - بحث‌های حاشیه‌ای مانند ماجرای زید بن علی و حاج حیدر و میرشکاک و اینها را بگذاریم برای بعد.

    فعلاً محل نزاع را بچسبیم.
  • صادق دهقانی
  • در جواب دوست:

    امام خمینی قدس سره:
    « اگر فرد لایقی دارای این دو خصلت [عدالت و فقاهت] باشد به پا خواست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در امر اداره جامعه داشت دارا می‌باشد و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.

    این توهم که اختیارات حکومتی حضرت رسول اکرم بیشتر از حضرت امیر علیه‌السلام بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر علیه‌السلام بیش از فقیه است، باطل و غلط است. »(ولایت فقیه، ص 50)

    سیدناالقائد:
    «مسئولین در بخشهاى مختلف، مسئولیتهاى مشخصى دارند.

    در بخش اقتصادى، در بخش سیاسى، در بخش دیپلماسى، نمایندگان مجلس در بخشهاى خودشان، مسئولان قوه‌ى قضائیه در بخش خودشان، مسئولیتهاى مشخصى دارند.

    در همه‌ى اینها رهبرى نه میتواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند؛ اصلاً امکان ندارد.

    خیلى از تصمیمهاى اقتصادى ممکن است گرفته شود، رهبرى قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمیکند؛»(90/7/24)

    دهقانی: این که اختیارات ولی فقیه به اندازه اختیارات رسول الله باشد،‌ ولی در عین حال نتواند در کار سایر قوا دخالت کند، با هم تناقض دارد.

    نکته مهم: بحث قانون اساسی فعلاً‌ محل بحث من نیست. مورد بحث بنده مقایسه نظرات امام با آقاست.

    هنوز وارد قانون اساسی و این که کجاها دخالت شده و یا نشده و این حرف‌ها نمی‌شویم.

    هر چند که شبهات مربوط به قانون اساسی را به برادر جواد پاسخ گفتم.
    امروز با خودم میگفتم که حتما با شبهه ی بزرگی مواجه شدم اما دقیقا همون چیزی بود که از اول هم فکرشو میکردم! مقاله ای سایت برهان با همین موضوع زدن میتونید مطالعه کنید دوست عزیز.
    http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=2066
    دو نکته اول اینکه طبق قانون اساسی قوا در برنامه های خود ازادند و رهبری حق دخالت ندارد مگر انجایی که ببیند کاری به اساس انقلاب ضربه میزند لابد ایشان بحث مفاسد را فعلا اینطور تشخیص نداده است البته ایشان ان هشت ماده را بیان کردند و وظیفه قوا پیروی بود خود ایشان هم اخیرا فرمودند اگر عمل شده بود این اتفاق سه هزار میلیارد نمی افتاد
    نکته دوم ان مثالهایی که زدم منظورم این بود که بعضی وقتها رهبر با یک سعه صدر برخورد میکنند که لازم رهبریست و اگر اقا میخواست برخورد کند باید با هاشمی و ان کارهای خلافش برخورد میکرد اگر با او برخورد کرده بود یا لاقل گذاشته بود عده ای برخورد کنند مفاسد اقتصادی که ریشه اش هاشمیست اینطور ریشه نگرفته بود.
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد:

    بالاخره رهبری آیا حق دخالت دارند یا نه؟

    چرا طفره می‌روید؟!

    آری یا نه؟

    شما اول آری یا نه‌اش را مشخص کن.

    بعد بیا بگو آری ولی با این شرایط.

    بعد هم این جمله «مگر انجایی که ببیند کاری به اساس انقلاب ضربه میزند» سخن خود آقاست.

    وقتی من به نگاه آقا انتقاد دارم، بی‌معناست که به نظر آقا استناد می‌کنی.

    شما گفتی قانون اساسی مانع است.

    بنده هم گفتم اگر قانون اساسی مانع است چطور آقا قبلاً‌ دخالت کرده‌اند؟!

    جواد جان این که رهبری فقط آن جایی که کاری به اساس انقلاب ضربه می‌زند حق دخالت ندارد، نه در قانون اساسی آمده و نه در کتاب ولایت فقیه.

    این جمله سخن آقاست.

    با آقا که آقا را ثابت نمی‌کنند.

    یا شاید «تقدم شی بر نفسه» از نگاه تو باطل نیست؟!
  • صادق دهقانی
  • در جواب امین توحیدی:

    شما از یک طرف خودتان هم تصدیق می‌فرمایید که علوم کنونی با علوم ابن سینا تفاوت ماهوی دارند.

    از یک طرف به تکنولوژی که می‌رسید این تفاوت ماهوی را فراموش می‌فرمایید!

    امین جان، «توسعه» و «پیشرفت» یک مفهوم مدرن است که عمرش به دویست سیصد سال هم نمی‌رسد.

    در خود غرب هم قبل از رنسانس توسعه وجود نداشته است.

    توسعه وقتی معنا دارد که ما سیر تاریخ را خطی بدانیم و بگوییم ابزار و عقل بشر هر روز از دیروز کامل‌تر می‌شود.

    سیر خطی نظریه کانت و هگل بود.

    کانت سخن از کودکی بشر در گذشته و بلوغ آن در زمان خودش می‌گفت.

    هگل شرق را دوران طفولیت بشر، یونان را دوران نوجوانی، و مدرنیته را دوران بلوغ می‌دانست.

    با این تلقی علوم و فنون کنونی و در کل عقل بشر از گذشته کامل‌تر شده است.

    البته این حرف که صداری شیرازی و میرداماد و شیخ بهایی و ... در دوران شکوفایی ما به وجود آمده اند حرف درستی است.

    ولی علت آن توسعه یافتگی ما نبود.

    اصولاً وقتی یک تمدن شکوفا بشود، همه ابعادش با هم رشد می‌کند.

    در هنر میدان نقض جهان می‌سازد و در فلسفه شاهکار حکمت متعالیه و در فنون حمامی که فقط با یک شمع کار می‌کند.

    به عبارت بهتر اصل فرمایش شما درست است. ولی شما در تشخیص منشأ آن به خطا رفته‌اید.

    تکنولوژی کنونی آرزوی دیرینه یونان و ارسطو ست که می‌گفت: «اگر ماکوها خود می‌چرخیدند، بردگی ضرورت نداشت»

    با تلقی دینی و با نگاه فلسفه اسلامی ساختن چنین ابزاری امکان ندارد.

    کنجکاوی یک استعداد است که باید در جهت درست ازش استفاده کرد.

    ولی غرب وقتی دنیا را اصل قرار داد و عقبا را فراموش کرد، کنجکاوی‌اش را هم در جای نابجا به کار برد.

    ما با تفکر مخالف نیستم.

    ما بندگی نفس اماره مخالفیم.
  • صادق دهقانی
  • - در مورد زندگی روزمره و مقام عمل، البته تحقق همه آرمان‌ها به یک باره شدنی نیست.

    ما هم چنین خرده‌ای به کسی نگرفته‌ایم.

    گلایه ما این است که پشت برخی سخنان ناخواسته غفلت از آرمان‌هاست.

    امام به عنوان یک رهبر دینی-عرفانی- سیاسی و ... در اواخر عمرش راهی که انقلاب باید طی کند را به ما نشان می‌دهند.

    ایشان می‌فرمایند کار اصلی ما زمینه سازی برای دولت جهانی اسلام است.

    خودشان تذکر می‌دهند که مبادا این هدف به پای اقتصاد قربانی بشود.

    نمی‌دانم کسی از دوستان به صحیفه امام مراجعه کرده یا نه؟

    اصلاً‌ آن پیام امام خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی و جنگ‌زدگان است.

    امام آنها را دعوت به صبر می‌کنند و می‌گویند شما باید در راه خدا سختی‌ها را تحمل کنیم.

    حالا در زمان هاشمی و خاتمی، از سخنان امام غلفت شود، چندان عجیب نیست.

    اینکه زمان احمدی‌نژاد هم کماکان اولویت اقتصاد و شکم باشد و آقا بیایند یک دهه را به نام پیشرفت و عدالت نام بگذارند،‌ حقاً جای سؤال است.

    لاقل اگر نقد هم نکنیم، حق داریم که سؤال کنیم که.

    یک نفر از دوستان و اساتید بیایند و جواب ما را بدهند.

    حالا بر فرض که جواب من را ندهند.

    بقیه چی؟

    دیر یا زود چهار نفر دیگر هم می‌روند صحیفه امام می‌خوانند، ولایت فقیه می‌خوانند این سؤالات برای‌شان پیش می‌آید.

    با آنها چه برخوردی می‌کنیم؟!

    به همه ناسزا بگوییم و فرقان و خوارج و طبرزدی و ... نثارش کنیم.

  • صادق دهقانی
  • - وقتی می‌گوییم «توسعه» نه، معنایش نرسیدن به نیازهای ضروری مردم نیست.

    معنایش این است که قید اول شدن در علوم و فنون را بزنیم.

    چون نه می‌توانیم و نه حتی لازم است.

    این که می‌گوییم نمی‌توانیم هم ناشی از سوء ظن به خدا نیست.

    ناشی از اطلاع از حقایق تاریخی است.

    غرب برای رسیدن به موقعیت کنونی از ثروت‌های زیادی استفاده کرد.

    ثروت‌هایی که با استعمار دیگران به دست آورد.

    این کتاب زرسالاران یهودی و پارسی عبدالله شهبازی را بخوانید.

    و ده‌ها کتاب دیگر.

    ملکه انگلیش چقدر دزدی دریایی کرده.

    چقدر به کاروان مسلمانان که عازم حج بوده‌اند حمله کرده‌اند و مسلمانان را غارت کرده‌اند.

    ماجرای تجارت برده از آفریقا و پولی که با فروش آدم به جیب زده‌اند را بخوانید.

    این ها همه غیر از استعمار و استفاده از منابع زیرزمینی و روزمینی است.

    کسی هم جلوی غرب نبود که مانع از توسعه‌اش شود.

    ما نه آن ثروت‌ها را داریم هم دشمن جلوی رویمان ایستاد و مانع می‌شود.

    مضافاً‌ اینکه غرب فقط به دنیا چسبید.

    ما باید هم دنیا را داشته باشیم و هم عقبا را.

    و وقت و شبانه ‌روز بیست و چهار ساعت بیشتر نیست.

    غرب با آن همه استعمار و غارت و چپاول و ... و با چهار صد سال کار شبانه‌روزی و بی‌وقفه به این موقعیت رسیده، و بعد ما می‌خواهیم در عین حفظ تمام ابعاد دینی و بدون یک لحظه غلت از عقبا و با راه‌های میان‌بر به این جا برسیم؟!

    بعد هم بگوییم که نباید به خدا سوء ظن داشته باشیم!

    خب اگر سوء ظن به خدا بد است- که قطعاً بد است- توهم و عجب و غرور و خودبزگر بینی که بدتر است.

    اصلاً‌ مگر این جایی که غرب ایستاده منزل و نقطه اتکای مطمئنی است، که ما حسرتش را بخوریم؟

    تکنولوژی طبیعت را نابود می‌کند و غرب تکنولوژیک خاک و هوا و آب پاک برای انسان باقی نگذاشته.

    حالا ما هم وارد رینگ این مسابقه بشویم؟!

    که چی؟!

    ثم ماذا؟!

    البته در دوران فترت، که تمدن اسلامی ساخته شده و نه می‌توانیم غربی شویم، اخذ برخی تکنولوژی‌ها ضرورت دارد.

    ولی برخی و نه همه.

    نه اینکه تمام غرب را با ولع میل کنیم.

    ما نه می‌توانیم به غرب برسیم و نه قرار است به غرب برسیم.

    چون لزومی ندارد.
  • صادق دهقانی

  • راه تمدن ما یک راه دیگر است.

    مثل این است که دو نفر اصفهان باشند، یکی با لامبورگینی گالاردو حرکت کند به سمت تهران، و دیگری که خانه‌اش شیراز است بیاید و بگوید من هم باید از نفر اول عبور کنم.

    اصلاً‌ خانه او از راه مقابل است، نه باید دنبال نفر اول برود و نه هیچ وقت به او نمی‌رسد.

    چون نفر اول سوار لامبوگینی گالاردو است و نفر دوم با ژیان دارد حرکت می‌کند.

    شما را به وجیزه‌هایی که قبلاً برای مبشر صبح نوشتم ارجاع می‌دهم.(البته اگر نخوانده‌اید)

    آدرس:

    http://nistengari.blogfa.com/post-81.aspx

    و نیز خواندن توسعه و مبانی تمدن غرب شهید آوینی و کتب استاد طاهرزاده راهگشاست.

    در عین حال جا برای گفت و گو باقی است.

    در پناه حق باشید.
  • حماسه حسینی
  • بسم الله القاصم الجبارین

    فرق نمیکند این جبار خرد باشد یا کلان خداوند انتقامش را خواهد گرفت...
    برادر نماز خوان بسیار اسم مناسبی برای خود برگزیدید نیست انگار...
    نمی خواهم بگویم شما مشکل دارید خییییییر شما مرض دارید...این را من نمی گویم این را نوشته های شما و قرآن کی می گوید...
    واقعا تصور شما انقدر ساده لوحانه است که فکر می کنید اولویت این است که بتازیم علیه دولت میانمار ،آل خلیفه و آل سعود؟
    فقط دو نتیجه از این اولویت انگاری شما و میگویم بروید مانند انگاره هایتان نیست شوید این طور حرف و عمل و فکرتان بر خلاف جمهوری اسلامی و ... بهم نزدیک می شود:
    1- مردم میانمار 50 سال بیشتر است که مورد چنین ظلمی اند و من حتی یک آیه در ذهنم نیست که گفته باشد وقتی به مردمی ظلم شد ای کشورهای همسایه بپرید بدون لحاظ کسب استقلال آنها توسط خودشان حق آنها را بگیرید..اما به مظلوم گفته:هجرت کن و اگر نکردی مشکل توست گفته بایست جان بده تا انسانیتت باز گردد و...پس گرفته شدن استقلال مردم و از بین رفتن کرامت که به مراتب بالاتر از جان یک ملت است در خطر است با نیست انگاری شما...یا در واقع خودسان چی نباید چیزی را ارده کنند؟(نظام سلطه تشکیل شده از سلطه و سلطه گر است...)

    2-برادر نماز خوان قبول باشد شما خیلی نگرانید؟ بسم الله بروید مدد کسی جلویتان را گرفته که خون توی چشمانتان را بگیرد و بشوید نیست انگار...می بیمنید خودتان چقدر اهل حرف مفت زدن هستید و نمی فهمید وقتی یک فرد عادی توی اصفهان حرف زد نباید بگذارید به مثابه حرف تمام ولایت مداران...
    نیست انگار باید مثل سوفسطایی ها اگر راست میگوید برود نیست شود...
    اگر اهل عملید بگویید اعلامیه متوفی شدنتان را بزنند همین جا تا بدانیم اهل عمل بودن یعنی چه آخر ما یک مشت ولایت مداریم و توی صف مرغ ایستاده ایم!!!!
    1-"حضرت امام حتی قبل از انقلاب زمانی که در پاریس حضور داشتند، وقتی از ایشان می‏پرسیدند نقش رهبری در حکومت اسلام چه خواهد بود؟ می‏فرمودند: «من همین نقش را که اکنون دارم خواهم داشت و وارد امور اجرایی نخواهم شد.» "

    " نقش رهبری این است که این جامعه اعم از مسؤولین و مردم را هدایت کند تا از مسیر اصل اراده‌ی تشریعی الهی منحرف نشوند. خود رهبری دخالت نمی‏کند زیرا اصلاً امکان دخالت وجود ندارد. اگر ورود پیدا کند، بن‏بست پیش می‏آید، زیرا مسؤولیت‏ها یکی، دو تا نیست. "

    " اگر رهبری در تک تک امور دخالت کند، شعور سیاسی مردم تضعیف می‏شود. بنابراین ورود در همه‌ی امور نه تنها غیرممکن است، بلکه شعور مردم را هم تضعیف می‌نماید."

    " اساساً این یک اصل مدیریتی است که مدیر مواظب باشد آن شرکت یا آن جامعه از مسیر اصلی منحرف نشود ولی مدیر نباید در همه‌ی امور دخالت کند. "

    "این که حضرت امام(ره) می‌فرمایند: «اختیارات ولایت فقیه بیش از آن چیزی است که در قانون اساسی آمده است و من به خاطر مماشات با آقایان روشنفکر کوتاه آمدم»، یعنی آن جا که مصلحت باشد اختیارات ولی فقیه بیش از همه‌ی این‌هاست."

    "بحث اختیارات در اسلام جایگاه خاص خودش را دارد. نظام اسلامی ما هم بر اساس این نظریه‌ی فقهی شکل گرفته است که هر انسانی اختیار دارد کار خود را انجام دهد. در بحث اخلاق، ازدواج و معامله‌ها، انسان‌ها اختیاراتی دارند. حتی پیامبر نمی‏آید در تک تک امور مردم دخالت کند. به مردم اختیاراتی داده شده است. اگر ولی فقیه بخواهد در این حوزه‌ها ورود غیرمصلحت‏آمیز داشته باشد، چنین حقی را ندارد."
    بنده تمام حرفم این است: وظیفه ی رهبری مدیریت کلان ارزشی است!
    گاهی لازمه ی این مدیریت این است که در ریزترین کار اجرایی فلان مجموعه ی زیر دستی اش که وظیفه ای کاملا اجرایی دارد دخالت کنند! گاهی هم خیر!
    این که رهبری حق مطلقی برای دخالت در کار سایر قوا داشته باشند نه اینگونه نیست! یعنی اینکه قرار نیست هر نهادی بعد از تصمیم گیری تصمیماتش را نزد رهبری بیاورد برای تایید و اصلاح و... . چون این کار از نظر عقلایی ممکن نیست. حضرت امام هم همچین چیزی را نه فرمودند نه عمل کردند!
    دوست عزیز اگر آقا فرمودند: "رهبری حق دخالت در تصمیمات سایر قوا راد ندارد" جای دیگر هم فرمودند که وظیفه ی رهبری مدیریت کلان ارزشی است! و گاهی اوقات همین وظیفه برای رهبری حق دخالت را فراهم می آورد! اگر همه ی اینها را هم در نظر نگیریم خود رهبری در موارد متعددی در تصمیمات قوا دخالت کردند! حتی در خصوصی ترین مسئولیت رئیس جمهور که انتخاب معاون اول است!
    اینها دلیل بر این نیست که جنابعالی حرف آقا را بد تفسیر کردید و مقابل حرف امام قرار دادید؟!

    این که حضرت امام میفرمایند ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است آیا به این معناست که ولی فقیه در تصمیمات همه ی قوا دخالت مستقیم داشته باشد؟! این نتیجه گیری شما از این جملات حضرت امام خودش مغالطه است!!!

    و آیا این:"حضرت امام حتی قبل از انقلاب زمانی که در پاریس حضور داشتند، وقتی از ایشان می‏پرسیدند نقش رهبری در حکومت اسلام چه خواهد بود؟ می‏فرمودند: «من همین نقش را که اکنون دارم خواهم داشت و وارد امور اجرایی نخواهم شد.» "
    به این معنیست که ولی فقیه حق دخالت در امور اجرایی را ندارد؟!! خیر حق دارد اما در ذیل مدیرت کلان ارزشی.

    یک موضوع دیگه ای هم هست:
    اگر قرار باشد رهبری در هر امری دخالت کند، یک تالی فاسد دارد چرا که مسؤولین و مدیران جامعه می‏توانند شانه‌ی خودشان را از مسؤولیت‏ها خالی کنند و هزینه‌ی همه‌ی مشکلات برگردن رهبری می‌افتد!
  • یک شخص شبهه دار
  • ببین آقای دهقانی سوالی دارم.
    من که هر چه به ذهن خودم فشار می آورم می بینم ولی فقیه خیلی جاها هر دخالتی که لازم دونسته چه به صورت آشکار چه به صورت پنهانی و به وسیله عوامل مختلف خودش انجام داده. بعد که کار ها خراب میشه رهبری میگه من دخالت نمی کنم و نکردم و از این حرف ها. نمونه اش همین جملاتی که خودت از ایشون نقل کردی که گفته بودند: "خیلى از تصمیمهاى اقتصادى ممکن است گرفته شود، رهبرى قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمیکند؛" اما من به یاد دارم ایشون در بازدیدی که از ایران خودرو داشتند توی یک تصمیم اقتصادی نه چندان اصلی و بزرگ نظر دادند و گفتند: واردات خودرو از خارج برای رقابتی کردن فضای خودرو سازان و بالا رفتن کیفیت خودرو ها کار غلطیه و به جاش باید خودرو ساز رو مجبور کنیم که کیفیت رو ببره بالا (نقل به مضمون). از این نمونه ها خیلی زیاد هستش. ایشون در دوره اول ریاست جمهوری آقای محمود از سفر های استانی و طرح هدف مندی و ... دفاع کرده بود. خوب اینا اظهار نظر اقتصادیه دیگه. این دفاع ها باعث میشه دهان منتقدین به این سیاست ها - حداقل از نظر ولایت مدار ها ی دو آتیشه- بسته بشه.
    بدبخت طبرزدی زمان ریاست جمهوری هاشمی بهش انتقاد می کرد از طرف دفتر رهبری باهاش برخورد شد و بعد کارش کم کم به افراط کشید و حالا می بینیم که هاشمی به خاطر همون کارایی که توی دوران سازندگی کرد مورد انتقاد نزدیکان رهبری هست. اینم یک تناقض از نوع سیاسیش که بازم نمونه های دیگری رو میشه ذکر کرد.
    ادامه دارد
  • یک شخص شبهه دار
  • در کل اینظور به نظر من می رسه که: رهبری هم یک انسانه و زمانه روش تاثیر می گذاره و مثل هر کسی ممکنه دچار تناقض بشه. به نظر شخصی من این مساله اشکالی نداره در زمان غیبت حضرت حجت ما چاره ای جز این نداریم. همه ی اینا باعث نمیشه من اصل ولایت فقیه و خود ولی فقیه رو به عنوان رهبر قبول نداشته باشم حتی باعث نمیشه ایشون رو مورد عنایت امام مهدی سلام الله ندونم. اداره مملکت آسون نیست اونم با وجود خلاء تئوریک. همین که ایشون این نظام رو به صورت حداقلی حفظ کنه به نظر من کلی هنر و خدمت کرده به شیعه.
    قبلا هم گفتم به شما، که به نظر من اینکه ولی فقیه در هر کاری مستقیما دخالت کنه مشکل زیادی رو حل نمی کنه. نمونه اش هم اینه که: در جاهایی که رهبری مستقیما دخالت دارند و هیچ قوه دیگری بر این جاها و نهاد ها نظارت نداره فساد وجود داره و کم هم وجود نداره. البته شاید از جاهای دیگه کمتر وجود داشته باشه.
    حالا واقعا ممنون می شم اگر فکر می کنی نگاه من اشتباهه، به این شبهاتم پاسخ بدی.
  • صادق دهقانی
  • در جواب دوست:

    ببین دوست عزیز اگر به بقیه فرازهای صحبت آقای سلیمانیان اشاره نکردم به این دلیل نبود که آنها خالی از اشتباه ‌اند.

    1- اینکه امام فرمود در امور اجرایی دخالت نخواهم کرد، معنایش این نیست که امام حق دخالت ندارد.

    شاید ایشان بنای استفاده از حقوق را نداشته‌اند.

    شاید مقتضای فضای قبل از انقلاب که دور ور و امام را روشنفکران گرفته بودند این بوده که امام برای رعایت حال آنها این صحبت را کرده.

    امام در مورد ریاست جمهوری اول هم معتقد بودند که شهید بهشتی نیایند و وارد کار اجرایی نشوند، تا این توهم به وجود نیاید که آخوندها می‌خواهند همه چیز را قبضه کنند.

    بعداً امام فرموند اگر ما روحانیون کار را دست نگیریم لیبرال ها همه چیز را به آمریکا می‌فروشند.

    خلاصه این که آن جمله امام از چند جهت از حیث دلالت مخدوش است.

    در نهایت این که با این جمله که ولی فقیه می‌تواند نماز را هم تعطیل کند، با هم باید دیده شود.

    2- شما می‌فرمایید امکان ندارد چون مسؤولیت‌ها زیاد است.

    مگر ما در مقام امکان بحث می‌کردیم؟!

    ما از این بحث می‌کردیم که اگر یک روز چنین امکانی به وجود آمد، ولی فقیه حق دارد یا نه؟

    شما این را جواب بدهید.

    فرض محال که محال نیست.

    چرا هی مدام تکرار می‌کنید امکان ندارد؟

    فکر می‌کنید ما این را نمی‌فهیمیم که یک نفر نمی‌تواند کارهای یک مملکت هفتاد میلیون نفری را تنهایی انجام بدهد؟

    یعنی ما این قدر ابلیهم؟!

    3- از این که رهبری در تک تک کارها نباید دخالت کند نمی‌شود نتیجه گرفت که رهبری در هیچ کاری نباید دخالت کند!!

    دوست عزیز چند بار بگویم نقیض موجبه کلیه سالبه کلیه نیست.

    سالبه جزییه است!

    4-آن اصل مدیریتی هم همیشه صدق نمی‌کند.

    وحی هم نیست که نتوان کنارش گذاشت.

    ده تا اصل مدیریتی دیگر هم هست.
  • صادق دهقانی
  • 5- بالاخره اختیارات ولی فقیه بیشتر از ان چه که در قانون اساسی آمده هست یا نه؟

    طبیعی است که ما موارد مصلحت آمیز را داریم بررسی می‌کنیم نه موارد مفسده آمیز را!!

    6- فرمودید «بنده تمام حرفم این است: وظیفه ی رهبری مدیریت کلان ارزشی است!»

    حرف شما البته محترم است.

    ولی با تکرار یک حرف نباید انتظار داشت که طرف مقابل آن را قبلو کند.

    از کجای «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است» در می‌آید که ولی فقیه فقط در حوزه کلان ارزشی حق دخالت دارد؟

    یعنی رسول‌الله فقط مسائل کلان ارزشی را دخالت می‌کردند؟

    البته حجم و وسعت کارها امروز خیلی بیشتر است.

    حداثر بگوییم امکان ندارد ولی فقیه دخالت کند.

    ولی آقا در آن جمله می‌فرمایند نه امکان دارد و نه حتی ولی فقیه حق دارد.

    7- مغالطه یعنی حرفی را که طرف نگفته نقدش کنیم و بعد هم احساس پیروزی کنیم.

    مگر ما گفتیم همه کارها با تأیید رهبری انجام شوند و قبل از انجام یک بار توسط آقا امضاء‌شوند؟

    ما گفتیم: «رهبری حق دخالت در کار سایر قوا را دارد.

    در ریز یا درشت مسائل اجرایی یا غیر اجرایی.»

    نگفتیم که رهبری همواره و همیشه و در مورد همه قوا این فرصت را پیدا می کند یا حتی لازم است.

    بحث ما سر «حق» است.

    یک بار دیگر متن خودتان را بخوانید.

    مدام گزاره‌هایی را که با «هر» و «همه» شروع می‌َود را می‌گذارید وسط و نقدش می‌کنید.

    مگر ما گفتیم در همه کارها؟

    مگر ما گفتیم در هر کاری؟

    من تمام نقدم به این یک خط است:

    «وظیفه رهبری مدیریت کلان ارزشی است.»

    کی این حرف را گفته؟

    این سخن فرمایش خود آقاست!

    با آقا که آقا را ثابت نمی‌کنند.
  • پا به رکابِ حماسه قاصم خان
  • آقای حماسه حسینی قاصم الجبارین! من فکر می کنم اگر خود خدا هم نخواهد انتقام بگیرد شما دیر یا زود احساس تکلیف می کنید و خودتون انتقام می گیرید. (البته انتقام در مقابل یک جنایته که طرف مقابل قبلا انجام داده اما شما کاری ندارید که طرف مقابل کاری کرده یا نه شما فقط انتقام می گیری)
    همینکه شما قبول دارید طرفتان نماز خونه کلی بهش منت گذاشتید همین که فعلا نیست و نابودش نکردید واقعا صبوری به خرج دادید! البته بنده هم مستحضر هستم که طلحه و زبیر و اینا هم نماز می خوندن.
    به هر حال ما پا به رکاب شما هستیم ،امر بفرمایید تا این نیست انگارِ گمراه حرف مفت زنِ گریه کنِ میانمار را ،که بدون در نظر گرفتن استقلال میانمار میگه از مسلمانان روهینگیا حمایت کنیم و بدینوسیله می خواهد استقلال این مسلمانان را به خطر بیندازد و به مردم سلطه پذیر میانمار که در حقیقت جزئی از نظام سلطه هستند کمک کند، نیست و نابودش کنیم.
  • صادق دهقانی
  • در جواب حماسه حسینی:

    1- بر فرض که ما هم معدوم شدیم، این سؤالات که معدوم نمی‌شود.

    شما بیایید و جواب سؤالات را بدهید.

    2- باز هم بر فرض که ما معدوم شویم این روایت که معدوم نمی‌شود که اگر کسی ندای یاری مسلمانی را شنید و به یاری ‌اش نشتابید مسلمان نیست.

    یا نکند به خاطر این که ثابت کنید وضع موجود خوب است، به روایات اهل بیت هم پشت می‌کنید!!

    3- اون وقتی که دم مرز ترکیه بودیم و دوستان ما پاسپورت داشتند می‌خواستند بروند لبنان و جمهوری اسلامی نمی‌گذاشت، کجا بودید؟!

    و ما را کتک هم می‌زدند

    4- چه کسانی عصبانی می‌شوند؟!

    کسانی که قدرت دفاع ندارند؟!

    کسانی که سواد دفاع ندارند؟!

    کسانی که خودشان هم ته دل دفاع نمی‌کنند و می‌فهمند که یک جای کار می‌لنگد ولی برای حفظ ظاهر پرخاش می‌کنند؟!

    4- البته این گزاره که هر چه آقا بگویند بی کم و کاست درست است خودش یک نحوه نیست انگاری است.

    فقط فرق من با امثال شما این است که نیست‌انگاری‌ام را انکار نمی‌کنم و آن را مذموم می‌دانم و شما نه تنها انکارش نمی‌کنید بلکه به آن هم می‌بالید.

    راستی خمینی می‌گفت :

    « مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌‌ای مسؤولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد.

    باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بیشتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آن‌ها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.

    ( صحیفه امام، جلد 21، ص 327)

    موفق باشید.
    برادر بزرگوار رهبری که بحث فلسفی در مورد حق ولی فقیه نکرده اند بحثشان با توجه به زمان حال و نظامات حاکم بر کشور است!نشانه اش هم همان مثالی است که رهبری خودشان در ادامه فرموده اند
    "
    در قضیه‌ى هسته‌اى، در آن دوره‌ى اول که تلاطمهائى بود، بعضاً اقدامهائى انجام میگرفت که شاید مطلوب نبود. من آنجا در سخنرانى عمومى گفتم اگر چنانچه این کارها انجام نگیرد، خودم وارد میشوم. و همین هم شد. این معناى رهبرى است
    "
  • صادق دهقانی
  • در جواب دوست:

    مگر شما بنده را به سخنان آقای سلمانیان ارجاع ندادید؟!

    ایشان مدام از مبانی فقهی شیعه دم می‌زدند.

    اگر قرار است طبق مبانی صحبت کنیم، خب پس باید دقیق حرف بزنیم.

    نه اینکه مدام مغالطه کنیم و محل نزاع را عوض کنیم.

    بنده هم نقایص فاحش کلام ایشان را تذکر دادم.

    حال برگردیم به سخن رهبری

    شما همین جمله که «وظیفه رهبری یک مدیریت کلان ارزشی است» را بیایید با «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است» جمع کنید.

    مثال نزنید.

    با مثال که نمی‌شود اثبات کرد.

    البته با مثال می‌شود یک چیز را نقض کرد.

    ولی اثبات با مثال محقق نمی‌شود.
  • صادق دهقانی
  • در جواب یک فرد شبهه‌دار:

    من لینکی که گذاشته بودی را خواندم.

    متوجه نشدم چه ربطی به بحث ما داشت.

    اینکه نظام دچار تناقض هست یا نه را هم نمی‌دانم.

    آن قضیه طبرزدی و هاشمی را هم خودم قبلاً‌ به ان اشاره کرده بودم و گفتم این که آقا فرموده بودند شخص هاشمی را نقد نکنید،‌ از نظر من قابل خرده گرفتن است.

    نتیجه‌اش هم این شد که این همه طول کشید تا ما بتوانیم از دست هاشمی نجات پیدا کنیم.

    البته اگر الان هم نجات پیدا کرده باشیم.

    این بحث‌ها و کامنت‌ها و جواب‌ها برای تنظیم مبانی فکری مناسب نیست و چندان به درد نمی‌خورد.

    شما بیایید و بروید اول یک بار کتاب «ولایت فقیه» امام را با دقت بخوانید و اگر امکان داشت با دوستان‌تان آن را مباحثه کنید.

    این کتاب محکمات اندیشه ولایت فقیه است.

    بقیه متشابهات را هم می‌توانید با آن حل کنید.

    یا علی
  • امین توحیدی
  • خود آقا در جایی گفته بودند(نقل به مضمون):

    شما کرسی آزاد اندیشی راه بیندازید نگویید این موضوع باعث نقد رهبری می شود

    واقعا این بحث های مطرح شده مصداق کرسی آزاد اندیشی است وخیلی خوب است من خیلی استفاده کردم

    من با نظر شما در مورد حذف تکنولوژی مخالفم

    دلیلم این است که در قرآن داریم ساخت کشتی از مظاهر رحمت خداست حال آیا ساخت هواپیما از مظاهر رحمت خدا نیست؟

    یا از الطاف خداست که صنعت زره سازی را به حضرت داوود علیه السلام آموخته اینکه شما می گویید ما از نظر قدرت نظامی وپیشرفت تکنولوژی هیچ وقت به آمریکا نمی رسیم ناشی از سوءظن به خدا نیست ولی جنگ نکردن مستقیم را ناشی از سوءظن به خدا می دانید.

    از منظر تاریخی هم بحث کنیم خود امام گفته من از تفکر ملاصدرا خیلی بهره بردم مگر ملاصدرا وشیخ بهایی و... در محیطی غیر از حکومت صفویه رشد کردند یعنی در بستر توسعه اقتصادی .

    اصلا وقتی انسان ها به یک تکنولوژی جدید می رسند یعنی این ظرفیت در عالم وجود داشته وانسان آن را کشف کرده است

    به نظر من زمان امام زمان عج نیز همین تکنولوژی ها مثل هواپیما و... هست کما اینکه در زمان صفویه هم بوده

    البته علمی که ابن سینا و...به آن رسیدند با علوم ای نیوتن وگالیله به آن رسیدند تفاوت ماهوی داشته

    شما وقتی وارد مسجد امام اصفهان می شوی احساس نزدیکی به خدا می کنی

    نمیشه شما به بشریت تحمیل کنی که آقا کنجکاو نباش نرو تو نخ این که دلیل این بیماری چیست خود به خود شما در زندگی روزمره هم کنجکاوی ودنبال راه حل های جدید می روی.

    در مورد اسلام هم به قول یکی ما نه اسلام انقلابی داریم نه اسلام جهادی ما اسلام اهل بیتی داریم ما زیر بلیت مامون رفتن امام رضا ع را داریم امیرالمومنین خطاب کردن خلیفه وقت از جانب امام هادی را داریم تقیه را داریم (البته نه به معنی انفعال )شما

    در زندگی روزمره هم نمی توانی همیشه خیلی تند عمل کنی مجبوری روش را عوض کنی البته بدون از دست دادن خطوط کلی
    یادم باشد به پستچی ها بسپارم...گذرشان اگر به میانمار افتاد...به مسلمین دربند میانمارها برساند:

    اینجا شهر در امن و امان است!آسوده بسوزید!!!آسوده بسوزید و خاطرتان جمع باشد که سوختن شما اینجا آب از دل هیچ کس تکان نمی دهد

    قیمت گوشت شما انگار خیلی مانده تا به قیمت یک کیلو گوشت مرغ برسد تا بشود تیتر یک اخبار شبانگاهی!

    نگاه به اماممان نکنید که اسم میانمار را با بغض بر می دارد و از بیست سال پیش غم شما را می خورد...مهم آقای صدا و سیماست که عزای پخش نشدن لیگ فوتبال کمرش را خم کرده و از طرفی هم سرش گرم سریال های ابکی ماه رمضان است و خیال آسوده ای برایش نمانده که لابه لای اخبارش جایی هم برای شما باز کند...

    دیگر فرقی ندارد کاخ سفید باشد یا دفتر ریاست جمهوری پاستور..

    نیویورک تایمز باشد یا شبکه ی خبر...سازمان ملل باشد یا مجلس شورای اسلامی ...درمورد شما...تنها گزینه ی روی میز سکوت است...

    وخون ده ها هزار تا از شما فدای همین سکوت که دست آخر سلح نوین در دست علیا مخدره هایی مثل سوجی در میانمار یا شیرین عبادی در تهران... این ها دارند نون همین خون های ریخته شده را می خورند...

    اشتباه نشود!آن حق حیات در امنیت و آزادی در انتخاب دین که فعالان حقوق بشر روزی سه وعده نشخوار می کنند اصلا ربطی به شما مسلمان های تروریست ندارد... این ها که شنیده اید شرایط دارد...چشم آبی می خواهد و موهای بلوند...با دل سوخته و پاهای برهنه اما جوش نمی خورد... این ها را که داشته باشی و ارثان بودا آتش در خرمنت می اندازند و رئیس جمهورها دیگر ننگشان می شود تو را تبعه ی کشوراشان بدانند...

    مبادا این روزها چشم هایتان را به ام القری جهان اسلام بدوزید...این جا دل ها گرم چیزهای دیگریست...از رقابت بر سر مسند ریاست جمهوری گرفته تا جام ملت های اروپا!چشمتان را بگیرید سمت امامی که انتظارش را ما داریم و تشنگی عدالتش را شما...همانا وعده ی الهی حق است...
  • یک شخص شبهه دار
  • آقای دهقانی با عقل ناقص خودم که فکر می کنم می بینم شما واقعا تند می روید و در مقابله با "توسعه" با عرض معذرت متعصبانه عمل می کنید.
    فرض کنیم حرف شما درست باشد و تکنولوژی ذاتا شیطانی باشد. اگر ما تکنولوژی نداشته باشیم دولت های غربی ما را یک جا می بلعند. قدرت نظامی و اطلاعاتی نسبی ما بسیاری از خیالات غربی ها را ناکام گذاشته. قدرت نظامی و اطلاعاتی محتاج پیشرفت همه جانبه علمی است. زیرا نمی شود مثلا در صنعت موشک سازی قوی بود ولی در علم مهندسی مکانیک دانشمند نداشت. و مستحضر هستید که نمی توان به مهندس مکانیک گفت که فقط در زمینه سلاح سازی کار کن. زیرا با محدود کردن مهندسی مکانیک به سلاح سازی خود سلاح سازی محدود می شود. زیرا پیشرفت سلاح سازی به سبب پیشرفت مهندسی مکانیک است و پیشرفت یک علم فقط در یک کاربرد خاص امکان پذیر به نظر نمی رسه. به هر حال با مدیریت درست تکنولوژی و مدیریت درست توسعه و بومی کردن اون میشه جلوی خیلی از بدی های تکنولوژی رو سد کرد.
  • یک فرد شبهه دار
  • شما به مقام معظم رهبری در این زمینه خرده می گیرد ولی این نه تنها نظر ایشون بلکه نظر اکثر نخبگان هم هست. نشانه این حرفمم اینه که توی خود دانشگاه صنعتی حرف های شما با پذیرش حداقلی مواجه شد و حتی در میان بچه های مذهبی دانشگاه طرفدار زیادی پیدا نکرد. حالا به نظر من این غیر منطقیه که توقع داشته باشید رهبری جلو نظر اکثر نخبگان جامعه قرار بگیره و نظر شما و دوستان هم فکرتون رو اجرایی کنه. ضمن اینکه خودشون هم به احتمال زیاد با نظر شما موافق نیستند. پس بهتره اینقدر عصبانی نباشیم.
    در مورد میانمار هم رهبری حرف هایی زده و اقدامات حداقلی ای انجام شده و باید پرسید آیاواقعا نمی شد بیشتر از این کاری کرد؟ آیا واقعا مصلحتی در کاره؟ نمی دونیم..پس به طور قطعی قضاوت نکنیم شاید بهتر باشه.
  • صادق دهقانی
  • در جواب یک فرد شبهه‌دار:

    1- البته اگر نقد بندده فقط محدود به کارهای نکرده در حوزه‌ اجرایی باشد، فرمایش شما متین است که دهقانی اطلاعاتت کم است، پس با احتیاط نقد کن.

    ولی بنده فقط به عملکرد اجرایی نظام خرده نگرفتم.

    به استراتژی اعلام شده دهه اخیر نظام،‌ خرده گرفتم.

    این استراتژی عدالت و پیشرفت و ده سال کار کردن برای تحقق آن که چیز پشت پرده‌ای نیست.

    قرار نیست که چیزی هم پشت آن پنهان شود و مثلاً در این ده سال یک کار محیر العقول کنیم.

    نظام و به تبع آن رهبری، افق ده‌ ساله‌اش را ترسیم کرده.

    بنده منتقد این افقم.

    ضمناً این کلام هم سخن آقا بود که ما بنای دخالت در بحرین نداریم.(خطبه‌های نماز جمعه، بهمن نود)

    2- بروید یک سرچی در اینترنت در مورد هواپیمای بمب افکن بی دو، جنگنده اف سی و پنج و اف بیست و دو کنید.

    بعد خواهید دید که محال است در حوزه نظامی به گرد پای غرب برسیم.

    صدر تاریخ تجدد ما ذیل تاریخ تجدد غرب است.

    تنها سلاحی که می‌تواند بر غرب پیروز شود، ایمان است و لا غیر.

    با دستمال کثیف شیشه را نمی‌توان پاک کرد.

    توسعه یعنی پذیرفتن سیر خطی برای تاریخ.

    یعنی اینکه انسان از نسل میمون است.

    و ده‌ها گزاره فکری الحادی دیگر پشت فکر توسعه است.

    خون به خون شستن محال آمد محال!

    3- البته می‌توان دانشمند را محدود کرد ولی نه با بخشنامه.

    دانشمند اگر بداند هدف از دانشش چیست،‌ خود بخود به مسائل حقیقی می‌پردازد و نه به نیازهای کاذب.

    پس می‌شود که مهندسان مکانیک بر روی تکنولوژی نظامی وقت بگذارند و چندان هم در بند بقیه حوزه‌ها نباشند.

    البته این کار صعب است ولی شدنی است.

    به شرطی که فکر نکنیم همه اتفاقاتی که در غرب افتاده باید این جا عیناً تکرار شود.

    4- جا برای حرف زیاد است و این حرف‌ها هم در کامنت حقش ادا نمی‌‌شود و اگر کسی حقیقتاً اهل تحقیق باشد - که ظاهراً شما هم این گونه‌اید- با چند کامنت سؤالاتش برطرف نخواهد شد و نباید هم قانع شود.

    باید در این باره فکر کرد.

    همه نظرات را شنید.

    و از همه مهم‌تر مطالعه کرد.

    نه این که از همان اول ببنیدیم روی اینکه فلان نظر خوب است یا بد است.

    5- در زمانه لاک پشتی ما، حرکت سینه‌خیز طفلی چون صادق دهقانی هم یقیناً‌ تندروی است.

    در پناه حق
    بنده هر چه فکر میکنم میبینم دو حرف مقام معظم رهبری با هم قابل جمع نیست یکی بحث پیشرفت و توسعه یکی اسلامی کردن علوم انسانی چون واضح است که یکی از دستاوردهای اسلامی کردن علوم انسامی تغییر تعریف پیشرفت است. در علوم اسلامی پیشرفت یعنی افزایش سعه وجودی یعنی بسوی کمال مطلق رفتن مثلا شما ببینید گاندی با اینکه خیلی هم در معارف عمیق نیست ولی در حد همان اشنایی با اپانیشادها چه خوب میگوید فرنگی چون نفس را نشناخت هم خود را بدبخت کرد هم بشریت را از طرفی رهبری عزیز خود اهل عرفان عملیست و با پیشرفت انسان عملا اشناست پس چطور باید این دو را با هم جمع کرد به نظر حقیر ایشان نظر اصلیشان همان اسلامی کردن علوم اسلامیست تا مخاطب برای تغییر معنای پیشرفت اماده شود بعد بشود خیلی حرفها را زد یعنی جایگاه رهبری الان اجازه زدن خیلی حرفها را به ایشان نمیدهد از طرفی نمیشود جامعه را راکد گذاشت از طرفی هم بدون مقدمه نمیشود خیلی چیزها را گفت در مجموع کسی که به مبانی غرب و اهداف ان مبانی معتقد نباشد چندان هم اهمیتی برای تکنولوژی قائل نیست مگر از روی ضرورت و بطور ثانوی .
    درود! مطالب شما ر می خوانم. این مطلب را هم. داوری در جایی گفته بود( فکر کنم مصاحبه یا مقاله ای ) که من در اول انقلاب از تجدید عهد اسلامی سخن گفتم ولی چون دیدم گوش نیوشایش وجود نداشت سکوت کردم. آیا دیگر مگر می شود مدینه ای را تخیل کرد که متوسع نباشد. بحث اولویتی که فرمودید محل تامل است.



    درود بر شما و بر بندگان صالح خدا.

    لزومی ندارد که همه مشکلات از طرق عادی حل شود.

    چنان چه اصل انقلاب خود پدیده‌ای عادی نبود.



    مسلما برای ورود به بحث های این چنینی به چند چیز نیازمندیم که یکی از اونا تضرع به در گاه خداست.
    چون احتمال انحراف و تیعیت از هوای نفس بسیار بالاست.
    وگاهی غرق شدن در این مباحث انسان رو از وظیفه اصلیش که تطهیر خودمونه باز می داره.
    فرصت ماه مبارک رو از دسن ندهیم.
    هدفم از گذاشتن این پیام متهم کردن کسی نبود و فقط تذکر بود.

    که فان الذکری تنفع المومنین.
  • صادق دهقانی
  • در جواب بنده خدا:

    به قول علی صفایی از هیچ گناهی در امان نیستیم.

    مسلم برای هر کاری باید ابتدا قلب را از انگیزه‌های غیر الهی خالی کرد.

    خصوصاً برای ورود به چنین مباحثی یک طرف آن تحجر و مرداب جمود است و طرف دیگر آن جهنم تجدد و تقدس زدایی.

    البته اکنون، قیام انفسی و تطهیر نفس، با قیام آفاقی، گره خورده.
  • یک شخص شبهه دار
  • سلام
    برای خودم به ضرورت مطالعه و فکر پی برده ام. ممنون که شما هم تذکر دادید از جواب هایتان نیز متشکر اما دو سوال.
    1- ایده شما این است که ما به جای توسعه به معنویت بپردازیم و تنها به این وسیله می توانیم بر فرهنگ غرب غلبه کنیم. و می گویید توسعه محصول دنیا زدگی است و با محصول دنیا زدگی نمی توان آخرت را کسب کرد.
    اگر بخواهیم این ایده را عملی کنیم باید تقریبا شبیه مردم مسلمان یمن یا عراق شویم. آیا در مخیله کسی می گنجد که مردم یمن یا عراق بتوانند روی دنیا تاثیر بگذارند و منادی ندای حق شوند آیا کسی حرف این جامعه کم توسعه یافته را می شنود؟ حتی اگر این انتظار را هم نداشته باشیم آیا می توانیم تصور کنیم که اگر امریکا یا صهیونیزم بخواهد به این کشور ها تهاجم فرهنگی کند این کشور ها و مردمشان بتوانند در برابر این تهاجم بایستند؟ آیا به نجف و کربلا رفته اید؟ آیا دیش های ماهواره ای روی خانه های مردم این دو شهر را دیده اید؟ آیا ابرو گرفتن اکثریت مردان این شهرها را دیده اید؟ آیا وضعیت بی سر و سامان نماز جماعت حرم امام علی (ع) را مشاهده کرده اید؟ فکر می کنید مردم این شهر تا چه مدتی در برابر غربی شدن مقاوم باشند؟
    قبول دارم که ما در تکنیک حالا حالا ها به غرب نخواهیم رسید. اما می توانیم حداقل هایی را فراهم کنیم و لا اقل به خود بگوییم ما خیلی عقب مانده نیستیم و مثلا نزدیک به کشوری چون ترکیه ایم.
  • یک شخص شبهه دار
  • ادامه: آیا با وجود مردمی که چشمشان با دیدن شکوه های ظاهری خاضع می شود و تابع صاحبان شکوه می شوند و در برابر سرمایه دار تواضع می کنند می توان از گسترش فرهنگ "آن شخص صاحب سرمایه" یا " آن دولت صاحب تکنیک" جلو گیری کرد؟
    شما راه حلی برای این قضیه دارید؟
    شاید برای همین مساله است که آیت الله صادق شیرازی در کتابی تزیین حرم ائمه را مشروع می شمرد چون این کار باعث عظمت قبور ائمه در چشم مردمان می شود.
    2- نظام در مورد حزب الله قبلا همیشه می گفت حمایت ما از آنان فقط معنوی یا شایدم مادی است. اما در همان خطبه که اشاره کردید رهبری گفتند ما در به نفع حزب الله وارد عمل شدیم (مضمون صحبت). نمی خواهم بگویم نظام دروغ می گوید ولی شاید دروغ مصلحتی مشروع بگوید.
    ضمنا فرض کنیم نظام نخواهد در میانمار - حالا یا به دلیل کم کاری یا ضعف یا مصلحت یا هر چه- وارد شود. چه کسی جلوی جنبش دانشجویی یا طلاب ما را گرفته که برای این مردم مظلوم کاری کنند؟
    با عرض سلام و ادب
    در مورد قانون اساسی من دسترسی نداشتم
    در مورد همزمانی تحول علوم انسانی و فنی فکر کنم اشتباه کنی چون بیکن و دکارت ابتدا نظر به علوم را تغییر دادند کم کم بر اساس ان نظر به علوم نگاه شد تا رسید به استفاده از نیروی بخار یعنی تحول ابتدایی علوم انسانی مقدم است بر تحول ابتدایی تکنیک و در اصل تحول تکنیک نتیجه تحول در نگاه به علوم توسط بیکن و دکارت بود البته تا جایی که من اطلاع دارم
    شما یک پست جداگانه غرب شناسی هم بگذار و مطالب خود در باب غرب شناسی را در چندین مرحله بیان کن انطور بهتر میشود بحث کرد و دلایل خود مبنی بر لزوم گذر از غرب را مفصل بیان کن
    سلام بر دوست عزیزم
    این متن مربوط به ماه مبارک سال گذشته هست دیدار آقا با دانشجویان
    فکر کنم تا حدی جواب شما رو بده
    در مورد مسائل منطقه، یکى از دوستان اشاره کردند که مثلاً کار لازم، عمل لازم و تحرک لازم نبوده. من فى‌الجمله به شما عرض بکنم که اینجور نیست. در زمینه‌ى مسائل منطقه، دستگاه‌هاى ذى‌ربط کشور تحرک بسیار خوبى داشتند و دارند. الان منطقه، میدان عظیم زورآزمائى است و دستگاه‌هائى که با این مسئله مرتبطند، حسابى وسط میدانند و دارند کار میکنند. خب، برخى از کارها قابل تبلیغاتى شدن نیست - یا ممکن نیست، یا لازم نیست، یا اشکال دارد - ولى به هر حال کار زیاد دارد میشود؛ این را توجه داشته باشید. در این زمینه، فضاى درونى کشور هم خوب بود. حضور دانشجوها در بخشهاى مختلف، اظهارنظرها نسبت به همین مسائل منطقه، اینها همه‌اش کمک میکند. این کار ادامه هم دارد و ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز هم ابعاد بیشتر و بهترى خواهد گرفت. غرض، تصور نشود که بى‌عملى بوده؛ نه، دارد کار میشود؛ کارهاى خوبى هم انجام میگیرد.1390/05/19
    - خداوند در آیهٔ ۶۰ سورهٔ انفال دستور به آمادگی نظامی به مسلمانان می‌دهد «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّـهِ وَعَدُوَّکُم وَآخَرینَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّـهُ یَعلَمُهُم ۚ وَما تُنفِقوا مِن شَیءٍ فی سَبیلِ اللَّـهِ یُوَفَّ إِلَیکُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ» طبق نظریهٔ سوم (نفی کلی) توسعه با زندگی دینی قابل جمع نیست. طبق این نظریه اگر ما بخواهیم دینی زندگی کنیم نمی‌توانیم توسعه داشته باشیم، نمی‌توانیم غرب را فتح کنیم، و از نظر نظامی نمی‌توانیم در برابر غرب حرفی برای گفتن داشته باشیم. نتیجتاً‌ طبق این نظریه، خداوند در قرآن دستوری داده‌است که در عمل قابل اجرا و پیاده‌سازی نیست و یا اگر قابل پیاده‌سازی‌ست، موجب تحقق تمدن اسلامی نمی‌شود. البته نگویید ایرادی ندارد یک عده متخصص می‌گذاریم برای کسب قدر در عرصهٔ نظامی اما در دیگر شئون زندگی غرب را نفی می‌کنیم. که چنین نظری امکان تحقق ندارد، چرا که بالاخره برای این که توان نظامی را بالاببریم باید دانشگاهی داشته باشیم که تکنیک بداند، همه (اکثر) نوع متخصصی هم داشته باشیم، برای آمادگی نظامی لازم است در همه و یا اکثر علوم غربی متبحر شویم. این یعنی عده‌ای کثیری از مسلمانان، دینی زندگی نکنند و فکر و ذکرشان، تکنیک باشد. آیا با چنین استدلالی می‌توان به این نتیجه رسید که درستی نظریهٔ سوم، قابل خدشه است؟
    در ضمن به فرض این که توانستید این تناقض پیش آمده را برطرف کنید، بفرمایید، چگونه می‌توانیم هم دینی زندگی کنیم و هم آمادگی نظامی در برابر دشمن داشته باشیم؟
    - مسئلهٔ دیگری که در نظر گرفته نمی‌شود، جمعیت است. یک زمانی جمعیت کل ایران ۲۰ میلیون بوده و طبیعتاً چون جمعیت یک-سوم بوده، تخریب طبیعت هم کم‌تر بوده و مصرف گوشت مثل ذبح گوسفند و مرغ هم یک-سوم بوده است. قطع درختان برای خانه‌سازی هم به همین نسبت کم‌تر و همینطور بگیرید سایر احتیاجات بشری ... پس یکی از دلایلی که الآن تخریب طبیعت بیشتر شده است افزایش جمعیت است چرا که جمعیت بیشتر، امکانات بیشتر و نهایتاً تخریب بیشتر طبیعت را می‌طلبد.
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد:

    جواد جان از بحث قانون اساسی که طفره رفتی ما هم گلایه‌ای نداریم.

    ما هم نگفتیم کشور را بی‌افق بگذاریم.

    ولی چرا مدام افق علم و تکنولوژی را پیشنهاد می‌کنیم؟

    خدا را شکر که بحث تکنولوژی ثانونی است که اینقدر روش تأکید می‌شود، اگر اولی و ذاتی بود دیگر چطور می‌‌شود؟

    اصلاً مگر در غرب اول علوم انسانی بوجود آمد و بعد تکنولوژی، که این جا اول علوم انسانی را متحول کنیم و بعد در مورد تکنولوژی نظر بدهیم؟!

    در غرب علوم انسانی، فلسفه و علوم فنی با هم متحول شد.

    اصلاً‌ تحول وقتی در جان‌ها اتفاق بیافتد، مهندس و فیلسوف و عالم علوم انسانی را با هم کن فیکون می‌کند.

    این نحوه اصرار آقا بر علوم انسانی ناشی از همان نگرش تئوری دومی ایشان است که در علوم انسانی قائل به تحول هستند و در علوم فنی قائل به پیشرفت.

    اگر می‌بینیم که برخی تئوریسین‌های تئوری سوم هم این ایده را مدام تکرار می‌کنند ناشی از این است که می‌پندارند آقا تئوی سوم است، و برای توجیه عملکرد آقا به دو سخن کاملاً متضاد فتوا می‌دهند.

    امثال استاد غرب‌شناس ما از یک طرف می‌گویند در علوم فنی باید تمام غرب را گرفت،‌ از طرف دیگر می‌گویند باید علوم انسانی را متحول کرد.

    اگر کسی تئوری دومی باشد، من بر او به خاطر این حرفش خرده نمی‌گیرم.

    اما جمع تئوری سوم با این حرف خیلی نچسب است.

    گمان نمی‌کنم بحث علوم انسانی را بتوانیم با کامنت جمع کنیم.

    ان شاء الله سر فرصت یک پست جداگانه می‌گذارم و مسأله را ابتدا از نگاه رهبری و اساتید، بررسی می‌کنم، بعد نظر خود را خواهم گفت.

    آن جا بیشتر می‌توان در باب علوم انسانی گپ و گفت داشت.

    یا علی
  • صادق دهقانی
  • در جواب علی:

    1- تفسیر شما از آیه سوره انفال کمی مخدوش است.

    معنای آیه این نیست که از دشمن در زمینه تکنیکی جلوتر باشید.

    و معنای آیه نیز این نیست که تمام هم و غم ‌تان را آمادگی برای جنگ بگذارید و دیگر نماز هم نخوانید.

    ما استطعتم را درست معنا بکنیم مشکل حل می‌شود.

    در ضمن آن فراز آخر آیه که می‌فرماید:
    وَما تُنفِقوا مِن شَیءٍ فی سَبیلِ اللَّـهِ یُوَفَّ إِلَیکُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ

    را ندیده نگیریم.

    آیه می‌فرماید در راه مقابله با دشمنان بخل نورزید و از خرج کردن ابایی نداشته باشید.

    چون هر چه خرج کنید خدا به شما می‌دهد.

    2- جمع زندگی دینی با آمادگی نظامی میسر است، به این شرط که نخواهیم این آمادگی نظامی را در سبقت ظاهری از دشمن تعریف کنیم.

    اگر درست به قضیه نگاه کنیم اتفاقی که در دهه شصت افتاد رخ می‌هد.

    هم بر دشمن پیروزیم هم صد هزار عارف تربیت می‌شود.

    3- اینکه طبیعت این قدر تخریب می‌شود فقط به خاطر افزایش جمعیت نیست.

    به خاطر تأمین نیازهای وهمی این جمعیت زیاد است که باید طبیعت را پودر کرد.

    برای چاپ یک روز نیویورک تایمز باید یازده هکتار از درخت‌های جنگل کانادا را برید.

    شما نا خواسته دچار یک مغالطه شده‌اید.

    مغالطه علت پنداشتن چیزی که علت حقیقی نیست.

    به اصطلاح مناطقه مغالطه اخذ ما لیس بعله در مقام علت.

    برای تولید یک بطری نوشابه چه قدر آب نیاز است.

    برای تولید پلاستیک و محصولات پتروشیمی مقدار بسیاری آب نیاز است.

    خب البته وقتی همه این نیازهای وهمی را بخواهیم تأمین کنیم، معلوم است که طبیعت منهدم می‌شود.
  • صادق دهقانی
  • در جواب م هادی

    سلام بر تو و بر بندگان شایسته خدا

    1- « من همین جا به این مناسبت، این جمله را عرض بکنم: حکام بحرین ادعا کردند که ایران در قضایاى بحرین دخالت میکند. این دروغ است. نه، ما دخالت نمیکنیم. ما آنجائى که دخالت کنیم، صریح میگوئیم. ما در قضایاى ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه‌اش هم پیروزى جنگ سى و سه روزه و پیروزى جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتى، هر گروهى با رژیم صهیونیستى مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابائى هم از گفتن این حرف نداریم. این حقیقت و واقعیت است. اما اینکه حالا حاکم جزیره‌ى بحرین بیاید بگوید ایران در قضایاى بحرین دخالت میکند، نه، این حرف درستى نیست؛ حرف خلاف واقعى است. ما اگر در بحرین دخالت میکردیم، اوضاع در بحرین جور دیگرى میشد!»
    (سیدنا القائد، 90/11/14)

    2- برای دفاع از نظرات آقا نباید به آقا تمسک جست.

    آن چیزی که به زعم آقا خوب است، ممکن است نزد بنده کم باشد.

    آقا اولویت را عدالت و پیشرفت می‌دانند

    بنده به این اولویت اشکال وارد کردم.

    در این دوگانه عدالت و پیشرفت، جهان اسلام، همواره اولویت دست دوم خواهد شد.

    نیازی نیست که به اخبار نگاه کنیم.

    یا مثلاً‌ بگوییم امکان اطلاع رسانی نبوده و ... .

    خود اسم دهه به ما می‌گوید که اولویت‌های جمهوری اسلامی چیست.
  • یک فرد شبه دار
  • سلام
    جواب قسمت اول سوالم خیلی قانع کننده نبود.
    مثالی که زدید مربوط به جنگ بود. در هنگام جنگ احساسات تا مدت محدودی اوج می گیرد. بعد از فروکش کردن احساسات چه برنامه ای دارید؟ باز هم امید دارید که زنان بی حجاب عکس امام را به ماشینشان بچسبانند؟
    آیا بعد از جذب مردمی که با فطرت پاکشان جذب شما شده اند و بعد از ایجاد قدرت, برای " استقرار قدرت" ,دست به سرکوب و دیکتاتوری می زنید؟همان کاری که بعد از دهه شصت انجام شد؟
    آیا اگر همان زن بی حجاب دوباره بخواهد ماشین سواری کند گواهینامه اش را باطل نمی کنید؟
    علی ای حال, سخن گفتن با زبان فطرت ممکن است خیلی از تشنگان لبنانی و خارجی را به سوی ما جذب کند اما این "حنا" برای کسانی که قبلا یک بار با این زبان جذب شدند و بعد در کارخانه منافق سازی دوستداران صد آتشه نظام تبدیل به منافق شده و رانده شده اند یا نسیم روح فزاری مشکلات اقتصادی ناشی از فساد اقتصادی بنیان زندگی شان را به لرزه در آورده و دو گانگی در حرف و عمل از سوی مدعیان را تجربه کرده اند و دو رویی را به چشم خود دیده اند , دیگر نه "رنگی" دارد و نه "دختری در مزرعه" است!
    کسی که فطرتش از دست رفته سخت بتواند با زبان فطرت با دیگران سخن بگوید. آیا اکثر مسئولان نظام اصولا توانایی صحبت کردن با زبان فطرت را دارند یا بیشتر با زبان قدرت آشنا هستند؟
  • صادق دهقانی
  • در جواب جواد:

    سلام و رحمت خدا بر تو

    قانون اساسی که تو اینترنت با یک سرچ پیدا می‌شود.

    داوری به تلقی افرادی مانند شما می‌گوید تلقی مکانیکی.

    انگار تاریخ ماشین است که اول یک نفر یک چیزی بگوید و بعد مردم متحول شوند و طرز فکرشان تغییر کند.

    اختراعات غربی‌ها بعد از جنگ‌های صلیبی شروع شد.

    داوینیچی در قرن چهاردهم ایده زیر دریایی را در سر می‌پروراند.

    گالیله در همین ایام و قبل از بیکن نجوم باستان را به چالش طلبید و گفت خدا با قلم ریاضی طبیعت را نوشته.

    بزرگترین اثر فلسفی غرب که «نقد عقل نظری» است در 1782 چاپ می‌شود. انقلاب فرانسه در 1789 پیروز می‌شود.

    اعلامیه استقلال آمریکا چند سال زودتر منتشر شده بود.

    جیمز وات مخترع ماشین بخار هم کتاب کانت و دکارت و بیکن را نخوانده بود.

    فیلسوف سخن وجود را با زبان فلسفه می‌گوید.

    هنرمند با زبان هنر.

    صنعتگر با زبان صنعت.

    هیچ کس معلم هیچ کس نیست.

    زبان‌ها با هم فرق می‌کند.

    معلم همه خود وجود است.

    تمدن مانند یک ارگانیسم است.

    همه اجزایش با هم رشد می‌کنند.

    ادامه بحث‌مان باشد برای پست علوم انسانی.
  • صادق دهقانی
  • در جواب فرد شبهه‌دار:

    علیک السلام

    1- مردم دنیا علاوه بر وهم و خیال، فطرت هم دارند.

    اگر بتوانیم با زبان فطرت با آنها سخن بگوییم، با جان و دل به سمت ما می‌آیند.

    یک بار قبلاً‌ این کار را کرده‌ایم.

    در دهه شصت.

    اکنون هم می‌توانیم.

    و موفق هم خواهیم بود.

    چون لا تبدیل لخق الله.

    فطرت انسان‌ها تغییر ناپذیر است.

    این لینک را ببینید تا منظورم را بهتر متوجه شوید.

    http://nistengari.blogfa.com/post-29.aspx

    2- آن زمان که بحث عدالت مطرح شده بود،‌ افراد چند دسته بودند.

    یک دسته که اصلاً متوجه اهمیت قضیه نبودند.

    آنها که ضرورت کار را می‌دانستند هم خودشان دو دسته بودند.

    برخی کارهای فردی یا جمعی محدود مانند خیریه و سر زدن به فقرا و ... را پیشنهاد می‌کردند.

    برخی پا را فراتر می‌نهادند و می‌گفتند علاوه بر این کارها باید حکومت را وادار به تحقق عدالت کرد.

    تجربه نشان داد که دسته دوم پخته‌تر بودند.

    یک هدفمندی یارانه‌ها، از صد ها خیریه بیشتر به عدالت اجتماعی کمک کرد.

    در مورد جهان اسلام هم همین است.

    یک وقت است می‌گوییم کسی که مزاحم شما نشده، شما برو کار و وظیفه‌ای که در این زمینه دارید را انجام بده.

    یک وقت است و می‌آییم از این پتانسیل عضیم حکومتی برای کمک به جهان اسلام کمک می‌گیریم.

    معلوم است دومی صدها برابر بیشتر منشأ اثر است.

    خصوصاً‌ که اکتفا به فعالیت‌های فردی و غفلت از حکومت در این راه، خود نحوی سکولاریسم است.
    سلام علیکم
    قانون اساسی را دیدم انصافا رهبری در قانون اساسی بسیار محدود است فقط بحث سیاستگزاری کلیات و نظارت. در اجرا هیچ نقشی ندارد و مواردی هم که دخالت میکند ظاهرا به همان نظارت بر می گردد شاید اینکه اقا میگوید نمیتواند دخالت کند منع قانونی نظر باشد ولی چیزی که باعث تعجب است -با اینکه رهبر نقش اجرایی ندارد و دخالت هم نمیتواند بکند در نحوه اجرا -این است که دشمنان داخلی و خارجی بسیار از اصل ولایت فقیه ناراحتند و صریحا اعتراف میکنند تا وقتی این جایگاه و این شخصیت هست کار چندانی نمی شود کرد و اینکه تا حال موفق نشده اند ایران را تابع خود کنند فقط و فقط به علت نقش رهبری میدانند برای همین همیشه درصدد تضعیف این جایگاه هستند و مطلبی که باید به ان توجه داشت این است که اول انقلاب لیبرالها در محدود کردن نقش ولی فقیه در قانون اساسی خیلی موثر بودند و حزب الله بیهنر نتوانست بعدا خیانت انها را جبران کند البته کدام حزب الله ایا دل خود را به معاویه خوش کنیم؟

    به خدا پناه میبریم
    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=133023




    دهقانی:

    به نمازی که امشب خوانده‌ام قسم که آقا آزاداندیش است.

    این درد را به که بگویم که حزب الله آزاداندیش نیست؟
  • صادق دهقانی
  • در جواب یک فرد شهه دار:

    سلام علیک

    1- «آخرین مقالته ما به مثابه سپاه عدالت، نه با آمریکا که با اسلام آمریکایی است»

    به همین دلیل معتقدم اکنون باید جبهه خودی که به فطرت پشت کرده را اصلاح کرد.

    الان مشکل از همین اسلام آمریکایی است که ما و عمده مسؤولان ما دارند.

    و به همین خاطر معتقدم که اصلاً‌ ما فرصتی برای رسیدن به جهان اسلام نداریم.

    جهان اسلام یک بهانه‌ است که بفهمیم چقدر از دهه شصت دور شده‌ایم.

    2- در مورد اساتید دانشگاه باید بگویم من همه این کسانی که علیه کرمانی گلزار قیام کرده‌اند را نمی‌شناسم.

    ولی برخی از سران‌و لیدرهای ‌شان را می‌شناسم.

    برخی از این سران‌، خودشان دشمن شماره یک آزاداندیشی هستند.
    برو سابقه اینها را در بیاور .

    کرمانی گلزار که اصلاً‌ مال آزاداندیشی نیست.

    او اگر می‌تونست کل تشکل‌ها را تعطیل می‌کرد، از این کار هم ابایی نداشت.

    مسأله این است که کسی می‌تونه به فضای بسته اعتراض کنه که خودش در ایجاد همین فضای بسته مقصر نباشه.

    آقای ق که الان لیدر اساتید معترضه زمان مسؤولیت خودش، به تشکل‌ها رحم نمی‌کرد.

    الان شده طرفدار دو آتیشه آزاداندیشی.

    آقای ع از دانشکده م، زمانی که دو هزار نفر بهش اعتراض کردند می‌گفت اگر تمام شیشه‌های دانشگاه را پایین بیاورید، من از دفتم پایین نمی‌آیم.

    البته مدعی نیستم که همه این اساتید این طوری فکر کنند، ولی حق بدهید که مشکوک باشیم که این دعوا، بیشتر دعوا بر سر منافع شخصی اساتید است که به خطر افتاده.

    من خودم 82ای ام. خانمم 79ای. از سوابق این آقایون تا حد خیلی زیادی خبر دارم.

    با بعضی‌هاشون جلسه‌ها داشتم.

    یقین بدون بعضی از آنها، خطرناکترین افراد برای دانشگاه‌اند.
  • صادق دهقانی
  • این اساتید معترض روزی که فایل آموزشی فرزاد نعمتی عضو شورای مرکزی انجمن غیرقانونی بسته شد، کجا بودند؟(سال 85)

    روزی که دبیر آرمان با بهانه‌های واهی تبعید شد کجا بودند؟(سال 86)

    چطور آن وقت کسی دلسوز آزادندیشی نبود؟

    وقتی دانشگاه گفت که به من اجازه مناظره نمی‌دهد، به بچه‌های آرمان گفتم اگر می‌خواهید کسی را جای من بگذارید، اشکال ندارد،‌ ولی حق ندارید کسی دیگر را به جای فرزاد نعمتی دعوت کنید.

    دلیلم هم این بود که چون فرزاد نعمتی، هیچ منع قانونی برای حضور در دانشگاه ندارد پس دانشگاه غلط می‌کند که با مناظره او مخالف است.

    ولو این که تمام اعتقاداتش از نظر من فاسد اندر فاسد باشد.

    برو وبلاگش را ببین. رسماً از زنا دفاع کرده.

    من یک کلمه از حرف‌هایش را قبول ندارم.

    ولی همون وقت که فایل آموزشی‌اش را بستند، هم معترض بودم.

    روزی که دبیر انجمن حامد حسن دوست، ستاره دار شد و فوق راهش ندادند، طومار اعتراضی‌اش را امضا کردم.

    من نمی‌گویم خیلی آزاداندیشم، ولی یقین دارم که برخی از این سران اساتید، رایحه آزاداندیشی به مشامشان نخورده.

    3- این که کسی به ما اجازه اظهار نظر نمی‌دهد، چیز جدیدی نیست.

    ما کم وبیش عادت داریم.

    ما هم زمان دوم خرداد، تشکل‌مان تعطیل شد(سال84) ، هم زمان احمدی‌نژاد.(سال 86)

    قبلاً‌ از مسؤولان و حزب‌الله زیاد این برخوردها را دیده‌ایم.

    الان هم می‌بینیم.



    مطلب جالبی تحت عنوان علوم انسانی عبور از مدرنیته در سایت اقای طاهرزاده وجود دارد فکر کنم برای پستس که گفتی خوب باشد
  • یک فرد شبه دار
  • سلام. ممنون از پاسخ هایت. می شود صحبت را ادامه بدهم و پاسخ ها را به چالش بکشم. اما ترجیح می دهم در صورت قصد, بعد تر این کار را انجام دهم. شاید پس از تفکر بیشتر. وبلاگت را ان شا الله دنبال خواهم کرد.
    فقط می خواهم از شما حلالیت بطلبم چون ممکن است در حین بحث راجع به مطالب نشریات شما و شما مرتکب غیبت یا چیز دیگری شده باشم و بدینوسیله طلب حالالیت می کنم. به خصوص اینکه در پایان نامه ات تهدید به مواجهه در پل صراط کردی. برای همین این طلب حلالیت جدی تر می شود.
    موفق باشید.



    انچه بیشتر از مطالب و نو شته‌های من برای شما راهگشاست‌،‌ کتاب‌های اساتید است.

    علی صفایی‌،‌ آوینی،‌ رحیم‌پور، طاهرزاده‌،‌ شهید مطهری، برخی نوشته‌های شریعتی، و از همه مهم‌تر ولایت فقیه، جلد 21 صحیفه امام و کتاب‌های سلوکی امام.

    وبلاگ من حداکثر ممی‌تواند نقطه شروع تفکر باشد.

    آن تعبیر پل صراط را هم برای کسانی نوشتم که حیات خود را در غیبت ما می‌دانند.

    فکر نمی‌کنم شما جزء این گروه بوده باشید.

    در پناه حق
    با سلام در کتاب سیر حکمت در اروپا فروغی از مطالبی که در مورد اسپینوزا گفته بر می اید که او معتقد به خدا بوده است حتی مطالبی که در صفحه 291 گفته چیزی شبیه وحدت شخصی وجود خودمان است از طرفی اقای طاهرزاده در جزوه تاریخ فلسفه غرب میگوید براحتی نمیتوان گفت که اسپی به خدایی ماورا طبیعت معتقد بوده است و مطالبی عرض میکند در مجموع نظر من این است که اگر انچه فروغی نوشته باشد درست باشد یا اسپی به چیزی شیه وحدت وجود و موجود معتقد بوده یا حداقل نمیتوان گفت به خدا ماورا طبیعت قائل نبوده و فکر کنم برداشت استاد طاهرزاده بدون اشکال نیست البته من کتب اسپی را نخوانده ام نمیدانم شما خوانده ای یا نه ولی در مجموع نظر شما چیست؟




    سلام

    تعابیر فروغی در مدح حکمای غربی را زیاد جدی نگیر.

    البته اسپینوزا وحدت وجودی است، اما وحدت وجودی ناسوتی و حلولی.

    این نحوه از وحدت وجود در نزد عرفای ما کفر است.

    مطالب جزوه تاریخ فلسفه غرب استاد طاهرزاده نیز عمدتاً برگرفته از دوره تاریخ فلسفه کاپلستون است.

    نظر بنده این است که مقایسه بین فلسه و حکمت اسلامی و حکمت غرب،‌ کاری سختی است.

    چون هر حکمتی مبتنی بر بدیهیات است. و بدیهیات در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی با هم متفاوت‌اند.

    آنچه نزد ملاصدرا بدیهی تلقی میشود،‌ نزد دکارت بدیهی نیست.

    به همین دلیل امکان همزبانی بین فلسفه اسلامی و فلسفه غرب به راحتی فراهم نیست.

    اقای دهقانی من به این نتیجه رسیدم که خواندن فلسفه غرب وقت تلف کردن است و در حد خواندن تاریخ فلسفه کافیست اگر کسی بتواند به این نتیجه برسد که برای شناسایی عالم هم حس نیاز هست هم عقل هم شهود و هم وحی دیگر فلسفه غرب بکارش نمیاید اونکه فهمید علاوه بر حس عقل نیاز است دیگر افکار هیوم و امثالهم به چه درد میخورد انکه فهمید تصورات ما و شناخت ذهنی ما از عالم خارج مطابق واقع است دیگر کانت به چه دردش میخورد و الی اخر نظر شما چیست؟



    دهقانی:

    هر جور میل خودتان است.

    بنده هم جز برخی دوستان که آنها را از نزدیک می‌شناسم، کسی را به خواندن فلسفه غرب ترغیب نکرده و نمی‌کنم.

    اساساً برای سلوک و دینداری نیازی به هیچ نوع فلسفه‌ای حتی اسلامی آن هم نیست.

    بالاتر این معتقدم نیاز نیست، که از عرفان این عربی هم مطلع باشیم.

    قرآنی که تبیان لکل شیء است، و همه چیز را تبیین می‌کند، امکان ندارد که خود تبیین خودش نباشد.

    از همین رو مجموعه قرآن و روایات، برای معارف دینی قطعاً‌ کافی است.

    البته من تفکیکی هم نیستم.

    اما فلسفه از لوازم دینداری نیست که با بی اطلاعی از آن دینداری ما به خطر بیافتد.

    به اصطلاح فنی‌تر،‌ فلسفه از مقتضیات بسط شریعت است و نه خود شریعت.

    و البته این بسط شریعت اهمیتش کم از خود شریعت نیست.

    اهمیت فلسفه هنگامی روشن می‌شود که می‌خواهیم با دیگر تمدن‌ها از در گفگ و ت
    گو و نقد وارد شویم.

    این جا نیاز به یک زبان مشترک است.

    مؤسس فلسفه اسلامی فارابی علیه الرحمه معتقد بود که این زبان همان صنعت «برهان» است که خود را در علم فلسفه نشان می‌دهد.
    بنده هوادار توسعه نیستم همیشه هم از خودم می پرسیدم دلیل رهبری برای این تأکیدات مؤکد بر بحث اقتصاد و توسعه چیست؟ اما از آنجا که هنوز در بحث ولایت و ولایت فقیه سوالات بسیار داشتم و دارم سعی چندانی برای پاسخ به این سوال که به نسبت در درجه چندم اهمیت قرار داشت نمیکردم تا اینکه چند روز پیش از طریق لینک به اینجا رسیدم و تقریبا نیمی از بحث کامنتهای این پست را مطالعه کردم و خب با نظر به اینها و جمله امام معصوم که «باید به گونه ای برای دنیا برنامه ریزی کرد که انگار تا ابد زنده می مانیم و برای آخرت طوری رفتار کنیم که گویا فردا خواهیم مرد.
    بحارالانوار؛ مجلسی 44/139» سوالی برایم پیش آمد: منظور نظر امام معصوم از این سخن همان توسعه نیست احیاناً؟



    دهقانی:

    مفهوم توسعه و پیشرفت غیر از رفع نیازهای مادی مردم است.

    این مفهوم زاییده تمدن مدرن است.

    همان‌طور که در تمدن غربی مفهوم شهادت طلبی وجود ندارد.

    به همین دلیل رسانه‌های غربی وقتی می‌خواهند عملیات شهادت ‌طلبی را خبر رسانی کنند از آن با تعبیر «انتحار»(خودکشی) و یا کامیکازه (عملیات کوبیدن هواپیماهای ژاپنی توسط خلبان به کشتی‌های نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم)

    به کار می‌رود.

    هر تمدنی مفاهیم خاص خود را دارد.

    مضافاً این که طبق قواعد علم اصول به مجرد وجود یک احتمال در یک آیه و یا روایت نمی‌توان ان تیجه را استنباط کرد.

    به اصطلاح علم اصول باید روایت ظهور عرفی داشته باشد و یا نص باشد.

    در این روایت شریف هیچکدام‌ از این دو مورد نیست.
    البته نظر شما در مورد فلسفه و عرفان اسلامی چندان دقیق نیست چون فلسفه و عرفان حاصل فهم عمیق فیلسوفان و عرفای اسلامیست ما اگر بی مقدمه وارد قران شویم بهره عمیقی از قران نخواهیم برد عارف با قلب خود به اقیانوس بیکران قران سفر کرده و گوهرهای نابی برای ما به ارمغان اورده که خواندن انها ما را با بطون دین اشنا میکند مثلا در قران فرموده خلیفته الله عالم به اسما الهیست خوب وقتی شما اسفار اربعه یا بحث انسان کامل در ابن عربی را میخوانید متوجه حقیقت این ایه میشوید و حرف خوبی بزرگان میزند که کتب عرفا تفسیر انفسی قران است



    دهقانی:

    اولاً

    این نظر حرف بنده نبود، خلاصه نظر علامه طباطبایی و استاد جوادی بود.

    «فلسفه مقتاضی بسط شریعت است»، هم ‌تعبیر دکتر داوری بود.

    حالا اگر نظرات این بزرگواران دقیق نیست، بر بنده بی سواد قطعاً نباید خرده گرفت.

    ثانیاً

    بنده یک دلیل آوردم.

    عرض کردم قرآن می‌فرماید که من تبیان لکل شی هستم.

    معنا ندارد که برای تبیان لکل شی از شی دیگری استفاده کنیم تا آن را برای مان مبین کنید.

    این یعنی این که قران معاذالله دورغ گفته است.

    شما بیایید و دلیل بنده را با استدلال رد کنید.

    این که نشر بنده دقیق نیست که دلیل نیست.

    ثالثاً

    فلسفه خواندن یا نخواندن شما، چیزی است که خودتان باید ضرورتش را تشخیص بدهید.

    و بنده نیز بحث را در این زمینه‌ها چندان مفید نمی‌دانم.

    امیدوارم در راه انجام تکلیف خود موفق باشید.

    قران تبیان لکل شی هست ولی به قول امامان معصوم معصومی باید انرا به حرف بیاورد مثلا شخصی نزد حضرت علی علیه السلام امد و از ناراحتی گوارشی به ان حضرت شکایت کرد ان حضرت فرمود به همسرت بگو مقداری از مهریه اش را به تو ببخشد با ان غذایی تهیه کن و بخور خوب میشوی تعجب کرد حضرت استشهاد به ایه سوره بقره کرد که میگوید هنیا مریئا خوب درست است که قران تبیان طب هم هست ولی ایا هر کسی براحتی میتواند استفاده کند حرف من این است که یک عده صاحبان اندیشه و همتهای عالی به مدد پیامبر و ائمه وارد اقیانوس قران شده اند و گوهرهایی به ارمغان اورده اند انرا در اختیار ما گذاشته اند تا بوسیله انها ما با قران اشنا شویم حالا اسمش عرفان باشد یا فلسفه حافظ میفرماید هر چه کردم همه از دولت قزان کردم. خوبی فلسفه یونان این بود که طرح مسائلی کرد که جامعه اسلامی حداقل انها را بررسی کند و در سیر تحولیش از قران و اهل البیت جواب انها را بخواهد خود ملاصدرا میگوید به مدد حضرت معصومه خیلی این برهانها ارائه شد اری اگر جامعه از حضور معصومین محروم نشده بود اهل البت دست بشر را میگرفتند و وارد این اقیانوس بیکران قران میکردند مثلا علامه طباطبایی اگر بدون مقدمه وارد قران میشد ایا موفق میشد المیزان بنویسد اگر مراحل عقلی و عرفانی را طی نکرده بود سر سفره اساتید بزرگ ننشسته بود ایا موفق میشد ؟ خمینی کبیر همینطور؟


    دهقانی:

    اگر می‌خواهی بحث طلبگی کنیم،‌ باید در همان محل نزاع و اختلاف صحبت کنیم و بحث‌های حاشیه‌ای نکنیم.


    فرمایش شما این است دیگز:

    قرآن تبیان لکل شی است،‌ و برای تببین این کتاب نیاز به حکمت متعالیه و عرفان محی الدین است!!

    سؤال بنده:

    آن وقت برای فهم مطالب پیچیده حکمت صدرا از چه چیز کمک می‌گیرید؟!

    یا باید به قرآن برسید.

    که این دور واضح است از نظر تمامی فلاسفه باطل است!!

    یا به هیچ چیز نرسانید!!

    که این هم نیست‌انگاری است و سفسطه.

    یا به چیزی غیز از قرآن برسانید‌،‌ که در آن صورت آن شی ثالث تبیان لکل شی خواهد شد و حرف قرآن غلط از آب در می‌آید!!

    حال که هیچ یک از دو مورد نیست نمی توان هیچ استنباطی از آن داشت؟
    و اینکه بنده چون نمی خواستم صرف احتمال نتیجه بگیرم از شما پرسیدم چرا که فکر می کردم پاسخی دارید... مشتاقم نظرتان را بشنوم


    دهقانی:

    خب وقتی این دو مورد نیست، طبیعتاً نمی‌شود نتیجه گرفت که اسلام با اندیشه پیشرفت جمع می‌شود.

    حساب رفع نیازهای حقیقی مادی مردم از توسعه جداست.

    نیازهای حقیقی را باید در حد عفاف و کفاف بر طرف کرد.

    اما این که جمهوری اسلامی به این صرافت افتاده، در عرصه تکنولوژیک و علمی از همه پیش بیافتد، ناشی از غربزدگی است.
    من هم نمیخام در این زمینه بحث کنم ولی در قران دارد تعقلون تدبرون تتفکرون درست است تبیان لکل شی است منتها برای اینکه وارد این اقیانوس شوی باید عقل و قلبت را بکار گیری حال وقتی وارد شدی گوهرهای نابی بدست می اوری حال وقتی که ان گوهرها را مکتوب کردی میشود فلسفه نورانی صدرا میشود عرفان ارزشمند محی الدین میشود حافظ میشود مثنوی



    قبل از آشنایی مسلمین با فلسفه یونان‌،‌ مسلمانان چطور تعقل می‌کرده‌اند؟!

    از اصالت وجود و اعتباریت ماهیت بحث می‌کرده‌اند تا بتوانند حقایق قرآن را بفهمند؟!
    این بحث سر دراز دارد اولا تا پیامبر بود که بیشتر مسلمانان به ظاهر دستورات عمل میکردند و بیشتر هم مشغول جنگ بودند الا افراد قلیلی مانند ابوذر و سلمان که به مدد نور محمدی صلوات الله علیه به باطن نظر میکردند که اینها هم سطحشان خیلی متفاوت بود سلمان با ابوذر اصلا قابل قیاس نیست و افرادی مانند زید که راهشان همان راهی بود که بعدا عرفا ادامه دادند و فلسفه یافته های عرفانی و وحیانی به زبان برهان است یعنی اگر عارفی بخواهد به زبان برهان صحبت کند باید از جایی شروع کند البته امیرالمومنین اگر انسان قابلی میافت دستش را میگرفت و او را به باطن خودش که علم الاسما هست میبرد این خیلی فرق میکند تا وقتیکه ما دستمان از خلیفه ا... کوتاه است



    طفره میروی برادر

    فرض کنیم هنوز فلسفه یونان ترجمه نشده و ما می‌خواهیم به دستور قرآن مبنی بر تعقل عمل کنیم، چه باید کرد؟!

    باالخره این قران ذکر للعالمین است دیگر و نه ذکر للحاضرین در عهد رسول!!

    استدلال تبیان لکل شی را هم که جواب ندادی.

    اگر قرآن تبیان لکل شی است، معنا ندارد برای تبیین معارفش شی دیگری نیاز باشد.
    منظور من این است مثلا در قران در مورد نجوم بحث شده است خوب ایا قران که تبیان کل شی است هر چه در مورد نجوم هست را بیان کرده یا مسائلی مطرح کرده و مابقی را گفته خود فکر کنید ؟ یا اینکه می فرماید انسان عالم اسما است ایا دیگر فرموده منظور از اسما چیست؟ ایا تبین مسئله هم کرده است؟




    عموم ما فلسفه زده هستیم.

    حتی تفکیکی‌ها هم در خیلی از اوقات فلسفه زده‌اند.

    وقتی فلسفه زده‌ایم، می‌پنداریم که جواب سؤالات بزرگ در قرآن نیست و در فلسفه هست!!

    ولازمه حرف شما چیست؟

    «و لازم ذلک ان یکون القرآن الذی یعرف نفسه (بانه هدی للعالمین و نور مبین و تبیان لکل شی) مهدیا الیه بغیره و مستنیراً‌ بغیره. فما هذا الغیر! و ما شأنه! و بماذا یهدی الیه! و ما هو المرجع و الملجأ اذا اختلف! و قد اختلف و اشتد الخلاف!»

    به نقل از مقدمه المیزان.

    کاش یک بار مقدمه المیزان که قوی ترین کتاب تفسیر است را خوانده بودی و بعد قضاوت می‌کردی.

    هر چند برای کسی که اهل تفکر است نباید گوینده حرف‌ها مهم باشد، اما چون علامه طباطبایی را قبول دارید، شما را به مقدمه المیزان ارجاع می‌دهم.

    چند صفحه بیشتر نیست.

    اگر عربی اش را نتوانستید بخوانید، فارسی اش را بخوانید.

    متن المیزان هم در اینترنت قابل جست و جو است.
    مرحوم علامه در مقدمه بحث درستی دارد ایشان می فرماید ما باید شاگردی قران را بکنیم نه اینکه نظرات خود را بر قران تحمیل کنیم بلکه باید نظراتمان را به قران ارائه کنیم و درستی و اشتباه انرا از قران بجوییم این درست است ولی باید به دو نکته توجه داشت
    1- هر چه قدر ما ظرفیت خود را بیشتر کنیم قران چیز بیشتری به ما می دهد خود مرحوم علامه اگر بعد از فراگیری علوم مختلف در محضر قران نرفته بود بهره زیادی از قران نمیبیرد مثلا شما فرض کنید یک ادم عوام برود در محضر علامه خوب علامه چه میتواند به او یاد دهد حال فرض کنید ایت الله جوادی برود خوب دست علامه باز است که مطالبی در اختیار ایشان قرار دهد قران هم همینطور هر چه ظرفیت شما بیشتر مطالب بیشتری در اختیار شما قرار می دهد مثلا اقای قرائتی سالهاست با قران مانوس می باشد ولی چون ایشان ظرفیت فکری خود را افزایش نداده برداشت هایش از قران سطحیست.
    2- درست است که قران تبیان لکل شیء است ولی همانطور که گفتم این مطلب در ظاهر قران نمود ندارد هر چه به باطن قران بروی ظهور انرا بیشتر میبینی نظر بنده این است که تمام جزئئیات را از قران میشود استخراج کرد به شرطی که بتوانی وارد عالم قران شوی به قول ایت الله بهاء الدینی می فرمود همین مادیات منظورش علوم مادی اینها را میشود از قران استخراج کرد ولی بحث من این است که اگر تفسیر المیزان را میبینیم تفسیر سوره حمد را هم ببینیم که امام به شیوه ای دیگر بحث میکند با ذوق عرفانی خوب بحث امام این است که اسما در قران به چه صورت است یعنی منظور امام این است که تمام حرفهایی که عرفای راستین در باب معارف زده اند حتما عالیترینش در قران هست و عرفای راستین به مدد همین قران انها را یافته اند قرانی که کد میدهد این انسان علم الاسما هست حتما ان را تببین هم کرده است و لی برای بدست اوردنش طهارت را شرط کرده فرموده فقط مطهرین انرا لمس میکنند که در راس ان ائمه هستند یعنی ورود در عالم قران شرط دارد اگر لوازمش را بجا اوردی وارد میشوی و انجاست که کم کم تبیان لکل شیء را میفهمی حالا اگر کسی وارد شد و یافته های خود را مکتوب کرد ما بگویم به انها احتیاج نیست ؟ حافظی که میفرماید هر چه کردم همه از دولت قران کردم یعنی اینها را از دنیای قران به حد ظرفیت خود بدست اوردم چه علامه تفسیر بنویسد چه خمینی تفسیر گوید چه حافظ از یکی از اساتید دانشگاه شنیدم که بیان میکرد امام از مرحوم شاه ابادی پرسیده بود برای تفسیر چه کتابی مطالعه کنم فرموده بود دیوان حافظ


    دهقانی:

    شما همین آیه «لا یمسه الا المطهرون» را با حکمت متعالیه و عرفان ابن عربی فهمیده‌اید؟!
  • علیکم انفسکم
  • چقدر جای شهید دیالمه ها خالیست...رای اینکه یک جمله بگوید...
    از ضمیر باطن وتفقه مطلب نزد خودش اطمینان حاصل میکرد....
    دانستن وخوب دانستن ...همیشه انسان را نمیرساند...
    ی خاطره از شهید تو ذهنمه ک خیلی برام درسه بوده تا حالا .خب شهید دیالمه روز وشب میرفتن سخنرانی...زمان بنی صدر چن ایشون از مخالفین سرسخت بنی صدر بودن خب طبیعتا هرجا میرفتن محال بود چیزی جهت شفاف سازی مطلب نگن..تا اینکه امام امر کردن که دیگه هیچ کس هیچی در باب بنی صدر نگه...شهید چن میدونستن هر جابرن مورد سوال قرار میگیرن کلا برنامه ی جلسات تعطیل کردن
    در ضمن ب نظرم بردرا ی جا دور هم جم شن وباهم گفن وگو کنن مثلن جلسات هفتگی...البته اگ خ مهمه براتون حرفاتون ..چن کامنت جای موشکافی نیست


    دهقانی:

    همیشه دانستن انسان را نمی‌رساند ولی گاهی اوقات چرا!

    امکان وقوعی جلسه هم برای مان نیست.

    چون دوستان از نقاط مختلف ایران هستند و حمع کردنشان هر هفته دور هم کار سختی است.



    اگر منظور فهم سطحیست نه اما اگر منظور فهمیست که میاید برای طهارت مراتب قائل میشود و در هر مرتبه ای طهارت را توضیح میدهد اری اما حکمت متعالیه و عرفان هم از خودشان درنیاورده اند بحث من این است که گفته های انها حاصل تفکر عمیق در همین ایه هاست و ما با اشنایی با تفکر انها تا حد زیادی با عمق ایه اشنا می شویم و عظمت ایه برای ما جلوه میکند تا اینکه بخواهیم با یک فکر سطحی به سراغ ایه برویم


    دهقانی:

    یعنی حکمت متعالیه می‌تواند افکار ما را عمیق کند و خود قرآن نمی‌تواند؟!!



    قران مسائل را بیان کرده تا شما فکر کنید و بزرگانی مانند ملاصدرا محی الدین فکر کرده اند و حاصل اندیشه و یافته های قلبی خود را بیان نموده اند و ما از طریق انها با عمق مسائل قرانی که در بدو امر ساده به نظر میرسد اشنا میشویم و راه تدبر در قران را میابیم و ان شاء الله مانند بزرگان میتوانیم با قران زندگی کنیم و خود در ان اقیانوس بیکران که مظهر همه اسما الهیست سیر نماییم و شاید یافته های ما هم بدرد دیگران بخورد امام میفرمود روزی سر سفره بزرگانی مانند محی الدین بودیم و امروز سر سفره قران ( البته بدین مضمون) شما مثل میبینید در قران قل هو الله احد الله صمد نازل شده بعد معانی انها را در عرفان جستجو میکنید میبینید چقدر عالی بحث کرده اند در نتیجه یک افق بسیار بلند که در این سوره موجود است برای شما روشن میشود که شما میتوانید با ان افق بلند به این سوره نظر کنید و شاید خود شما هم بتوانید به افق های جدید دست یابید شیخ اکبر می فرماید این همه تفسیر برای قران نوشته شده است و قران هنوز بکر و دست نخورده باقیست
    از شید نواب صفوی پرسیدند...آیا آقای مجتهدی مجتهد جامع الشرایط هست یانه؟

    گفت..بله خوب معلوم است.

    گفتند اگر او مجتهد است وتوقبول داری پس را کارهایی را که تو انجام میدهی انجام نمیدهد؟؟؟!

    گفت ...برای اینکه من سرباز اسلام هستم وآقای بروجردی افسر وتا زمانی که سرباز هست افسر به میدان نمی آید..


    خیلی وبتون خوبه...اجرک الله
  • آرمانخواهی
  • بسمه النور
    دعوای قدیمی مصلحت و حقیقت که از شکل گیری نظام و تبدیل نهضت به نظام اغاز شد. آری! می‌شود مصحلت را که محدودیت های واقعیت است را لحاظ نکرد و امام معصومی را «یا مذل المؤمنین» خواند! که چرا با آمریکای زمانه صلح کردی و... !؟!
    و اما بعد ...
    راه مگر بسته است برای ما؟! فرض کنیم دست مملکت بسته باشد دست مردم که بسته نیست! کجای کاریم!؟ فرزندان خمینی عرضه ندارند با مستضعفان جهان ارتباط بگیرند و کاری بکنند ؟! توپ توی میدان خودمان است! ما که پشت به خدای عالم داده ایم و دیگران را به ترس و شک و شرک متهم می‌کنیم!
    پاسخ:
    دهقانی:

    بشر مادامی که در عالم ماده است از ملحت گریزی ندارد چرا که ماده سعه ندارد و دار تزاحم است و در این تزاحمات باید اهم را بر مهم ترجیح دهد.

    اما اگر مصلحت، خود به حقیقت مبدل شود دیگر باید فاتحه تمامی آرمان ها را خواند.

    دست مملکت بسته هست یا نه را نمی‌دانم، اما اگر قرار بود که کارهای را خود انجام بدهیم نیازی به انقلاب نبود.

    می‌گذاشتیم که زمام امور در دست شاه باشد، و خود دامن همت برای تحقق تمام آرمان‌ها از عدالت گرفته تا جهان اسلام به کمر بزنیم.

    هر چند اثبات شی نفی ما عدا نمی‌کند و نفی شی اثبات ما عدا نمی‌کند.

    و هیچ کس به بهانه کم کاری دیگری، بار تکلیف از دوشش برداشته نمی‌شود.

    برای دعوت مردم به رسالت خود ابتدا باید آنها را تنبه داد و متذکر رسالت ‌شان نمود.

    من جایگاه خود را در این میانه دیده‌ام.

    ابتدا باید جوانان قوم را انذار داد و از غفلت به در آورد.

    و لذا معتقدم که راه میانمار از دانشگاه صنعتی اصفهان می‌گذرد.



    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی