همه چی آرومه، من چقدر خوشبختم!!
یکی از دوستان اس ام اس دادهبود:
« سلام دهقانی اوضاع میانمار خیلی داغونه. چی کار میشه کرد؟»
چون میدانم مطالب وبلاگ را پی گیری میکند، جوابش را این جا میدهم.
***
در میانمار مسلمانان قلع و قمع میشوند.
زنده زنده سوزانده میشوند.
مسجدها و حوزههای علمیهشان تخریب میشود.
به زنان مسلمان تجاوز میشود.
جمهوری اسلامی هم محکوم میکند.
جمهوری اسلامی هم فقط محکوم میکند.
جمهوری اسلامی بنا ندارد در میانمار دخالت کند.
جمهوری اسلامی بنا ندارد در بحرین دخالت کند.
جمهوری اسلامی بنا ندارد در بوسنی دخالت جدی کند.
جمهوری اسلامی بنا ندارد خیلی کارها را بکند.
دلیل؟!
دلیلش خیلی واضح است!
چون جمهوری اسلامی خیلی کار دارد.
جمهوری اسلامی خیلی کارهای مهمتری دارد.
جمهوری اسلامی میخواهد برج میلاد بسازد.
تا جوانان مسلمان سراسر جهان اسلام با دیدنش به وجد بیایند و خودشان تصمیم قیام علیه حکومتهای خود بگیرند.
البته این مهم نیست که برج میلاد پاتوق کنسرت های حمید عسگری و محمدرضا گلزار و محسن یگانه و ... است.
مهم این است که ما برج میلاد بسازیم و پل جوادیه.
مهم کمیت است و نه کیفیت.
مهم اقتصاد است و نه دین.
مهم شکم است و زیر شکم.
امروز جمهوری اسلامی انسان را حیوان میداند.
حیوانی که گاهی هم نطق میکند.
اخبار را گوش دادم.
انبارهای مواد غذایی برای ماه رمضان با تلاشهای دولت کریمه پر شدهاست و هیچ جای نگرانی نیست.
آهای مردم!
حمله نکنید!
و بخرید.
بخورید.
و در حقیقت بچرید!!
مردم عزیز! لطفاً وقتی سکه گران میشود، شبها در صف طلافروشیها شب نخوابید!
دعوا نکنید!
به همه میرسد!
دولت فقط حدود ده میلیون سکه میفروشد.
الان وقت الگو شدن است.
دیگر وقت کله خر بازی نیست.
نباید اجازه داد صادقدهقانیها و دیگر شیعیان عجول ظهور امام زمان را به تأخیر بیاندازند.
باید اول از باب گذار تمام کثافات غرب را بخوریم.
بعداً وقتی سر تا پا کثافت شدیم، تمدن اسلامی را بسازیم.
الان حتی همان استاد طاهرزاده هم که قبلاً در زمینه اخذ تکنولوژی معتقد بود که «اگر کسی دنبال «گه» خوردن رفت ما نباید از ترس اینکه از او عقب بیافتیم دنبالش راه بیافتم»( ایشان عین این لفظ را در تفسیر سوره اسراء به کار بردند، دهه هفتاد) هم از آن نظر عدول کردهاست.
حتی دکتر داوری که زمانی میگفت: «انقلاب اسلامی برای رفع مشکلات دنیای کنونی است و نه دفع آنها»، اکنون از لزوم طی «راه دشوار تجدد» سخن میگوید.
پس فعلاً باید زنان سربرنیتسای بوسنی صبر کنند.
مگر نه اینکه حتی امام صادق علیهالسلام هم در برابر کشتار سادات حسنی سکوت پیشه کردند؟!
و مگر زنان میانماری و بوسنیایی و بحرینی از سادات حسنی بالاترند؟!
الحمدلله حتی از حسن عباسی هم دیگر صدایی نشنیدیم.
او که برای تیراندازی سربازان ارتش امریکا به گنبد امیر المومنین سخرانی های آتشین میکرد(خرداد هشتاد و سه) و به مسؤولان جمهوری اسلامی میتاخت، اکنون در برابر جان مسلمانان چندان به نطق نمیآید.
این که در روایات آمده حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است هم مال قبل است.
امروز حرمت گنبد نجف از زنان مسلمان بیشتر است.
پس برای گنبد نجف نطق آتشین میکنیم.
ولی زنان مسلمان میانمار چندان حرمتی ندارند که بخواهیم خون خود را کثیف کنیم.
مهم «پیشرفت» است.
مهم فقط «پیشرفت» است.
البته اگر شد هم کمی «عدالت».
نشد هم اشکال ندارد.
اصل «پیشرفت» است.
ولی فعلاً باید اولویت را به «پیشرفت» داد.
این مسأله را حتی عدالتخواهان دیروز فهمیدهاند.
عدالتخواهان دیروز، امروز « دیدهبان پیشرفت» کشور شدهاند.
آنها هم راه افتادهاند و در به در به دنبال ستاره ثریا میگردند تا علم را در آن پیدا کنند.
چون «پیشرفت» از «عدالت» هم مهمتر است.
وگرنه چرا آنها نرفتند و برای بیعدالتی برنامه بسازند؟!
این نشان میدهد که حتی آرمانخواهان دیروز هم امروز به عقلانیت «لزوم پیشرفت» ایمان آوردهاند.
مهم «پیشرفت» است.
مهم اثبات این مطلب است، که میشود.
مهم این است که ثابت کنیم، ما هم میتوانیم.
ما هم میتوانیم از فرق سر تا نوک انگشت پا غربی شویم.
اما زنان میانمار!
حقیقتش، آنها اهمیتی ندارند.
مهم «پیشرفت» است.
البته «پیشرفت» ما کلی با «توسعه» مدرنیته فرق دارد!!
مال ما با پ شروع میشود مال آنها با ت !
مال ما یازده تا نقطه دارد مال آنها دو تا !!
ما پیشرفت میخواهیم.
برای رسیدن به پیشرفت، مسلمانان بوسنی باید «تحمل» پیشه کنند.
درد سر بریده شدن.
درد رفتن سرهایشان بر تیرهای تلفن.
زنان عراقی هم باید تن به خواستههای سربازان یو اس آرمی بدهند.
زنان میانمار هم با مردان بودایی یک جوری کنار بیایند دیگر.
هر کاری بهایی دارد.
و بهای پیشرفت ما را باید زنان بوسنیایی و بحرینی و میانماری بپردازند.
ما نمیتوانیم پا را از خط هایی که استعمار گران در قرن بیستم کشیدهاند آن طرف تر بگذاریم.
انقلاب ما فقط محدود به ایران بود.
پس زنان میانماری باید خوب تحمل کنند.
هر وقت که پیشرفت کردیم به دادشان خواهیم رسید.
البته «پیشرفت» برای ما «طریقیت» دارد و نه «موضوعیت» .
ولی گاهی اوقات طریق، خود اصالت مییابد.
پس فعلاً پیشرفت مهم است.
ما مشغول ساختن ساختمان پزشکان هستیم.
ما داریم آنتن دیجیتال میسازیم.
ما باید صد تا شبکه داشته باشیم.
تمام خانوادههای ایرانی هم باید حتماً یک خودرو داشته باشند.
باید با عقلانیت به جهان اسلام نگاه کرد.
البته در این سالها کارهای زیادی در جهان اسلام شده است.
متأسفانه خوب اطلاع رسانی نشدهاست!
همه چیز آرومه!!
من چقدر خوشبختم!!
فعلاً مهم «پیشرفت» است.
چون ما از غرب عقب ماندهایم.
پس ما باید پیشرفت کنیم.
نه تنها پیشرفت کنیم،
بلکه از غرب هم سبقت بگیریم.
با این راههای میانبر قطعاً این کار شدنی است.
من در جمهوری اسلامی زندگی میکنم.
امروز ما در حال توسعه هستیم و قلب های کلنگی مان میان آشپزخانهها اوپن و توالتهای فرنگی جا مانده.
امروز بحمدالله دیگر خمینی هم نیست که خواب ما را آشفته کند و بگوید:
« مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسؤولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد.
باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بیشتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.»
( صحیفه امام، جلد 21، ص 327)
امروز دیگر توجه بیش از حد به مسأله اقتصاد، نه تنها خطر بزرگ نیست، بلکه ما یک دهه برای آن تلاش خواهیم کرد.
نه تنها توجه ده ساله به اقتصاد خطرناک نیست، بلکه این کار جهاد است.
به همین دلیل اولویت اول ما در ده سال آینده عدالت و پیشرفت است.
امروز دیگر متوسلیان نیست که بگوید:
«هر وقت پرچم لا اله الا الله را بر افق کوبیدید، وقت خوابیدن است».
امروز ما تنها شهیدی که نیاز داریم چمران است!
چون بقیه شهدا دکترای فیزیک نداشتند!!
برونسی که پنجم دبستان را هم به زور داشت و اوستا بنا بود.
امروز ما به چمران نیاز داریم.
البته نه چمران لبنان، که شبها گرسنه کنار بچههای گرسنه شیعه جنوب لبنان میخوابید.
سه روز غذا نخورده بود.
نه خودش و نه آن بچهها.
امروز ما به چمران دکترای فیزیک پلاسما و آمریکا نیاز داریم.
امروز الحمدالله حساب مناسبات دینی از سیاسی جدا شده است.
این را آن آقای مسؤول جمهوری اسلامی گفت.
همین چند روز پیش.
خودم از رادیو شنیدم.
با یکی از مسؤلان عربستان مذاکره کرده بود.
در مورد عمره.
میگفت که ما نباید اجازه بدهیم اختلافات سیاسی مانع از انجام مناسک دینی مردم بشود.
الحمدالله همه چیز خوب است.
ما انرژی هستهای داریم.
نانو داریم.
سلولهای بنیادی داریم.
سالی بیست و یک هزار مقاله در آی اس آی میدهیم.
ما میخواهیم ژاپن اسلامی شویم.
هم سنتمان را حفظ کنیم.
هم به توسعه برسیم.
البته با الگوی توسعه بومیخودمان.
هر چه رهبر معظم انقلاب بگویند هم بی کم و کاست درست است.
اصلاً درست آن چیزی است که از زبان رهبری افاده میشود.
« اگر فردا رهبر انقلاب بگویند ما با اسراییل مذاکره میکنیم، ما مذاکره میکنیم».
این جمله را یکی از سران انصار حزب الله اصفهان و نشریه عبرتهای عاشورا به خود من گفت.(آدرس: روبروی مسجد امام اصفهان، مراسم نماز جمعه، فروردین هشتاد و چهار)
هر چه آقا بفرمایند درست است.
نه این که درستی در خارج وجود داشته باشد.
چون بنا به گفته آن استاد غربشناس اصفهانی، آقا با افق اشراقی امداد میشوند.
غرب هم کلی نیست.
لو فرض هم که کلی هم باشد، راه گذار فقط همین است که ایشان در پیش گرفتهاند و لا غیر.
تعارض سنت و مدرنیته هم که حرف مفت است.
این ها با هم قابل جمع هستند.
هر جا هم تعارض پیدا کرد، یکی را «ماده» میکنیم و دیگری را «صورت» .
حالا اگر بشود دین «صورت» باشد، چه بهتر.
نشد، « ماده» که میتواند باشد.
مهم این است که ما تعارض سنت و مدرنیته را رفع کنیم.
مهم شیئیت شیء نیست که به «صورت» آن است.
ما در جمهوری اسلامی نیازی به امام زمان نداریم.
چون ما خودمان میتوانیم به توسعه برسیم.
وقتی هدف توسعه است، دیگر کسی جای خالی امام زمان را حس نمیکند و نیازی به امام زمان هم نخواهد بود.
تازه از نظر معنوی هم از دهه شصت خیلی جلوتریم.
آمار اعتکاف این را نشان میدهد.
ما نباید به سراغ کشورهای جهان اسلام برویم.
ما باید اینجا را آباد کنیم تا آنها خودشان به سمت ما بیایند.
بحمدالله مصر و تونس و لیبی و یمن و ... با همین استراتژی انقلاب کردند.
این انقلابها قطعاً متأثر از انقلاب اسلامی است.
البته درست است که اثر هم شامل اثر تکوینی و تشریعی است.
ولی بالاخره اثر، اثر است دیگر.
حالا ما تشریعاً اثرمان کم و قطرهچکانی بوده، تکویناً که داشتهایم.
جمهوری اسلامی به امام زمان هیچ نیازی ندارد.
اصلاً امام زمان بیاید که چه بشود؟!
مگر خودمان نمیتوانیم به توسعه برسیم؟!
به قول رییس جمهور محبوب مان، چهار تا پیچ و مهره است دیگر!
خودمان میسازیمش.
رییس جمهور ما امروز شبکه انیمشین را افتتاح کرد.
جمهوری اسلامی برای مردم کارتون پخش میکند.
تازه دوبلهاش هم میکنیم.
تازه قرار است، بیشترش هم بکنیم.
ریییس جمهور گفت.
چی گفت؟!
خودش گفت.
البته در گوش من نگفت.
در رادیو گفت.
که ما باید صد تا شبکه داشته باشیم!
امروز دیگر عصر کلهخر بازی نیست.
دیگر گذشت آن دوران که شبانه از زیر اروند بروی و فاو را بگیری.
مسلماً رفتن از زیرآب کاری عقلایی نیست.
آن هم در شب ظلمات.
آن هم وقتی آن طرف گرگ های خونخوار که به مردم خودشان هم رحم نمیکنند.
امروز باید عقلانیت داشت.
آب اروندرود هم خیلی خطرناک است.
بچههای زیادی از ما را با خود برده است.
امروز ما به جای عبور از اروند، ساحل اروند کنار را میسازیم و آباد میکنیم، عراق خودش میآید سمت ما!!
من این استراتژی را قبلاً امتحان کردهام.
از قضا پیروز هم شدهام.
یک بازی استراتژیک بود به نام «خیر و شر» .
شهرت را که آباد میکردی، مردم شهرهای کناری جذبت می شدند و به شهر تو میآمدند و پول و چوب و گندمشان را هم میآوردند.
میگویند آمریکا هم در قرن نوزدهم این استراتژی را داشتهاست که پیشرفت کرده.
وقتی این استراتژی در بازی، جواب داده و موفق بود، حتماً در جهان خارج هم جواب میدهد.
اف بر تندروها!
مرگ بر فرقان!!
مرگ بر ضد ولایت فقیه!!
درود بر هاشمی سردار سازندگی و پیشرفت!
درود بر سلحشور آژانس شیشهای!!
مرگ بر حاج کاظم و صادق!!
درود بر توسعه!
سبوح قدوس توسعتنا و توسعه مملکتا!!
درود بر امام صادق علیهالسلام!
امام حسین ...
امام حسین را ول کنید!
ما فقط به یک امام نیاز داریم.
اصلاً «کلهم نور واحد» !
امام صادق علیهالسلام را که داشته باشی
انگار همه ائمه علیهم السلام را داری
ما باید زمانه شناس باشیم
آن هم فقط مطابق تقریر جزوه زمانهشناسی آن استاد غربشناسمان
و تشخیص ما و ایشان هم از زمانه، وحی منزل است و غیر قابل خدشه.
زمانه همیشه زمانه امام صادق علیهالسلام است!
و ما هم باید ببینیم امام صادق علیه السلام با چه صبری نهضت را ادامه میدادند؟!
مگر از چهل و دو تا شصت و هشت قیام حسینی کافی نبود؟!
الان وقت صلح سبز حسنی است.
و مگر صلح سبز حسنی مقدمه قیام سرخ حسینی نبود؟!
فعلاً باید مقدمه را به جا بیاوریم.
وقت برای ذیالمقدمه زیاد است!
دههات گذشته متوسلیان!
دههات گذشته.
ثبات!
دهه ما، دهه ثبات است!
پیشرفت!
دهه ما دهه عدالت و پیشرفت است!!
امروز ما به شهریاری نیاز داریم.
ما باید نیروگاه هستهای بسازیم.
و مگر متوسلیان چه کمکی به انرژی هستهای می کند؟!
خردادماه که مسابقات یورو است مردم میخواهند فوتبال تماشا کنند.
چرا مردم ما باید از دیدن بازی زیبای اسپانیا محروم باشند؟!
مگر ما چیمان از این کفار غربی کمتر است؟!
تازه چندین میلیون نفر میخواهند نود ببینند تا بازی بسیار بسیار مهم تراکتور سازی فسا و ماشین سازی ساوه را ببینند و مطمئن شوند که در دقیقه سی و سوم و ثانیه چهل و پنجم بازی، آیا توپ حقیقتاً از خط رد شده بوده و خدا ناکرده داور به اشتباه اوت نگرفته باشد.
ما باید مطابق برنامه پنجم توسعه دوازده میلیون کاربر اینترنت پر سرعت داشته باشیم.
ما امروز جمعه سی تیر ماه از از هفت داروی جدید پردهبرداری خواهیم کرد.
مهم نیست که امروز پرده حیای چند زن مسلمان در بحرین و میانمار دریده میشود.
مهم توسعه است.
مهم فقط توسعه است.
تندروها هم زیاد نیستند.
میشود برد در باغوحش نگهشان داشت که مزاحم توسعه نشوند.
یا در موزه نمایششان داد.
پول بلیط گردشگرانی هم که برای دیدنشان میآیند را خرج توسعه می کنیم.
میانمار، بازی است.
بحرین، تله است.
بوسنی، تله بود.
فقط «برنامه نود» جدی است!
شک نکنید.
فقط رفتن ما به جام جهانی مهم است.
در این هم نباید تردید کرد.
ما باید هشتصد میلیون تومان بدهیم کیروش تا ما را به جام جهانی ببرد.
انصافاً کدام یک مهمتر است؟!
بحرین یا جام جهانی؟!
خب معلوم است دیگر!
نمیشود که ما برای بحرین به اندازه دستمزد بازیکنان تیم پایتخت ام القرای جهان اسلام خرج کنیم.
ما باید فوتبالمان را سامان بدهیم.
مربی خارجی بیاوریم.
ما باید اموال امام زمان علیه السلام را به فوتبالیستها بدهیم.
قطعاً امام زمان از این کار راضی هستند.
در این قضیه هم شک نکنید.
ما باید حتی تا به آن سه تا باشگاه خصوصی شاهین بوشهر و ابومسلم خراسان و داماش گیلان هم باید کمک دولتی کنیم.
امروز، مهم «پیشرفت» است.
تفکر «عدالت و پیشرفت» از برهان و اندیشه و پشتوانه عقلی برهنه نیست.
اگر کسی هم آن را برهنه میبیند، نطفه خودش مشکل دارد!
حال خود قضاوت کنید!
با این همه مسؤولیت سنگینی که بر دوش جمهوری اسلامی هست، آیا دیگر اصلاً فرصتی برای دخالت در بحرین و بوسنی و میانمار میماند؟!
ما همین حد هم که وزارت خارجهمان هم محکوم میکند، کلی زحمت برایمان دارد!
اصلاً شاید بهتر باشد، به جای وزارتخانه عریض و طویل، یک بیانیه چند خطی بنویسیم که: »ما فجایع ... را محکوم میکنیم.»
و هر وقت هر اتفاقی افتاد به جای ... ، بنویسیم بحرین، میانمار، بوسنی و ... .
و با این تمهید، هزینههای وزارت خارجه هم را خرج پیشرفت میکنیم.
***
اینها که نوشتم زبان حال جمهوری اسلامی است.
زبان حال طرفداران ادامه وضع موجود.
البته بعضی این سخنان را با زبان قال هم میگویند.
و مگر استاد طاهرزاده سال گذشته نمیگفت بحرین تله است؟!
و نباید دخالت کرد.
و مگر نه این که ایشان می گفتند بوسنی هم تله بوده؟!
آری باید منتظر گذشت زمان بود.
این سخنان زبان حال و قال طرفداران ادامه وضع موجود است.
خواه غرب شناس باشند.
خواه نباشند.
اعم از طرفدار تئوری سوم و نفی کلی غرب.
و یا خواه طرفدار طریقت مشهور خوب غرب را بگیر، بدش را رها.
فرقی نمیکند.
مهم این است که عمده طرفداران هر دو تفکر بر طبل ادامه وضع موجود میکوبند.
صدرایی و تفکیکی، غربشناس و غربنشناس، همه و همه به «تکنیک» و «توسعه» میرسند، همه اختلافاتشان را کنار میگذارند و با هم آشتی میکنند!
یکی از باب «اثبات کارآمدی نظام» و دیگری از باب «گذار» .
چنان که چپ و راست، موقع خوردن، از یک آخور میخوردند.
منتها این یکی فسق عملی است و آن دیگری فجور فکری.
دعواها عمدتاً لفظی است.
البته میان صدرایی حقیقی و تفکیکی ناب و تئوری دوم و سوم حقیقی امکان وحدت نیست.
ولی صدرا و تفکیک، اکنون «ماده» تفکر ما مبدل شدهاند.
اکنون «صورت» تفکر عموم افراد را «ثنویت دکارت» تشکیل میدهد.
و البته در دستگاه «تباین دکارتی»، اندیشه به کل میتواند از عمل «متباین» باشد.
چون معیار حقانیت در عمل، منتج شدن یا نشدن نسخهها به «توسعه» است.
و هر نسخهای که از آن «توسعه» در نیاید با اتهام انتزاعی و ذهنی بودن، شیفت دیلیت میشود و مستقیماً و بدون رفتن به ریسایکل بین از عرصه تفکر حذف میشود.
«... بشر جدید در هر چه شک کند، نمیتواند در تکنولوژی شک کند. و اگر میبینم که حتی در میان دینداران نیز فراتر از هر چیز، امکان تردید در باب حقّانیت تکنولوژی وجود ندارد، علت را باید در همین جا جست و جو کرد...»(فردایی دیگر،ص نود پنج)
این سخن آوینی در فردایی دیگر را باید امروز این گونه بازنویسی کرد:
«بشر جدید در هر چه شک کند، نمیتواند در توسعه شک کند. و اگر میبینیم که حتی در میان حزب الله فراتر از هر چیز، امکان تردید در باب حقانیت توسعه وجود ندارد، علت را باید در همین جا جست».
***
مهم این است که آیا به ادامه وضع موجود معتقدیم یا نه؟
غربشناسیای که وضع موجود را برای ظهور مهدی موعود نقد نکند، را باید دور ریخت.
ولو این که شنیدن این کلام در خیلی از دوستان تلخ بیاید و مایه تکدر خاطرشان شود.
ولی مطمئناً تلخی شنیدن این کلام در کام آنها، از تلخی دیدن سکوت و قعود و انفعال بیست ساله جمهوری اسلامی در کام ما بیشتر نیست.
زمانه زمانه عقلانیت است!
«شرط زنده ماندن در این جهان، این است که « عاقلانه» رفتار کنی و «عقل» نیز تعریف خاص خویش را دارد: عقل یعنی تسلیم... و «عاقل» کسی است که به وضع موجود گردن بگذارد و از خلاف آمد عادت اجتناب ورزد. ( شهید آوینی،آغازی بر یک پایان، ص 106)
به همین دلیل هم برخی دوستان طاهرزادهای این سخنان را کلهخر بازی می دانند.
چون خلاف آمد عادت است.
بگذریم از این که اگر معیار حقانیت، آراء عادات و مأنوسات ما باشد، اصل انقلاب اسلامی کلهخر بازی تلقی خواهد شد.
چون در چهار صد سال زمانه بیدینی و سکولاریسم، سخن گفتن از حکومت خدا، خیلی لایتچسبک است.
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
***
یک کلام، ختم کلام:
استراتژی «عدالت و پیشرفت» قطعاً این انفعالات بیست ساله را هم در پی دارد.
و مسلم مشکل از بخش اول نیست.
بخش دوم منشأ این وضع کنونی است.
آنها که طرفدار این استراتژی هستند، روز قیامت باید جواب زنان بحرینی و میانماری را بدهند.
اگر میتوانند بدهند که هیچ.
وگرنه باید از دفاع از روند کنونی دست بردارند.
هر کس میخواهد باشد.
اعم از استاد طاهرزاده تا برود بالاتر.
راه نجات زنان میانمار در این است که تفکر الگو ساختن از جمهوری اسلامی را که بیست سال است ما را دچار انفعال کرده، به نقد کشید.
البته تفکر را و نه لزوماً اشخاص.
فرق این دو هم که واضح است.
مادامی که این تفکر استراتژی اصلی حرکت جمهوری اسلامی است، همواره جهان اسلام یک مسأله دست دوم تلقی خواهد شد.
تلاشهای فردی در زمینه جهان اسلام هم گرچه مغتنم است ولی اگر ظرفیت حکومتی برای نجات جهان اسلام به مدد نیاید، همین تلاشها هم ره به جایی نخواهدبرد.
هم چنان که تلاشفردی در عدالت کافی نبود و باید حکومت وادار به تحقق عدالت میشد.
و اصلاً اگر قرار بود برای جهان اسلام تلاش فردی کنیم، چه نیازی به انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت بود؟!
فلیتأمل المتأملون
یا غیاث المستغیثین
- ۹۱/۰۴/۳۰