تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

اشتباه بیست ساله!!

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۲۹ ب.ظ


می‌خواهم تلخ ننویسم.

ولی چه کنم که نمی‌شود!

می‌خواهم هجو نکنم.

طنز ننویسم،

باز هم نمی‌شود!

می‌خواهم اصلاً ننویسم! تاخواب کسی را آشفته نکنم.

ولی باز هم نمی‌توانم قید نوشتن را بزنم!

اول این لینک را ببینید.

و اما بعد ...

خبر می‌رسد که بیست سال است که راه را اشتباه رفته‌ایم!

از هفتاد و یک تا نود یک!

نرخ رشد جمعیت‌مان را نباید کم می‌کرده‌ایم!

 ولی اشتباهاً ‌کم کرده‌ایم!

در حقیقت، زیادی کم کرده‌ایم!!

چرا؟!

چون هیچ کس در این مملکت مسؤول کنار هم گذاشتن نمودارهای جمعیتی و برآورد جمعیت در بیست سال بعد نبوده!!

این را من نمی‌گویم، آن مسوول حکومتی در برنامه تا نیمروز خبر 14 رادیو می‌گفت!

اداره آمار مأمور جمع آوری آمار است.

و او فقط باید آمار می‌گرفته.

و به مجلس می‌داده.

مجلس هم باید قانون می‌نوشته.

و وظیفه پیش‌بینی آینده را نداشته!!

دولت هم وظیفه بودجه سالانه و برنامه‌های پنج ساله‌ی توسعه را داشته.

او مسؤول بیست سال آینده که نیست!!

وزارت بهداشت،

اداره ثبت احوال

...

خلاصه همه مدعی بودندکه من مسؤول کنار هم گذاشتن آمارهای جمعیت و محاسبه فرمول‌های پیچیده آن نیستم!!

«همه» منتظر بودندکه «یکی» این کار را بکند.

 و همیشه در خلال انتظار از «یکی»،‌ «هیچ کس» آن کار را نمی‌کند.

یادم هست وقتی در دهه هفتاد پفک می‌خوردیم کنارش هم این جمله را در لایه سوم ذهن‌ما می‌کاشتند.

 که فرزند کمتر، زندگی بهتر.

الان بعد از بیست سال هم اعلام می‌شود که راه را اشتباه رفته‌ایم!

باید به جای این طرفی از اون طرفی می‌رفته‌ایم!!

الان مدام هم از رادیو و تلویزیون و اینترنت اعلام می‌کنند:

 آهای مردم!

 این حرفهایی که در این بیست سال شنیدید را جدی نگیرید.

«فرزند کمتر، زندگی بهتر» را کی گفته، دروغ است!

اصلا این شعار، توطئه استکبار بوده!!

اصلا به خبری که از اخبار ساعت 14 که در صدر خبرها پخش شد توجه کنید:

 تحقیقات روانشناسی هم نشان می‌دهد که بچه‌هایی که در خانواده‌های شلوغ بزرگ می‌شوند از سلامت روحی بیشتری برخوردارند تا در خانواده های خلوت.

جل الخالق!!

خلاصه،آن چیزی که تا دیروز این قدر مضر و مانع خوشبختی بود، در عرض یک هفته مفید، نجات بخش و حتی ضامن حفظ امنیت ملی می‌شود!!

مردم هم که کأنه ماشین هستند.

و یا شاید هم کامپیوتر.

البته وقتی در زمانه تکنولوژی و ماشینی شدنِ همه چیز زندگی می‌کنیم، داشتن نظیر این تصورات طبیعی است.

این که تصور می‌کنیم که مردم باید مانند کامپیوتر بلافاصله و بعد از شنیدن هر دستوری، آن را اجرا ‌کنند!!

غافل از اینکه حتی کامپیوتر هم برخی اوقات با دریافت دستورهای متناقض، دچار بهت و حیرت می‌شود.

آن وقت ممکن است مجبور شویم که دست به دامان «task manager» شویم!

و کلاً «end prosess tree» کنیم!

ولی ای کاش می‌شد که یک نفر این افکار ما را «restart» می‌کرد!

و یا اصلاً ویندوز ما را عوض می‌کردند!!

کاش می‌شد این قدر عُجب نداشته باشیم.

کاش این قدر خود شیفته نبودیم.

کاش این قدر برای خود عکس موفقیت امضاء نمی‌کردیم!

و مدام برای خودمان پپسی امیدواری باز نمی‌کردیم!!

کاش می‌فهمیدیم که جامعه‌ایی که نمی‌تواند یک کار ساده- محاسبه و مقایسه چند نمودار- را انجام دهد، نمی‌تواند کوس «انا الحق» بزند!!

آنها نباید ندای «انا ربکم الاعلی» شدن سر دهند و در پی مبدل شدن به قدرت علمی شماره یک دنیا در سال 1435 باشند.

کاش لااقل اکنون که در سودای پیشرفتیم اندکی با تفکر گام برمی‌داشتیم.

اصلاً چه کلمه‌ای در وصف خودمان بهتر است؟!

کمدی؟!

وقتی شنیدم که بیست سال اشتباه رفته‌ایم،  حقیقتاً از ته دل خندیدم.

اما شاید بهتر باشد که ژانر قصه خود را تراژدی بنامیم.

وقتی امتی قرار است زمینه‌ساز ظهور باشد این قدر بی فکر و ذکر است،‌ باید حسابی گریست.

 و مگر تراژدی در وصف قصه‌های گریه‌آور به کار نمی‌رود؟!

البته حقیقت این است که مردمان غرب‌زده، شایسته هیچ نامی نیستند.

چون «نام»، مخصوص کسی است که «هویت» دارد.

«مبدأ» دارد و «منتها».

«اصول» دارد و «غایت».

به راحتی می‌توان برای غرب، عنوان «تراژدی» را برگزید.

مبادی تفکرش الحادی و غایتش نابودی است.

اما ما ، حتی لایق همان تراژدی هم نیستیم.

چون ما هیچی نیستم.

و عدم به چیزی متصف نمی‌شود.

و کسی که بی هویت است را باید به چه نامی، تسمیه کرد؟!

 ما در کشاکش بین تقویم قمری و عهد محمدی و تقویم شمسی و رضاخانی و تقویم میلادی و مدرنیته، در رفت آمدیم.

و هر سه‌تایش را در اخبارمان اعلام می‌کنیم.

و در «ذهن» خود و در مقام «اثبات»، هر سه را با یکدیگر جمع کرده‌ایم!

اسلام و ایران و مدرنیته.

و البته در جهان خارج و مقام «ثبوت»، از هر سه بی‌نصیب مانده‌ایم!!

هم از دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

هم از شکوه داریوش و هخامنشی که رضاخان و پسرش، اِکسش را خورده و توهمش کرده بودند!

و هم از به اصطلاح پیشرفت دنیای مدرنیته!!

ما در میانه «ایمان مولوی» و «نیست‌انگاری کافکا»، در تذبذب و رفت آمدیم.

وقتی مؤمن می‌شویم و اهل سلوک، به اعتکاف می‌رویم.

و وقتی هم که نیست‌انگار می‌شویم و رزاقیت خدا را از یاد فراموش، به صف سکه و مرغ حمله می‌کنیم.

و البته «تذبذب»، صفت منافق است.

به تعبیر قرآن کریم: «مذببذین بین ذلک، لا الی هولاء و لا الی هوالاء»!!

نه سنت داریم و نه مدرنیته!!

و در کمال تعجب ادعا هم می‌کنیم که هم سنت را حفظ می‌کنیم و هم مدرنیته را به چنگ می‌آوریم!!

کاش لااقل این قدر ادعاهای بزرگ نمی‌کردیم.

***

کاش می‌دانستیم وقتی اعلام می‌کنیم که بیست سال است در حوزه تنظیم جمعیت اشتباه رفته‌ایم، باید بپذیریم که برنامه هایمان در سایر حوزه ها نیز می‌تواند محل دقت و بررسی مجدد و بلکه باید حتی مورد تردید باشد!!

و آنها را به مثابه وحی، غیر قابل خدشه ندانیم.

و نپنداریم که کارشناسان و صاحب‌نظران مملکت،‌ معصوم‌اند و بری از خطا.

پس باید تیغ نقد را برگرفت و مدام وضع خود را با نقد فعال، رصد کنیم.

نقد حال خویش را گر پی بریم   

هم ز دنیا هم ز عقبی برخوریم

خصوصاً که این تنها اشتباه بیست ساله ما نبوده و نخواهد بود.

و ساده‌لوحان نگویند که مگر جمعیت چه اهمیتی دارد که این قدر داد و بیداد به راه انداخته‌اید؟!

چون نه جهاد علمی و نه جهاد اقتصادی و نه جنگ، هیچ‌کدام از عهده یک جامعه پیر بر نمی‌آید.

بقای انقلاب اسلامی نیازمند نسل جوان است!!

و کارشناسان ما فقط به زندگی بهتر برای ما می‌اندیشیدند.

و نه به حفظ انقلاب!!

و شاید کارشناسان امروز هم این گونه فکر می‌کنند!!

پرسش اساسی ما این است که معیار حقانیت سیاست‌ها و استراتژی‌هایی که در کشور اتخاذ می‌شوند، چیست و چگونه به آنها اعتماد کنیم؟!

 

  • ۹۱/۰۵/۱۴
  • صادق دهقانی

نظرات  (۱۶)

نه برادر منظورم این بود که اصلا این طرح یک طرح حساب شده دیکته شده از بانک جهانی بود نه اینکه حاصل فکر مسئولین خودمان باشد حالا به این نتیجه رسیده باشیم که اشتباه کرده ایم اری اشتباه خیلی از دلسوزان انقلاب این بود که به کسی اعتماد کردند که سزاوار اعتماد نبود او با نیت ناپاک این طرحهای دیکته شده را پیاده کرد و یک عده به او اعتماد کردند مشکل ما این است که به جای اینکه بر اساس معیارهای درستی عملکرد افراد را بررسی کنیم به شخصیتها اعتماد میکنیم مخالفت با اخوند لیبرالی مانند رفسنجانی را مخالفت با پیغمبر میدانیم و اعتراضهای حق را خفه میکنیم



خب حزب الله بصیرتش را نداشت،‌ چرا آقا مانع از این طرح صهیونیستی نشدند؟!

چرا آقا اجازه نقد علنی هاشمی را ندادند؟!
چرا آقا اجازه نقد علنی هاشمی را ندادند؟!
------------------------------------------------------

بخوانید:

http://baharbia.blogfa.com/post-131.aspx

پدافند غیرعامل در سیره امام علی علیه السلام: "شما را از مساله عثمان چنان آگاه کنم که شنیدنش مانند دیدنش باشد؛ مردم او را سرزنش کردند اما من مردی از مهاجرین بودم که بیشتر از او تفقد و رضایتجویی می‌کردم و کمتر او را سرزنش می‌کردم: "أمّا بعد فإنّی اُخبرکم عن أمر عثمان حتی یکون سمعُه کعیانه، إنّ النّاس طعنوا علیه فکنتُ رجلاً من المهاجرین اُکثِرُ استعتابه و اُقِلُّ عتابه[5]؛ [استعتابه: استرضاؤه] عثمان درخور استعتاب بیشتر و عتاب کمتر بود یا شایسته عتاب بیشتر و استعتاب کمتر؟

این است راز برخی دلجویی‌های رهبران اسلام از دشمنان گفتمان اسلام ناب!




این چه ربطی به سؤال ما داشت؟!

آقا در دهه هفتاد فرموده بودند که نقد دولت اشکالی ندارد،‌ ولی شخص رییس جمهور را نقد نکنید.

جواب‌های شما چه ربطی به سؤال ما داشت؟!

مگه کسی در دهه هفتاد به هاشمی طعنه می‌زده که از بیانات امیرالمؤمنین کد می‌آورید؟

مردم در نماز جمعه شعار می‌دادند

مخالف هاشمی مخالف رهبری است

مخالف رهبری دشمن پیغمبر است

مگر ما داریم در مورد ایام بعد از فتنه حرف می زنیم؟!

محل بخث ما دهه هفتاد بود.
اینها را باید از اقا پرسید با عنایت به اینکه خود ایشان گفته بودند حدس میزنم دست خارجی پشت کار است چرا اقدام نکرد؟
مرحوم علامه تهرانی در کتاب کاهش جمعیت ضربه سهمگین بر پیکر جامعه اسلامی می فرماید یکی از روحانیون بیان میکرد اوایل حکومت هاشمی که این بحث کنترل مطرح بود رفتم خدمت رهبر معظم و دلایل و مدارکی خدمت ایشان در اشتباه بودن این امر ارائه کردم و بیان داشتم این طرح کنترل جمعیت با کنفرانس اخیر اسرائیل در مورد کنترل جمعیت مسلمانان بی ربط نیست اقا فرمود من با این طرح موافق نیستم و حدس میزنم دست خارجی در کار است ان روحانی میگوید بعد رفتم پیش رفسنجانی گفتم نظر اقا این است او گفت این یک نظر است و اعتنایی نکرد دلیل کنترل جمعیت این بود که دولت هاشمی وقتی رفت از بانک جهانی که متولی ان صهیونیست ها هستند پول بگیرد یکی از شروط انها اجرای طرح کنترل جمعیت بود
واقعا انسان را وحشت میگیرد وقتی فکر میکند با این نظام اموزشی سکولار پرور و با این حوزه های علمیه کم تحرک سرنوشت این انقلاب به کجا خواهد کشید هرچند که باید اعتراف کرد ضربه ای که انقلاب از اخوند لیبرالی مانند رفسنجانی خورد از دانشگاهیان سکولار نخورد



دهقانی:

هاشمی حداکثر بتواند فاعلیت فاعل را تأمین کند.

تا قابلیت قابل نباشد، معلول به وجود نمی‌آید.

بهتر است که به جای اینکه تمام شکلات را سر هاشمی‌ و امثال هاشمی خالی کنیم،‌ خودمان را نقد کنیم و ناخالصی‌مان را بزداییم.

این که در دهه هفتاد شعار دادیم مخالف هاشمی، مخالف رهبری است، مخالف رهبری دشمن پیغمر است که دیگر کار آخوندهای لیبرال نبود.

ما بچه مسلمونا این شعار را می‌دادیم.

این که عادت کرده‌ایم که هنوز بعد از انی همه سال همه مشکلات را گردن یک نفر بیاندازیم‌،‌ ناشی از این است که ما اهل تفکر نشده‌ایم.
چند تا مورد جالب !
نکته اول : احمدی نژاد بر خلاف دیدگاه توسعه طلبانه اش گاهی اوقات اقداماتی انجام میدهد که او را از مابقی نظریه دومی ها متمایز میکند ! مثل هدفمندی یارانه ها و از اون بدتر اصرار بر جمعیت 150 میلیونی و لغو طرح تنظیم خانواده . احساس میکنم احمدی نژاد متوجه این موضوع نیست که مدل پیشرفت غربی با مدل پیشرفت جمعیت نمیخواند و در اندیشه جمع این دو است ! البته اگر به قول برادر مختاری ایشان نظریه سومی باشند امکان دارد ایشان حکیمانه هم تمدن اسلامی را پیگیری میکند هم مطابق عقول مردم توسعه غربی میدهد ! الله اعلم ولی قطعا ایشان در این اشتباه بیست ساله کمتر قابل نکوهش هستند .

نکته دوم : در ادامه همان مقاله حزب الله و مسئله آزاد اندیشی اعتقاد دارم حزب الله که هیچ لیبرال ها و تکنوکرات ها و کمونیست ها هم در این مملکت " می آقایند " . نمونه اش روزنامه ها و سایت هایی که یکی دو سالی میشد به احمدی نژاد فحش و تمسخر نثار میکردند و به شدت و با ادله علمی ( بخوانید غربی ) محکوم میکردند . ولی حالا با صحبت اقا آنچنان ولایت مداری خود را به رخ میکشند که آدم تعجب میکند در عرض یک روز چطور چنین انقلابی درونشان رخ داده است ؟ سایت اقای لاریجانی آنچنان تغییر موضع داد که آدم شاخ در میاورد . روزنامه همشهری و جام جم تئوری پردازی میکنند برای افزایش جمعیت !
واقعا داریم به کجا میریم ؟
آیا خود اقا راضی هستند که اینگونه منافقانه و بدتر از آن گزینشی با سخنان رهبری برخورد شود ؟

نکته سوم : بدتر از همه آن است که تئوری افزایش جمعیت آن هم با مختصاتی که برخی علما در قدیم میدادند ممکن است به مصلحت نباشد ولی بدبختانه مشکل از انجایی شروع میشود که طرفداران منافق این طرح ، بعد از سخنان رهبری ، همیشه در حرفهایشان عبارت " مطابق سخنان رهبری " را می آورند که اگر این طرح نیز شکست خورد در مقابل مردم عذر داشته باشند که ما شما را بدبخت نکردیم رهبری بدبخت کرد .

ادامه دارد ....
نکته چهارم : این نحوه برخورد با رهبری آنچنان خطرناک است که اگر کسی سیاست کوتاه مدت خود را در رفع این نحوه برخورد ببینید بر او گله ای نیست . امروز هر کسی از مادرش قهر میکند بگیرید تا کسی که معاند است در این مملکت سخنان خود را میزنند و آخرش جمله ای از رهبری در تایید سخنان می آورد . کار به جایی رسیده که طی یکسال اخیر سیاستی جدید در بین اصلاح طلبان شکل گرفته که اعمالشان را بر نظر رهبری منطبق بدانند . نمونه اش نمایندگان مجلس ششم که طرح های مجلس ششم را مورد تلیید رهبری دانستند و کمال خرازی وزیر خارجه خاتمی که اقا و خاتمی را منطقی و واقع بین و احمدی نژاد را حاشیه ساز دانست ! این " آقایییدن " خیلی خطرناک است و بدبختانه آنقدر نافذ است که هر کسی طمع میکند از این حربه استفاده کند !

نکته پنجم :
آیا بهتر نیست بجای این که ضعف هایمان را پیشت رهبری پنهان کنیم و تیرهای انتقاد به خودمان را به سمت رهبری هدایت کنیم خودمان بشویم سپر بلای رهبری ؟ اگر دفاعی از رهبری داریم با سخنان خودمان از ایشان دفاع کنیم و اگر انتقادی داریم خودمان شخصا اصلاح این روند را مطالبه کنیم تا پوشاننده ضعف باشیم ؟ بعید میدانم دسته اول دلسوزتر از دسته دوم باشند بلکه به نظرم نحوه ای بی مهری به رهبری در این نحوه آقاییدن هست !

نکته ششم :
جناب دهقانی !
یک مسئله ای توسط شما غفلت شده و ان اینکه همیشه مقصران در یک جبهه نیستند . اگر به طور مثال اختلاسی رخ میدهد نباید به احمدی نژاد یا هر مسئول دیگری بدون شواهد ، تهمت دزدی زد بلکه میتوان او را برای ضعف نظارتش بازخواست کرد . در مورد رهبری هم نمیتوان سیاست های علط بیست سال گذشته را مورد تایید ایشان دانست ولی سوال اینجاست که چرا ابراز مخالفت نکردند که این سوال بجایی است ! چون می ترسم حزب اللهی ها این تلقی را پیدا کنند و با شما دشمنی کنند که این تلقی را از حرفهای شما دارند که دهقانی دارد بعضی از اقداماتی که در طول بیست سال اخیر به ما ضربه زد از جمله تعلیق غنی سازی یا سیاست تنش زدایی هاشمی را با اقا نسبت میدهد کما اینکه نمایندگان مجلس ششم اخیرا اعلام کردند که آقا با تعلیق غنی سازی موافق بود و خرازی هم سیاست خارجه خاتمی را مطابق نظر رهبری می دانست در حالی که رهبری بارها اعلام کرده من مشکل داشتم با دیپلمات هایی که میفرستادیم به خارج !
در سایت جهان نیوز مصاحبه ای از اقای مرندی در مورد کنترل جمعیت در زمان ریاست جمهوری اقا گذاشته خیلی جالبه
  • هیییییییییی
  • مطالبت را که میخوانم یاد مهدی هاشمی دهه ی 60 می افتم! خدا همه ی مارا هدایت کند. ژیشنهاد می کنم کتاب داستان یک مرداب را بخواندی.



    دهقانی:

    این که مطالب من، نام مهدی هاشمی معدوم را به ذهنت متبادر می‌کند، تنها یک تبادر بدویه!!

    تبادر بدوی هم به قول اصولیین حجت نیست.

    من هم پیشنهاد می‌کنم که شما جلد 21 صحیفه امام را بخوانید.

  • هییییییییییییی
  • آفت علم توجیه است . که العلم حجاب اکبر...
    عاقبت به خیر شویم همگی انشا الله


    دهقانی:

    اگر توجیه خوب نیست- که نیست-، پس نباید وضع موجود را هم توجیه کنیم!!

    خدا ان شاءالله همه ما اهل پذیرفتن سخن حق کند.

    این جوری عاقبت بخیر هم خواهیم شد!!
    حظ کردم برادر
    دوران کودکی مان ذهن مان رو اشباع کرده بودن از همین جمله نوشته ی (فرزند کمتر زندگی بهتر).
    ولی یه سوال مگه نمی گی امروز ما ها کامپیوتریم ماشینیم غریب نما و غرب زه ایم بی هویتیم و هیچیم... سلمنا. اما برادر این یعنی ما همین جمعیت کم رو هم نتونستیم به سطح مطلوی عقیدتی برسونیم چه رسد به بیش آن!
    اینقدم پا تو کفش آقا نکن! مگه خودت نمی گی هاشمی هیچکارست و مردمند که علت معلول می شن؟


    دهقانی:

    من پا تو کفش کسی نکرده‌ام و نمی‌کنم.

    من منتقد این وضع موجودم.

    آقا هم اصل وضع موجود را صرف نظر از جزییاتش پذیرفته‌اند.

    نمی‌شود که منافقانه تمام وضع موجود را نقد کرد، بعد بگویم همه افکار رهبری را هم قبول دارم.

    این که ما همین جمعیت را هم نتونستیم جمع کنیم، به دلیل همون افکار وارداتی نظیر فرزند کمتر زندگی بهتر است.

    اصولاً همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید.

    ما باید هم از اون فکر دست بکشیم و هم از بقیه افکار غربی‌مون.

    با اصلاح یک تک گزاره هیچ اتفاقی نمیافتد.

    کم و بیش جویای حالت از احمدرضا و سید محمد رضا هستم. گفتند ظاهراً تا عید دستت بنده ولی انگار زودتر آفتابی شدی!!
    جناب دهقانی با سلام
    فارق از بحث اینکه این تفکر زاده کدام مکتب بوده و از سر نادانی یا دانائی به مسئولین ما وارد شده و آنها هم بیست سالی اجرایش کردند و حال امروز به این نتیجه رسیدند که بیست سال اشتباه رفتیم و حال باید برگردیم باید توجه داشت و نگاه کرد که آیا این نظرِ امروز هم، کارشناسی شده است نکند بیست سال بعد بگوئیم بیست سال است که اشتباه کرده ایم و ای وای با این جمعیت چه کنیم آیا کشور ما با شرایطی که ، دارد پیش می رود توان پذیرش جمعیت 150 ملیونی را دارد آیا ما توان تهیه مسکن خورد و خوراک تفریحات سالم آموزش و پرورش شغل و ... را داریم آیا امروز که در کار قریب 30 ملیون جوان کشورمان وا مانده ایم می توانیم ظرف 50 سال آینده ظرفیت پذیرش 60 تا 70 ملیون جوان را داشته باشیم ؟ آیا آن موقع نمی گوئیم باید با شیب کند تری رشد جمعیت می دادیم ؟ همانطور که امروز می گوئیم باید با شیب کمتری جلوی رشد را می گرفتیم ؟ آیا این حرفها بازی های سیاسی برای درگیر کردن ذهن مردم و دور کردن تفکراتشان از وضع خراب اقتصادی و شرایط ناسالم اجتماعی نیست ؟ من می ترسم که بیست سال بعد فرزندان نو پای امروز بنشینند و بگویند ای وای بر پدران ما که بدون تفکر و تامل و کار کارشناسی تصمیمی گرفتند که چوبش را ما باید بخوریم ؟
    50 سال بعد جهان چقدر به نفت ما (اگر برایمان باقی مانده باشد)نیاز خواهد داشت ما که امروز هرچه از محل نفت درآمد داریم صرف واردات می کنیم و هیچ پس اندازی نداریم چگونه می خواهیم این کار را بکنیم
    من فکر می کنم این کار هم مانند قالب کارهائی که در مملکت ما انجام می شود با کمترین تفکر و کار کارشناسی نظریه اش مطرح شده و خداوند رحم کند بر همه ما و آیندگان ما



    سلام

    مسأله این است که توسعه نیازمند عقلی است که ما چندان از آن بهره‌مند نیستیم و در نتیجه افق نگاه‌مان در اداره کشور یک هفته آینده است!!
    در راستای فرمایش شما در بخش درباره وبلاگ خودم را معرفی می کنم علیرضا صحافزاده هستم
    سلام
    اینو هم بخون ببین نظرت چیه:
    http://www.mashreghnews.ir/fa/news/143824/%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%DA%A9%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%84-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D9%85-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%88-%D9%87%D9%85-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C%DA%A9%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%84-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D8%B4-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B6%D8%A7%D9%81%D9%87-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%BA%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B6%D8%AF-%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
  • حسین سلیمیان
  • سلام صادق جان.
    خیلی مطالبت عالی بود.


    دهقانی:

    سلام علیکم

    لطف داری داش حسن

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی