تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تنگنای تاریخی ایران امروز و ضرورت تفکر

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۵:۴۴ ق.ظ

ایران نوین

طرحی نو برای ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیستی محیطیدر آینده ایران

1- تنگنای تاریخی ایران امروز و ضرورت تفکر

گرچه از ابتدای مدرنیزاسیون ایران در 150 سال گذشته کوشش های زیادی برای حل مشکلات گسترده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، انجام شده است.

 اما چو نیک می نگریم، "ایران" را در میانه یک "تنگنای عظیم تاریخی" می بینیم.

تنگنایی میان امکانات "بالقوه" مادی و معنوی و انسانی و تاریخی بسیاری عظیم و چشم گیر از یک سو.

و وضع "بالفعل" آشفته و نابهنجار تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و محیط زیستی.

این "تنگنای تاریخی"، قضاوت پیرامون ایران را برای همگان و حتی ایرانیان مقیم این سرزمین بسیار دشوار می کند.

ایرانیان، امروز نه می توانند به سادگی آینده ای سرشار از روشنایی برای خود و پیش چشم خود نظاره کنند.

و نه می توانند یکسره ناامید شوند و تسلیم آشفتگی ها و تباهی های امروز وضع کنونی خود شوند.

این وضع، بینابین – نه این و نه آن- ایرانیان را در یک موقعیت "مرزی" قرار داده است.

این وضعیت "مرزی"، موجب شده که انسان ایرانی آمیخته ای از "خشم" و "شوق" و "بیم" و "امید" باشد.

انسان ایرانی اکنون نه می تواند "سرزمین مادری" را فراموش کند و بی توجه به آینده آن به سرزمین دیگری مهاجرت کند و نه می تواند با امنیت خاطر آینده زندگی خود به این "بوم" گره بزنند.

چالش اساسی انسان ایرانی این است که به یک درک سازگار از وضع خود و میهن خود برسد.

او درگیر این پرسش اساسی است آیا رهایی و فراتر رفتن از این وضع "مرزی"، امکان پذیر است؟!

اما مسأله این است عبور از تنگناهای تاریخی با تصمیم های شخصی یا حتی جمعی و هیاهوهای رسانه ای و انتخاباتی میسر نیست.

به همین دلیل است که علی رغم تحولات سیاسی مهم در تاریخ معاصر ایران، ایرانیان همچنان در راه آبادانی زمین خود لنگ لنگان می روند.

و در این لنگ لنگان راه رفتن، نیز هر بار که به زمین می خورند و "خشمگین"تر می شوند، و پس از برخاستن، به "زمین" و "زمانه" ناسزا می گویند و با "دشمن خارجی" یا "عوامل فاسد داخلی" را مقصر می دانند.

و با شعله ور تر شدن شعله خشم ناشی از ناکامی، هم هر بار جناح ها و طیف ها و طبقات مختلف ایرانی - مانند اعضای یک خانواده- با یکدیگر دست به یقه می شوند و با تخلیه آتش خشم خود بر یکدیگر، موجب بیشتر شدن آشوب و بسط تباهی می شوند.

و تقدیر این چنین آمده که ایرانیان گرفتار یک چرخه معیوب شوند.

ما 150 سال است که از هر طرف که رفته ایم، جز وحشت چیزی عائدمان نشده و برای همین است که 150 سال است بازی "فرافکنی" و "بیرونی سازی" را ادامه می دهیم و خود را بسان یک "قربانی"، در میانه برهوت تاریخ می بینیم.

و البته درست هم هست.

 ایران حقیقتاً سالهاست که گرفتار یک "انسداد تاریخی" است.

اما چه کنیم که خشم و خشونت ورزی و خودزنی و درگیری با دیگران، هرگز نتوانسته ما را به "گشایش تاریخی" رهنمون کند.

پس بهتر است که دست کم یک بار هم که شده به جای حمله به دیگران و یا تخریب خود، راهی برای برون رفت از این "انسداد تاریخی" پیدا کنیم.

اما برای نجات یافتن و رهایی از وضع کنونی به کجا و کدامین "حبل المتین" می توان چنگ زد؟

حقیقت این است که اقوام و جوامع در طول تاریخ  تنها با چشم دوختن به یک "کوکب هدایت" توانسته اند که راه خود را از میانه "برهوت"ها و تنگناها و انسدادها پیدا کنند و خود را نجات دهند.

این "کوکب هدایت" تنها و تنها عنصر "تفکر" است.

اگر مابه الامتیاز انسان از سایر موجودات جهان، "تفکر" است – که هست- و اگر انسان تنها موجودی است که تاریخ دارد- که حق هم همین است-، پس "تاریخ" با "تفکر" قوام پیدا می کند.

و ظهور تاریخ جدید، چیزی نیست جز آشکار شدن صورت جدیدی از "تفکر".

به همین دلیل برای تحول آینده ایران و بیرون آمدن از این تنگنای تاریخی، تنها می توان به "تفکر" امید داشت و تکیه کرد.

خشونت ها و زد و خوردها و هیاهوهای اینستاگرامی، محکوم کردن ها و شعارنویسی بر دیوار ها، کوکتل مولتوف و گلوله های ساچمه ای و  اعدام ها و کشته شدن ها، می توانند در کوتاه مدت کمی آتش خشم ما را تسکین بدهند.

اما در نهایت، این تنها "تفکر" است که می ماند و می تواند ما را نجات دهد.

اما "تفکر" و "راه" های جدید پیشاپیش موجود نیستند و آن را از دیگران هم نمی توان آموخت.

راه های تاریخ و مسیر های تفکر، ساختنی هستند.

البته می توان از تجارب دیگران، درس های بسیاری آموخت، اما اگر هر شخص، قوم و تاریخی، منحصر به فرد است – که هست- پس هر قوم و تاریخی به راه حل و مسیری منحصر به فرد و خاص خویش هم نیاز دارد .

و هر فرد، جمع و تاریخی، معمای منحصر به فردی هستند که تنها خود می توانند این "معما" را حل کنند.

و حل این "معما" هم تنها در سایه "تفکر" ممکن است.

اما "تفکر" هم با در سایه "پرسش" شکل می گیرد.

برای به خروج ایران از این انسداد تاریخی، باید به این "پرسش" اندیشید که "چرا" ایران امروز این جا ایستاده و "چگونه" می توان از این منزل، عبور کند؟!

نظرات  (۱)

عالی...

امروز بعد از هفت سال از مطالعه آخرین مطلبتان این مطلب رو از شما به زحمت پیدا کردم.

پایدار باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی