تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

گونی‌های زعفران و سانتریفیوژهای 8 - IR

يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ق.ظ

گونی‌های زعفران و سانتریفیوژهای 8 - IR

چه شد که ما ایرانیان هوس "هسته‌ای" شدن پیدا کردیم؟!

منتشر شده در نشریه "شذرات" دانشگاه صنعتی اصفهان

(دریافت فایل نشریه از اینجا)

1- راه طی شده

آیزنهاور، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، در 1335با فروش یک رآکتور کوچک تحقیقاتی به ایران موافقت می‌کند.

این رآکتور ۵ مگاواتی در سال ۱۳۴۶ آغاز به کار می‌کند.

سازمان انرژی اتمی ایران در سال ۱۳۵۳ تأسیس می‌شود.

قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر در همان سال و با شرکت آلمانی کرافتورک یونیون منعقد شد.

کار ساختمانی نیروگاه، در تابستان ۱۳۵۴ آغاز می‌شود.

در سال۱۳۵۷ با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، عملیات ساخت این نیروگاه از جانب کشورهای غربی متوقف می‌شود. در طول جنگ ایران و عراق، تاسیسات موجود چندین بار مورد حمله هوایی قرار می‌گیرد و آسیب‌هایی به تجهیزات و ساختمان‌های آن وارد می‌شود.

در ۱۳۷۳ قرارداد راه‌اندازی نیروگاه اتمی بوشهر به صورت مشارکتی میان ایران و روسیه منعقد می‌گردد.

در 1381 و در پی فعالیت‌‌های گروه تروریستی سازمان مجاهدین خلق- موسوم به منافقین- فعالیت‌های هسته‌ای ایران در نطنز افشا می‌شود.

و جمهوری اسلامی ایران (ج.ا) درگیر یکی از طولانی‌ترین پرونده‌های حقوقی و دیپلماتیک می‌گردد.

پرونده‌ای که با گذشت دوازده سال، هنوز در جریان است.

پرونده هسته‌ای ایران گرچه ابعاد مهم «سیاسی» دارد، اما دلایل شکل گیری و استمرار آن را نمی‌توان فقط با نگاه «سیاسی» فهم کرد.

 «سیاست یک قوم بر «تفکر» و نحوه تلقی خاص آنان از عالم بنا می‌شود.

و از این رو برای درک بهتر ماهیت امور سیاسی، باید «تفکر» آن قوم بررسی شود.

اما باید دانست پدیدارها اموری چند وجهی هستند.

و نمی‌توان آنها را تنها در یک جهت فهم و معنا کرد.

و برای شناختن یک پدیدار، باید هر بار آن را از یک زاویه نگریست.

و با تکرار و بازتکرار این مواجهه‌ها با پدیدار، به مرور به فهمی دقیق تر و کامل تر از پدیدار نائل شد.

فهمی که البته هیچ گاه پایان نمی پذیرد.

زیرا که فهم بشری، محدود است.

و هیچ گاه بشر نمی‌تواند بسان خداوند بر پدیدار سیطره و احاطه علمی یابد.

آنچه در ادامه خواهد آمد،‌ صرفاً‌ یکی از این دیالکتیک‌های پایان ناپذیر برای فهم ماهیت «پرونده هستهای ایران» با در نظر گرفتن وضع «تفکر» در ایران است.

 

2- هوس شکافتن اتم

چنان که روشن است انرژی هسته‌ای برای اولین بار در ایران در حکومت پهلوی مورد توجه قرار گرفت.

ساخت رآکتور تحقیقاتی تهران و مشارکت در پروژه‌هایی نظیر غنی سازی یوردیف فرانسه، بخشی از فعالیت‌های حکومت پهلوی در این زمینه بود.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فعالیت‌های هسته‌ای ایران تا مدت زیادی تعلیق و به حال نیمه تعطیل درآمد.

اما در سال‌های پس از جنگ، ج.ا توانست از طریق بازارهای غیررسمی، قطعات لازم راه اندازی چرخه هسته‌ای را تأمین و به این چرخه دست پیدا کند.

اما به راستی چه شد که ایرانیان به «انرژی هستهای» و داشتن چرخه هسته‌ای تمایل پیدا کردند؟

و چرا از میان صنایع مختلف و تکنولوژی‌های متعدد، این  فناوری به این اندازه از اهمیت به نزد ایرانیان رسید، تا جایی که معیار توسعه یافتگی و مدرنیزاسیون، تجهیز به این تکنولوژی شناخته شد؟

زمانی می‌توان به این پرسش، پاسخ داد که از «توسعه یافتگی» تصویر واضح‌تری ترسیم شود.

به راستی «توسعه یافتگی» چیست و چه معیاری دارد؟

و چرا نیوزیلند و استرالیا با دامپروری و صنایع نساجی وابسته «توسعه یافته» ‌شدند؟

 اما در مقابل پاکستان و کره شمالی که نه تنها چرخه هسته‌ای بلکه بمب اتم دارند، «توسعه نایافته» هستند؟

توسعه، مانند هر امری، ظاهری دارد و باطنی.

اما «اقوام در حسرت توسعه»، و «جا مانده از تجدد» به دلیل انحطاط تاریخی‌شان، از نگاه به باطن امور عاجزند و اسیر «قشری نگری» هستند.

به این معنا که آنان تنها به «قشر» امور توجه می‌کنند و «ظاهر» یک امر را، «علت» آن رویداد تلقی می‌کنند.

این «قشرینگری»، تنها حوزه خاصی را شامل نمی‌شود.

بلکه این نگاه در عرصه‌های مختلف بر چشمان غلبه پیدا کرده.

هنگامی که می‌خواهند در مورد دین قضاوت کنند، تنها به «قشر» آن و اموری نظیر حجاب زنان، بلندی محاسن مردان و آمار اعتکاف توجه می‌کنند.

در مواجهه با دموکراسی، می‌پندارند که با برگزاری سالانه یک انتخابات، دموکراسی را به خانه آورده‌اند.

و همین «قشری نگری» است که در مواجهه با توسعه، «قشر» و «پوسته» توسعه و تجدد را «علت»  مدرنیزاسیون تلقی می‌کند.

به این معنا که وقتی می‌بینند برخی کشورهای توسعه یافته از انرژی اتم، برق تولید می‌کنند، می‌پندارند راز توسعه یافتگی آنان ساختن سانتریفیوژ و راه‌اندازی نیروگاه آب سنگین و داشتن پلوتونیوم است.

این نگاه قشری به «توسعه»، از ابتدای تجددمأبی ما ایرانیان، بر چشم و ذهن ما سیطره داشته.

و علی رغم گذشت صد سال، گرچه شکل و صورت آن عوض شده، اما جوهره آن ثابت مانده.

در آغاز تجددمآبی ما، روشنفکران اسیر این توهم بودند که با گرفتن «ظاهر» مدرنیته و کنار نهادن «ظاهر» دین و سنت، می‌توانیم مدرن شویم.

و می‌پنداشتند با داشتن «پارلمان» و نوشتن «قانون» و راه اندازی «روزنامه»، ایران هم متجدد می‌شود.

و گاه می‌گفتند که راز پیشرفت اروپاییان و عقب ماندگی ما در این است که آنان از چپ به راست می‌نویسند و ما از راست به چپ.

در کنار روشنفکران «قشری نگر»، شاهانی همچون رضاخان نیز سر برمی‌آوردند.

فردی که تصور می‌کرد با کشف حجاب زنان و بر سر نهادن کلاه پهلوی، می‌توان فرنگی شد.

این تغییرات ظاهری، حتی با راه اندازی دانشگاه، تأسیس راه آهن و ...، نیز ایران را مدرن نکرد.

محمدرضا پهلوی هم استمرار همان توهم تاریخی ما بود.

محمدرضا اولین خریدار هواپیمای پیشرفته اف چهارده در جهان بود.

و او حتی پیش از آن که دولت آمریکا این هواپیما را وارد ناوگان نظامی خود کند، تلاش کرد ایران را به اف چهارده مسلح کند.

و برنامه اتمی ایران را پایه گذاری کرد.

و به دنبال شکافتن اتم و راه اندازی رآکتور اتمی رفت.

زیرا می‌پنداشت با این اقدامات، ایران به سمت «دروازههای تمدن جدید» خواهد رفت.

ج.ا نیز علی رغم تفاوت‌های سیاسی با رژیم‌های پیش از خود -  یعنی قاجار و پهلوی- ، در ادامه و استمرار همان راه پیشینیان خود برآمده.

و راهی که روشنفکران و حکام قشری عصر قاجار و پهلوی پی گرفتند، را تعقیب می‌کند.

زیرا می‌پندارد با اقدامات «قشری»،  ایران به توسعه می‌رسد

گویی علی رغم گذشت قریب یک صد سال از اولین امواج تجدد مآبی ما، و تغییرات سیاسی مهمی که در ایران رخ داده، سطح درک ما ایرانیان از مفهوم تجدد و توسعه یافتگی چندان عمق پیدا نکرده.

گرچه انرژی هسته‌ای، یکی از تکنولوژی های پیشرفته بود، اما راز اقبال زود هنگام ایرانیان به این تکنولوژی نه شناخت ماهیت آن و نیازهای بومی خود، که همان نگاه «قشری» به تجدد بود.

و هنوز هم ما به دلیل «قشری نگری»، اسیر این توهمیم که با داشتن سانتریفیوژ وارد عرصه توسعه یافتگی می شویم و یا با فرستادن ماهواره به فضا، مدرن می‌شویم.

«قشری نگری» حتی بر ابزارسازی ما نیز سایه افکنده است.

به همین دلیل پراید از بیست سال پیش تاکنون، بیشتر «ظاهر» و چراغ‌های جلو و عقب آن تغییر کرده.

و خبرها حاکی از آن است که پس از پنجاه سال تولید پیکان در ایران، باز هم قرار است با تغییر «ظاهر»ش،  مجدداً خط تولید این خودرو راه اندازی شود.

اما مسأله این است که «حقیقت» توسعه غیر از «قشر» توسعه است.

و همین تفاوت مهم است که موجب می شود که پاکستان با آن پیشرفت هسته‌ای، توسعه نیافته باشد.

و نیوزیلند با سرمایه گذاری بر دامپروری و صنایع ساده وابسته به آن، توسعه یافته باشد.

 

3- گونیهای زعفران و سانتریفیوژهای آی آر هشت

با این که نزدیک به پنجاه سال از آغاز اتمی شدن ایران می‌گذرد، اماً هنوز پرسش از چرایی « هستهای» شدن به شکل جدی طرح نشده.

پس باید این پرسش ساده را مطرح کرد:

انرژی هسته‌ای را برای چه می‌خواهیم؟

و چرا می‌خواهیم هسته‌ای شویم؟

می‌گویند که «انرژی هسته ای» ‌برای تولید برق کشور یک «نیاز قطعی» ‌است.

و به کشورهای توسعه یافته جهان استناد می‌کنند؛

فرانسه، ژاپن، ایالات متحده و دیگرانی که از انرژی اتم برای تولید برق استفاده می‌کنند.

اما آیا به راستی مشکل ما ایرانیان کمبود در «تولید انرژی» است؟

که اکنون به صرافت افتاده‌ایم با ساختن بیست نیروگاه اتمی، بر این مشکل غلبه کنیم؟

اما به نظر می‌رسد که اساساً مسأله انرژی در ایران، از اساس به غلط طرح شده.

و در این طرح نادرست مسأله، البته راه‌حل‌های مطرح شده هم نادرست خواهند بود.

زیرا مشکل ما ایرانیان نه در «تولید» انرژی، که در «مصرف» انرژی است.

و به همین دلیل با کل اتحادیه اروپا  و چین در «مصرف» انرژی رقابت می‌کنیم.

مشکل ما ایرانیان مصرف دیوانه‌وار و تباه کردن داشته‌های خود در عرصه‌های مختلف است.

و این روح مصرف زده که حاصل انحطاط تاریخی ماست را با هیچ تکنولوژی نمی‌توان علاج کرد.

از سوی دیگر قومی که «تفکر» نداشته باشد در «توسعه» نیز، «تقلید» می‌کند.

و درست به همین دلیل است که چون ژاپن و فرانسه و آمریکا از رآکتور اتمی برای تولید برق استفاده کرده‌اند، ما نیز می‌پنداریم استفاده از انرژی هسته‌ای برای تولید برق،‌ تنها راه ممکن برای تولید انرژی  است.

ج.ا اسیر این توهم است که «توسعه»، یک صورت واحد و ازلی و ابدی دارد که همه اقوام باید همان صورت را بی کم و کاست طی کنند.

در حالی که «توسعه یافتگی» یک صورت واحد و جهانی ندارد.

بلکه توسعه در هر تاریخ و جغرافیا و اقلیم و  فرهنگ، روش متناسب با خود را می‌طلبد.

به همین دلیل نروژ، سوئد و فنلاند و ایسلند و دیگرانی که از نظر اقتصاد و توسعه یافتگی در مراتب بالایی نیز هستند، روش‌های دیگری برای تولید انرژی برگزیده‌اند.

گاه از نیاز به «رادیو دارو» به عنوان وجه لزوم «انرژی هستهای» در کشور نام می‌برند.

در حالی که این نیاز را می‌توان با هزینه‌های کمتر از بازارهای جهان و البته بدون ایجاد هیاهوهای سیاسی تأمین کرد.

و لزومی به تأمین این داروها از طریق داخل نیست.

(خصوصاً‌ که مسؤولان خود نیز تصریح کرده‌اند تولید سوخت بیست درصد صرفه اقتصادی نداشته.)

و در بدترین حالت و حتی اگر امکان تأمین این «رادیو دارو»ها از بازارهای رسمی مهیا نشود، می‌توان از بازارهای غیررسمی که اول بار سانتریفیوژهای وارداتی را تأمین کرد برای خرید این داروها اقدام کرد.

گاه گفته می‌شود که از فناوری هسته‌ای در کشاورزی استفاده می‌شود.

و اصلاح وضعیت نابسامان کشاورزی ما منوط به در دست داشتن «فناوری هستهای» است.

اما قومی که زعفران کیلویی چند ده میلیون تومان را در گونی، صادر می‌کند بهتر است ابتدا ساده‌ترین تکنیک‌های بسته‌بندی را در کشاورزی خود جاری کند و بعد به دنبال دستیابی به «High Tech» باشد.

گویی ما عادت کرده‌ایم که پیش از حفظ کردن جدول ضرب، حساب دیفرانسیل و انتگرال بیاموزیم.

به همین دلیل کشاورزی ما اسیر ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین مشکلات است و در معرض ورشکستگی و نابودی است.

اما در همین حال ما به دنبال آن هستیم که از «فناوری هستهای» در کشاورزی استفاده کنیم.

اساساً یک معیار ساده و انضمامی برای «توسعه یافتگی» توجه به همین مطلب ساده است:

«میان دستاوردهای علمی و زندگی هرروزی چقدر ارتباط و پیوستگی وجود دارد؟»

و درست به همین دلیل است که کره شمالی با این که بمب اتم ساخته و تکنولوژی ساخت این بمب‌ها، از تکنولوژی ساخت خودروهای کیاموتورز و هیوندا کره جنوبی به مراتب پیشرفته‌تر است، ولی این کره جنوبی است که توانسته علم را به عرصه زندگی هرروزی وارد کند.

و تمامی پیشرفت‌های مدعایی از سوی ج.ا در عرصه سلول‌های بنیادی، نانوتکنولوژی و خصوصاً کار پوچ و بی‌معنای «آی اس آی  نویسی»، به این دلیل که هیچ تعیین و حضوری در زندگی هرروزی مردم ندارد، بود و نبودش یکسان است.

اما به نظر می‌رسد «انرژی هستهای»، دست کم یک فایده ناپیدا برای ما دارد.

به این معنا که یک انسان ایرانی فایده «انرژی هستهای» را در زندگی خود «نمیبیند».

اما وقتی خبر پیشرفت‌های علمی در نانو، هسته‌ای و ... را «میشنود»، دست کم قدری از اندوه و یأس او کاسته می‌شود.

و تکنولوژی هسته‌ای، حتی اگر در «تولید برق»، «کشاورزی» و «پزشکی» برای ما ثمری نداشته باشد، دست کم برای ما یک حال خوش روانی ایجاد می‌کند.

و شاید این تنها وجه لزوم این فناوری در ایران باشد.

آری، رشد نامتناسب تکنولوژی‌های پیشرفته در کشورهایی همچون کره شمالی، پاکستان و ایران، یک واکنش طبیعی به «حسرت تاریخی» نرسیدن به توسعه است.

 

4- سیاست، بر هر درد بیدرمان دواست!

در غیاب تفکر و با سیطره ظاهربینی، این «سیاست» است که به مثابه زیربنای حیات بشری و امری اصیل فرض می‌شود.

و این توهم غلبه پیدا می‌کند که می‌توان با «اقدامات سیاسی» حیات بشر را سامان داد.

این اصیل دانستن اقدام سیاسی، امروز نیز خود را در موضوع پرونده هسته‌ای نشان می‌دهد.

«اصلاح طلبان» سال‌هاست می‌گویند می‌توان با «اقدام سیاسی» و مذاکره و رابطه با ایالات متحده، مشکلات ایران را در عرصه توسعه و اقتصاد حل کنند.

البته ایالات متحده در عرصه «سیاست» هژمونی و سیطره انکارناشدنی دارد.

 و ایالات متحده، کدخدای دهکده جهانی کنونی است.

اما مسأله این است که توسعه نایافتگی ایران و انحطاط تاریخی ما، یک مسأله «سیاسی» نیست.

بلکه ما اسیر یک «انحطاط تاریخی» هستیم.

 و «انحطاط تاریخی» با «روشهای سیاسی» علاج نمی‌شود.

اما چون در جهان کنونی، اصیل ترین ساحت بشری ساحت سیاست فرض می شود، راه حل تمام مشکلات نیز در عرصه سیاسی جست و جو می شود.

تا جایی که توده ها از سیاستمداران انتظار دارند که همه مشکلات از دین گرفته تا دنیا و فرهنگ و علم و اقتصاد و‌ ورزش را حل کند.

و حتی تصور می‌کنند سیاست و سیاست مدار می‌توانند با جهان و طبیعت نیز به نزاع و تقابل برخیزد و ریزگردهایی که از بیابان‌های  آفریقا برخواسته و وارد کشور می‌شود و نیز سیل و زلزله و خشکسالی را مهار کند.

و تحیربرانگیزتر این که سیاستمدار ما نیز خود اسیر همین توهم است.

و رییس جمهوری را به خواندن این خطابه وامی‌دارد که بگوید:

«ما اجازه نمیدهیم که زاینده رود خشک شود»

گویی سیاست و سیاست مدار، قدرت خدایی دارد و می تواند بادها را به وزیدن امر کند؛

و ابرها را به حرکت وادارد و آنها را به بارش مجبور کند.

و خلاصه آنکه فکر می‌کند با سرپنجه «تدبیر» خویش، می‌تواند روح «امید» در قومی که سال‌هاست در انحطاط تاریخی است بدمد.

وگرچه از قدیم گفته‌اند «آزموده را آزمودن خطاست» اما قومی که در انحطاط تاریخی است، اساساً‌ حافظه تاریخی ندارد، تا از آزمون‌های پیشین خود درس و تجربه بیاموزد.

وگرنه این نکته ساده را می‌‌فهمید که گره کار ایرانی، با مذاکره با کدخدا گشوده نمی‌شود.

چنان که در عصر پهلوی که بهترین روابط میان ایران و ایالات متحده برقرار بود، باز هم چرخ توسعه و پیشرفت ایرانی، درست نمی چرخید.

 

5- اسلامگرایان و تذبذب میان اسلام و مدرنیته

اسلام گرایی، همواره میان اسلام و تجدد در رفت و آمد بوده.

و اسلام گرایان همواره میان التزام به پوسته دین و پذیرفتن لوازم زندگی مدرن مذبذب بوده‌اند.

و نه توانسته‌اند یکسره تسلیم تجدد شوند.

و نه توانسته‌اند حق دیانت را ادا کنند.

این تذبذب را می‌توان در مواجهه با «انرژی هستهای» به صورت خاص- و «تکنولوژی» به صورت عام‌تر- نیز درک کرد.

اسلام گرایان هیچ گاه تلاش نکرده‌اند به شکل جدی به تفکر در باب ماهیت «تکنولوژی» بپردازند.

و نگاه آنان در اغلب اوقات به «تکنولوژی» بسان نگاه پیرزنان روستایی، ساده اندیشانه و عوامانه است.

و عموم اسلام گرایان – اعم از معمم و غیرمعمم- معتقدند که تکنولوژی، یک ابزار است.

و تنها اتفاقی که در جهان رخ داده این است که  «الاغ» و «استر» و «اسب» پیشرفت کرده و به «لامبورگینی» و «پورشه» و «لکسوس» تبدیل شده.

آنان از درک تاریخی بودن تجدد و تکنولوژی عاجز هستند.

به همین دلیل طبیعی است که از فهم این مطلب مهم و در عین حال ساده نیز عاجز باشند که تکنولوژی، صرفاً‌ ابزار نیست.

بلکه تکنولوژی، حاصل تغییر بزرگ و مهمی است که در وجود بشر رخ داده.

آنان چون توان درک «حیث تاریخی بشر» و «تاریخی بودن امور بشری»‌ را ندارند، «تکنولوژی» را بسان گوساله سامری، مقدس و مستحق تسبیح و تحمید می‌دانند.

البته فاهمه ضعیف اسلام گرایان در فهم «مدرنیته» یک نتیجه دیگر نیز دارد.

و آن این که معمولاً به بحث و پرسش از ماهیت تکنولوژی، به دیده تحقیر و استهزا می‌نگرند.

و البته باید به ‌آنان نیز حق داد.

زیرا نباید انتظار داشت که آنان به ضعف فاهمه خود اعتراف کنند.

و طبیعی است که به جای «اعتراف» به ضعف فاهمه خود، موضوع بحث را به «استهزا» بگیرند.

از سوی دیگر اسلام گرایان حتی در همان مواجهه قشری و غیرمتأملانه و غیرمتفکرانه خود به «مدرنیته» - و مهمترین دستاوردش یعنی «تکنولوژی»- نیز قادر نیستند حتی به همان نگاه «قشری» خود پایبند باشند.

به همین دلیل نباید تعجب کرد که ج.ا از یک سو مدعی است که به دلیل باورهای دینی‌اش، به دنبال «بمب اتم» نیست.

اما از دیگر سو هیچ گاه این سؤال ساده در ج.ا طرح و بدان پاسخ داده نشده که نظر شریعت اسلام در باب «زبالههای اتمی» حاصل از همین استفاده «صلح آمیز» از انرژی اتمی چیست؟

و تولید زباله‌هایی که اثرات آن تا صدها سال و بر روی ده‌ها نسل از انسان‌ها، حیوانات و گیاهان باقی می‌ماند و موجب نابودی خاک و آب و هوا و محیط زیست می‌گردد، چه نسبتی با باورهای دینی دارد؟!

البته شیفتگان مدرنیته و علم مدرن که دچار «تأخر تاریخی» هستند و هنوز در حال و هوای قرن 17 و 18 و آروزهای اتوپیایی هستند، می‌پندارند که علم مدرن می‌تواند در آینده به پیشرفت‌هایی برسد که حتی دیگر رآکتورها نیز «زباله اتمی» تولید نکنند یا از اثرات مخرب «زبالههای اتمی»، کاسته شود.

غافل از این که علم مدرن، علمی بشری است و وقتی بشر خود توان محدودی دارد، علمش نیز از همین محدودیت‌ها رنج می‌برد.

به همین دلیل علم مدرن اگر توان حل مشکلات آلایندگی فناوری‌ها را داشت، تاکنون برای حل مشکل آلایندگی فرآیندهایی که در آن‌ها از سوخت فسیلی استفاده می‌شود، راه حل مؤثری کشف شده بود.

گذشته از این مطلب نباید فراموش کرد که «تکنولوژی»، واقعیتی شبکه‌ای و وسیع است که زیست جهان کنونی را سامان داده.

و نه آنکه ابزاری باشد که بشر بتواند از آن هرگونه بخواهد استفاده کند.

اما در نبود «تفکر»، مجالی برای درک این ظرایف و دقایق نمی‌ماند.

بلکه هدف، تنها «زدن مشت محکم به دهان استکبار» است.

و برای رسیدن به این هدف حتی «برخورد دوگانه» با پدیدارها نیز جایز است.

به همین دلیل اگر کاری از سوی کشورهای مستکبر و امپریالیست انجام شود، بد و مذموم است.

اما همین کار اگر در جمهوری اسلامی انجام شود، یک «فضیلت» و حتی یک «ضرورت» است.

به همین دلیل در دهه هفتاد شمسی که ج.ا چندان دلمشغول انرژی هسته‌ای نبود، بسیاری اوقات تلویزیون رسمی کشور، خبر اعتراض مردم کشورهای اروپایی به دفن «زبالههای اتمی» را منعکس می‌کرد.

اما اکنون که قرار است ما نیز انرژی هسته‌ای داشته باشیم، دیگر نه تنها خبری از آن اخبار نیست، بلکه مدام از آن با عنوان انرژی «پاک» نام می‌برند.

البته اگر معیار «پاکی» و «ناپاکی» یک فناوری، تنها همان نگاه «ظاهری»‌ باشد، چنین تعبیری چندان نابجا نیست.

و فناوری هسته‌ای در ظاهر امر، هوا را آلوده نمی‌کند.

و امواج رادیواکتیو را تاکنون هیچ چشمی ندیده.

اما در واقع امر، انرژی هسته‌ای، یکی از آلوده‌ترین فناوری‌هایی است که تاکنون کشف شده.

پس شایسته‌تر این است که حتی اگر خود را ناگزیر از استفاده از این فناوری می‌دانیم، دست کم با خود صادق باشیم.

و با استفاده از تعابیری نظیر «انرژی پاک»، خود را فریب ندهیم.

 

6- پایان عصر ایدئولوژیها و سیطره زندگی هرروزی

مذاکرات هسته‌ای جاری، نشان می‌دهد که عصر ایدئولوژی‌ها رو به پایان است.

هر چند که گویی اسلام گرایان هنوز متوجه این واقعیت ساده نشده‌اند.

و در حالی که این واقعیت خود را به آنها تحمیل کرده، هنوز اسیر «جهل مرکب» خویش مانده‌اند.

و البته باز هم باید به آنان حق داد.

زیرا آنان «ایدئولوژی» را «دین» پنداشته‌اند.

غافل از این که «ایدئولوژی اسلامی» حاصل آمیزش اسلام و مدرنیته در کشورهای مسلمان است.

و از این آمیختگی است که موجوداتی نظیر داعش و طالبان سربرمی‌آورند.

اما از آنجا که «مدرنیته» یک تمدن بشری است، و تمدن‌ها همگی طلوع و افول دارند، مدرنیته نیز دیگر در نشاط قرون پیشین نیست.

و از همین رو، عصر ایدئولوژی‌ها نیز رو به پایان است.

و فاشیسم و نازیسم و مارکسیسم مدت‌ها پیش از صحنه تاریخ کنار رفته‌اند.

و لیبرالیسم آمریکایی و اسلام گرایی ج.ا نیز در سراشیبی و افول است.

به همین دلیل است که ایالات متحده که زمانی «شیطان بزرگ» محسوب می‌شد، طرف مذاکره ج.ا است.

و وزرای خارجه «محور شرارت»- نامی که ایالات متحده به ایران می‌داد- و «شیطان بزرگ»- وصف آمریکا از زبان ج.ا- به صورت مستمر با یکدیگر گفت و گو می‌کنند.

و در برابر دوربین‌ها لبخند می‌زنند.

زیرا عصر اسلام گرایی به پایان رسیده.

«دلواپسان»- یا همان اسلام گرایان- در هفته‌های گذشته در قم، اصفهان، مشهد، تهران و شیراز تظاهرات کردند.

و دلیل این اعتراض خود را عدم رعایت «مصالح ملی» و «عزت ملی» می‌دانستند.

گویی آنها نیز این واقعیت را پذیرفته‌اند که در صورتی که «منافع ملی» حفظ شود، می‌توان با «شیطان بزرگ» هم به یک توافق «برد- برد» رسید.

البته تفکر ایدئولوژیک معتقد است که اساساً حقیقتی جز آن چه در ذهن و سخن رهبران سیاسی مطرح می‌شود، وجود ندارد.

و حقیقت در جیب و مشت رهبران سیاسی و مذهبی است.

و هر آن چه آن خسرو کند، شیرین بود.

و نه این که واقعیتی در خارج محقق باشد که بتواند معیار عمل قرار گیرد.

روزی آمریکا شیطان بزرگ است.

و روز دیگر طرف مذاکره.

به همین دلیل نباید بر ج.ا به خاطر این چرخش در سیاست خارجی خرده گرفت.

خصوصاً که ج.ا ناچار از این «نرمش قهرمانانه» بوده.

و نه این که به میل خود این راه را انتخاب کند.

زیرا تحریم‌ها در چند سال گذشته اقتصاد آشفته ایران، را بحرانی تر کرد.

و جمهوری اسلامی‌ نمی‌تواند نسبت به مصالح و زندگی مردم بی‌تفاوت باشد.

«مصلحت» آن قدر قدرت دارد که به راحتی بتواند زشتی و قبح مذاکره با شیطان بزرگ و آمریکای جنایتکار را بپوشاند.

اهمیت «مصلحت» در نظام فکری ج.ا.ا آن قدر هست که به ادعای آیت ا.. خمینی رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران، حکومت و حاکم می‌تواند بنا به «مصلحت» حتی «احکام شریعت» و «نماز»، «روزه» و «حج» را نیز به صورت موقت «تعطیل» کند.(مجموعه سخنان آیت ا.. خمینی موسوم به «صحیفه امام»، جلد 20، صص 452و 453)

و همین «مصلحت» و فشار ناشی از زندگی هرروزی است که ج.ا را ناگزیر کرده که تن به این مذاکرات دهد.

مذاکراتی که البته خالی از وجوه طنز آمیز نیست.

چرا که ایالات متحده که بمب اتم بر سر مردم ناکازاکی و هیروشیما می‌اندازد، امروز نگران به خطر افتادن امنیت جهان- و در حقیقت امنیت اسراییل- بواسط توسعه برنامه اتمی ایران است.

گویی ما در عصر «فحشای کلمات» به سر می‌بریم.

زیرا در جهان کنونی مدام از «آزادی»‌سخن گفته می شود.

اما منظور به «بردگی گرفتن» انسان‌هاست.

از «صلح» و نگرانی برای آن سخن می‌گویند.

اما همواره «جنگ»، گزینه روی میز آنهاست.

 

7-  «اراده معطوف به قدرت» ایرانی

سهم اقوامی که در انحطاط تاریخی هستند از مدرنیته، نه عقل غربی و نه دستیابی به تکنولوژی، که مصرف بی رویه آن است.

این اقوام به دلیل همان انحطاط تاریخی، به مشکلات «راه دشوار تجدد» توجه نداشتند.

و می‌پنداشتند با اقدامات ظاهری، می‌توان وارد تاریخ مدرنیته شد.

این باور منحط در نهایت خود را به «غلبه سیاست» رساند.

اما مشکل این است که اکنون در میان ما ایرانیان این  «غلبه سیاست»  نیز به شکلی سخیف‌تر و منحط‌تر مبدل شده.

اکنون اصولگرا و اصلاح‌طلب، حتی دلبسته رسیدن به «توسعه» و «آبادانی ایران» نیستند.

و هدف از اقدامات سیاسی آنها، در بسیاری از اوقات فراهم کردن شرایط توسعه نیست.

بلکه آنها «قدرت» را برای خود «قدرت» و قدرت «خود» می‌خواهند.

و اگر تلاشی برای آبادانی و توسعه ایران انجام می‌دهند نیز خالی از این انگیزه نیست که با این کار «قدرت» خود و «مشروعیت» خود را تضمین کنند.

به همین دلیل  عجیب نیست که هر یک از این دو جناح کشور – اصولگرا و  اصلاح طلب- از شکست‌ دیگری خوشحال می شوند.

در حالی که اثرات شکست جناحی که قدرت رسمی را به دست دارد، تمام مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

اما چون در میان ما هویت جمعی، چندان تحقق ندارد و هویت فردی و گروهی غلبه دارد، هر کس در پی شکست طرف مقابل است.

تا از این نمد برای خود کلاهی دست و پا کند.

و چون هیچ گروهی توان رساندن ایران به توسعه را ندارد، هر یک در کمین «شکست» دیگری است.

و از شکست دیگری، احساس «موفقیت» می‌کند.

با درک این مطلب مهم، می‌توان بسیاری از رفتارهای دو جریان سیاسی کشور را تحلیل کرد.

در لوزان، یک شکست مهم برای همه ما و ج.ا رخ داد.

اصولگرایان یک مستند در نقد این مذاکرات می سازند.

و در جشن دو سالگی طنز ویدئویی «دکتر سلام» به سازندگان این مستند جایزه می دهند.

و از آن ها تشکر می کنند.

و سوت و کف می زنند.

در مقابل، دولت کنونی نیز دولت پیشین را به سخره و استهزا می‌گیرد.

و کار آنها را «خواندن انشا» می‌نامد.

واقعیت این است که مذاکرات کنونی مانند مذاکرات پیشین، همگی به شکست منجر شد‌ه.

زیرا تاکنون پرونده ایران در آژانس و شورای امنیت تاکنون به حالت عادی برنگشته.

و تحریم‌ها نیز- دست کم تا لحظه نگارش این یادداشت- لغو نشده‌اند.

اما این شکست، به جای آن که موجب ناراحتی جناح‌ها شود، ‌دست مایه شادی و خنده جناح مقابل می‌گردد.

نقل است که شرلوک هلمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی.

شب، چادری زدند و زیر آن خوابیدند.

نیمه‌های شب هلمز بیدار شد و به آسمان نگریست.

بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: «نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟!»

واتسون گفت: «میلیون ها ستاره».

هلمز گفت:«چه نتیجه ای می گیری؟»

واتسون گفت: «از لحاظ معنوی نتیجه می‌گیرم خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.

از جنبه ستاره‌شناسی نتیجه می‌گیرم زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد.

از نظر فیزیکی نتیجه می‌گیرم مریخ نزدیک به قطب است، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد.»

هلمز فکری کرد و گفت: «واتسون! تو چقدر احمقی! نتیجه اول و مهمی که باید می‌گرفتی این است که چادر ما را دزدیده‌اند.»

تحلیل‌ جناح‌ها از رفتار جناح مقابل در موضوع هسته‌ای، بی‌شباهت به تحلیل‌های واتسون نیست.

زیرا عموماً‌ از نتیجه اصلی غافل شده و به فروعات توجه کرده‌اند.

 

8- «روحانی مچکریم!» و «سیاست، افیون تودههاست»

اذهان ساده اندیش تصور می‌کنند با یک اتفاق سیاسی، نظیر پیروزی کاندیدای محبوب‌شان در انتخابات، یک شبه تمام مشکلات حل می شوند.

و همین ساده اندیشی بود که سمفونی کودکانه «روحانی مچکریم» را تا مدتی مدید پس از انتخابات کوک می‌کرد.

این باور موهوم که مرد «تدبیر» و «امید» می‌تواند یکباره همه مشکلات ایران را حل کند، تا جایی در اذهان رخنه کرده بود که حتی اگر کسی خواب خوشی می‌دید، آن را از اثرات حضور حسن روحانی در مسند ریاست جمهوری می دانست.

البته باید هم به آنان حق داد.

زیرا در جهان کنونی، حقیقتاً‌ زندگی بی معنا شده.

و گویی در این جهان بی معنا و پر از درد و رنج، «مخدر» یک «ضرورت» است.

و از آن جا که مصرف مواد مخدر برای سلامتی مضر است، «سیاست» به مثابه یک «مخدر» کم هزینه و بی ضرر به مقدار فراوان مورد استفاده قرار می گیرد.

و مدام تلاش می‌شود که با «حوادث سیاسی»  اذهان را تخدیر و آرام کنیم.

تا جایی که پیروزی روحانی، «آمدن بهار و پایان زمستان»،‌ امید به پیروزی جلیلی، امید به «تأسیس تمدن نوین اسلامی» و ظهور احمدی نژاد «معجزه هزاره سوم»، تلقی می شود.

اما افسوس که جهان «واقعیتها» بر خلاف عالم «خیال» همواره خشن بوده.

و «واقعیت» همواره با سیلی نابهنگام خود، ما را از خواب خرگوشی و نئشگی ناشی از سیاست و انتخابات بیرون می آورد.

و به ناگاه، بنزین گران می شود.

نان، گران می شود.

میوه، بسیار گران می شود.

برق، گران می شود.

گاز گران می شود.

اجاره بها گران می شود.

اما تحریم ها هم هنوز برداشته نمی‌شود.

«روحانی مچکریم» گویان، در این مقطع چند واکنش از خود ممکن است نشان دهند:

الف- وهن سیاست مداران و تماشای فوتبال

از  آن جا که جامعه ایرانی در یک انحطاط تاریخی بسیار عظیم است، اخلاق نیز در این جامعه روزگار مرگ و انحطاط خویش را می‌گذراند.

به همین دلیل هتاکی و وهن افراد و خندیدن به این هتاکی‌ها، در میان ما امری عادی شده.

و هجمه وسیع و هتاکی عظیمی که سال‌‌های گذشته در در فضای مجازی به مهاجم تیم ملی آرژانتین لیونل مسی، صورت گرفت حاکی از یک حقیقت بسیار تلخ است.

این حقیقت که ما ایرانیان علی رغم سابقه تمدنی بسیار عظیم از یک سو و تجربه معنویت اسلام، اکنون در روزگار مرگ ارزش‌های اخلاقی و فروپاشی اخلاق و نیهیلیسم زیست می‌کنیم.

و این فروپاشی اخلاق، که حکایت از «مرگ خدا» در قلب انسان ایرانی نیز هست که هر از چند گاه، همچون آتش زیر خاکستر زبانه می‌کشد.

و اخیراً نیز با تعرض نافرجام به دو نوجوان عمره گذار در فرودگاه جده، با سیل عظیم پیام‌ها و جوک و اس ام اس‌ها در شبکه‌های اجتماعی خود را نشان داد.

گویی دیگر انسان ایرانی چندان «قدسی» بودن«امور قدسی» را احساس نمی‌کند و به همین دلیل به راحتی آنها را دست مایه مستهجن ترین جوک‌ها می‌کند، بی آنکه از این کار خویش شرمگین شود و یا حتی خاطرش مکدر شود.

بعد از ناکامی‌های متعدد دولت اخیر در تلاش برای لغو تحریم‌ها و گرانی‌های مکرر ناشی از آشفتگی اقتصادی، در شبکه‌های اجتماعی حجم وسیعی پیام‌های موهن خطاب به روحانی رد و بدل شد.

اذهان ساده اندیش، به جای آن که یک بار با خود بیاندیشند که آن «حقوقدان» -که از قضا بسیار با لحنی شبیه به «سرهنگها» سخن می‌گوید- امکان حل همه مشکلات را ندارد، مدام خود را فریب دادند و مدام گفتند «روحانی مچکریم».

و اکنون که واقعیت‌ها، اوهام را کنار زده به جای آن که بر خود و ساده اندیشی خود نهیب زنند، به هتک و وهن منادی مرد «تدبیر و امید» می پردازند.

اما ما عادت داریم همواره حکومت و سیاستمداران خویش را ملامت کنیم.

غافل از این که سیاستمدار، فرزند همین قوم است.

اذهان ساده اندیش و سیاست اندیش، به جای آن که دریابند تصور خام و ابتدایی آن از سیاست و سیاست مدار از اساس نابجا بوده، این بار به کلی سیاست را رها کرده و تلاش می‌کنند غرق در زندگی هرروزی شوند.

به این معنا که به مرور از «سیاست» و «سیاست مدار» ناامید می‌شوند، و به جای آن که در صدد فراتر رفتن از ساحت سیاست برآیند و در پی کشف افقی فراتر از ساحت «سیاست» برآیند، به «غفلت» بیشتر تمایل پیدا می‌کنند.

در وضعی که «تدبیر و امید» کارگر نشود، ضروری است که شبکه نسیم و رامبد جوان، مردم را با خنده‌های خود به فراموشی جهان واقعیات فرابخوانند.

و لیگ قهرمانان و جام حذفی لیگ‌های اروپایی و بازی «بارسلونا و یوونتوس» و لیگ جهانی والیبال، آخرین پناه گاه بشر بی معنا و رو به انحطاط است.

ب- زنده باد انتخابات

افرادی که رفتارهای پیشین را از خود بروز می‌دهند، دست کم این واقعیت را درک کرده‌اند که راه حل‌های«سیاسی» در علاج مشکلات شکست خورده.

و نتوانسته امید آنها را محقق کند.

و دست کم از این جهت قابل تحسین هستند.

اما دسته دیگری – که تعدادشان نیز کم نیست- وجود دارند که علی رغم آنکه بیش از سی سال است در مقاطع مختلف ناکارآمدی نسخه‌های سیاسی را دیده‌اند، هنوز از درک این شکست‌ها ناتوان‌اند.

به همین دلیل تصور می‌کنند اگر فی المثل در انتخابات مجلس پیش رو نیز بتوانند جریان هماهنگ با دولت را بر سر کار بیاورند، مشکلات کشور حل می‌شود.

این گروه البته همواره «هویت» دارند.

زیرا در کشور ما هر ساله یک انتخابات برگزار می‌شود.

به همین دلیل اینان نیز در هر سال، ذهن و وجود خود را به یک انتخابات می‌سپرند.

و شش ماه پیش از انتخابات‌های مختلف برای پیروزی حزب و جریان متبوع خود در انتخابات تلاش می‌کنند.

و شش ماه پس از انتخابات را به شادی بعد از گل و تحلیل بازی انتخابات شکست و پیروزی‌های آن می‌پردازند.

«سیاست» و «انتخابات» برای اینان دیگر حتی یک «ابزار» نیست.

بلکه اینان «معنای زندگی» را از «سیاست» و «انتخابات» می‌گیرند.

و این خطر همواره وجود دارد که با کاهش تعداد «انتخابات» در ایران، آمار «خودکشی» افزایش پیدا کند.

زیرا این افراد دچار فقدان «معنا» و «احساس پوچی» در زندگی خواهند شد.

 

9- توده ها، دستههای ملخ و قهرمانی نافرجام تراکتورسازی در لیگ برتر

بازی تراکتورسازی با نفت تهران، به تساوی منجر می‌شود.

هواداران تراکتور که می‌پندارند تیم محبوب‌شان قهرمان شده، به درون زمین بازی می‌آیند و به شادمانی و پایکوبی می‌پردازند.

اما با گذشت اندک زمانی معلوم می‌شود این تراکتورسازی نبوده که قهرمان لیگ شده.

بلکه سپاهان فاتح لیگ شده.

مذاکرات هسته ای ژنو و لوزان نیز بی شباهت با این موضوع نبود.

دولت هر بار بلافاصله این مذاکرات را به مثابه یک پیروزی به توده‌ها معرفی کرد.

و صدا و سیما نیز با دامن زدن به این توهم بزرگ، مدام این پیروزی را به ملت تبریک می‌گفت.

و خطبای نماز جمعه و سرداران و  وکلا و وزرا این پیروزی را شادباش می گفتند.

و مردم ساده اندیش و سهل انگار نیز به خیابان‌ها می‌‌ریزند و جشن و شادی می‌کنند.

(بازیکن تراکتورسازی نیز پیراهن از تن به در آورده و با چرخاندش به شادمانی می پرداخت)

اما پس از گذشت اندک زمانی مشخص شد که واقعیت چیز دیگری است.

تحریم ها «لغو» نشده‌اند.

بلکه تنها قرار است «تعلیق» شوند.

آن هم صرفاً تحریم‌های ثانویه.

و نه همه تحریم‌ها.

و تنها تحریم‌های مرتبط با موضوع هسته‌ای.

و ... .

شیر بی یال دم و اشکمی که خداوند نیز تاکنون نیافریده،

اما امید است که در مذاکرات هسته‌ای ایران و پنج و به علاوه یک، آفریده شود.

در این میان واکنش توده‌ها، قابل تأمل است.

گویی بشر امروز هرقدر که بیشتر اخبار می‌شنود و بیشتر می‌داند،‌ سطحی‌تر می شود و بیشتر فریب می خورد.

تا جایی که بسان دسته های ملخ به راحتی با گردش جریان هوا به این سو و آن سو می‌رود.

و البته جز این انتظاری نباید داشت.

چرا که در غیاب تفکر، این «لحن گویندگان خبر» است که موضع گیری آدمی را در برابر پدیدارها تعیین می‌کند.

این انسان، اگر «حیاتی» با لحن حماسی از توافق لوزان سخن بگوید، به این توهم مبتلا می شود که توافق لوزان بزرگترین پیروزی از هبوط آدم تا کنون است.

و اگر «بیست وسی» با لحن تراژیک از ژنو سخن بگوید، این احساس در قلبش به وجود می‌آید که یک بار دیگر سهراب قربانی تزویر شده.

آیا قومی که به این انحطاط مبتلا شده، را می‌توان با «ارادههای بشری» نجات داد؟

به نظر می‌‌رسد که این گونه نیست.

و آنان که امیدهای بسیار داشتند، در نهایت ناگزیر شدند «جام زهر» را سرکشند.

 در چنین وضعی، بدیهی است که دیگر از «نوشتن» و «سخن گفتن» نیز کاری ساخته نیست.

گویی، «تنها خدایی است که میتواند ما را نجات دهد».

نظرات  (۲۵)

با سلام و تشکر بابت مقاله 
دوست بزرگوار براى ذکر این همه مطلب متنوع و اشاره هاى تاریخى حداقل یک منبع ذکر مى کردى تا ما بتوانیم به صحت مقدمه شما یقین پیدا کنیم و بعد از آن نتیجه را تصدیق کنیم.
در ضمن به نظر مى آید شما به گونه اى روشنفکرانه به مردمان تاخته اید و آنان را چونان گوسفند فرض کرده اید. این گونه ادبیات انتقاد دیگر دورانش گذشته است.
موفق باشید 
پاسخ:
دهقانی:

سلام بر شما

اولاً امکان تحقیق برای شما در باب صحت مقدمات وجود دارد.

و خصوصاً که قرار نیست چشم بسته به سخنان هیچ کس اعتماد کرد.

ثانیاً در زمانه کنونی، خواص عوامانه فکر می‌کند.

چه رسد به عوام.

زمانه کنونی زمانه جدیدی است و خصوصیات خود را دارد.


منتظر مطالب بیشتری برای خواندن هستیم.موفق باشید
در جواب به دوست منتقد عزیز
اگر اندکی مطالعه در زمینه موضوعات مطروحه داشته باشید واژگان و عبارات کلیدی که بعضا هایلایت شده اند توجه شما را به خیل زیادی از کتب و مطالب در این زمینه راهنمایی میکند به طوری که متن خوانده شده مطالب و تفکرات زیادی برای شما یادآوری و طرح میکند.
محض خاطر شما

اراده معطوف به قدرت - نیچه

ما و راه دشوار تجدد - انحطاط تاریخی - حافظه تاریخی -داوری ارکانی
موفق باشید منتظر میمانیم.
پاسخ:
دهقانی:

با سپاس از شما دوست عزیز

و حضور و نظری که نگاشتید

شما هم موفق باشید
با سلام
احتمالا سخنان شما برای آنها که مبانی شما را پذیرفته اند در حکم یک سخنرانی پرشور بود که بسیاری از حرف های دل ایشان را به یک باره بیان کرد. اما برای مخاطبان عام(خوانندگان شذرات) قضاوت راجع به متنی که کمتر از استدلال بهره برده کار دشواری است. 
اما سوالی از شما دارم و آن اینکه - به فرض قبول حرفای شما- شما راه حل را در چه میبینید؟ توضیح اینکه شما تقریبا تمامی فعالیت های این قوم را تخطئه کرده و بی فایده دانستید. حتی در انتها نوشتید که از گفتن و نوشتن نیز کاری ساخته نیست. ممکن است بفرمایید آن "کار" مد نظر شما چیست؟ و چگونه می توان بدان دست یافت؟ آیا راه حل تنها شاید این باشد که خدایی ما را نجات خواهد داد؟ نجات از چه؟ و به چه وسیله ای؟
پاسخ:
دهقانی:

با سلام

اساساً مبتنی بر نظرگاه این جانب پرسش از راه"کار" عملی و برون رفت از وضع کنونی، پرسشی بی معناست.

و طبیعتاً نباید انتظار داشت که نگارنده مبتنی بر مبنای دوستان به پرسش‌های مطروحه آنان پاسخ دهد.

چرا که بایستی ابتدا عیار "پرسش" را محک زد.

و این کار مستلزم پرسش از مبانی است.


سلام برادر دهقانی عزیز
به نظرم این مقاله بهترین مقاله ای بود که تا کنون از شما خوندم و بسیار عالی و موشکافانه به موضوعات مختلف نگریسته اید. دست مریزاد داشت.

اما در مورد قضیه ی هسته ای و نوع نگاه شما به آن موافق نیستم. چون مسئله ی هسته ای رو مسئله مرگ و زندگی جمهوری اسلامی می دانم. جمهوری اسلامی نه از روی عدم تفکر و قشری گری به بحث هسته ای رو آورد بلکه به جهت بقا و مسئله ی حفظ نظام از اوجب واجبات است به دستیابی به این فناوری همت گماشت. البته بنده با نتیجه ای که شما از رائه ی این بحث گرفتید کاملا موافقم (اینکه انرژی هسته ای باعث توسعه یافتگی ما نمی شود)

باری بسیار لذت بردم.
پاسخ:
دهقانی:

سلام برادر و سپاس از حضور و اظهار لطفی که داشتید

موفق باشید
شما فرمودید:
"در چنین وضعی، بدیهی است که دیگر از «نوشتن» و «سخن گفتن» نیز کاری ساخته نیست"
سوال بنده این بود که 1-منظور شما چه کاری است؟
و 2-در نظر گاه شما پرسش از "راه کار" بی معناست پس چرا دست به نوشتن می زنید و در نشریات مقاله چاپ می کنید؟
و 3 حال که شما اکثر اعمال جامعه فعلی را تخطئه کردید ممکن است بفرمایید که اصولا جامعه مطلوب مورد نظر شما چه مختصاتی دارد؟
با سلام روح ناامیدی و یاس در مطلب شما موج می زند
اما واقعیت شیرین تر از این حرف هاست 
علی رقم تلاش شیطان های انس  وجن 
حهان رو به صلاح و وعده الهی پیش می رود و این خرابی های مد نظر شما 
فرو پاشی هیمنه پوچالی دنیا مداران است

پاسخ:
دهانی:

سلام بر شما
  • نجوای ذهنی
  • باسلام

    فی الحال اگر تعابیری نظیر انحطاط تاریخی،بحران ایدئولوژی،انگاره های شخصی،پایان اسلام گرایی،قشری نگری و ... را از عزیزان پیرو خط فکری مقاله مزبور بگیریم و سپهر اندیشه ای دوستان را اندکی به دلیل ضیق استعمال موارد فوق الذکر( که صد البته در جایگاه خودشان و با کاربری درخورشان می توانیم حق شان را ادا کنیم) در تنگنا قرار دهیم ،می توان به جرئت اذعان کرد که هیچ ندارند ندارند و ندارند و به عقیده حقیر ،نیست انگاری مدرن مولود بافته هایی است که از بدقلمیِ نگارندگانِ مایوسِ واداده یِ گمشده در تاریخ صادر می شود ...
    آینده از آن ماستـــــ!
    پاسخ:
    دهقانی:

    سلام
    جنگ صلح است
    آزادی بردگی است
    خدا مرده است
    اگر خدا بمیرد همه چیز ممکن میشود
    فقط خداست که می تواند ما را نجات دهد

    جناب دهقانی! پاسخ ندادن شما به پرسشی که مطرح کردم قطعا ناشی از بی ملاحظگی نیست. ضمنا فکر نمی کنم پرسشی که مطرح کردم به متن بی ارتباط بوده. بنابراین احتمال می دهم که -حداقل فعلا- پاسخی برای این پرسش و تناقضی که در نوشته شما مشاهده می شود ندارید اگر غیر از این است لطفا آگاهمان کنید.

    ببخشید اقای دهقانی

    سوالی بود برای بنده که به مبحث زیاد ربط ندارد

    جهاد چه زمانی واجب می شود؟

    اکنون که داعش اکثریت سوریه و قسمت عای اصلی عراق را گرفته

    و با کشتارگاه راه انداختن تلویزیونیش

    به اسم اسلام و...مسلمانان را ذبح می کند و آبروی اسلام را در جهان نابود می کند

    و جهاد را قتل عام بی رحمانه برای قدرت خود نمایش می دهد

    و آل سعود نیز با داعش بع مسابقه پرداخته

     

    چرا هیچ مرجع تقلیدی حکم جهاد نمی دهد

    تا شاهد باشیم چون جنگ 8 ساله ما

    کار اسرائیل و ایادیش با اتحاد و ایمان مسلمین به جایی نمی رسد.

     

    اگر همین وضع در 1 کشور ازوپایی رخ می داد

    اتحادیه اروپای سکولار چه پاسخی می داد؟آیا مثل ما نیست انگاران نماز شب خوان و منتظر امام منتقم برخورد می کرد؟

    پاسخ:
    دهقانی:

    تشریح وضعیت کنونی و بحرانی عمیقی که کشورهای مسلمان درگیر آن هستند و نیز مواجهه دیگر اقوام مسلمان با این پدیده ها نظیر برخورد جمهوری اسلامی با حوادث پیش آمده، مستلزم تفکر فراوان و نشان دادن ابعاد مختلف و لایه‌های متعدد است.

    این جانب نیز از مدت‌ها پیشتر به این موضوع می‌اندیشیدم و به این نتیجه رسیدم که ارائه یک شرح مقبول از وضع کنونی دست کم به نگارش متنی در حدود 50 صفحه و بیان مقدمات مهمی خواهد انجامید.

    امری که متأسفانه به دلیل درگیری‌های زندگی هر روزی از یک سو و پروژه بررسی ماهیت نظریه ولایت فقیه و انقلاب اسلامی از انجامش بازماندم.

    به همین دلیل مایلم تنها به پرسش شما بیاندیشم بی آنکه در صدد پاسخ بدان باشم.

    زیرا پرسش‌های دقیق موجب تفکر و از آنجا موجپ پاسخ‌های عمیق خواهد شد.

    موفق باشید

    سلام علیکم
    اولا باید به شما تحسین بگم که این قدر وقت می گذارید؟!
    ثانیا چند انتقاد: 1.شما هم مثل همان روشنفکران قشری گرا، همه را نفهم حساب کردید و خودتان را عقل کل! من می فهمم و بقیه نمی فهمند! چقدر این ادبیات زشت و متکبرانه است. 2.تحلیل همه چیز بر مبنای ایدئولوژی و در نهایت تخریب ایدئولوژی! 3.به هم بافتن رطب و یابس برای رسیدن به نتیجه، همچون سروش که به جای استفاده از دلیل،با توسل به شعر، دین را نقد می کند و 4.یک کاسه کردن همه اسلام گرایان برای نقد همه آنها به خاطر ایده اشتباه یک گروه از آنها(البته اشتباه در نظر شما)! که این خود یکی از مغالطات متن جنابعالی است! 5. و در آخر، یآس و ناامیدی که وجه مشترک روشنفکران قشری است.
    دقیقا مولفه های ادبیات روشنفکرانه را به کار بسته اید در حالی که خود منتقد آن هستید!! 
    پاسخ:
    دهقانی:

    سلام علیکم

    ببخشید دوباره در خصوص سوال انحرافیم مزاحم شدم

    بنده نقدهایتان را در خصوص ولایت وقیح قبول دارم و چون مستند و منطقیست و برای نجات انسان های اگوشت و پوست دار ایران بسی لازم

    اما سوالم این است که

    آیا در وضعی که امنیت جانی ملیارد مردم خاورمیانه و مینمار و آفریقا  با گروه های داعش و طالبان و بوکوحرام و النصره و عربستان در خطره

    و هر روز به طور متسوط 100 نفر آدم خونی مالی شده و کشته می شوند

    آیا مثلا بررسی نظریه ای دیکتاتوری زا و البته فسادزا و هزار جرم و ویرانی ساز مهم تر است

    یا بررسی همان پرسشی که می گویید حداقل 50 صفحه بررسی مقدماتی می خواهد؟

     

    فرض کنید نظریه ای 70 ملیون را اسیر کرده و به فحشا و بی دینی و فقر و فلاکت کشانده و مرتب نخبگان و منتقدان را با برچسب بر سرشان می زند

    اعم از فتنه گر و منافق و آمریکایی و غرب زده و...

    و حسابشان را راست و ریست می کند

    البته سعی می کند مرتب دعاوی حقوق بشری و فساد اقتصادی و.....علیه خود را  سرپوش گذارد و مخفی

     

    خوب اما در همان وضع گروه ها و نظریاتی به کشتار مردم و فیلم  هالیوودی سازی اش با پخش قرآن و...مشغولند

    و با مسلسل به خیابان می روند و بدون هدف فقط می کشند

    چرا که مسلمانند یا عراقی یمنی یا سوری

     

    و هیچ مرجع مسلمانی ککش نمی گزد

    و فریاد وااسلاما سر نمی دهد

    و فتواهایی که برای روشنفکرانی نظیر سروش و ...صادر کردند

    برای جهاد با این ملعون های آدم کش که علنی می کشند و خودشان هم فیلمش را می سازند

    صادر نمی کند

    تا لااقل حفظ آبرو شود

    و جهان بداند مسلمانان اینقدر نه وحشیند چون داعش و عربستان و نه اینقدر مثل ما بی غیرت و دنیا زده.

     

     

    کدام از این 2 به نظرتان اولویت برای تفکر دارد و باید زودتر حل بشود؟

     

    پاسخ:
    دهقانی:

    با برداشتی که اینجانب از نظریه ولایت فقیه و نیز ماهیت گروه‌های تکفیری دارم، این دو موضوع در مقابل یکدیگرر نیستند که یکی بر دیگر تقدم و اهمیت داشته باشد.

    بلکه این دو موضوع- و ده ها موضوع دیگر- به شکل شبکه‌ای با یکدیگر و در یکدیگر در هم تنیده شده‌اند.

    به نحوی که با نقد و بررسی نظریه ولایت فقیه، فهم ماهیت گروه‌های اسلام گرای سنی ممکن می‌شود.

    و با پرسش از ماهیت این گروه‌ها و بحث در باب آنها، فهم ماهیت نظریه ولایت فقیه.

    البته از آن جا که ما بشر هستیم و وسع و توان و محدودیت‌های بشری داریم، طبیعتاً تنها امکان نشان دادن و وضوح بخشیدن بخشی از این شبکه در هم تنیده مسائل- ایدئولوژی، تئولوژی، مدرنیته مآبی، تروریسم مقدس و ده‌ها مسأله دیگر- را خواهیم داشت.


  • فارغ‌التحصیل صنعتی
  • سلام
    صرفا نظر بنده:
    این پستو نسبت به نوشته‌های قبلیتون بیشتر میپسندم، کمتر از عبارات قلمبه استفاده کرده بودید.
    با اکثر صحبتهاتون (در این پست) موافقم، من قبلا به این نتیجه رسیده بودم و شما خیلی خوب اونو جمع‌بندی کردید.
    و اما سوال:
    واقعیتش خوندن وبلاگ شما و صرف صحبت درباره مثال مثل تماشای بیست و سی و ... همگی نوعی "مخدر" برای من شده، بنظر شما زمان اون نرسیده که به جای صحبت درباره وضع موجود، درباره کارهایی که میتونیم بکنیم صحبت بشه؟
    خیلی ممنون
    پاسخ:
    سلام

    به نظر می‌رسد فعلا باید به نقد و بررسی عملکرد پیشین خود بپردازیم.

    تا دریابیم چه "نباید" بکنیم.

    چه باید کرد ها خود را از خلال چه نباید کرد‌ها نشان خواهند داد.
    دمت گرم زدی تو خال، من حال کردم دیدم اینقدر توپ پوکوندی این انرژی هسته ای به مصرف رو.
    با سلام و تشکر از مقالتون.
    1.همانطور که فرمودید پدیده ها وجوه و ابعاد گوناگونی دارند که می توان از منظر هر یک به انها پرداخت که البت هر کدام مبنای مخصوص به خود را نیز خواهند داشت.لذا چه بسا تمامی این پدیده هایی که شما به آن اشاره کردید با توجه به مبانی اسلام گرایان بدرستی توجیه گردند.
    2.اگر از ابتدای نهضت آیةا..خمینی تا وقوع انقلاب به تک تک حوادث رخ داده برای نهضت نگاه کنیم، می بینیم که همه و اگر نگوییم همه بیشتر حوادث بر علیه نهضت اتفاق افتاده، لکن در پایان به پیروزی نهضت می زسیم، چرا؟
    از وقوع انقلاب تا به امروز نیز به همین منوال؛ترورها، جنگ ها(سخت و نرم) و... همه و همه بر علیه این نظام رخ داده اما در پایان امر دیگری رقم خورده و محتمل رقم خواهد خورد، چرا؟
    گویی همان خدایی که بایستی بیاید و نجات دهد، نجات داده است، می دهد و خواهد داد!
    موفق باشید.
    پاسخ:
    دهقانی:

    سلام

    البته خدایی خواهد آمد و ما را نجات خواهد داد.

    اما خدایی غیر از آن خدایی که داعش بدان دعوت می‌کند.

    و ایالات متحده بر روی اسکناسش می نویسد وی تراست این گاد

    و نیز غیر از خدای جمهوری اسلامی.

    و نیز خوب بود می فرمودید که معیار پیروزی چیست تا بتوانیم بهتر در باب موفقیت و پیروزی ج.ا.ا ایران قضاوت کنیم.

    هر چند که اساساً پیروزی و شکست را معیار حقانیت یک جریان فکری و سیاسی گرفتن، خود یک تلقی ای است که باید به شکل جدی مورد بررسی قرار گیرد.

    موسی هنوز زنده بود که قومش گوساله پرست شدند.

    و عیسی از سوی یکی از حواریینش مورد خیانت واقع شد.

    و محمد مصطفی جان به جان آفرین تسلیم کرد که ارتد الناس الی الثلاث

    اگر موفقیت، رسیدن به نتیجه باشد، عموم پیامبران و انسان‌های قدسی شکست خورده اند.

    و از این رو، پیروزی جمهوری اسلامی- که البته خود محل نزاع است- به معنای حق بودن این نظام نیست.

    مضافاً‌ که شوروی نیز هفتاد سال  دوام آورد.

    اما بعد از هفتاد سال از هم فروپاشید.

    مگر اینکه تصور کنیم که چون این نظام دینی است، دوام خواهد آورد که در پست‌های مربوط به نقد نظریه ولایت فقیه، به شکل مبسوط وجوه غیردینی اندیشه‌ها و مبانی نظری ج.ا.ا مورد بحث و بررسی قرار گرفته.

    با سپاس
    فقط یه آدم ایدئولوژی زده می تونه مثل شما غرب شناسی رو هم به صورت ایدئولوژی دربیاره. من که تشویشی حاصل از تفکر در متنهای شما نمی بینم. شما غربشناسی و مشهورات فردیدی رو به شکل یک چارچوب نظری سوبژکتیو در آوردید که با هر پدیده ای مواجه می شید بدون تفکر اونها رو به شکل همون چارچوب قالب می زنید. شما همه چیز رو می دونید! کدوم تشویش؟!
    این سوال براتون پیش نیومده
    که چرا روی صنعت هسته ای ما دست گذاشتن و میخان اونو از ما بگیرن
    1- ما تروریستیم یا نه اونا تا به حال دو بار از این سلاح استفاده کردیم
    2- ما داریم پیشرفت می کنیم در این زمینه و اونا نمی خوان ما پیشرفت کنیم
    3-شما یه مشت جفنگیات رو به خورد مردم می دین
    4-فکر میکنین به اصلاح منور الفکر هستین
    5-میخاین پناهنده بشین
    6-...نمی تونستم بنویسم
    میخواستم بگم که اگر ما بخواهیم این همه نفوز ایران در کشورهای آنریکای لاتین و آمریکا را نادیده گرفته (چیزی که خود آمریکا به آن اذعان میکند ) و حرف دانشجویان کشور های مختلف مبنی بر نفوذ ایران را هم ایضا پس چرا این آمریکا از این استفاده به قول شما به درد نخور به دلایل خودتان که بنده هم قبول دارم جلوگیری میکند و همه را میترساند آیا چیزی جز ترس از نفوذ است نه این بگوییم که خود ما تافته ی جدا بافته ایم نه ، ولی آیا میشود این الگوسازی مقابله با استکبار را کنار گذاشت و دفاع حذب الله و مقاومت غزه را چیزی جز الگو گیری از ایران دانست - در تاریخ این دو کشور که نگاه کنید می بینید که در تمام جنگ هایشان شکست خورده اند ولی از بعد پیروزی انقلاب در ایران اسرائیل نتوانست جنگی را پیروز شود - اگر هم مشکلی در جمهوری اسلامی وبه قول شما(ج.ا.ا) باشد فقط اشکال از مسئولین است وگرنه رهبری با همه نقد هایی که به ایشان وارد است چه قدر تاکید مکرر که این کرسی های آزاد اندیشی را  حوزه ودانشگاه ولی کسی گوش نمی کند - بنده بحثی راجع به علم منطق که شما بحثی مطرح فرمودید تحت عنوان که از نظر منطق قرآن یک کتاب بی منطق است چون درقرآن بیش تر از استدلال تمثیلی استاده شده نه برهان با مقدمات یقینی (اعم از یقینیان بدیهیات) جواب این است که ما نباید منتظر باشیم بیاید برای ما صغری کبری بچیند و بعد نتیجه خیر ما باید خود دنبال دو طرف بگردیم مثلا : روش تفسیر قرآن حضرت علامه طباطبایی همین طور است -یک آیه را میگیرد می گذارد کنار دیگری و بعد نتیجه - روش منطق در قرآن هم همین است (مثلا می گوید کسی که به دروغ بگوید تا چهل شبانه روز نمازش قبول نمی شود (مقدمه اول) - در حدیث دیگر می فرماید : ان قبلت قبل ماسواها (مقدمه دوم) در نتیجه می دهد که هرکس دروغ بگوید بقیه اعمالش هم قبول نمیشود یعنی دریک حدیث استدلال نیست در حالی که ملاحضه کردید که با هم کار میتوان مثلا در این مثال به شکل یک قیاس اقترانی رسید - مطلب بعد عزیزانی که انتقاد و نظر در این جا ثبت می کنند با کلی قیافه و هیجان حماسی مطلب می نویسند ولی موقع جواب شرمنده میشوند| اگر بخواهیم اخلاق را رعایت کنیم که اگر قرار است نقدی هم اثر کند در رعایت اخلاق است به معنای جدال احسن والا به قول طلبه ها فلا .        وآخر دعوانا ان الحمد لالله رب العالمین .
    پاسخ:
    در سخنان شما، مطالب متنوعی مطرح شده بود که بحث دقیق پیرامون هر یک را باید به مجال و پست مروبوطه وانهاد.

    به همین دلیل صرفاً آن بخش از مباحث که به بحث کنونی، مرتبط است، اشاره کوتاهی خواهد شد.

    اولاً این که بمب اتم و انرژی هسته‌ای، تنها راه رسیدن به قدرت و امنیت پایدار نیست.

    تنها به این دلیل ساده که اسراییل علی رغم داشتن بمب اتم، از حفظ امنیت خود در برابر گروه‌ های شبه نظامی فلسطینی ناتوان است.

    و نیز شوروی با داشتن بمب اتم و سیطره نظامی و سیاسی بر نیمی از جهان در نهایت از هم پاشید.

    و کره شمالی با داشتن بمب اتم، نتوانسته جایگاه مناسبی در جهان کنونی پیدا کند.

    ثانیاً این که اساساً تقسیم بندی مستکبر - مستضعف، به نزد دین و خصوصاً متون مقدس مقبول نیست.

    و بنا بر تصریح قرآن، همواره این گونه نیست که یکی از طرفین این تقابل، حق و دیگری باطل باشد.

    چنان که در آیات متعدد قرآن، گفت و گوی مستضعفین و مستکبرین در جهنم نقل و روایت شده.

    ثالثاً اساساً مشخص نیست تقابل ایران از یک سو با ایالات متحده و اسراییل از دیگر سو، تقابل حق و باطل باشد.

    تنها هنگامی می‌توان چنین ادعایی کرد که ابتدائاً ثابت شده باشد ج.ا.ا یک دولت و حکومت دینی است.

    و مادامی که چنین مطلبی پذیرفته نشود، نمی توان صرفاً‌ از تقابل ایران و آمریکا، و بطلان آمریکا، حقانیت ایران را نتیجه گرفت.

    چنان که در دوگانه آمریکا - شوروی یا آلمان هیتلری - شوروی کمونیست و یا آمریکا - طالبان، لزوماً از بطلان طرف اول، حقانیت طرف دیگر را نمی‌توان نتیجه گرفت.

    رابعاً واقعیت مطلب متوجه نشدم مخاطب این بخش از سخنان شما که نوشته بودید

    ... مطلب بعد عزیزانی که انتقاد و نظر در این جا ثبت می کنند با کلی قیافه و هیجان حماسی مطلب می نویسند ولی موقع جواب شرمنده میشوند| اگر بخواهیم اخلاق را رعایت کنیم که اگر قرار است نقدی هم اثر کند در رعایت اخلاق است به معنای جدال احسن والا به قول طلبه ها فلا ...

    چه کسی بود؟

    آیا این نقد خطاب به بنده بود؟

    یا نقد روش و منش دوستان کامنت نویس؟

    در مورد سایر موضوعات مطرح شده نظیر چگونگی فهم و تفسیر متن مقدس و تفکر منطقی، مطالبی به ذهن حقیر می رسید که در صورت تمایل می‌توان در ذیل همان مطلب در این باره بیشتر گفت و گو کرد.

    با سپاس

    صادق دهقانی
    شما دائما دوقطبی اندیشی را محکوم میکنید اما نهایتا در یک دو قطبی مخالف جمهوری اسلامی میشوید، در یک دوقطبی عالمیان را به تئولوژیک و غیر تئولوژیک تقسیم می کنید و در یک دوقطبی عالمیان را به سیاست زده و غیر سیاست زده تقسیم می کنید...
    حداقل به لوازم حرفتان پایبند باشید!
    شما دائما دوقطبی اندیشی را محکوم میکنید اما نهایتا در یک دو قطبی مخالف جمهوری اسلامی میشوید، در یک دوقطبی عالمیان را به تئولوژیک و غیر تئولوژیک تقسیم می کنید و در یک دوقطبی عالمیان را به سیاست زده و غیر سیاست زده تقسیم می کنید...
    حداقل به لوازم حرفتان پایبند باشید!
    پاسخ:


    اولاً باید توجه داشت که موضع اینجانب در قبال "جمهوری اسلامی"، مخالفت نیست.

    زیرا که "مخالفت" و "موافقت" ناظر به ساحت "سیاست" معنا دارد.

    و باور بنده "جمهوری اسلامی" گرچه یک نظام سیاسی است.

    اما فقط یک "نظام سیاسی" نیست.

    بلکه تبلور و تعین یک "هستی شناسی" خاص است.

    به باور این جانب این "هستی شناسی" با نگاه "هستی شناسانه" مندرج در دین، در تعارض است.

    و از این رو، "نظام سیاسی" جمهوری اسلامی را یک نظام غیردینی می‌دانم.

    نه این که با آن "مخالف" باشم.

    و البته بیان این گزاره به این معنا نیست که بعد و دوری "لیبرالیسم"، "مارکسیسم" و "اسلام گرایی" جمهوری اسلامی از دین را به یک اندازه بدانم.

    یعنی گرچه "ایالات متحده" و "جمهوری اسلامی" هر دو غیردینی هستند، اما هر دو به یک اندازه غیردینی نیستند.

    و به موجب این گزاره اخیر، به نظر می‌رسد به اندازه لازم- ولو ناکافی- از "دو قطبی اندیشی" دور شده باشم.

    و نیز باید دانست "سیطره سیاست بر اذهان"- که به نظر تعبیری مناسب‌تر از "سیاست زدگی" است- "روح زمانه" ماست.

    و اینجانب هیچ گاه مدعی نبوده و نیستم که خود از حال و هوا تاریخ و زمانه خود متأثر نشده‌ام.

    بلکه از قضا موضوع، دقیقاً به عکس است.

    به این معنا که از آنجا که "بشر معلق" و "سوژه در بسته"‌ای که به جهان هیچ راهی نداشته باشد،  وجود ندارد و بشر همواره "بشری - در - عالم" است، من نیز مسلماً بسان سایر انسان‌ها، خواه ناخواه اسیر"سیطره سیاست بر ذهن" هستم.

    اما تنها تفاوتی که می‌تواند مجوز نقد دیگران را به اینجانب در این عرصه دهد این است که اولاً خود به این "سیطره سیاست" اعتراف دارم.

    و ثانیاً مایل و منتظر هستم تا از آن آزاد شوم.

    یعنی "میخواهم که نباشم"

    و به نظر می‌رسد میان آنان که سیاست بر اذهان و ارواح‌شان  چنان سیطره یافته که می‌پندارند "سیاست" و "دیانت" یکی است و بر این باور خود اصرار دارند، و آنان که "می خواهند" این گونه نباشند، فرق فارقی هست.

    با سپاس

    صادق دهقانی
    سلام برادر دهقانی
    بعد از مدتها دوباره اومدم اینجا و در مورد کامنت اخرتون باید بگم که به نظرم تنها راه رهایی از سیطه ی عالم مدرنیته، خود اگاهی فعال دسته جمعی است. همین خود آگاهی ای که باعث شده شما بیاید اینجا و از خود آگاهیتون و وضعیتتون نسبت با عالم مدرن بنویسید و از جهان سیطره یافته بر روان و ضمیر ما انسانها بنویسید. همین خودآگاهی و انتشار آن باید فعالانه و بدون خشونت بسط پیدا کنه تا دیگر آدمها هم بیدار بشن. همین. راهی جز این نیست.
    بر خلاف فیلم پاپیون که بشر رو برای رهایی از زندان عالم مدرن، به فرار کردن تشویق می کرد من معتقدم باید از خود نادانمون فرار کنیم. از خود تنبلمون. کار حکومتها در طول تاریخ تزریق همین نادانی و جهل و در در دوران مدرن جهل همراه با تنبلی بوده و هست. مدرنیته ما رو حیوان دست اموز کرده. مثل یه گاو شیرده چاق! نیچه می گفت ما با واپسین انسان مواجهیم.
    به نظرم مهمترین کار ما انسانها در این روزگار باید این باشه که به واپسین انسان نیچه ای تبدیل نشیم. خوک و گاو شیرده نشیم.
    جنبش وال استریت روزنه ای بود در رسیدن انسان به خودآگاهی فعال. امیدوارم که زودتر چراغش دوباره روشن بشه و بعد جهانی پیدا کنه.

    از شرق بخاری بر نمی خیزه و درگیر خودشه. اگر نوری هست باید از غرب بتابه و منجر به رهایی انسان بشه.
    پاسخ:
    سلام برادر سید محمد

    با نظر شما مبنی بر لزوم "خودآگاهی" نسبت به وضع تاریخی و زمانه خود و تلاش فعال برای بسط این خودآگاهی همدل و همزبان هستم.

    با سپاس

    صادق دهقانی
    شما می فرمایید:

    اما آیا به راستی مشکل ما ایرانیان کمبود در «تولید انرژی» است؟

    که اکنون به صرافت افتاده‌ایم با ساختن بیست نیروگاه اتمی، بر این مشکل غلبه کنیم؟

    اما به نظر می‌رسد که اساساً مسأله انرژی در ایران، از اساس به غلط طرح شده.

    و در این طرح نادرست مسأله، البته راه‌حل‌های مطرح شده هم نادرست خواهند بود.

    زیرا مشکل ما ایرانیان نه در «تولید» انرژی، که در «مصرف» انرژی است.

    و به همین دلیل با کل اتحادیه اروپا  و چین در «مصرف» انرژی رقابت می‌کنیم.

    مشکل ما ایرانیان مصرف دیوانه‌وار و تباه کردن داشته‌های خود در عرصه‌های مختلف است.

    و این روح مصرف زده که حاصل انحطاط تاریخی ماست را با هیچ تکنولوژی نمی‌توان علاج کرد.

    بنده قبول دارم که ما طبق آماری که اداره کل منابع کشور منشر کرده ما متوسط ، 2برابر کل جهان مصرف انرژی داریم
    خوب به نظر شما آیا راه دیگرب جز فرهنگ سازی راجع به این مصرف وجود دارد ؟
    اگر موافقید خوب راه این فرهنگ سازی چیست ؟
    اگر هم خیر که خواهشا نظر خود را بفرمایید .
    سوالی که پیش می آید که خوب حال ما قبل از این که بیاییم و فرهنگ سازی برای مصرف بکنیم یعنی در ابتدایی ودانشگاه طوری مفاد درسی را تنظیم کنیم که این مهم عملی شود خوب بهتر نیست اول برق داشته باشیم بعد به مرور زمان این کار را بکنیم ؟
    مطلبی که راجع به واردات رادیو دارو می فرمایید که میتوان از راه رسمی وارد کرد میتوانم بپرسم چگونه ؟ مگر شما خود نمی دانید که کشور های غربی به ما این دارو ها را نمی دهند ؟ ثانیا که مگر اسلام دعوت به استقلال همه جانبه از استکبار نمی کند - مگر نمی گوید که یهود ونصاری از تو راضی نمی شوند مگر آن که دین خود را به تو عرضه کنند ؟ به فرض هم که به ما بدهند اگر هم یک روز نخواستند وبرای فشار دیگر نمی دهند آن وقت ما می مانیم و این همه آمار بیمارهای سرطان و... روی دست که آن وقت می خواهیم با آن ها چه کار کنیم؟
    جواب خانواده آنان چه میشود؟
    جواب خدا چه طور؟
    بعد می فرمایید که خوب از بازار های غیر رسمی که احتمالا قاچاق هست این کار را بکنیم
    اولا مگر شما سرنوشت افرادی را که با استفاده از دارو های قاچاق به بیمارستان رفته اند را نمی دانید؟
    ثانیا غرب اگر بخواهد چیزی را به ما ندهد از طریق غیر رسمی هم نمی دهد و یا اجازه دادن نمی کند .

    شما اصلا می دانید که ما همین سلول های بنیادی و نانو که آن را هیچ می خوانید چه کار ها میتوان کرد؟ شاید هم خود را به نفهمی زده اید.

    سلول بنیادی که میتواند جان هزاران بیمار محتاج را نجات دهد کم کاری برای زندگی به دست آوردن مردم است ؟
    مثلا یکی از پیشرفت های ایران در پل سازی است
    خوب با این نمی توان به زندگی مردم رسید؟
    این چه انکاری است که شما می کنید؟

    پاسخ:

    اولاً رادیو داروها تنها سهم کوچکی از علت اقبال ما به انرژی هسته ای است

    ثانیاً می توان این رادیودارها را از بازارهای جهانی و به شکل رسمی خرید

    مشروط به این که با حاشیه سازی های بیجا، کشور را دچار تحریم نکنیم

    و از قضا این اتفاق هم افتاده است

    و با توافق وین مقرر شده که سوخت بیست درصد در اختیار ایران نهاده شود

    ثالثا اگر  می خواهیم مطابق با نظر اسلام عمل کنیم، باید ببینیم که اساساً اسلام استفاده از انرژی آلوده و خطرناک هسته ای را مجاز می داند

    و بعد در جزییات کار نظر اسلام را جویا شویم

    رابعاً اساساً مبتنی بر شهادت قرآن مستکبرین و مستضفعین نیز هر دو ممکن است به جهنم بروند و حتی مذاکرات آنها  در جهنم از زبان قرآن روایت شده.

    و مستضعف بودن دولت جمهوری اسلامی، موجب حقانیت آن نمی شود.

    و به باور بنده جمهوری اسلامی  همانقدر حق است که داعش حق است.

    خامساً کشورهای در حسرت توسعه، چون عرضه و توان حل مسائل کوچک زندگی خود را ندارند، دست به انجام کارهایی می زنند که با آن ها خیال و توهم خود را ارضا کنند.

    و کره شمالی و پاکستان و ایران، مصداقی ازاین موارد است

    سادساً برای بنده جالب بود که نقد انرژی هسته ای، موجب تکدر خاطر شما گردید.

    تا جایی  که به بیان تعابیر تندی همچون "خود را به نفهمی زده اید" منجر شد.

    و باور نمی کردم که انرژی هسته ای این قدر "مقدس" باشد، که انکار آن این قدر بر موافقان جمهوری اسلامی گران بیاید.

    به نظر می رسد اساساً این اختلافات با گفت و گو قابل نباشد.

    و بهتر است هر کس به فهم و باور خود التزام داشته باشد.

    بدون این که دیگران را به "نفهمی" متهم کند.
    بنده متن و ترجمه وزارت خارجه (البته اشتباه ترجمه ای دارد) همچنین متن آمریکایی مذاکرات وین را دارم این که می فرمایید قرار است سوخت 20 درصد به ایران داده شود را از کجای آن درآورده اید ؟
    لطفا متن انگلیسی را همراه با ترجمه بنویسید .
    درباب انرژی آلوده بودن هسته ای
    اگر منظور شما از آلوده بودن ،  زباله های آن است
    که زباله ها در درون طبیعت روانه نمی شوند 
    اگر هم چیز دیگری هست بفرمایید تا ما هم استفاده کنیم .
    این هم که بنده گفتم خود را به نفهمی زده اید به این دلیل است که
    اولا : فواید انرژی هسته ای را خودتان هم می دانید.
    ثانیا : درجوابی هم که به بنده دادید چیزی در این مورد نبود.
    علی ای حال اگر از اظهارات بنده ناراحت هستید بنده از شما عذر خواهم
    زیرا مسلمان اگر اشتباهی کند باید عذر خواهی کند . 
    سلام من نبودم چقدر حرف زدین! :)
    پاسخ:
    سلام علیک

    رسیدن به خیر
  • حمزه وطن فدا
  • با سلام 
    میفرمایید خدایی باید بیاید و کاری کند و ما را نجات دهد
    وقتی امد از کجا میفهمید امده است؟
    یعنی امدنش را چگونه به اطلاع شما میرساند؟
    اگر در دوره حیات شما , نیامد چه میشود؟ 
    پاسخ:
    سلام علیک

    همان طور که وقتی کسی در این وبگاه نظر می نویسد، مدیریت وبگاه متوجه می شود، اگر خدایی بیاید، عالم متوجه می شود.

    از آن جا که بشر بنیاد عالم نیست، این ما نیستیم که برای او تعیین تکلیف کنیم.

    بلکه هر آن چه آن خسرو کند، شیرین بود.

    و اوست که هر گاه صلاح ببیند خود را پس می کشد و در خفا می رود و پیش می آید و ظهور می کند.

    و بشر باید در خفای خدا، به صبر و انتظار بنشیند.

    صادق دهقانی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی