تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

چند خط پیرامون فضای کنونی دانشگاه‌های کشور

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۳۷ ق.ظ

 

بحث خود را با یک خاطره شروع می‌کنم.

...

بهمن ماه گذشته در نشست سراسری یکی از اتحادیه‌های دانشجویی کشور،‌ شرکت کرده‌ بودم.

اتحادیه‌ای که در سال‌های نه چندان دور، پیشتاز جریان‌های دانشجویی کشور بود و گاه حتی  سایر جریان‌ها را هم به محافظه‌کاری و انفعال متهم می‌کرد.

اما این بار فضای نشست‌شان خیلی جالب بود.

در این نشست، ‌افراد از سراسر کشور حضور داشتند.

به غیر از ما -که به دلیل اقبال زیاد به غرب‌شناسی‌مان، در چشم دوستان اتحادیه از گروه ضالین به شمار می‌رفتیم و مغضوب علیهم به حساب می‌آمدیم- بقیه حضار کمتر از پنجاه نفر بودند!

افراد فعال یک جریان آرمانگرا در کل کشور!

البته کمیت مهم نیست.

مهم کیفیت است.

اما این قدر فضای حاکم بر نشست سرد بود که خود بچه‌ها هم گلایه می‌کردند.

تا رسیدیم به سخنرانی دبیر چند دوره قبلی اتحادیه.(برادر م- ف)

ایشان فرمودند که در سال‌های اخیر جریان‌های دانشجویی عموماً ‌دچار رکود شده‌اند.

و رکود در جریان ... (اشاره به جریانی که خود قبلاً دبیرش بود) ‌«حادتر» است.( ایشان عین این تعبیر «حاد» را به کار برد)

من هم نشسته بودم لابلای جمعیت و پیش خود می‌خندیدم.

و می‌گریستم.

به حال این اتحادیه.

و دانشگاه‌های مان.

که این‌ها فعالانش هستند.

جالب این جا بود که ما که چهار سال بود از دانشگاه رفته بودم و قاعدتاً باید به دلیل مشغولیت‌های زندگی، دچار روزمرگی و خمودی شده بودیم، از بسیاری از دانشجویان حاضر در نشست سرحال‌تر بودیم!

در فرصتی شروع به صحبت کردم و این شعر محمد کاظم کاظمی را برایشان خواندم:

همه یخ‌های جهان را همه را سنجیدم

مثل دل‌های فرو مرده ما سرد نبود

...

فضای دانشگاه در سال‌های اخیر سرد شده است.

این سخنی است که زیاد این طرف و آن طرف می‌شنویم.

اما کمتر در پی کشف دلایل آن برآمده‌ایم.

و یا اگر هم برآمده‌ایم، سعی کرده‌ایم همه چیز را با تحلیل‌های ایدئولوژیک و سیاسی ختم کرده‌ایم.

البته این تحلیل‌ها برای خطابه خواندن و یا متهم کردن جمهوری اسلامی به توتالیتریسم بد نیست.

 چنان که دوم خردادی ها همواره این راه را در پیش در پیش گرفته‌اند.

ولی وقتی تفکر دوم خرداد را باید در زباله دان تاریخ ایران اسلامی یافت، تحلیل‌های آنها هم آیا جز با سطل زباله با جایی دیگر تناسب دارد؟!

البته اخیراً برخی تحلیل‌های شکمی هم در تبین علت سردی دانشگاه ارائه شده.


تحلیل‌هایی که ریشه سردی دانشگاه را به مسائل صنفی و گرانی خوابگاه و غذا و در حقیقت شکم بر می‌گردانند!

 سخیف بودن این تحلیل‌ها هم نیاز به اثبات ندارد و اگر هم کسی وجه سخافت این تحلیل‌ها برایش واضح نیست،‌ بهتر است زیاد با او سخن نگوییم.


چون احتمالاً‌ بنا بر تحلیل خودش، به دلیل گرانی خوابگاه و غذا فرصت و انگیزه مباحثه با ما را هم نخواهد داشت!!

فضای دانشگاه‌ها سرد است.

یک راه این است که این سردی فضا را انکار کنیم.

و بگوییم که اصلاً چه کسی گفته فضا سرد است؟!

اما چه کنیم که ما را با کسانی که نیست‌انگارند را سخنی نیست و اجازه می‌دهیم تا در هرم گرمای دانشگاه،‌ منزل گزینند و برای ما هم دعا کنند تا از توهم بیرون بیاییم.

در هر صروت به اعتقاد کسانی که خود سابقه فعالیت جدی دانشجویی دارند، دانشگاه‌ها سرد است.

دلایل متعددی هم برای آن وجود دارد.

اما به زعم حقیر،‌ مهمترین دلیل این حادثه،‌ این است که اکنون در دانشگاه هیچ جریان فکری‌ای وجود ندارد.

گفتمان دوم خرداد که با فتنه به تمامیت خود رسید و اصلاً دیگر ‌حرفی برای گفتن ندارد.

حتی اگر دفاتر انجمن هم بسته نبود، کسی نیز اقبالی به این جریان نمی‌کرد.

چون این جریان هر آن چه در قوه داشته است در این بیست سال به بالفعل تبدیل کرده بود.

نهضت عدالتخواهی نیز اگر چه در سال‌های ابتدایی دهه هشتاد، کمی بالیدن گرفت اما عمرش کوتاه بود و با روی کارآمدن دولت عدالتخواه دیگر فلسفه وجود‌ی اش از اساس به چالش گرفته شده بود.

و وقتی در دانشگاه جریان فکری،‌ وجود نداشته باشد، نزاعی هم رخ نخواهد داد.

یا اگر هم رخ دهد در سطح نزاع‌های سیاست‌زده سایت‌ها و مباحث سخیفی چون شناسایی اعضای مادر مرده و مفلوک جریان انحرافی و ... است.

(حالا خودمانیم ها!! خدا خیر بدهد این جریان انحرافی را که لااقل موضوع و سوژه سخنرانی و نشریه را برای خیلی‌ها فراهم کرد، وگرنه این افراد در مورد چه موضوعی صحبت می‌کردند؟!!)

وقتی نزاعی نباشد، کسی داعیه دفاع از تفکری که بیشتر با آن انس دارد را ندارد.

و وقتی دفاع و رد و اصراری نباشد، فضای بی‌تفاوتی حاکم می‌شود.

و فضای بی‌تفاوتی همان‌چیزی است که در زبان روزمره،‌ از آن به سردی، تعبیر می‌شود.

...

اکنون و در فضای کنونی و رسمی، چند راه بیشتر، پیش روی دانشگاه نیست:

تولید علم، آزاداندیشی

و موارد دیگر مانند تعمیق معارف دینی نیز اگرچه در دانشگاه شدیداً مورد نیاز است، اما نمی‌تواند فضای دانشگاه را به خودی خود، از این برودت هوا نجات دهد.

اما به گمان من، از همین دو موضوع، تولید علم و آزاداندیشی نیز هیچ کدام نمی‌توانند در دانشگاه یک جریان و نهضت فکری راه بیاندازند.

اعطای «تولید علم» به دانشگاه -که در حقیقت بیشتر به اعطای ذاتیات شی به شی، می‌ماند!!- اگر چه لازم است، اما نمی‌تواند خلأ شور و نشاط سیاسی- فرهنگی را پر کند.

گذشته از این که میل به «تولید علم» که در این سال‌ها در کشور در بوق و کرنا شده است،‌ نه ناشی از از روحیه دانش جویی دانشگاه‌های ما، بلکه ناشی از «اراده به قدرت» است.

اکنون تمام عالم در سودای تولید علم‌اند.

چون در زمانه امروز، «دانش، قدرت است» و «بشر امروز اراده معطوف به قدرت است و بس».

پس طبیعی است که همه عالم از غربی تا غربزده،‌ در سودای طلب علم باشد.

آزاداندیشی هم اگر چه به عنوان یک روش و منهج فکری می تواند و بلکه باید مد نظر قرار گیرد، اما نمی‌تواند مقصد باشد.

چون آزاداندیشی صرف،‌ نه وجود دارد و نه اگر محقق بشود می‌تواند دردی  را دوا کند.

آزاداندیشی یعنی فراهم آوردن فضای بیان آزادانه افکار.

آزادااندیشی در بهترین صورت اگر محقق شود- که البته آرزویی خیلی دور از انتظار می‌نماید- حداکثر می‌تواند تنها اصل این فضا را محقق کند.

و نه این که بتوان یک جریان فکری تولید کند.

و وقتی اصلاً فکری در میان نباشد، چگونه به اندیشه و فکر می‌توان اجازه داد که آن فکر آزادنه مطرح شود؟

ثبوت شی لشی فرع ثبوت مثبت له.

آزادی در بیان افکار، فرع بر این است که اصلاً فکری در دانشگاه وجود داشته باشد!

در حقیقت مشکل امروز دانشگاه ما بیشتر از اینکه از عدم آزادی باشد، ناشی از عدم فکر و اندیشه است.

در فضای کنونی، به نظر می‌رسد تشکل‌های دانشجویی دچار بحران هویت هستند.

چون از یک سو در مقوله تولید علم،‌ یک تشکل دانشجویی از آن حیث که تشکل است، نمی تواند نقش ایفا کند.

و اگر هم نقشی ایفا کند آن تشکل به یک انجمن علمی تشبه پیدا کرده.

البته ممکن است یک مجموعه دانشجویی یک واحد و بخشی از مجموعه خود را به مسائل علمی، اختصاص دهد، اما در دانشگاهی که تمام فلسفه‌ وجودی و بودجه‌ای که می‌گیرد «تولید علم» است، این که یک تشکل دانشجویی بخواهد یک جریان تولید علم جدا از ساختار رسمی و یا در موازات آن ایجاد کند،‌ خیلی عجیب و حتی شاید مضحک باشد.

آزاداندیشی، که اصلاً‌ ضرورتش هم درک نشده.

چند وقت پیش سایت رهبر معظم انقلاب،‌ یک نظ سنجی انجام داده بود که به نظر شما از نگاه رهبر انقلاب،‌ اکنون کدام مسأله در دانشگاه‌ها اولویت دارد؟

و جالب است است که تنها رقمی حدود سه الی چهار درصد‌ افراد به آزاداندیشی رأی داده بودند!

...

دانشگاه دچار انحطاط است.

این انحطاط بر خلاف بحران‌های سال 78، 88، رنگ فعال و اکتیو ندارد.

بلکه رنگ پسیو و انفعال دارد.

...

فکر دو فکر است:

فکر حصولی که با کتاب و دفتر حاصل می‌‌شود.

اما فکر حصولی تنها نوع فکر نیست.

فکر حضوری،‌ اگر در صحنه باشد،‌ مطالعه و کتاب و دفتر و شور و شعور را با هم حاصل می‌کند.

دوم خرداد یک فکر حصولی صرف نبود.

دوم خرداد، حضوراً‌ خود را در انس با مدینه فاضله‌اش یعنی لیبرال دموکراسی می‌دید.

و در این اتصال حضوری با شیطان، هم انجمنی‌ها کتاب‌خوان می‌شدند، هم برای تحقق لیبرال دموکراسی در دانشگاه تلاش می‌کردند.

 و می‌کوشیدند تا هم رییس دانشگاه انتخابی باشد( دموکراسی)

 هم اردوها مختلط شود( اصالت اباحه و لیبرالیزم اخلاقی)

اما آیا اکنون اصلاً‌ حزب‌الله اصلاً‌ مدینه فاضله‌ پبش روی خود می‌بیند؟!

و اگر می‌بیند، چرا این قدر بی شور و بی‌حال است؟!

...

بعدالتحریر:

1- سال گذشته در مقاله مبسوطی تحت عنوان «ما و مسأله رسالت تاریخی»،‌ خطر فقر و فقدان فکر و رسالت در دانشگاه‌ها را متذکر شدم.

در آن جا نوشته بودم:

« در فقدان «رسالت تاریخی» است که تشکل‌های دانشجویی خسته می‌شوند و اگر کشوری غربی به مقدسات مسلمانان تعرض نکند، دلیلی برای فعالیت نمی‌بینند. »

این هفته که آمریکای خبیث آن جسارت را کرد و واکشن‌های دانشجویی را دیدم به یاد نوشته خودم افتاد!

 

2- برخی دوستان مدام و با روش‌های مختلف (اس ام اس، کامنت و ... ) می‌پرسند که دهقانی برنامه‌ات برای دانشگاه صنعتی بووووق چیست؟

برای این که خیال همه را راحت کنم، همین جا اعلام می‌کنم برنامه من این است که از شما دانشجویان گرامی بپرسم که برنامه‌ شما چیست؟!

انگار دور شد نه؟!

من از شما و از برنامه‌تان می‌پرسم و شما از من!

ولی مگر فلاسفه نگفته‌اند دور محال است؟!

راستی سلام بنده حقیر را به دکتر کرمانی گلزار و هیأت مخالفت با حضور صاد دال و اداره امنیت دانشگاه و نظمیه و نقلیه و اداره تأسیسات!! و خلاصه، تمامی عواملی که مأموراند تا صاد دال دانشگاه را به هم نریزد، برسانید!

و دانشگاهی که امنیتش با حضور یک الف بچه به هم بریزد، معلوم است که از خانه عنکبوت هم متزلزل‌تر است!!

  • ۹۱/۰۶/۲۷
  • صادق دهقانی

نظرات  (۱۰)

1- تفکر اصلاح طلبی صرف اینکه در خیال خود بگویی به زباله دان پیوسته به زباله دان نمی پیوندد. بخش هایی از تفکر اصلاح طلبی اثر خودش را الان در گفتمان اصولگرایان نشان می دهد و حتی در گفتمان آزاد اندیشی خواهی جناب عالی. و اگر یادتان نیست از بزرگتر هایتان بپرسید که آیا قبل از دوم خرداد می شد به یک کارمند یک اداره انتقاد کرد یا نه؟ اصلاحات اگر چه برای مملکت اسلامی ما ضرر های نه چندان کمی داشت ولی شاید برای مملکت استبداد زده ما یک ضرورت هم بود.
ادامه دارد
- از خیر آزاد اندیشی در دانشگاه فرضا بگذریم. چرا دانشجویان ما حتی در مسائل مربوط به دنیای خودشان (مثلا بالا رفتن هزینه خوابگاه و پول اضافی گرفتن برای غذای سلف و دیوار کشی دور خوابگاه پسران و انجام هزینه های سرسام آور عمرانی و دریغ کردن بودجه برای برخی نیاز های دیگر و چندین مورد دیگر) اینقدر بی رمق شده اند؟
3- به عقیده من شور و نشاط وقتی حاصل می شود که دانشجو در مدیریت ها مشارکت داده شود. و در این مسیر اصلاح طلبان کارنامه بسیار موفق تری دارند هر چند از آفت توهین به مقدسات و اباحه گری باید جلوگیری کرد و خط قرمز ها را باید به شدت حفظ کرد.

  • صادق دهقانی
  • درجواب آشنا:

    عرض بنده این بود که دوم خرداد از آن حیث که مدعی دعوت به یک تفکر خاص به غرب و جهت‌گیری خاص بود دیگر به شکل جریان در دانشگاه‌ها وجود ندارد.

    علامه می‌فرمودند این تمدن جدید در کنار لطماتی که به ما زد، یک فایده داشت و آن این که عارف کشی و درویش کشی را برانداخت.

    حالا قصه ما و دوم خرداد هم همین است.

    مسلم ما بخش زیادی از این فضای انتقادی را مدیون دوم خرداد هستیم.

    اما فضای دوم خرداد غیر از دوم خردادی ها ست.

    دوم خردادی‌ها یکی از آزادنیاندیش ترین اقشار و افکار در این کشور هستند.

    اینها هر کس که در مقابل‌شان ایستاد را به بدترین شکل به لجن کشیدند.

    مصباح را تمساح خواندن یک گوشه کار بود.

    من از سال 78 (که رفتن دبیرستان و وارد بحث سیاسی شدم) ، روزنامه‌ها و مکتوبات‌شان را کم و بیش پیگیری می‌کردم.

    در وجود فضای انتقادی کنونی البته حادثه دوم خرداد نقش زیادی داشت،‌اما اگر تکنولوژی و رسانه نبود، دوم خرداد چگونه می‌توانست فضای انتقادی را بوجود بیاورد؟!

    به اعقتاد من، ما دیر یا زود به فضای انتقادی کنونی دیر یا زود می‌رسیدیم.

    چون با وجود 5 میلیون وبلاگ و سایت فارسی زبان، امکان ندارد که بشود فضا را بست.

    دوم خرداد فضای انتقادی را آورد و ده‌ها چیز را هم با خود برد.

    خلاصه این که تفکر سروش که عقبه تئوریک دوم خرداد بود اکنون دیگر در دانشگتاه نشاط آفرین نیست.

    این چیزی نیست که بتوان منکرش شد.

    به همین دلیل در دانشگاه به شدت خلأ یک تفکر حس می‌شود.
    سلام علیکم!
    قرار بود مطلب مفصلی در مورد فیزیک و شیمی اسلامی بنویسید که در فیزیک اسلامی آب H2O نیست.
    چه شد؟! کی می نویسید إن شاء الله!؟



    دهقانی:

    سلام علیکم

    من قرار بود چنین مطلبی بنویسم؟!

    کی همچین قراری شد؟!

    اصلن مگر فیزیک و شیمی اسلامی هم داریم؟!

    اون بحث آب را ان شاالله چند خطی در موردش خواهم نوشت.

    و این موضوع بیشار به شناخت علم مدرن مربوط است تا نظر اسلام.
    ولی گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.
    اقای دهقانی ایا از اینکه از حوزه زدی بیرون پشیمان نیستی ؟ شاید اگر مانند امام صبر کرده بودی مدارج را طی نموده بودی روزی توانستی دست بکاری زدی



    دهقانی:

    به هیچ وجه

    تفصیلش در این جا نمی‌گنجد و چندان نفعی هم برای کسی ندارد.
    تازگی ها یک عزیزی به من گفت :
    در شهمر میلیتوس یونان که افراد فاضل و متفکری می زیستند همه مردم وضع مالی خوبی داشتند . تجارت پر رونق و کسب و کار خوب !
    می گفت یک فیلسوف یونانی میگوید : فلسفه هنگامی به وجود نمی آید که تو نیازمند باشی بلکه هنگامی به وجود می آید که تو ذهنت از نیاز ها خالی باشد .


    قصدم این نیست که دعوت به رفاه و لذت طلبی دنیایی کنم در ضمن قصدم این هم نیست که به جای متفکر ، فیلسوف طاغوت زده و یونان زده تحویل جامعه دهیم ولی حتی اگر پاراگراف قبل را هم نادیده بگیریم نمیتوانیم حدیث : « نزدیک است که فقز باعث کفر شود » را نادیده بگیریم .

    حالا بحث من کجاست ؟ عرض میکنم :
    کامنت بعدی را ملاحظه فرمایید :
    جناب اقای طاقداری را بچه های دانشگاه صنعتی می شناسند . این عزیز دل سر قضیه گران کردن غذا ها صراحتا به دکتر همدانی گفته اند که اگر من دوباره بخواهم دانشجو شوم با این قیمت غذا و این قیمت خوابگاه قید دانشگاه را خواهم زد .
    مسئله دو چیز است : اول اینکه افرادی هستند که اصولا به دلیل استضعاف اقتصادی زیر بار هزینه های دانشگاه دولتی سر خم می کنند که من در همین ورودی ها 90 دانشگاه خودمان کم نمی شناسم .
    مسئله دوم اینکه حتی طبقه متوسط اقتصادی جامعه نیز با این فشارها نمی تواند یک هفته غذایش را رزرو کند و در طول هفته به فکرغذای سلفش هست . توجه داشته باشید که ما با یک انسان سلوکی ِ « ناغربزده » متفکر رو به رو نیستیم که این چیز ها برایش معضل نشود .
    پس میتوان گفت بخش عطیمی از حزب الله که عموما از طبقه متوسط و فقیر ایران هستند ذهنشان درگیر میشود . اگر فقر انسان را از فطرتش که خداجوست غافل کند فکر کردن به غرب که به طریق اولی به محاق غلفت می رود.

    فضای دوم خرداد و دهه هفتاد را به یاد بیاورید . آیا اصلا بابت هزینه های دانشگاه کسی به زحمت می افتاد ؟ مسئله این نیست که تفکر از سر شکم سیری می آید و متعلق به متمولان است بلکه مسئله این است که در دوم خرداد فقیر و غنی مسئله شان ایدئولوژیک بود یکی پوپر میخواند یکی مطهری ! یک اعتراض صنفی در آن دوران نمی بینید واگر ببینید دستمایه همان ایدئولوژی شان بوده !

    حالا باز هم میتوانیم مانند بعضی متفکران خطیر ِ « ناغربزده » بنشینیم و کتاب بنویسیم ، سخنرانی کنیم و .... و مسائل اقتصادی را برچسب شکمی زنیم . صد البته به هدف و آرمان شدن مسئله سلف و خوابگاه و در اشلی بزرگتر معیشت مردم توصیه نمی کنم . هنر کنیم باید بین این دو روش سومی برگزینیم .
    آوینی وار و به حمل اولی خمینی وار روی یک بسته جامع زندگی تمرکز کنیم .
    شاید بعضی افراد ، فیلسوفان و طلاب کهنه کار غربشناس را در شناخت غرب بهتر از آوینی دانند ولی با قاطعیت می گویم :
    این روش آوینی است که در بین همه مردم ( نه فقط دانشگاه ) جا باز خواهد کرد
    آن آوینی که در عین پی بردن به کنه غرب به سیستان می رود و ظلم خان های ایلات و عشایر را به تصویر می کشد . آن آوینی که به آبدارچی دفتر مجله سوره هم بی توجه نیست .
  • صادق دهقانی
  • در جواب تسخیری:

    در مورد مسأله غذا و خوابگاه در دانشگاه صنعتی تحقیق کردم.

    یک جوری از بحث معیشت صحبت کرده بودی که انگار بچه‌ها ترمی هفتصد، هشتصد هزار تومان فقط شهریه دانشگاه می‌دهند.

    در مورد فقر و اینها نباید خطابه خواند.

    فقر را وقتی می‌توان ادعا کرد که وجود دارد که گوشی‌های لمسی و تبلت و لپ‌تاپ‌ به تعداد زیاد در خوابگاه نباشد.

    ضمناً‌ اگر خودم زن و بچه نبودم و دستم در دخل و خرج نبود، این حرف‌ها را جدی می‌گرفتم.

    به همین دلیل معقتدم مقابله با فقر در زمانه‌ای که مردم در مسابقه رفاه از هم سبقت می‌گیرند، شوخی است.

    آوینی و امام زمانه‌ای دیگر بودند.

    زمانه‌ای که تاید کوپنی بود.

    نه در زمانه‌ای که مردم (نه تن طلا) ده میلیون سکه طلا فقط از دولت خربدند( از بازار آزاد کسی خبر ندارد)

    البته همه بچه‌های دانشگاه شرایط مالی‌شان یک جور نیست.

    همین الان هم ممکن است کسی واقعاً در تنگنا باشد.

    ولی این غیر از این است که بگوییم، بچه‌ها در دانشگاه کار نمی‌کنند،‌ چون غذا گران است.

    نه خیر! بچه‌ها در دانشگاه کار نمی‌کنند چون انگیزه‌ای برای کار ندارند.

    چرا کسی کتاب نمی‌خونه؟!

    اون هم دلیلش گرانی غذاست؟

    و مگر این بچه‌هایی که کار دانشجویی نمی‌کنند دارند دارند می‌روند سر کار که پول دربیاورند و خرج تحصیل‌شان را بدهند که وقت ندارند برای کار دانشجویی؟!

    یا در سالن تلوزیون خوابگاه سیزده نشسته‌اند بارسا و رئال نگاه می‌کنند و تخمه می‌شکنند و یک عده هم پای لپ‌تاپ‌ها با اینترنت وایرلس حال می‌کنند!!

    پس بیاییم دلایل شکمی برای قضیه نتراشیم.
    خدا خیرت بدد اصالت وجود چی شد



    دهقانی:

    من نه انگیزه‌ای دارم حرف‌های این آقایون را بخوانم و نه انگیزه جواب‌شان را پیدا کنم.

    اصلاً مطلب را نگاه نکردم.
    در مورد نظرات دکتر داوری توضیح بده چرا ایشان با فلسفه متعالیه مشکل دارد چون من زیاد از کتب ایشان خوشم نمیاید نوع ادبیات ایشان را دوست ندارم خشک و بی روح مینویسد از طرفی این را باید دانست تا کسی شم عرفانی نداشته باشد از فلسفه صدرایی بهرمند نخواهد شد


    دهقانی:

    داوری و فردید اصل فلسفه را ناشی از غفلت از وجود می‌دانند و معتقدند که با تفکر مفهومی و فلسفی نمی‌توان با وجود انس گرفت.

    در حقیقت به نوعی داعی به تفکر انسی هستند.

    تفکری که بیشتر به نزد ما عرفانی تلقی می‌شود.

    هر چند بحث‌شان خیلی مفصل است و اگر خواستید به کتاب دیدار فرهی و فتوحات آخر الزمان که سخنرانی‌های جمع آوری شده فردید است را بخوان.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی