تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

سال 91، کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» تألیف اصغر طاهرزاده چاپ و منتشر شد.

این کتاب -که به تصریح خود مؤلف مهم‌ترین کتاب ایشان هم هست- هندسه معرفتی اصغر طاهرزاده را برای مخاطب ترسیم می‌کند.

از آن جا که یکی از امور مهم و حیاتی برای نجات از وضع کنونی،‌ "لزوم فهم، خوانش و نقادی رادیکال نظام‌های فکری مختلف و متفکران وطنی"،‌ برای روشن شدن توانایی‌ها و امکانات و نیز نقصان‌های آنهاست، با همراهی چند تن از دوستان و در یک میزگرد کتاب "سلوک ..." مورد  خوانش و بررسی قرار گرفت.

ماحصل این خوانش نقادانه،‌ پیش‌تر به شکل یک ویدئو و در قالب یک دی وی دی به شکل محدود توزیع شد.

و در ادامه مناسب‌تر دیده شد، که مطالب طرح شده در این میزگرد به شکل مکتوب نیز منتشر شود.

فصل اول- کلیات

فصل دوم- حکمت متعالیه، از سلوک تا تمدن سازی

فصل سوم- آزاداندیشی ذیل کدام مبنا

فصل آخر- جمع بندی پایانی

نظرات  (۴)

از تلاش های شما در این عرصه ممنون.
میخواستم بدانم برای شروع فلسفه حتما نیاز به یک برنامه مسشخص و سیره خاصی است به شخصه علاقه ام به جامعه شناسی خلط شده به فلسفه است
دوست دارم سوالی طرح بفرمایید شاید ثابت شود
دانشجوی علوم پزشکی

پاسخ:
دهقانی:

واقعیت این است که علوم انسانی- در معنای اعم آن و نه فقط علوم انسانی مصطلح-  را نمی‌توان در سیر خاص و منظمی آموخت و یا تعلیم کرد

چون فهم انسان از عالم و متون، فهمی شبکه ای و هرمنوتیکی است

به این معنا که یک مطلب ر ا در ارتباط با سایر مطالب فهم و درک می‌کند

به همین دلیل فی المثل معلوم نیست کسی که خوانش فلسفه را از آغاز راه آن یعنی یونان، آغاز کند، لزوماً به فهم بهتری نسبت به کسی که   ابتدا آثار نیچه و هیدگر را خوانده و سپس افلاطون را بخواند

به همین دلیل تدوین یک سیر منقح و به شکل ریاضی وار نه ممکن است و نه مطلوب

در مورد شاخه های علوم انسانی بمعنی الاخص، مانند جامعه شناسی، روانشناسی و گرایش‌های مختلط ناشی از آنها، اگرچه خود مطالعه‌ای نداشته‌ام، اما تصور می‌کنم که این قاعده در آن جا نیز تا حد زیادی صدق کند

البته توجه داریم که فلسفه،‌ نسبت به علوم انسانی به معنی الاخص، از کلیت و بساطت بیشتری برخوردار است

به همین دلیل بی اعتنایی و یا کم اعتنایی به فلسفه- لااقل فلسفه غرب- در حکم نادیده گرفتن هسته و جوهره اندیشه مدرن است

البته ممکن است در سیر مطالعه، کسی خوانش آن را به تأخیر بیاندازد

و این مطلب، چندان مضر نیست

چرا که نقطه عزیمت افراد با یکدیگر متفاوت است
با سلام
آقای دهقانی. مطالب اخیر شما حول تذکر به این نکته میگردد که جامعه ما دچار جهل مرکب نسبت به دین شده است. این که شما درک کرده اید ما دچار جهل نسبت به دین هستیم نکته تلخ و دردناکیه. کسی که دیگران را در زمینه ای جاهل می داند باید خودش در همان زمینه به علم دست یافته باشد. لذا از شما تقاضا دارم کمی در مورد این علمی که به دین یافته اید توضیح دهید.
شاید بی ربط باشد. ولی این نکته هم مهم است که فلاسفه اسلامی افلاطون را افلاطون الالهی می خواندند. حال باید دید آنها چه نظری راجع به افلاطون داشته اند.
پاسخ:
دهقانی:

سلام برادر

مطلب همین است که شما بدان اشاره کردید

ما در یک انحطاط تاریخی و یک جهل مرکب بزرگ قرار گرفته ایم

اما تمام مطلب در این فقره خلاصه نمی‌شود

اساساً بشر موجودی است که همواره در جهل بوده و هست

چرا که بشر، محدود است و متناهی

و موجودی که تماماً علم است، دیگر بشر نیست

پس همواره نحوه‌ای از جهل، در وجود تمامی انسان‌ها وجود دارد

این جهل برای انبیاء، جهل نسبت به تفصیل بیشتر در درک تجلیات اسماء الهی است

و برای انسان‌های عادی، جهل نسبت به مسائل بسیار ساده و زمینی

اما مسأله این است که جهل خود بر دو قسم است

جهل بسیط و جهل مرکب

یعنی بشر گاهی ملتفت و متذکر به این معنا هست که برخی چیزها را نمی داند

چنان که انبیاء در درگاه ربوبی معترف به این معنا بودند که ما عرفناک حق معرفتک

اما گاهی اوقات که بر بشر عجب و خودبنیادی و خودپسندی بر بشر غلبه می‌کند، آدمی و فرد و جامعه و حتی یک تاریخ به این توهم مبتلا می‌شود که همه چیز را می‌داند

و ادعای خدایی و انا ربکم الاعلی سر می‌دهد

از سوی دیگر باید توجه داشت که هنگامی که ادعا می‌شود که ما اکنون نسبت به برخی حقایق در جهل مرکب هستیم، بدان معنا نیست که جهل به شکل تام و تمام محقق شده و یا می‌شود

اساساً جهل محض امکان وقوع ندارد

اما امکان غلبه دارد

و اکنون جهل مرکب بر جهل بسیط غلبه یافته

اما حتی در زمانه غلبه جهل مرکب، هنوز درکی مبهم از مفاهیم برای بشر وجود دارد

این درک مبهم اگر نقطه عزیمت یک حرکت فکری قرار بگیرد، می‌تواند به تفصیل بعد از اجمال و روشنی بعد از ابهام منجر شود

قبل از اینکه اقای دهقانی نظر بدهند اشاره کنم که اصلا نیازی نیست که برای پی بردن به بطلان اصلی حقیقت ان امر نزد ما حاظر باشد اشتباهی که اکثر مدعیان دینی ان را دستاویز وادله ی خود برای بطلان ادعای متقابل می کنند اینکه تعریف با کارکرد  متفاوت است نیاز به هیچ گونه دسترسی به اصل وحقیقتی در زمینه ی دین ندارد با فرض بر اینکه رسیدن به ان حقیقت امکان وصول داشته باشد
  • فرشاد اشتری
  • بسیار عالی...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی