تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

چون و چرا

يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۳۲ ق.ظ

  • ۹۲/۱۰/۰۱
  • صادق دهقانی

نظرات  (۱۲)

  • پلنگ مازندران
  • تعریفتون از وهم چیه؟
    ضمن اینکه  مشخص کنید واژه چرا به فتح چ در معنای اصطلاحی به کار رفته و یا ظهور عرفی دارد

    ضمنا این را هم مشخص بغرمایید که فتوشاپ شما ۶۴ بیتی است یا ۳۲ بیتی زیرا تفاوت این دو در یک رابطه ارگانیک روی حوصله شما در طراحی تاثیرگذار است البته ممکن است اعتراض کنید که مگر فقط با فوتوشاپ طراحی می کنند که البته اعتراض به جایی است که در این صورت قاعدتا باید بین ایندیزاین ۶۴ بیتی و ایندیرایت ۳۲ بیتی و مایکروسافت پابلیشر یکی را از صافی اختیار و انتخاب خود که جلوه ای از ظهور اسم مختار حضرت حق است گذرانده باشید


    راستی سر علاقه شما به دو رنگ ابی و قرمز چیست؟ ایا نمی توان از رهگذر این علاقه شما یک دو گانه ایتالیایی المانی بیرون کشید انجا که شما با رنگ ارم المان نازی و رنگ مقدس ایتالیای موسولینی همذات پنداری می کنید ایا نمی توان پذیرفت که اندیشه سترگ جناب افروغ پیرامون عدم جدایی علاقه سیاسی هایدگر از تفکرش درست بوده است؟
    اگر حرف اقای افروغ را بپذیرید باید پاسخگوی ۶۰ میلیون کشته جنگ جهانی دوم باشید به اضافه تحقیر حاکمیت ملی المان تا به امروز

    زیرا شما و هایدگر همانند همانند پلنگ مازندران و پلنگ سیبری هستید که تنهادر ملیت متفاوتید نه در نازیستیت (مصدر فعل نازیدن به معنای نازیست بودن)

    ایا شما قایل به بی ربط بودن نتیجه گیری های من هستید؟
    اگر اینطور است یعنی شما اعتقاد دارید که دنیا اتفاقی است و همه چیز بر اساس همزمانی پدیده هاست؟ چگونه داروین و هایدگر را با هم جمع نموده اید؟ ایا شما مثل بعضی اساتید قایل به مقام جمع هستید؟ که در ان فوکو و هایدگر و خمینی و طباطبایی و مصباح و دریدا و برگسون و نیچه را جلواتی از وحدت شخصیه وجود می دانند؟ ایا شما اعتقاد دارید وحدت شخصیه وجود چون شخصی است و لا تجسسوا پس نباید نقد شود ؟

    این تاکید شما بر کشتزار چه وجهی دارد؟
    فکر کنم الان در درون تان همان حس فاشیستی نسبت به من به عنوان یک گونه در حال انقراض در حال فزونی است از انجا که سابقه تاریخی یزد و زادگاهتان(با توجه به همشهری بودن با دهداری احتمالا شیراز) درشکار حیوانات مظلوم وحشی! ترجیح می دهم از کافی نت خارج شده و سریعا به سیاه بیشه بروم جایی که شاید بتوانم کمی از ان چرا کنندگان را کاهش دهم
    البته من هنوز هرمنوتیک شما را درک نکرده ام بنابراین در مورد معنایی که از واژه های چرا به کسر چ و یا کشتزار اراده کرده اید نمی توانم اظهار نظر قطعی بکنم

    بدرود دوست انسان من!

    پاسخ:
    دهقانی:

    1- منظور از وهم همان معنای متعارف آن است.

    - ربط دادن میان علاقه به رنگ ها و افکار،‌ناشی از تلقی روانشناسانه نسبت به مسأله تفکر است.

    این تلقی هم به نوبه خود ناشی از این تصور است که تفکر افراد،‌زاییده وجود خود آنها- و چه بسا عقده های فرخورده آنها- ست.

    و مطابق با تلقی شما این انسان است که بنیاد همه چیز و حتی تفکر اوست.

    اگر حق با شما باشد و انسان بنیاد عالم باشد،‌ نباید چندان بر حقیر و یا هیدگر و هیتلر خرده بگیرید و فی المثل به جنایت های ما اعتراض کنید.

    چون اگر بنیاد عالم انسان است، پس هر انسانی حق دارد دیگران را- ولو با روشهای نازیستی و خشن- از سر راه بردارد.

    و در حقیقت نازیسم، خود مولود همان اندیشه ای است که شما ارتکازا و من حیث لایشعر و بدون آن که خود خواسته باشید و در این راه مرتکب عمدی شده باشید،‌ به آن تعلق خاطر دارید.

    - از حقیر پرسیدید آیا میان مقدمات و نتایجی که حضرت عالی بیان فرمودید، ربطی می‌بینم یا خیر؟!

    آن قدری که فهم محدود بنده یاری می‌کند،‌ نه تنها میان مقدمات و نتایج گرفته شده شما، بلکه میان تمام اجزای عالم کنونی ربط وثیقی وجود دارد.

    اما نمی‌توان ادعا کرد که این ربط لزوماً به شکل علیت است.

    اما درست به همین دلیل در زمانه ای که روح کینه همه جا گسترده شده،‌ باید هم انتظار کامنت‌هایی با ظاهر- تأکید می‌کنم ظاهر و نه لزوماً باطن- سرشار از کینه را داشت.

    و نیز در عالم متناظر با فلسفه دکارت - متناظر و نه معلول آن- اصلاً نباید تعجب کرد که کسی در مقام ذهن و نظر از نازیسم و فاشیسم بدگویی کند، اما خود ناخواسته همانند نازیست های ارتدوکس سخن بگوید.

    گذشته از این مطالب، می‌توان حالت دیگری را در نظر گرفت که در آن تمام مطالب شما به حق و به جا باشد.

    و اشکالات علمی و عملی شما به حقیر و یا سایر افرادی که از آنان نام بردید وارد باشد.

    به نظر حقیر بسیار بهتر بود که راه برون رفت از این موارد را متذکر می شدید و بیان می‌فرمودید که چطور می‌شود که از نازیستیت و فاشیستیت آزاد شد؟!

    شاید این مورد اخیر به جامعه و تاریخ و عالم کنونی بیشتر مدد برساند.

    موفق باشید








  • پلنگ مازندران
  • بی خیال رفیق!

    من اگه می دونستم متوجه نمی شی که همه ی اون کامنت یه شوخی بی مزه با یه همکلاسی قدیمیه اصلا کامنت نمی زاشتم.

    بابا یه خورده بخند!
    من راضی به تکدر خاطرت نیستم صادق جون!

    من اگر بهت تعلق خاطر نداشته باشم، قطعا کینه ای نسبت بهت ندارم.

    مخلصیم.
    پاسخ:
    دهقانی:

    از این کامنتا معمولا برای من نوشته می‌شود

    و عموماً هم جدی می‌نویسند

    به همین دلیل من هم مثل همیشه بنا را بر جدی بودن گذاشتم.

    حالا به جایی برنمی خورد اگر خودت رو هم معرفی می‌کردی!

    ما بیشتر
  • میلاد خواجوی
  • سلام علیکم،
    با توجه به اینکه فرموده‌اید «این تلقی هم به نوبه خود ناشی از این تصور است که تفکر افراد،‌زاییده وجود خود آنها- و چه بسا عقده های فرخورده آنها- ست.» اگر تفکر زاییدهٔ وجود خود افراد نیست پس زاییدهٔ چه چیزی‌ست؟
    پاسخ:
    دهقانی:

    سلام میلاد جان

    تفکر گفت وجود است یا بگو اعطای حق است.

    و اشخاص قابل و پذیرنده تفکر هستند

    وگرنه تفکر از جایی دیگر به وجود بشر افاضه می‌شود

  • میلاد خواجوی
  • سلام مجدد،
    چرا هر تفکری اعطای حق است؟ و با این حساب آیا هر تفکری چون از جانب حقّ است، خطاناپذیر است؟
    پاسخ:
    دهقانی

    سلام مجدد


    چون جز وجود کسی چیزی ندارد که بخواهد به دیگری بدهد

    خطا در تفکر معنا ندارد

    هر تفکری تا حد توان خود از پدیدارها پرده برمی دارد

    یکی کمتر دیگری بیشتر
  • میلاد خواجوی
  • سلام صادق،
    ممنون بابت توضیحت، اما هنوز مطلب رو درست نفهمیدم. با این حساب پس چرا ما انسان‌ها در تصمیم‌گیری‌های‌مان اشتباه می‌کنیم؟
    پاسخ:
    دهقانی:

    سلام میلاد جان

    ما در شناخت پدیدارها با محدودیت هایی مواجهیم

    این محدودیت ها موجب می شود که نتوانیم بر همه ابعاد یک موضوع اشراف داشته باشیم

    و به همین دلیل برخی جنبه های یک موضوع را نمی بینیم

    و در عین حال می‌پنداریم که همه ابعاد مطلب را فهمیده ایم

    و بعد دچار اشتباه می شویم.

    اشتباه چیزی نیست جز دیدن وجوهی که قبلاً‌ ندیده بودیم

    در حقیقت اشتباه اگرچه ما را متذکر فهم محدود پیشین مان می‌کند

    اما خود فهم مضاعف و جدیدی برای ما به ارمغان می‌آورد

    میلاد جان این موجز نویسی هایم به این دلیل است که بحث قابلیت طرح منسجم در کامنت را ندارد

    نه این که خدای ناکرده برای پرسشت ارزش قائل نباشم.

    اما برای پیگیری تفصیلی بحث می‌توانی به مباحث دکتر عبدالکریمی و وب سایت ایشان مراجعه بفرمایید

    موفق باشی
  • میلاد خواجوی
  • سلام،
    این جمله خیلی جالب بود برام: «اشتباه چیزی نیست جز دیدن وجوهی که قبلاً‌ ندیده بودیم.»
    ممنون، مطالب آقای عبدالکریمی رو هم قبلاً‌ دنبال کرده‌ام اما کتاب یا موضوع خاصی در این باره مدّ نظرت هست؟
    راستی بارها دیدم که شما فرد یا افراد خاصی رو آموزگار تفکر اعلام کرده‌اید، حالا سؤال من اینه مگر فکر کردن روش خاصی رو می‌طلبه؟ و اگر بله ممنون میشم توضیح بدید که منظورتون چیه؟ آیا باید منطق و فلسفه یا علم خاصی در این زمینه یادبگیریم؟
    راستی اکثر خوانندگان این وب‌نوشت غیر از دنبال کردن مطالب، نظرات رو هم دنبال می‌کنند، برای همین اگه بتونی ابزارِ «آخرین نظرات» وبلاگ بیان رو فعال کنی خیلی بهتره، اینطوری اگه فردی در پست‌های قدیمی وب‌نوشت نظر جدیدی بگذاره، ما مخاطبین، از وجود اون نظر باخبر می‌شیم.
    ممنون صادق،
    یا حق.
    پاسخ:
    دهقانی:

    سلام میلاد جان

    1- متأسفانه کتابی که به زبان ساده و روان مطلب را مطرح کرده باشد، نمی‌شناسم- از عدم شناخت من نمی‌توان عدم وجود را نتیجه گرفت!!-

    اما این گفت و گوی علمی بسیار راهگشا و آموزنده است:

    http://abdolkarimi.persiangig.com/document/history&theology.pdf/download

    و نقد آن:

    http://abdolkarimi.persiangig.com/document/DrMusavi.pdf/download

    و مقاله مفصل و خواندنی دکتر عبدالکریمی:

    http://abdolkarimi.persiangig.com/document/Replytodrmusavi.pdf/download

    2- در وب سایت دکتر عبدالکریمی مطلبی پیرامون این که نظریه چیست؟ درج شده که می‌تواند به عنوان مقدمه خوبی برای بحث پیرامون روش تفکر باشد.

    اجمال مطلب این است که برای تفکر نیاز به هیچ علمی - حتی فلسفه - نیست.

    بلکه تفکر لوازمی دارد که چه بسا بسیاری از عالمان علوم به آن پایبند نیستند.

    برای تفصیل بیشتر بحث این لینک را ملاحظه بفرمایید:

    http://abdolkarimi.blogfa.com/post/82

    3- در مورد پیشنهادی که دادید هم امکانش از نظر فنی فکر کنم وجود دارم

    اما تاکنون چندان به آن فکر نکرده بودم.

    و به نظرم رسید ایده شما ایده جالبی است

    به همین دلیل این گزینه را فعال کردم.

    در هر صورت از حسن توجهی که به این وبلاگ داری ممنونم

    چنان که اصلاً مهاجرت به بیان با دعوتنامه و پیشنهاد شما میسر شد

    موفق باشی
  • میلاد خواجوی
  • دوباره سلام،

    من اولین پیوندی رو که دادی تونستم بگیرم و مطالعه کنم اما دومی و سومی رو گرفتم اما هیچ کدوم از این دو تا پی‌دی‌اف‌ها باز نمی‌شند!
    روی دو-سه تا سیستم دیگه هم امتحان کردم اما فایده نداشت.
    شما می‌تونید این پرونده‌ها رو بخونید؟

    http://abdolkarimi.persiangig.com/document/DrMusavi.pdf/download
    http://abdolkarimi.persiangig.com/document/Replytodrmusavi.pdf/download

    راستی علّت اینکه نوشته بودی «این موجز نویسی هایم به این دلیل است که بحث قابلیت طرح منسجم در کامنت را ندارد»  چیه؟ راه دیگه‌ای می‌شناسید؟ خب به نظرت اینطوری باب بحث و همفکری بسته نمیشه؟

    خواهش می‌کنم، یکی از نقاط عطف زندگیم آشنایی با شما، وب‌نوشت و تفکرات شما بوده.
    یا علی مدد
    پاسخ:
    دهقانی:

    سلام میلاد جان

    لینک ها را نگاه کردم مو متوجه شدم حق با شماست

    و متأسفانه وقتی اطلاعات هارد خودم را هم بررسی کردم دیدم فایل سالم آن دو مطلب را ندارم

    اگر اشکالی نداشته باشد چند روزی به بنده فرصت بدهید تا فایل پی دی اف مطلب را تهیه کنم و لینک جدید را به شما بدهم

    در مورد این که عرض کردم در فضای کامنت ممکن نیست که بتوان این مباحث را مطرح کرد

    این ممکن نبودن، به معنای محال ذاتی نیست

    بلکه به این معنا بود که بحث در کامنت با محدودیت های زیادتری مواجه است

    و نیازمند صبر و حوصله بیشتری برای نویسنده است

    تا بتواند حق مطلب را ادا کند و از سوئ برداشتها جلوگیری کند

    و چون احتمال می دادم نتوانم حق مطلب را ادا کنم،‌ شما را به خواندن یک متن تفصیلی تر که احتمال سوئ برداشت از آن را کمتر می دانستم ارجاع دادم

    و گرنه امکان گفت و گو همواره و همیشه وجود دارد

    موفق باشی
    پلنگ مازندرانی ، عالی عالی عالی بود. نظر میلاد خاجوی راجع به "آخرین نظرات" هم جالب است
    پلنگ مازندرانی از کامنتت یک خدا خندیدیم ما . واقعا کولاک بود. سیر نمی شم از خوندنش. ممنون.
  • میلاد خواجوی
  • سلام صادق،
    نتونستی پروندهٔ پی‌دی‌اف سالم اون دو مطلب رو پیدا کنی؟
    پاسخ:
    سلام میلاد جان

    عذرخواهی از تأخیر در پاسخت

    من با دکتر عبدالکریمی هم تماس تفلنی داشتم و هم برای ایشان پیام اینترنتی گذاشتم

    و موضوع خرابی لینک ها را اطلاع دادم

    و ایشان هم فرمودند که به دست اندرکاران سایت مطلب را منتقل کرده اند

    اما ظاهراً هنوز لینک ها اصلاح نشده است

    خود پیگیر موضوع هستم

    و هر زمان که لینک ها اصلاح شد، در  بعد التحریر یکی از پست های جدیدم به روز رسانی لینک ها را اطلاع می‌دهم

    موفق باشید
    در مورد اون شعری که نوشتی اینم اضافه کن:

    عاقل نباش که غم دیگران خوری
                                                دیوانه باش که غمت دیگران خورند


    خداقوت رفیق
    این شعر مال کیه
    پاسخ:
    دهقانی:

    اصل شعر متعلق به محمد کاظم کاظمی است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی