ISI و توهم توسعه یافتگی
در سال های اخیر، آمار مقالات پژوهشگران ایرانی در ISI رشد زیادی داشته است.
اما باید بدانیم که محکم شدن ریشه علوم جدید در کشور ما، تنها با مقالهنویسی ممکن نیست.
و نباید تصور کنیم که تلاش و کار عملی ما را از تفکر در باب وضع کنونی و راه آینده خود بینیاز میکند.
دقت در همین پدیده «مقاله نویسی در ISI »، نشان میدهد که این پدیده بیش از آن که برای ما مفید باشد، مضر و موجب لطمات جبران ناپذیری میشود.
بد نیست اندکی به تاریخچه ISI نویسی، که اول بار در کشورهای متجدد مطرح شد، توجه کنیم.
میدانیم که علوم فنی امروز، در ذات خود کاربردی هستند.
و اعتبار و شرافت این علوم و فنون، به خاطر خود آنها نیست.
بلکه راز اهمیت این علوم بدین خاطر است که بشر با آنها توان تغییر در طبیعت و رفع نیازهای خود را پیداکرده است.
این علوم در موطن خود، همواره جنبه و شأن کاربردی خود را حفظ کرده.
و حتی پژوهش های نظری و محض نیز از آن جهت محل اعتنا بودند که در نهایت به کاربرد عملی منجر شود.
اما در سالهای اخیر،جهان متجدد این خطر را حس کرد که اگر علم و فن فقط به کاربردهای عملی معطوف شود، ممکن است سهم پژوهشهای نظری کم شود.
و در درازمدت بنیان علم، در کشورهای متجدد سست شده و آسیب بیند.
آنها برای توجه بیشتر به پژوهشهای نظری، مشوقهایی را برای این پژوهش ها در نظر گرفتند.
تا دانشمندان از این حوزه غافل نشوند و تمام پژوهش ها و هم و غم دانشمندان صرفاً به صنعت و بازار مصرف علم معطوف نشود.
در حقیقت، ISI نویسی پاسخی بود که جهان متجدد، به نیازهای علمی خود داد.
و این پاسخ در محل و موطن خود، متناسب و هماهنگ با وضعیت علمی این کشورها بود.
اما همین پاسخ، بواسطه بتقلید و فقدان تفکر در کشورهای در حال توسعه نیز به تدریج محل توجه و اجراء قرار گرفت.
و ISI نویسی به نزد نهادهای سیاست گذاریهای علمی-پژوهشی کشورهای در حال توسعه، شأن و منزلت زیادی پیدا کرد.
تا جایی که ارتقاء علمی دانشمندان و اساتید دانشگاهها را نیز منوط به درج مقاله در ISI کردند.
در کشورهای در حال توسعه، بنیاد علوم و فنون سست است.
به این معنا که دانشگاه هست.
پژوهشگاه هست.
صنعت هم به نحو دست و پا شکسته هست.
اما این دانشگاه و پژوهشگاهها نمیتوانند به صنعت کشور خود خدمت کنند.
و ارتباط بین اجزاء چرخه تولید و مصرف علم در جهان توسعه بسیار کمرنگ است.
در این حالت نظام صنعتی این کشورها نیازهایی دارد که سالها قبل در غرب، تکنولوژی مورد نیاز آن تولید شده.
و دانشگاههای داخلی دیگر انگیزهای برای پاسخ به نیازهایی که قبلاً پاسخ مناسب آن داده شده را ندارند.
و در نتیجه صنعت مدام به جهان تجدد وابسته است.
و دانشگاه نیز که برای پژوهش به مسأله نیاز دارد، عمدتاً به پژوهشهای نظری و مسائلی که در مرز علم و در کشورهای متجدد مطرح است میپردازد.
و مؤید این ادعا زبانی است که این مقالات با آن نوشته میشود.
و نشان از آن دارد که مخاطب این مقالات نه صنعت داخل، که کشورهای متجدد است.
در این شرایط، اولین آسیب پدیده ISI نویسی این است که توان دانشگاه و دانشمندان کشورصرف مسائل نظری و محض میشود.
و دانشگاه روز بروز از نیازهای تکنولوژیک و صنعتی کشور بیشتر غافل و از آن دور میشود.
زیرا اساساً تحقیقاتی که سودآور و مولد ثروت هستند، هیچ گاه به شکل مقاله و در فضای عمومی منتشر نمیشود.
و این تنها پژوهشهای نظری هستند که به کار مقاله نویسی میآیند.
این دوری دانشگاه و صنعت، و شکاف عظیمی که میان این دو در کشورهای در حال توسعه وجود دارد، با بیشترشدن ISI نویسی، نیز روزبروز بیشتر میشود.
در چنین وضعیتی، شنیدن آمارهایی که تفاوت فاحش میان تحقیقات دانشگاهی و نیازهای بومی را نشان میدهد، نباید چندان عجیب باشد.
دومین آسیب ISI نویسی، فراهم کردن زمینه «فرار مغزها»است.
ما به دلیل سادهاندیشی، «فرار مغزها» را تنها در شکل مصرح و عادی آن می شناسیم.
و هنگامی که تعبیر «فرار مغرها» را میشنویم،نگرانیم که دانشمندان و نخبگان کشور از کشور خارج شده اند.
و طبیعتاً کشور از نتایج تلاشهای آنها بیبهره میشود.
اما این، تنها نحوه «فرار مغز»، ابتدایی ترین صورت آن است.
اما در ISI نویسی، بر خلاف شکل رایج «فرار مغزها»، «تن» و «جسم» پژهشگری که مقاله مینویسد، به خارج نمیرود.
بلکه تن دانشمند در وطن باقی میماند.
اما او در عین استفاده از مواهب وطنی، نتایج تحقیقش را بدون کوچکترین بهرهای و حتی گاه با صرف هزینه، در اختیار نهادهای علمی جهان تجدد قرار میدهد.
و این پژوهشها به کار آنهایی میآید که در عرصه علمی پیشتازترند.
و به دلیل توانایی تکنولوژیک بیشتر و میتوانند نتایج آن تحقیقات را به ثروت مبدل کنند.
این شکل جدید از «فرار مغزها» از دو جنبه از «فرار مغزها»ی ظاهری مضرتر است.
زیرا اولاً در ISI نویسی، عموم دانشمندان کشور درگیر میشوند و نتیجه گستره وسیعی از پژوهشها، به خارج از کشور منتقل میشود.
و ثانیاً چون این فرار علمی اصولاً در فضای مجازی و اینترنتی رخ می دهد، ما نیز از آن غافل میشویم.
و به یک جهل مرکب دچار میشویم.
سومین آسیب ISI نویسی، ایجاد یک «توهم توسعه یافتگی» برای ماست.
ما با افزایش آمار مقالات ما در ISI و اعلام آمار بیست و یک هزار مقاله در سال، به تدریج به این توهم دچار میشویم که نظام علمیمان رو به رشد است.
و میپنداریم که به توسعه نزدیکتر شدهایم.
و این گونه به یک جهل مرکب دیگر نیز دچار میشویم!
زیرا هنوز بنیان علم هنوز در کشور سست است.
اما میپنداریم که وضع علمی کشور رو به رشد و مناسب است.
مقالاتی که نه موضوع آنها، و نه زبان آنها، و نه نتایج آنها، به کار حل مشکلات علمی کشور نمیآید، به چه درد میخورند؟!
و جز اتلاف وقت پژوهشگران و هزینههای کشور و افتخار به آمار آن برای ما چه سودی دارد؟!
به راستی مسأله ما چیست؟!
آیا ما تصمیم گرفتهایم مشکلات کشور را با رسوخ در علوم جدید و پیشرفتهای علمی، حل کنیم؟!
یا قصد داریم یک مسابقه مضحک به نام ISI نویسی به راه بیاندازیم و با بالا بردن عدد مقالاتمان، خود را دلخوش کنیم و اذهان خود را تخدیر؟!
همین مسأله که ما میخواهیم پژوهش را به کمک ایجاد انگیزههای مادی و یا اعتبار علمی تشویق کنیم، نشان میدهد که ما هنوز اهل تحقیق نیستیم.
و حتی نظام علمی ما هم به ضرورت علم ایمان ندارد!
در این حالت، همواره علم صرفاً وسیلهای برای رسیدن به منافع شخصی است.
نه آن که دانشمند و پژوهشگر به علم تعلق خاطر داشته باشد.
و یا دانشجو به دلیل این تعلق خاطر به دانشگاه آمده باشد.
علم جدید گرچه برای بشر اسباب قدرت شده است.
اما اگر به قصد رسیدن به ثروت و قدرت، محل توجه واقع شود، نهال آن ریشه پیدا نمیکند.
علم جدید، حتی در مهد خود با تعلق خاطر پدید آمد.
و نه آن که دانشمندان اروپایی به قصد آن که خود از میوه تناول کنند، درخت علم را بکارند.
اما در کشورهای در حسرت تجدد این تعلق خاطر کمتر وجود دارد.
برای این که دریابیم که در دانشگاههای ما شور و نشاط علمی چقدراست، کافی است ببینیم که آیا در هفته ابتدایی ترم تحصیلی، در دانشگاهها کلاسهای درس برقرار هستند یا نه؟!
کافی است که در ایام امتحانات، به مراکز تکثیر موجود در دانشگاهها مراجعه کنیم و ببینیم حجم مراجعه دانشجویان به آنها چقدر است؟!
کافی است دانشگاه بارم حضور و غیاب را از نظام نمره دهی خود بردارد، و بعد از آن میزان حضور دانشجویان در سر کلاسهای درس را بسنجیم!
یا میتوانیم اعلام کنیم که از هم اکنون به تمامی جوانان تا پایان عمرشان ماهانه پنج میلیون تومان حقوق میدهیم و بعد بنگریم که آیا باز هم این صف طویل از جوانان پشت در دانشگاه و در آزمون کنکور شکل میگیرد؟!
یا میتوانیم اعلام کنیم که از هم اکنون مدرک مهندسی با معدل هفده، را به دست تمامی دانشجویان خود میدهیم و بعد دقت کنیم و ببینیم که چند درصد از دانشجویان در دانشگاه باقی میمانند؟!
با این روشها می توان به خوبی قضاوت کرد که آیا آن چه موجب اقبال دانشجویان و جوانان ما و رونق گرفتن دانشگاههای ما شده، «شوق» تولید علم و پیشرفت کشور بوده است، یا سودای کسب مدرک و پول و ثروت؟!
ما نزدیک صد و پنجاه سال است که در حسرت رسیدن به تجددیم.
اما وارد شدن در عالم تجدد، تنها با تلاش عملی حاصل نمیشود.
بلکه حتی پا نهادن در راه تجدد نیز نیازمند تفکر و تأمل است.
زیرا تجدد، خود نیز به مدد تفکر و اندیشه، شکل گرفته، و نه با هوسرانی و پشت کردن به عقل.
در فقدان تفکر، چه بسا زحمتهای ما هم به هدر رود و امور مفید به تدریج «بی خاصیت» و گاه حتی «مضر» شوند
و ISI نویسی، تنها یک مصداق از اعمال بدون فکر و ذکری است که ما انجام میدهیم.
آیا وقت آن نشده که اندکی فکر و تأمل کنیم و از تقلید و سطحی نگری نسبت به مسائلی که دست به گریبان آنها هستیم، دست برداریم؟!
به نظر میرسد که برون رفت از وضع کنونی تنها با نقد و هشدار و مقالات انتقادی میسر نیست.
این جاست که باید گفت: «تنها، خدایی است که میتواند ما را نجات دهد».