انتخاب اصلح و تشخیص صلاحیت و ظهور تعارضهای درونی مدرنیته
رسیدن به دموکراسی کاری صعب و چه بسا غیرممکن باشد.
چرا که دموکراسی در ذات خود دچار تناقض است.
فی المثل در ایران ادعا میشود که مردمسالاری با انتخابات محقق شده.
و وظیفه مردم در انتخاباتها، انتخاب اصلح است.
اما مشکل این است که یک نهاد نظارتی به نام شورای نگهبان، ابتدا صلاحیت افراد را احراز میکند و مردم، تنها به افراد احراز صلاحیت شده می توانند رأی بدهند.
غافل از این که اگر مردم می توانند میان افراد احراز صلاحیت شده، اصلح را تشخیص بدهند، به طریق اولی خود نیز میتوانند که صلاحیت ابتدایی افراد را تشخیص دهند!!
چرا که انتخاب اصلح از میان صالحان- انتخاب پاکتر از میان پاکان-به مراتب از شناختن صالح از ناصالح -و پاک از ناپاک و سفید از سیاه- آسانتر است.
البته این پاردوکس، تنها محدود به جمهوری اسلامی نیست.
در آمریکا، فرانسه، ایتالیا و سایر کشورهای جهان نیز شوراها و نهادهای نظارتیای بر فرآیند احراز صلاحیت افراد در انتخاباتها نظارت میکنند.
اصولاً همه دولتهای مدرن، خواست و اراده به قدرت و حفظ آن را دارند، و این اراده به قدرت، اقتضا دارد که اجازه داده نشود که کسی که رفتار و یا افکار نظام کنونی را نپذیرفته و چندان به آن ملتزم نیست، به عرصه رقابت و قدرت خویش راه دهند.
اراده به قدرت مضمر در دولت های کنونی عالم -و از جمله جمهوری اسلامی- مانع از تحقق دموکراسی است.
اما این اراده به قدرت، در عین حال و به نوعی، خود نیز همزاد دموکراسی است.
اراده به قدرت و نیز دموکراسی، هر دو ناشی از این مطلب است که بشر خود را محور عالم و بنیاد امور تلقی کرده.
و بشر خودبنیاد، به دلیل این خودبنیادی میخواهد همه را تحت قدرت خویش بگیرد- اراده به قدرت- و نیز همه اجزاء سیاست را خود تعیین کند- دموکراسی-.
در حقیقت طرح مدرنیته در اصالت دادن به بشر، در متن خود دچار تناقض است به نحوی که یک جزئش، جزء دیگر را نفی و بیخاصیت و اثر میکند.
به همین دلیل معتقدم که دموکراسی ناب و حقیقی، امکان تحقق ندارد و محال عقلی است.
و نه در جمهوری اسلامی و نه در هیچ نقطه دیگر از عالم محقق نشده و نمی شود و نخواهد شد.
آن چه که امروز در کشورهای مغرب زمین نیز از دموکراسی، نام برده می شود، تنها لعاب دموکراسی است و در باطن همان اراده به قدرت است.
و اگر میبینیم که آمریکا برای ایجاد دموکراسی در افعانستان و عراق و لیبی، با کروز و اف 18 همه جا را به خاک و خون می کشد، نباید تعجب کرد.
چون دموکراسی همزاد خشونت و اراده به قدرت است، و این همزادها از هم جدا نمیشوند.
معتقدم پارادوکسی که امروز در جمهوری اسلامی میان مردمسالاری دینی و وجود شورای نگهبان می بینیم، اولاً و بالذات ناشی از تفکر مدرنیته است.
در این پارادوکس، جمهوری اسلامی با دولتهای اروپایی و آمریکا تشابه دارد.
اما از یک جهت این پاداوکس در جمهوری اسلامی شدیدتر است.
زیرا دست کم در غرب سیاسی، غرض از انتخابات، تشخیص اصلح انگاشته نمیشود.
در نگاه مدرنیستها که کشف حقیقت ممتنع انگاشته می شود، انتخاب اصلح نه ممکن است و نه لزومی دارد.
در این نگاه دموکراسی نیز صرفاً برای تحقق خواست اکثریت و بشرهاست و نه تعیین اصلح و بنابراین خود انتخابات هدف است و نه شناخت اصلح.
خطای جمهوری اسلامی، این است که مفاهیم مدرن- مانند دموکراسی- را با مفاهیم دینی- اصلح و صالح- ممزوج کرده و ترکیب ناهمگونی ایجاد کرده است نه دموکراتیک است و نه اسلامی.
به همین دلیل نه دموکراسیخواهان از آن راضی می شوند و نه حتی دین داران!!
کاندیداها و جریانات سیاسی باید اختلافات و دعوای اصولگرا و اصلاح طلب رو کنار بگذارند. همه با هم پیش بسوی مدرنیته!