تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تشویش، بنیاد احوالات انسان است

تشویش

تعطیلات نوروز

دوشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۰، ۱۱:۵۸ ب.ظ

بشر برای زندگی در کره خاکی نیاز به قواعد اعتباریی دارد و زندگی اجتماعی تنها در گرو این اعتباریات هماهنگ می‌شود و از فروپاشی حفظ می‌شود. اما این قواعد اعتباری تنها هنگامی به غرض اصلی خود که سعادت بشر است مؤدی می‌شوند که ریشه در حقایق داشته باشند.

مدرنیته با طرح نیست‌انگاری ادعا کرد که "دست ما از رسیدن به حقیقت کوتاه است و چون نمی‌توانیم اعتباریات را بر یک امر غیر قابل ادراک بنا نهیم پس ناچاریم با خرد جمعی و بنا بر میل اکثریت قوانینی را وضع کنیم."

غافل از اینکه بشر علاوه بر نیاز به اعتباریات نیاز مهم‌تری نیز دارد: اتصال به قدس. بشر عین ربط به حق است و شاید این ارتباط گاه کم‌رنگ شود، اما محال است که قطع شود.

مدرنیته برای آنکه نیاز به امرِ مقدسِ بشر را  اقناع کند، ادعا کرد که اعلامیه حقوق بشر، خود یک کتاب مقدس است و قوانین آداب دینی هستند. ارزش انسان‌ها در دنیای کنونی در میزان پایبندی به چراغ قرمز است. کار به جایی رسیده که حتی به اصطلاح دین‌داران! نیز معیار ایمان را، عمل به قانون می‌دانند. انگار که صرف احترام به قانون خود به تنهایی ما را به خدا نزدیک می‌کند به قول برخی علمای علم اصول در آن مصلحت سلوک نهفته است! در عصر مدرنیسم همه اعتباریات اعم از قوانین و عرف جامعه اموری مقدس‌اند و هرگونه تعرض به آن‌ها توهین به خدا معرفی می‌شود. اعتباریات دین مردمان جدید است ودر این میان طبق معمول حال انسان غرب‌زده بدتر از انسان غربی است به کمدی  زیر توجه کنید:

مراسم سیاسی عبادی تعطیلات نوروز هر ساله در کشور ما با شکوه هر چه تمام‌تر برگزار می‌شود. مردم یک ماه قبل از نوروز، به خیابان‌ها می‌ریزند تا به اصطلاح نیازهای خود، را بخرند. این مردم به خرید کردن نیاز دارند و نه به شیئی که می‌خرند!

در مرحله اول همچون ملخ‌های گرسنه و مهاجر به بانک‌ها هجوم ‌می‌برند. شدت این حمله به قدری است که در بانک‌ها پول نقد و تراول کم ‌می‌آید. عابر بانک‌ها با صف‌های طولانی مواجه می‌شوند و در بسیاری اوقات به دلیل حجم زیاد مبادلات، شبکه شتاب از کار می‌افتد. رفتن به بانک تکبیره‌الاحرام نمازِ تعطیلات نوروز است. سپس شروع به قرائت می‌کنند. این کار را در پاساژها، بازارها و مراکز خرید انجام می‌دهند. برای آنکه به آیه فاستبقوا الخیرات نیز عمل کرده باشند، در امر خرید چنان بر هم سبقت می‌گیرند که بیم له شدن خردسالان و پیران در زیر دست و پاها می‌رود. به طلافروشی که می‌روی، انگار مردم در حال خرید شیر پاکتی هستند:" آقا دو تا طرح امامی به من بدید."، "آقا من پنج تا گرمی می‌خوام."  نمی‌دانم شاید از باب خذوا زینتکم عند کل مسجد این گونه به خرید طلا و جواهرات اهتمام دارند. مردم برای اینکه در مانور تجملی که آن مدرنیست مسلمان، به آن‌ها آموخته است به خرید لی ترک و کفش چینی علاقه زیادی نشان می‌دهند. عید بدون آجیل ممکن است باطل شود لذا از باب احتیاط مقدار معتنابهی آجیل می‌خرند. میوه نیز در حکم سوره نماز است و مبتنی بر اجماع فقهای شیعه باید سوره، در نماز تمام باشد وگرنه نماز باطل است . پس پرتقال کیلوی هزار و هشتصد تومانی و سیب هزار تومانی را که دولت از سه ماه قبل ذخیره سازی کرده می‌خرند و به منزل می‌برند. پس از آن درشب سه شنبه آخر سال برای حفظ سنت حسنه آتش بازی، ترقه‌های زیادی از جنس اکلیل-سرنج و یا کبریتی که منفجر می‌کنند و البته در کنار پریدن از آتش قدری با کمرهای خود نیز ورزش‌های موزون انجام می‌دهند و شعر مو بچه شطم مو مار هفت‌خطم را با هم یک‌صدا فریاد می‌زنند. و سعی می‌کنند تا حد امکان به جایی بروند که دور از چشم برادران ناجا باشند. این آتش بازی واجب نیست ولی مستحب است و در حکم قنوت نماز به شمار می‌رود.

مردم در این یک ماه خانه‌های خود را تمیز می‌کنند چرا که النظافه من الایمان و الکثافه من الشیطان. البته هنوز نتوانسته‌ام بفهمم چرا پس از خانه تکانی از خانه‌های خود می‌کَنند و ایام عید را در شهرهای غریب و در زیر چادر بسر می‌برند. شاید علت آن همان چیزی باشد که آن فیلسوف آلمانی گفته بود: بشرِ امروز، سکنی ندارد. شاید هم نه، از بابِ استحباب خواندنِ نماز در زیر آسمان باشد مانند نماز عیدفطر. در این ایام پانصد هزار پلیس در کنار جاده‌ها و بر سر پیچ‌ها می ایستند تا مردم در این عبادت دسته جمعی صحیحی و سالم طی مسیر می‌کنند. بالاخره هر چه باشد یک نماز جماعت ده نفری هم یک مکبر می‌خواهد، چه برسد به این عبادت که در آن 120 میلیون مسافر به صورت جمعی به سفر می‌روند!

 آن دسته از مردم که فقیر هستند و توان شرکت در این مراسم عبادی- سیاسی را ندارند نیز می‌توانند در خانه بنشینند و از طریق تلوزیون و با دیدن روزانه پنج فیلم سینمایی که اکثراً ساخته شده توسط برادران هالیوودی هستند در این عبادت جمعی شرکت کنند. بالاخره اگر نشود وضو گرفت، باید تیمم کرد، و اگر سفر میسر نیست تماشای تلوزیون که مقدور است. اصلاً دین هم همین را می‌گوید: نماز جمعه حج مستمندان است.

در روز سیزدهم نوروز نیز همه به طبیعت می‌روند و دختران و پسران جوان با بازی‌های جمعی همچون وسطی و والیبال از طبیعتِ بدن یکدیگر شناخت بیشتری پیدا می‌کنند و با طبیعت، انس می‌گیرند  هر چه باشد من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها! چه بهتر که این انس در طبیعت اتفاق افتد. در نواحی شمالی کشور برای اینکه کاملاً دیگران با طبیعت آشنا شوند برخی زنان حجاب از سر برمی‌گیرند هر چه باشد موی سر هم مصداق طبیعت است!

 طبیعی است که در سیزده‌بدر به طبیعت و جنگل‌ها و رودها لطمات جبران ناپذیری نیز وارد شود، و آلوده شوند اما این مسأله چندان اهمیتی ندارد.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته، الله اکبر ، الله اکبر، الله اکبر، نماز تمام شد!

 مشکل بشر غربزده این است که به اعتباریات رنگ و بوی قدسی می‌دهد. سفرهایی که برای ارضای نفس اماره انجام می‌شوند را به نام قل سیروا فی‌الارض تئوریزه می‌کند و گنجشک را رنگ کرده به جای قناری می‌فروشد و در این رنگرزی چنان ماهر است که امر بر خود او هم مشتبه می‌شود! در چنین فضایی هرکس در این اعتباریات شک و شبهه وارد کند یقیناً نطفه‌اش حلال نیست.

آیا با خود فکر نکرده‌ایم شاید این بار واقعاً پادشاه لخت باشد و نویسنده همان کودکی است که لختی را فریاد زده؟

در هر صورت، از اینکه در زمانه‌ای این چنین زندگی می‌کنم خوشحال نیستم!

 

  • ۹۰/۰۱/۰۱
  • صادق دهقانی

نظرات  (۱۱)

  • محمد هادی‌زاده
  • سلام
    ایول ایوله ایول داش صادق یله ایول!
    خیلی توپ بود.
    هرچی از مطلب اول حرصم گرفت با این حال کردم.
  • حسین عبداللهی
  • با سلام و درود
    احسنت
    حرف دلمان بود.
    اجرکم عندا...
  • حمزه وطن‌فدا
  • کامنت اول :
    ×دهقانی آدم ویژه ای است،این را همه میدانند. اما برای من از آن روزی واضح شد که در ایام پیگیری دانشجو پولی ، اون وقتایی که هنوز آرمان در مراحل انعقاد نطفه بود و از تشکل بودن فقط یک مهر و دبیر و سیصد تا امضا داشت و از جا و مکان و زمان و پول و موتور و کامپیوتر و تلفن خبری نبود، برای سر خط کردن نماینده های مجلس با تلفن کارتی خوابگاه زنگ زده بود به دفتر جناب حداد عادل (با کلی عنوان پس و پیش اسمش) و وقتی رئیس دفترش گفته بود ایشون نیستن ، پیغام داده بود که خوب : صادق دهقانی هستم از تشکل آرمان هر وقت آمد بگو با این شماره ساعت 2تا 4 با دانشگاه صنعتی اصفهان خوابگاه 13 الغدیر طبقه دوم اتاق رضا جوهرچی،تماس بگیره کارش دارم.
    ×شاید این شوخی باشه و رقیبانش یا مریدانش برایش در آورده باشن ولی به هر جهت از ویژه بودن دهقانی چیزی کم نمیکنه.
    ×دهقانی کروموزمی دارد بس ویژه و منحصر به فرد و آن اینکه پادشاه لخت را از صد کیلومتری هم تشخیص میدهد حتی اگر آن پادشاه برای رد گم کنی چند دست لباس پوشیده باشد.
    × او هویتش سربازی انقلاب اسلامی است و البته میدانیم که جبهه فرهنگی و غیر فرهنگی انقلاب اسلامی میدانی است وسیع و سربازانی می طلبد با تخصص ها و کار ویژه های مختلف و هر کس با هر کیفیت کروموزومی و توانی وتخصصی، در گوشه ای از این جبهه باری بر دوش دارد و به اندازه اخلاصش ماُجور است اما قطعا دهقانی با این تخصص کم نظیرتشخیص پادشاه لخت در هر لباس و در هر فاصله ای، از پیشتازان این جبهه است.
  • حمزه وطن‌فدا
  • کامنت دوم : ادامه...
    ×او در این عمر 25 ساله پر برکتش فراز ها و فرودهایی داشته است. برش های از زندگی عارفانه او را به اجمال مرور میکنیم از زمزمه کردن اشعار عارفانه برادر امید و برادر معین در محوطه تالارها و خوابگاه وذکر گفتن با تسبیح به صورت چرخش ساعتگرد و پاد ساعتگرد آن به دور انگشت سبابه و پوشیدن دائمی لباس مشکی (که نماد و رنگ عشق است) و برقراری رفاقت از نوع فابریک با بزرگوارانی چون مهدی سازور، علیرضا تحصیلی ..یا اذان گفتن در محوطه مسکونی اساتید در ساعت 2 بامداد همراه با برادر دل سوخته محمد محبوبی تا حاضر شدن در جلسه خصوصی با وزیر علوم با شلوار شش جیب وکفش پاشنه خوابانده یا زندانی شدن در مرز ایران و ترکیه توسط برادران جان در کف نیروی انتظامی و شیشکی بستن برای سرهنگ بازپرس تا صدور بیانیه های انچنانی و حضور فعال در تجمعات قانونی و غیر قانونی یا شستن دیگ و دستشویی در واحد سراسر نور فوق برنامه تا دادن وعده های جنجالی به مدیران دانشگاه از قبیل کشیدن قسمت میانی شلوار ،موسوم به خش... تا حوالی فرق سر و گیجگاه ایشان تا به پایان رساندن موفقت آمیز دوره دانشجویی با مدر ک معادل فوق انصراف و ورود به حوزه(حوضه) وکسب وجهه اخلاقی نچسب برای مدت محدود تا سجده های آداب الصلاتی و روزه های هر روزه واجب توام با اظافه کاری یا کنترات برداشتن دوره های برهان و عرفان و قرآن نظری و عملی با دور تند1.3 و جا کردن خود در قلب حکیمان و عارفان عصر چون جناب طاهرزاده و پسر خاله شدن با ایشان از طریق پیچاندن انگشتر و غیره و تدریس فلسفه و عرفان و مدرنیته برای خواهران تا مسلط شدن یکماهه بر رسائل و مکاسب شیخ و آخوند از طریق تلخیص خوب و برگزاری مناظره و میتینگ در باب تئوری خانمان برانداز"پایان فقه، آغاز حکمت" با صاحبان فن به روش اسکات قلبی و غیره و غیره همه بخش اندکی از کارنامه ثبت شده اوست.
  • حمزه وطن‌فدا
  • کامنت سوم : ادامه...
    × اما همه این کارنامه با همه درخشندگی کور کنندهاش یک طرف و آن قوه تشخیص پادشاهان لخت هم همان طرف . چون تمام آن بروزها و فراز ها و فرودها کثراتی است که از همان قوه واحد صادر شده است. او هر ماده فکری را که بپذیرد صورتش همان کشف پادشاه لخت است. البته طبیعی است که این کشف تشکیکی هر روز شدیدتر میشود و از ظاهر به اعماق می رود. روزگاری پادشاه لخت ثروت اندوزی های مسوولان جانماز خیس و یقه بسته بود و مذاکره با عمو سام و امروز همه ی روزمره و عقل و خیال و قلب انسان مدرن.
    ×البته به تبع رشدش نحوه مواجهه با پادشاه لخت هم در او رشد کرده و روز به روز حکیمانه تر شده. پیشتر ، بچه تر که بود به محض دیدن پادشاه لخت او را هو میکرد و برایش شکلک در می آورد و قاه قاه میخندید. بعدها که جوان تر شد و قوی تر اول یک حالی به پادشاه لخت میداد و خشتک نداشته را بر سرش میکشید و بعد با دوستان او را هو میکرد و بعد تر ها که حکمت از او شره میکرد ابتدا عبایش را بر سر و کول پادشاه می انداخت و بعد با خیال راحت مراحل قبل را اجرا میکرد.
    ×گاهی هم که به پادشاه صاحب لباسی برخورد میکرد که با تیپش حال نمیکرد با قوت تمام او را لخت میکرد و بعد به قوت تمام تر مراحل قبل را اجرا مینمود.
  • حمزه وطن‌فدا
  • کامنت چهارم ...
    × این ها همه مقدمه ای بود تا در پاسخ به سوال نویسنده در خط آخر که میگوید:"
    آیا با خود فکر نکرده‌ایم شاید این بار واقعاً پادشاه لخت باشد و نویسنده همان کودکی است که لختی را فریاد زده؟" بگویم آری لا مصب واقعا تو همان کودک تخسی
    هستی که دهن هر چی پادشاه لخت و غیر لخت و غیر پادشاه لخت و غیر لخت را مسواک کرده ای . اجرک عند الله
    × و من به داشتن رفیقی و برادری چون تو و بودن با تو وشاگردی کردن در کلاس توکه پادشاهان لخت را در هر لباسی میشناسی افتخار میکنم و از اینکه توسط این وبلاگ می خواهی روش های پادشاه لخت شناسی و روش های برخورد با پادشاه لخت را به صورت نظری و عملی آموزش دهی و به بحث بگزاری از طرف خودم و تمام کسانی که در کف لباسهای فاخر پادشاهان لخت هستند و دوست دارند که اینگونه نباشند کمال تشکر را دارم.



    قدری لحن کامنت ها بی مزه و توام با گارد بود. یعنی اصلا شبیه فضای بحث ها و جنگ و جدل های جدی و شیرین آرمان نبود خواستم با این بیمزگی ها قدری از بیمزگی دوستان بکاهم. واقعا از لحن کامنت حسین و سعید دلم گرفت. فاین تذهبون
    فاین اذهب
    فاین نذهب
    فاین یذهب الملک العریان مع رعیت الاخرس الابکم




    در مورد مراسم عبادی سیاسی فرهنگی ورزشی صله رحم در نوروز تجربیات جالبی دارم فرصت شد مینویسم ایشاللا
    برادر ابوعباس شما مسؤول استخدام بازیگران اخراجی های 4 نیستید؟
    دوست داری منم مثل شما بگم:
    پادشاهی صادق دهقانی لخت است!
    البته نفهمیدم کی بودی؟!
    تنها وجه مشترکش حاکی از سرگردانی و اعتراض. گویی حرفی داری که خودت هم نمیدانی چیست یا نمیخواهی بزنی آن را؟
    شما فطانت نشان بده حرف را بگیر؟
    اگر دوری قم از استاد طاهرزاده منظورتان است که ما تابعین باشیم و بمانیم بهتر است از اینکه مهاجر و انصار باشیم و لَم.
    شما بدنبال ارائه مدلی برای بیرون کردن جماعت حزب الله از سردرگمی هستید اما سوراخ دعا را گم کرده اید. از سرچشمه دور نشوید. إرجع خامنه ای .آی آر!
    من خیلی سر فرصت اینجا نمی آیم. پس انتظار صحبت منسجم و شفاف و تفصیلی نداشته باشید
    یا حق
  • ابو عباس، حمزه وطن‌فدا
  • برادر سعادت ما تقول؟ حرفت چیست؟ کلامت در همه کامنت‌ها گنگ است و تنها وجه مشترکش حاکی از سرگردانی و اعتراض. گویی حرفی داری که خودت هم نمیدانی چیست یا نمیخواهی بزنی آن را؟ بگذریم از اینکه در اکثر موارد کلامت زهرآگین هم هست. درست و بدون زهر و جدی وبدون ابهام حرفت را بزن. وگرنه این فضا هم به جای آنکه ما را به هم نزدیک تر کند دور تر میکند. هر چند که به نظر نمیآید درک کرده باشید آفات دوری‌تان را . ان شاء الله مفصل باز خواهم کرد که چه خسرانی دارد این دوری‌ها که از آن غافلید. شما جماعت قم
    در جواب سعادت: حمزه را نمی‌دانم اما من بین 500 تا 1000 صفحه از سخنان سیدالقائد را خوانده‌ام، بفرمایید شما چند صفحه خوانده‌اید؟ امیدوارم نگویید که تو درست نخوانده‌ای! چراکه خواهم گفت از کجا معلوم شما با نگاه درست خوانده‌باشی!
  • حمزه وطن‌فدا
  • مرجع من خامنه ای.آی آر نیست. دوست دارم مرجعم "خامنه‌ای" باشد. و تنها اهل فن می‌دانند چه راه دشواری است بین خامنه‌ای. آی آری‌"ها" تا "خامنه‌ای". من هم زیاد آقا خوانده ام ولی قرآن که قرآن است "لا یزید الظالمین الا خسارا"ست. ما در جایی قبل از مطالعه‌ی آقا دعوا داریم. "اخباری‌گری" رسم شایع حزب الله امروز است. حال تعقل نداریم به جملات آویزان می‌شویم. مشکل تو تنها هم نیست، مشکل همه‌مان است.
    منظورم دوری از حاج آقا نبود. دوری از جمع آرمان است، به عنوان معدود مجموعه اهل تفکر در کشور.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی