سفرهای نوروزی
این روزها بازار سفر داغ است. صرفنظر از مسافرت برخی اقشار مانند دانشجو، سرباز و...که به قصد بازگشت به منزل پا در راه جاده مینهند و نیز کسانی که به قصد زیارت اماکن متبرکه ومشاهد مشرفه از مسکن خود خارج شدهاند تقریباً مابقی سفرها برای تفریح انجام میشود.
از میان این سفرهای تفریحی، برخی به قصد دیدن طبیعت انجام میشود. نیاز به انس با طبیعت یک نیاز حقیقی در وجود انسان است که البته بعید است با سفرهایی که به مدد تکنولوژی انجام میگیرد این نیاز حقیقی پاسخ گفته شود چرا که عبور سریع از کنار طبیعت اجازه انس با آن را به ما نمیدهد. تفصیل این کلام برای مجالی دیگر.
انما الکلام در سفرهایی است که به قصد دیدن اماکن تاریخی انجام میشود و بتا بر آمار بسیاری از سفرها نیز به مقصد شهرهایی انجام میشود که سابقه تاریخی دارند. در این چند سال که دقت کردهام همواره فارس و اصفهان جزء دو استان برتر از نظر حجم مسافرتهای نوروزی بودهاند. هر چند شاید همه با قصد بازدید از آثار تاریخی راهی این نقاط نشدهباشند اما برای بسیاری از مسافران وصف تاریخی بودن در انتخاب مقصد مؤثر است.
غرض ما از دیدن تخت جمشید و نقش رستم و قبر کوروش در پاسارگاد چیست؟ آیا میخواهیم ببینیم که چگونه پیشینیان ما در 2500 سال پیش عمارتهایی این چنین ساختهاند؟ و به داشتن آنها بر خود ببالیم؟ و بر جهانیان مباهات کنیم که ما ایرانیان 2500 سال پیش اینقدر متمدن بودهایم؟
اولین سؤالی که با دیدن نقش رستم به ذهن متبادر میشود این است که ساسانیها چگونه این کارها را کردهاند؟ اما این سؤالی است که برای انسانهای مادیزده وشهادتبین پیش میآید.
بشر مادیزده مدام از چگونگی میپرسد اما انسان اهل حکمت از چرایی وغایت میپرسد. به راستی آیا نباید با دیدن نقش رستم – که قبرهای تراشیدهشده پادشاهان گذشته در دل کوه است - نباید عبرت بگیریم که چرا آنان که اینقدر از ما تواناتر بودهاند اکنون این گونه از میان ما رفتهاند؟ افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم کانوا اشد منهم قوه و اثاروا الارض...(روم-9)
فاش میگویم! تخت جمشید و نقش رستم وکاخ شاهان گذشته ما، باید مایه ننگ و عبرت ما باید باشد نه مایه مباهات ما. ننگ بخاطر داشتن گذشتهای غیر توحیدی و نه اینکه همچون آن بشر لایعلم سخن از مکتب ایرانی بگوییم.
دردآورترین قسمت ماجرا این است که هرگاه این سخنان را بیان میکنیم، بلا فاصله میگویند قرآن هم ما را به سیرو فی الارض دستور داده، اینجاست که دیگر غیرت دینی اجازه نمیدهد که این افتراء و دروغ بزرگ بر قرآن را تاب بیاورم. هر جا در قرآن سخن از سیر در زمین به میان آمده است در ادامه به یکی از این دو امر اشاره شده: عبرت از سرنوشت کفار واقوام گذشتهای که دینی زندگی نکردهاند وبا داشتن تواناییهای مادی نابود شدهاند، و دیگری دیدن طبیعت و خلقت و آیات الهی برای عبرت گرفتن و متنبه شدن.
فساد حال مردمان غربزده ای چون ما این است که به سفرهایی که این چنین میرویم و آن را به نام قرآن ثبت میکنیم و احتمالاً به خاطر انجام آنها خود را از خدا طلبکار ثواب نیز میدانیم!
باز خوشا به حال آن انسان غربی که فعل طاغوتی خود را به نام مسیح و انجیل توجیه نمیکند.
هرچند به نظر میرسد آنچه که ما مردمان غربزده از استشهاد به قرآن وروایت در این زمینه میگوییم بیان توجیهی برای افعالمان نیست بلکه به نظر میرسد بلکه اساساً دین را با این عینک مینگریم و این گونه شناختهایم. دین با طعم مدرنیته. دینی که ماده قرار گرفته و مدرنیته صورت آن واقع شده. اینجاست که درمان این مردم بسیار سختتر میشود.
- ۹۰/۰۱/۰۴